طرح مسئله: قرار است انتخابات ریاست جمهوری در ۲۴ خرداد سال جاری برگزار شود. در ۱۲ مرداد نیزمراسم تنفیذ حکم رئیس جمهور جدید برگزار خواهد شد. بدین ترتیب، حداکثر ۴ ماه از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد باقی مانده است.

اصلاح‌طلبان، هاشمی رفسنجانی و طرفدارانش و سبزها از ابتدا مخالف او بوده‌اند. اصول‌گرایان نیز به تدریج به صف مخالفان احمدی‌نژاد پیوستند. سپاه پاسداران هم علاقه‌ای به او ندارد، به ویژه آن که احمدی‌نژاد زمانی تا آنجا پیش رفت که پاسداران را “براداران قاچاقچی خودمان” نامید و اخیرا هم به صراحت مخالفت خود را با دخالت آنها در انتخابات اعلام کرد.

دوستی احمدی‌نژاد با مداحان نیز کوتاه مدت بود و کارشان به دشنام و دادگاه کشید. مراجع تقلید و فقیهان هم دلشان از دست او خون است. گویی هیچ کس در “بالا ” او را نمی‌خواهد. ریاست جمهوری که به پایان رسد، نوبت پاسخگویی به فسادها فرا خواهد رسید. او به خوبی آگاه است که در آینده مسئول همه‌ مسائل و مشکلات قلمداد خواهد شد.

احمدی نژاد

احمدی‌نژاد در واقع کمتر از دو ماه و نیم فرصت دارد. از دست او چه کاری ساخته است؟ سه سناریوی متفاوت در برابرش قرار دارد

یکم- سازش و بخشش: مهدی طائب- که در واقع نظرات برادرش، رئیس سازمان اطلاعات سپاه را تکرار می‌کند- در ۶/۱/۹۲ گفته است: “در جلسه‌ای به آقای احمدی‌نژاد گفتم که این آقای مشایی را بگذار کنار. شما بین حزب‌الله آبرو دارید. شما می‌توانید کمک کار حزب‌الله باشید. آقای مشایی شما را در جامعه اصولگرای دیندار متدین بی‌آبرو می‌کند در پاسخ به من گفت من اعتقاد دارم مشایی مظلوم واقع شده است. حالا آقای احمدی‌نژاد ببینید امروز ایشان شما را به کجا کشانده است. در پیروی احمدی‌نژاد از مشایی هیچ منطقی را نمی‌بینم… احمدی‌نژاد را دیگر ذوب در جریان انحراف می‌دانم و قبول ندارم که او را باید لیدر جریان انحراف دانست بلکه بنده وی را سرباز پیاده نظام بدون منطق جریان انحرافی می‌دانم… بعد از انتخابات جایگاه این جریان عاقبتی مانند امثال مهاجرانی خواهد بود.”

با توجه به چنین ایده‌هایی، احمدی‌نژاد باید در چهار ماه باقی مانده نه تنها دست به هیچ عمل تحریک‌آمیزی نزند، بلکه مطابق خواست رهبری عمل کرده و قدرت را با آرامش کامل به جانشین بعدی بسپارد. در مقابل با آیت‌الله خامنه‌ای به توافق رسد که پس از اتمام دوران ریاست جمهوری، با او و جریان انحرافی کاری نداشته باشند.

دوم- مدل پوتین- مدودف: هدف اصلی احمدی‌نژاد تداوم ریاست جمهوری مطابق مدل پوتین- مدودف است. تنها راه تحقق این هدف، به ریاست جمهوری رساندن مشایی است. از ماه‌ها پیش تبلیغ مشایی را آغاز کرده و او را به عرش رسانده است. تعابیری درباره‌ مشایی به کار برده، که دینداران درباره‌ انبیا و معصومین به کار می‌برند. در گام بعد، او را به “بهار” تبدیل کرد و دائماً از آمدن بهار سخن می‌گوید.

عملکرد او طی چند سال اخیر، به هیچ وجه با سناریوی اول تطابق ندارد. جدیدترین برنامه اعلام شده‌ او، برگزاری جشن تقدير از اعضای ستاد تسهيلات سفرهای كشور در ۲۶ فروردین در استادیوم یکصد هزار نفری است. در واقع، این هم فرصت دیگری برای جا انداختن بهار (مشایی) است.

ممکن است احمدی‌نژاد در صورت رد صلاحیت مشایی، از برگزاری انتخابات خودداری کند و استعفا دهد. در این صورت به عنوان کسی که از کشور هم نگریخته، قهرمان سیاسی تبدیل خواهد شد.

محمد رضا باهنر در مصاحبه‌ با روزنامه‌ خراسان گفته است: “سال دوم دولت دهم بود که آقای مشایی در مقاله‌ای نوشتند ما اگر بخواهیم مملکت را درست کنیم به ۲۰ سال وقت نیاز داریم و خودش به این ابهام که رئیس جمهور نمی‌تواند بیش از ۸ سال فعالیت کند پاسخ داده بود که ما از اول شروع چشم‌انداز۲۰ ساله شروع کردیم و باید تا پایان چشم‌انداز در سال ۱۴۰۴ باشیم و بر همین مبنا پیشنهاد کرده بود که  ۸ سال آقای احمدی‌نژاد کار کند، ۴ سال تنفس باشد و در این مدت شخصی که دولتی و هماهنگ با ما باشد روی کار بیاید و بعد ۸ سال دیگر که این قاعدتا همان پروژه پوتین- مدودف را تداعی می‌کند کسی بیاید که محلل باشد و سیاست‌های دولت نهم و دهم را قبول داشته باشد و کار را ادامه دهد تا باز بعد ۴ سال احمدی‌نژاد رئیس جمهور شود.”

سوم- قهرمان سیاسی شدن: احمدی‌نژاد مطمئن است که مشایی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت خواهد شد. این فقط و فقط خواست اصول‌گرایان و شورای نگهبان نیست، مطالبه‌ مراجع تقلید و فقیهان هم هست که او را اسلام‌ستیز و روحانیت‌ستیز به شمار می‌آورند.

اسفندیار مشایی

مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسی، “رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی انتخاب شود که واجد شرایط زیر باشند: ایرانی‌الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور”. به طور طبیعی شورای نگهبان مشایی را “رجل مذهبی” و “معتقد به مبانی جمهوری اسلامی” به شمار نمی‌آورد. آیت‌الله یزدی و آیت‌الله جنتی چندین بار گفته‌اند که او را رد صلاحیت خواهند کرد.

اگر مشایی رد صلاحیت شود، نفرات بعدی احمدی‌نژاد، نه آن چنان شناخته شده‌اند، نه رأی‌آور. بدین ترتیب، هیچ شانسی برای تحقق سناریوی پوتین- مدودف باقی نخواهد ماند. پس چرا احمدی‌نژاد مشایی را مطرح می‌سازد؟

او اگر بتواند صلاحیت مشایی را به تأیید شورای نگهبان برساند، به هدف خود دست یافته است. اما اگر نتواند، دست به اقدامات زیر خواهد زد:

الف- برکناری وزیر کشور، ب – اعلام عدم برگزازی انتخابات ریاست جمهوری، پ- استعفا از ریاست جمهوری در صورتی که رهبری خود انتخابات را برگزار کند.

آیت الله خامنه‌ای و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دیگر احمدی‌نژاد را شناخته‌اند. آنها قطعاً برنامه‌هایی برای مقابله‌ با اقدامات او طراحی کرده‌اند.

احمدی‌نژاد از ماه‌ها پیش از برگزاری “انتخابات آزاد با حضور همه‌ سلائق” سخن گفته است. در انتخابات سازمان نظام پزشکی نیز به دخالت سپاه و رد صلاحیت‌ها اعتراض کرد و گفت که نتیجه‌ آن را به رسمیت نمی‌شناسد.

او در پیام نوروزی نیز مجدداً بر همین نکته تکیه کرد و گفت: “همه سلایق و برنامه‌ها عرضه می‌شود، اما ملت تصمیم می‌گیرد و با انتخاب خود راه آینده را معین می‌کند. همه باید تابع تصمیم ملت باشند… مقام معظم رهبری نیز فرموده‌اند که فقط یک رأی دارند و حق انتخاب با ملت است. همه باید به حق ملت احترام بگذارند… اینجانب شخصاً نهایت حساسیت را به کار خواهم برد و همچنان که بارها و بارها به مسئولین استانی و غیر استانی گفته‌ام از کوچکترین تخلفی اغماض نخواهم کرد”.

او در ۷/۱/۹۲ نیز در گفت‌وگو با خبرنگاران تهدیدهای خود را تکرار کرد و گفت: “هيچ كس حق ندارد خود را بالاتر از ملت تصور كرده و يا تصور كند می‌تواند در مسير تصميم ملت خلل ايجاد كرده و يا به زعم خود اعمال نظری داشته باشد؛ چرا كه همگان در برابر قانون يكسان هستند. نظر رهبری معظم انقلاب در خصوص انتخابات نيز در سخنرانی ايشان مشخص شد و هيج كس حق ندارد به نام ايشان و يا انتصاب دادن خود به رهبری اقداماتی در اين مسير انجام دهد؛ مشخص است كه اين اقدامات را ملت، رهبری و دولت نخواهند پذيرفت”.

خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد

مهدی طائب نیز طرح احمدی‌نژاد را برملا ساخته و گفته است: “هدف اول جریان انحرافی این است که این دولت انتخابات را برگزار نکند… جریان انحرافی نه تنها نمی‌خواهد انتخابات برگزار شود بلکه به دنبال این است که جامعه را دچار التهاب و درگیری کند”.

حجت‌الاسلام قاسم روانبخش نیز درباره‌ واکنش احمدی‌نژاد به رد صلاحیت مشایی گفته است: “عدم اقدام برای برگزاری انتخابات از سوی دولت و برکناری وزیرکشور و استعفای شخص محمود احمدی‌نژاد از اقداماتی است که احتمال دارد احمدی‌نژاد در صورت رد صلاحیت مشایی صورت بدهد که در این خصوص تمام پیش‌بینی‌ها شده است”.

فایده‌ این سناریو برای احمدی‌نژاد و یارانش چیست؟ در صورت تحقق سناریوی سوم، احمدی‌نژادی که مقابل نظام ایستاده، از برگزاری انتخابات خودداری کرده، استعفا داده و از کشور نیز نگریخته است، به قهرمان سیاسی تبدیل خواهد شد. گمان او این است که خرابکاری‌ها و فسادها فراموش خواهد شد و از او به عنوان شخصی یاد خواهد شد که دست به اقداماتی زد که هیچ یک از روسای جمهوری سابق تصورش را هم نمی‌کردند.

واکنش آیت‌الله خامنه‌ای

ثبت نام انتخابات در روزهای ۲۱- ۱۷ اردیبهشت ماه- به مدت ۵ روز- صورت خواهد گرفت. شورای نگهبان نیز ۱۰ فرصت دارد تا درباره‌ صلاحیت داوطلبان اظهارنظر کند. در عمل احمدی‌نژاد باید صبر کرده و پس از اعلام نظر شورای نگهبان، در خرداد ماه واکنش‌های سناریوی سوم را نشان دهد. بدین ترتیب، او فقط و فقط ۲۴ روز فرصت خواهد داشت.

آیت الله خامنه‌ای و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دیگر احمدی‌نژاد را شناخته‌اند. آنها قطعاً برنامه‌هایی برای مقابله‌ با اقدامات احمدی‌نژاد طراحی کرده‌اند. وزیر کشور فعلی یکی از سرداران سپاه است و در نتیجه تابع آیت‌الله خامنه‌ای- به عنوان فرمانده‌ کل قوا- خواهد بود. در صورت برکناری وزیر کشور، خامنه‌ای می‌تواند مانند مورد مصلحی، با حکم حکومتی او را در سمت خود ابقا کند.

اگر احمدی‌نژاد بگوید انتخابات را برگزار نخواهد کرد، خامنه‌ای مستقیماً وارد شده و فرمان برگزاری انتخابات را صادر خواهد کرد. بعید است در این نزاع، استانداران و فرمانداران روی اسب باخته شرط‌‌بندی کرده و طرف احمدی‌نژاد را بگیرند.

احمدی نژاد

در صورت استعفای احمدی‌نژاد، مطابق اصل ۱۳۱ قانون اساسی، “معاون اول رئیس جمهور با موافقت رهبری اختیارات و مسئولیت‌های وی را بر عهده می‌گیرد و شورائی متشکل از رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و معاون اول رئیس جمهور موظف است ترتیبی دهد که حداکثر ظرف مدت پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود، در صورت فوت معاون اول و یا امور دیگری که مانع انجام وظایف وی گردد و نیز در صورتی که رئیس جمهور معاون اول نداشته باشد مقام رهبری فرد دیگری را به جای او منصوب می‌کند”.

پیش‌فرض مشترک اصول‌گرایان این است که احمدی‌نژاد- برعکس سبزها و اصلاح‌طلبان- فاقد نیروی اجتماعی سیاسی‌ای است که به نفع او به خیابان‌ها بریزند.

فرض کنیم که احمدی‌نژاد اوائل خرداد استعفای خود را اعلام نماید. در این صورت، برادران لاریجانی و رحیمی مسئولیت برگزاری انتخابات را بر دوش خواهند گرفت. اگر هم رحیمی- با آن پرونده‌ قطور فساد- حاضر به همکاری نباشد، مطابق همین اصل، آیت‌الله خامنه‌ای فرد دیگری را به جای او منصوب خواهد کرد. قانون اساسی حداکثر ۵۰ روز فرصت برای برگزاری انتخابات در نظر گرفته است. بدین ترتیب، خامنه‌ای می‌تواند انتخابات را در موعد مقرر- ۲۴/۳/۹۲- برگزار کند. حتی مطابق قانون اساسی می‌تواند زمان برگزاری انتخابات را عقب بیندازد.

نتیجه‌گیری

پیش‌فرض مشترک اصول‌گرایان این است که احمدی‌نژاد- برعکس سبزها و اصلاح‌طلبان- فاقد نیروی اجتماعی سیاسی‌ای است که به نفع او به خیابان‌ها بریزند. او از طریق سیاست‌های پوپولیستی و توزیع یارانه نقدی، توانسته است اقشار محروم و روستائیان را طرفدار خود سازد. اما، اولاً آنها مانند طبقه ‌متوسط  سیاسی نیستند. ثانیاً مقلد روحانیت و رهبری هستند. ثالثاً طبقه‌ کارگر نیز در وضعیت اقتصادی بدی به سر برده و به طور طبیعی دولت را مسئول آن به شمار می‌آورد.

این مدعیات درست باشد یا نادرست، تنها چاره‌ بیچارگی احمدی‌نژاد خطر کردن است. وضعیت پیش آمده برای احمدی‌نژاد، جشن عروسی هاشمی رفسنجانی است. ساختارشکنان نیز خشنود هستند که فردی پیدا شده که دائماً بازی “بالایی”‌ها را به هم می‌ریزد و به نظام صدمه می‌زند. اما فراموش نکنیم که “خواستن” یک چیز است و “توانستن” چیزی دیگر.

تاریخ گشوده است و هیچ کس قادر به خدایی کردن نیست. پیامدهای این رویدادها، با ترکیب ده‌ها متغیر دیگر، خود را عیان خواهند ساخت. تاریخ بیش از آن که محصول رفتارهای انسان‌های خوب باشد، محصول سیاست‌ها و اعمال آدمیان زشت سیرت بوده است.