بر اساس گزارش‌های مقامات دولتی جمهوری اسلامی تعداد امامزاده‌های کشور از حدود هزار و ۵۰۰ در سال ۱۳۵۷ به ده هزار و پانصد در سال ۱۳۹۱ رسیده است (تابناک، ۲۱ فروردین ۱۳۹۲). ظهور هر روزه‌ امامزاده‌های جدید (به طور متوسط روزی یک امامزاده) به یک مسئله برای سازمان اوقاف کشور که به ثبت این امامزاده‌ها و رسیدگی به امورات آنها می پردازد تبدیل شده است.

از این جهت، سازمان اوقاف برای حل مشکل ظهور و وثاقت به معیار محبوبیت و متروکیت رو کرده است. به این معنا که ثبت امامزاده منوط به میزان بازدیدکننده از محل منوط شده است: “امامزادگانی در لیست آمار قرار می‌گیرند که میان آنان و مردم ارتباط روحی و معنوی وجود داشته باشد. در غیر این صورت این امامزادگان جزء آمار اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران قرار نمی‌گیرند.” (غلامرضا محمدزاده، مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان تهران، انتخاب، ۱۹ فروردین ۱۳۹۲) این پیش شرط با شگفتی رسانه‌های داخلی مواجه شده است. آیا این شرط واقعا تعجب‌آور است؟

emam2

اصالت یا میزان بازدید؟

شیعیان همیشه باورهای خود را حاکی از حقیقت معرفی کرده‌اند. آنها همیشه گفته‌اند که خدا وجود دارد، پیامبر اسلام به پیامبری مبعوث شده، وحی کلام الهی است، پیامبر واقعاً به معراج رفته، رستاخیز محقق خواهد شد و امام زمان وجود دارد و صرفاً به دلیل احساس نیاز به این باورها نیست که مومنان بدان‌ها تمسک پیدا کرده‌اند.

آیا رویای افراد (حتی اگر افراد صالحی باشند) می‌تواند ملاک مناسبی برای کشف امامزاده در یک محل باشد؟ آیا اصولا افراد برای دعا و عبادت به واسطگی امامزاده‌ها نیاز دارند یا خیر؟ مگر مسجد چه مشکلی دارد که باید رد برابر آن مکان دیگری تاسیس کرد؟

در مقابل، شیعیان نهاد روحانیت را تاسیس شده توسط پیامبر می‌دانند، باور دارند که بوسیدن مقبره‌ امامان و امامزاده‌ها موجب شفاعت آنها در روز رستاخیز می‌شود یا تاثیر واقعی در امور عالم دارد، برای این مقبره‌ها بارگاه و گنبد طلا درست می‌کنند و برای عزای حسین زنجیر و قمه می‌زنند، نذری می‌دهند (نه ضرورتاً به فقرا)، و ده‌ها کار دیگر می‌کنند تا ائمه را از خود راضی کنند چون باور دارند که این اقدامات در عالم واقع به نتایجی منتهی می‌شود. از نگاه بسیاری از مورخان دین و دین‌شناسان، این دسته‌ دوم هیچ پایه و اساسی در آموزه‌های پیامبر اسلام ندارد. بسیاری از روحانیون و فقها در مورد اصالت این امور تردید روا داشته‌اند.

دیدگاه اصالت‌گرایی همه‌ی باورهای دینی را بر اساس رخدادهای تاریخی و متون دینی قابل وثوق و نیز نیات و معانی اولیه می‌سنجد. بر همین اساس است که علم حدیث و رجال و تفسیر شکل گرفته و توسعه یافته است. البته در درون همین دانش‌ها به تدریج نحله‌های گوناگونی ظهور کرده است که دیگر به اهداف اولیه پای‌بند نیستند.

در مقابل دیدگاه نهادگرایی دینی را داریم که می‌گوید همه‌ این امور (ازجمله خدا و رسول و رستاخیز) بدون نهادهای دینی به سرعت فراموش می‌شوند. خمینی می‌گفت که این روحانیت و مساجد و حوزه‌ها هستند که اسلام را زنده نگاه داشته‌اند (و نه بالعکس): «اسلامِ منهای روحانیت اسلام منهای محتواست. محتوای اسلام را این‌ها دارند درست می‌کنند.» (صحیفه نور، ج ۸، ص ۱۲) نهادگرایان دینی می‌گویند که در باب ادیان نباید به سراغ آنچه هستند یا نیستند یا مطابقت آنها با واقع رفت، بلکه باید دید چگونه می‌توان آنها را در جامعه تحکیم و تداوم بخشید. ببینید روحانیون بیشتر درس کلام و الهیات می‌دهند یا به تحکیم نهادهای دینی مشغول هستند.

نیایشگاه و میعادگاه

بر اساس دیدگاه فوق احساس نیاز مردم یک محل به یک امامزاده- خواه برای نیایش و خواه برای اجتماعی شدن- برای ثبت آن توسط سازمان اوقاف کافی است و دیگر این سازمان نباید کاری به اصالت نسب مقبره‌ای که ادعا می‌شود امامزاده است (عموماً بر اساس خواب یکی از مومنان) داشته باشد.

اما اگر بر اساس معیار اصالت به سراغ امامزاد‌ه‌ها برویم خواهیم پرسید:

– بر اساس آمارهای عرضه شده حدود نیمی از امامزاده‌های موجود در ایران به امام هفتم شیعیان نسبت داده می‌شوند. (تابناک، ۲۱ فروردین ۱۳۹۲) یک نفر چگونه می‌تواند پنج هزار فرزند و نوه و نتیجه‌اش را به ایران برای فرار از دست قوای حکومت بنی‌عباس گسیل داشته باشد؟

– آیا می‌توان باور کرد که همه‌ فرزندان ائمه‌ شیعه افرادی صالح بوده‌اند که به عنوان امامزاده مورد تقدیس قرار گرفته‌اند و افراد به قبور آنها متوسل می‌شوند؟ آیا دینداران در باب پسر نوح چیزی در داستان‌های خود نشنیده‌اند؟

– آیا رویای افراد (حتی اگر افراد صالحی باشند) می‌تواند ملاک مناسبی برای کشف امامزاده در یک محل باشد؟

– آیا اصولا افراد برای دعا و عبادت به واسطگی امامزاده‌ها نیاز دارند یا خیر؟ مگر مسجد چه مشکلی دارد که باید رد برابر آن مکان دیگری تاسیس کرد؟

دیدگاه نهادگرا همه‌ پرسش‌های فوق را فرعی یا بی‌ربط می‌داند. از کسانی که برای دیدن دختر یا پسر مورد علاقه‌ خود به امامزاده می‌رفته‌اند سوال کنید که آیا اصل و نسب امامزاده برای انها اهمیتی داشته است یا خیر؟

emam1

دین سازمان‌یافته و مسئله‌ اصالت

دغدغه‌ اصلی دین سازمان یافته ایجاد و نگهداری تاسیسات، بسط منابع کسب بودجه، اداره‌ پرسنل دیوان‌سالاری دینی و روابط عمومی است. از این جهت دغدغه‌ حقیقت و اصالت به حاشیه رانده شده و به تدریج جای خود را به نهادگرایی می‌دهد. در مکتب نهادگرایی دینی نقش موسسه‌ها و نهادهای دینی اهمیت بیشتری نسبت به باورها و رفتارهای دینی می‌یابد و نحوه‌ تاسیس یا پیدایش این نهادها به موضوعی ثانوی تبدیل می‌شود.

چگونه «ارتباط روحی و معنوی» یک امامزاده را با مردم یا مردم با آن امامزاده را بررسی می‌کنند؟ آیا باید از سوی امامزاده معجزه‌ای رخ دهد تا اصالت آن تائید شود؟ چه حد از بازدید برای این ارتباط روحی و معنوی کفایت می‌کند: ۱۰۰ بازدیدکننده در روز، هزار یا پنج هزار؟

نهاد دینی در این نگرش تنها یک موسسه یا سازمان برای برآوردن اهداف خاصی مثل تعلیم و تربیت دینی، ارائه‌ کالاها و خدمات مذهبی، برگزاری مراسم یا اجتماعی شدن افراد در چارچوب‌های مذهبی نیست، بلکه الگویی است متشکل و جا افتاده از رفتارهای جمعی که می‌خواهد خود را در این قالب تکرار کند و تداوم ببخشد. نهاد دینی در واقع رسوم و آئین‌ها، عادت‌ها، احکام و سبک زندگی مذهبی را نمایندگی می‌کند.

از این جهت است که روحانیون ادیان اولین کاری که می‌کنند ساختن معبد و پرستشگاه است که بعد همه‌ کارکردهای دینی را در دل خود جای می‌دهد. کاری که مقامات جمهوری اسلامی در ۳۴ سال گذشته کرده‌اند تخریب و تضعیف همه‌ نهادهای اجتماعی و دینی غیر شیعه (از سینما و تماشاخانه و دفتر نشر تا کافه و قهوه‌خانه و گالری، و از کلیسا و کنیسه تا خانقاه و مساجد سنیان) و در برابر، ساخت مسجد و حسینیه و زینبیه بوده است.

وقتی امامزاده‌ای (بدون شجره و ارتباط نسبی با امامان شیعه) روزانه پانصد تا هزار نفر بازدیدکننده داشته باشد و این بازدیدکنندگان بخشی از هزینه‌های آن را تامین کنند و پس از مدتی برای امامزاده از حوزه، تقاضای امام جماعت کنند و آن را به مرکزی برای تبلیغات دینی تبدیل کنند، هیچ دین سازمان یافته‌ای این امامزاده را به دلیل فقدان اصل و نسب تاریخی تخریب نمی‌کند. در مقابل، نخست بحث در مورد اصل و نسب آن به سکوت برگزار می‌شود و هنگامی که سطح مقبولیت عمومی آن بالا رفت برای برخورداری از منزلت و منابع مالی آن، رهبران دینی خود به تولیت آن اقدام می‌کنند.

چاه جمکران نخست بر اساس یک خواب به محلی برای زیارت تبدیل شد و در سال‌های آغازین، علمای قم وقعی بدان نمی‌نهادند، اما هنگامی که بازدید از این محل زیاد شد مراجع شیعه نیز به زوار آن تبدیل شدند و حتی رهبر جمهوری اسلامی به زیارت آن رفت و صدها میلیارد تومان نیز در دوره‌ محمود احمدی‌نژاد صرف ساخت و ساز در آن شده است. تا وقتی که یک باور ظرفیت لازم را برای نهادینه شدن و تبدیل شدن به بخشی از دیوانسالاری دینی نشان ندهد مورد توجه روحانیت ادیان قرار نمی‌گیرد، اما هنگامی که چنین ظرفیتی آشکار شد آنها کل پدیده را در آغوش می‌گیرند. تنها حقیقتی که برای دین سازمان یافته وجود دارد خود نهاد دینی است که به هر قیمت باید تقویت و تحکیم شود.

فراموش شدن معیارها

هنگامی که مسئله‌ حقیقت و اصالت کنار گذاشته شد دیگر لازم نخواهد بود که مقامات دیوان‌سالاری دینی توضیح دهند که چگونه «ارتباط روحی و معنوی» یک امامزاده را با مردم یا مردم با آن امامزاده را بررسی می‌کنند؟ آیا باید از سوی امامزاده معجزه‌ای رخ دهد تا اصالت آن تائید شود؟ چه حد از بازدید برای این ارتباط روحی و معنوی کفایت می‌کند: ۱۰۰ بازدیدکننده در روز، هزار یا پنج هزار؟ بازدیدکنندگان چه مدت زمانی را باید در امامزاده صرف کنند؟ چه مقدار به امامزاده کمک کنند؟ اگر معیار محبویت و رجوع بر جای معیار اصالت بنشیند طبعاً اقتضائات خاص خود را به همراه می‌آورد.