دو زن مهاجر افغان به همراه سه کودک در دفتر انجمن همبستگی با مهاجران و پناهجویان در ترکیه (آسام)، به انتظار کمک مشاوران این مرکز نشستهاند. زن جوان از علت مهاجرت خود میگوید: «به دنبال تهدیدها و حملههای مکرر همسرم و ضربات چاقوی او بر بدنم، به همراه مادر و سه فرزندم تصمیم به ترک افغانستان گرفتیم.» او با چشمان پر وحشت این سوال را تکرار میکند که آیا شوهرش امکان این را دارد تا از مکان زندگی آنها با خبر شود و آنها را بیابد؟ آنطور که پیداست اوراق هویتی آنها نزد همسر باقی مانده و به همین دلیل، اداره مهاجرت، تاریخ تولد او و فرزندانش را به صورت فرضی در کارت شناساییشان درج کرده بود. همین منجر به آن شده بود که پسرش از ادامه تحصیل باز بماند. مدام این پرسش به سراغش میآمد که در صورت پیدا شدن سر و کله همسرش، چه ارگان و سازمانی از آنان محافظت میکند؟ او میگفت همسرش، او را به مرگ تهدید کرده است.
این زن جوان تنها یک نمونه از زنانی است که به علت فشارهای طاقت فرسا، عدم وجود سازوکار قانونی کافی، جنگ، فرقهگرایی، فقر و تبعیض و مسائلی از این دست، مخاطرات پناهجویی و راه صعب و دشوار مهاجرت را به جان خریده تا شاید راهی و امیدی برای یافتن آیندهای بهتر در این جهان بیابد.
هر ساله میلیونها نفر بر اثر جنگ، قحطی، حکومتهای استبدادی و همچنین شرایط برآمده از تبعیضات جنسی، مذهبی، ملی و نژادی مجبور به رها کردن خانه و کشورشان میشوند و هر آنچه را دارند و ندارند، خرج مسیر راه و قاچاقچیان میکنند. اخبار غرق شدن کشتیها یا اجساد مانده در برف و کوه و دره که این روزها بیش از گذشته به چشم میآید تنها نمونههایی از این مصائب است. بسیاری از زنان مهاجر، پناهنده و پناهجو در کشور مبدأ خود، در طول سفر، به هنگام ورود به کشور دوم یا کشور مقصد، در معرض انواع مختلفی از خشونتهای جنسیتی قرار میگیرند. چه خاصه که در کشور میزبان نیز با انواع رفتارهای نژادپرستانه و تبعیضگرایانه روبهرو شوند و نهایتا همچون شهروندی درجه دو، مورد ستم و استثمار هم قرار گیرند. ستم بر زنان پناهجو اما خبر از درهمآمیختگی ستمهای طبقاتی، جنسیتی، نژادی و مذهبی و ملی در یک کلیت میدهد.
دادههای دموگرافی UNHCR برای سال ۲۰۱۹ نشان میدهد که بیش از نیمی از پناهجویان جهان را زنان تشکیل میدهند و همچنان پس از گذشت سالها از آشفتگی بسیار شرایط کشور سوریه و حضور اسلامگرایانی همچون داعش، حاکمیت مرکزی بشار اسد و مداخله متحدان غیرمنطقهای و منطقهایاش همچون ایران در این کشور، بالاترین تعداد پناهندگان تحت نظارت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، سوری هستند. پس از سوریه نیز دو کشور ونزوئلا و افغانستان بهترتیب در ردههای دوم و سوم، جزو رتبههای اول کشورهای مهاجر فرست در جهان محسوب میشوند.
با توجه به آمار یاد شده، جنگ، فقر و مشکلات اقتصادی، همچنین تعارضات قومی و وجود بنیادگرایی اسلامی از عوامل اصلی آوارگی و مهاجرت این پناهجویان است.
پناهجویی و تشدید ستم و خشونت علیه زنان
اخبار روزانه این واقعیت را رو در روی ما قرار میدهد که ستم بر زنان به واسطه تبعیض اتنیکی، نژادی، مذهبی و طبقاتی، تشدید میشود.
نگاه به زنان به واسطه نگرش مذهبی و سنتها و فرهنگهای ارتجاعی همچون ابژههای جنسی، آزار و اذیت جنسی گستردهای را در قالب عملی سیاسی در طول تاریخ رقم زده است. به عنوان نمونه میتوان به جنگهای داخلی افغانستان توسط گروههای جهادی اشاره کرد. در طی منازعههای مسلحانه داخلی در این کشور، نمونههای بسیاری از شکنجه و تجاوز سیستماتیک به چشم میخورد. همچنین میتوان وضعیت زنان ایزدی در اردوگاه داعشیها را یادآور شد. این زنان همچون حیوانات در معاملات داعشیها به خرید و فروش در میآمدند. گزارشهای بسیاری در رابطه با نحوه اسارت زنان ایزدی در این اردوگاهها در دست است. تجاوزهای گسترده و بارداریهای ناخواسته، تنها بخشی از شکنجه این زنان بوده است. در حقیقت زن بودن آنان باعث شده تا به گونهای تشدید یافته «بیگانه» تلقی شوند و به همین دلیل هدف عمده شکنجه و تجاوزهای سیستماتیک قرار بگیرند.
تسلط مردسالاری بر جوامع، منجر به ایجاد این تصور میشود که آزار و تجاوز به زنان میتواند به ابزار جنگی بدل شود. حتی زمانی که این زنان موفق به فرار میشوند و جان سالم به در میبرند مورد شماتت خانوادههایشان قرار گرفته و در برخی موارد توسط عناصر ذکور خانواده تحت عنوان دفاع از ناموس، بهقتل میرسند. موقعیت و سرنوشت فرزندان برجای مانده از متجاوزان داعشی و زنان اسیر ایزدی گویای همین شرایط است چرا که تعرض به بدن زنان ایزدی، در بسیاری از موارد، پیش از آنکه برای متجاوزین بدنامی بهبار آورد، ننگی بود بر پیشانی این زنان قربانی.
شرایط برای زنان پناهجو در کمپها و در کشورهایی که به آن گریختهاند هم چندان روشن نیست. گزارشهای بسیاری در رابطه با آزار جنسی و تجاوز به زنان در کمپهای پناهندگی کشورهایی چون یونان، ترکیه و استرالیا وجود دارد. تجاوز، بخش جدایی ناپذیر زندگی در این کمپهاست و به نظر میرسد به عنوان مکانیزمی جهت کنترل و مقابله با اعتراضات صورت میگیرد.
از سوی دیگر، تعداد بسیاری از پناهجویان زن مجبور میشوند به منظور تهیه غذا و احتیاجات اولیه، تنفروشی کنند. کمپ یوزگات در ترکیه نمونه واضحی از وضعیت غیربهداشتی و اسفبار کمپ زنان و کودکان در این کشور است. حمایت مالی و پشتیبانی از آنان در این کشورها هرگز کافی نبوده است. آنها در برخی موارد توسط نگهبانان مرزی و حتی نیروهای حافظ صلح مورد تعرض قرار میگیرند و در مراجعه به پلیس نیز مأمنی نمییابند.
زنان پناهجو در کشورهای مقصد نیز با مشکلات بسیاری به خاطر زن بودنشان مواجهاند. ساختار قدرت دولتی حاکم و عجین بودن شوونیسم مردسالارانه به همراه عدم اعتماد نسبت به پناهجویان و زنان، منجر میشود که بسیاری از این زنان موارد خشونت، تجاوز و آزار جنسی را پنهان کنند.
اشواق حاجی حمید تالو، دختر ایزدی که در آلمان با شکنجهگر داعشیاش روبرو شده بود نمونه تکاندهندهای در این زمینه است. او که در سال ۲۰۱۵ توانسته بود به آلمان بگریزد، در سال ۲۰۱۸ با فردی بهنام ابوهمام، شکنجهگر داعشیاش مواجه میشود و او را تهدید میکند. علیرغم مراجعه اشواق به پلیس اما مأموران به او اعلام کرده بودند که فردی با خصوصیات یاد شده را نیافتهاند. این مسأله سبب شد اشواق و خانوادهاش بهدلیل عدم احساس امنیت در آلمان، به عراق بازگردند. هرچند انتشار ماجرای مواجهه اشواق با شکنجهگر داعشیاش در آلمان، و عدم توجه پلیس این کشور به شکایت این زن ایزدی، انتقادهایی را متوجه دولت آلمان کرد اما با این وجود، دستگاه امنیتی آلمان، هیچگاه پیگیری جدی این موضوع را در دستور کار قرار نداد.
در کشورهایی همچون افغانستان و ایران، ساز و کار اجرایی قانون به شکل عریانی علیه زنان است. در گزارش «وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا_ اداره دموکراسی، حقوق بشر و کارگران در افغانستان، درباره وضعیت حقوق بشر در این کشور»، در سال ۲۰۱۹ به این مورد اشاره شده است: پلیس اکثرا زنانی را که در رابطه با سرپیچی از اصول اجتماعی، تحت عنوان فرار از منزل، مخالفت علیه انتخاب همسری که از سوی خانواده تعیین شده، خشونتهای فامیلی، تجاوز جنسی یا فرار به قصد ازدواج را متهم به رابطه جنسی خارج از ازدواج میکند. همچنین مواردی وجود دارد که پلیس غالبا بنا بر تقاضای خانوادهها، زنان را به جرم زنا بازداشت کرده است.
به همین دلیل زنان بسیاری که در جوامعشان تجسم ارزشهای مذهبی، ملی و سنتی هستند در اکثر مواقع مجبورند برای حفظ جانشان از کشور بگریزند و به پناهجویان بپیوندند. اما داستان این زنان در بسیاری از کشورهای پناهجوپذیر، با این توجیه که زنان پیوسته در همه کشورها با این مسائل مواجهاند، مورد قبول واقع نمیشود.
افزون بر تمام این مسائل، کشورهایی همچون ترکیه و ایران از پناهجویان و آوارگان جنگی موجود در کشور و مرزهایشان به عنوان مهرههای بازی و اهداف توسعهطلبانه سیاسی خود بهرهجویی میکنند. ترکیه در مناقشات قرهباغ، مردان آواره سوری را به عنوان نیروی نظامی خود به این منطقه فرستاد. همچنین مردان سوری از یکسال پیش تاکنون، در چند نوبت به عنوان «گوشت دم توپ» به لیبی فرستاده شدهاند تا جنگجوی منافع ترکیه باشند. سپاه قدس ایران نیز لشکر فاطمیون و زینبیون را متشکل از مردان افغانستانی و پاکستانی برای اعزام به سوریه و جنگ با مخالفان بشار اسد تأسیس کرد. با کشته شدن مردان، بر دوش کشیدن بار پناهجویی برای زنان این خانوادهها طاقتفرساتر از پیش میگردد.
وضعیت زنان پناهجو بخشی از یک کلیت
مشخصا طی سالهای پیشین و بررسی میزان و چگونگی پناهجوپذیری کشورهای توسعهیافته با این رویکرد مواجه میشویم که اعمال سیاستهای نژادپرستانه و تبعیضی رابطه مستقیمی با وضعیت پناهندگان و پناهجویان دارد. پناهجویان حتی در برخی موارد به اهرم فشار کشورهایی همچون ترکیه برای باجگیری از اتحادیه اروپا و دریافت مبالغی کلان جهت نگهداشتن آنها پشت دیوار سرزمین رؤیاها بدل شدهاند. در ابتدای سال میلادی جاری اردوغان اعلام کرد که درهای ترکیه به سمت اروپا باز است و با ایجاد پروپاگاندا تعداد زیادی از پناهجویان را به مرزهای یونان و بلغارستان کشاند.
در همین زمینه: پناهجویان گرفتار در مرز ترکیه و یونان
سوال مهمی که پاسخ آن با نگاهی اجمالی به وضعیت امروز جهان مشخص میشود، اینست که چه شرایطی پای این پناهجویان را به سمت چنین مخاطراتی باز کرده است؟ تغییرات اقتصادی و اجتماعی ناهمسان در دو رشته از کشورهای جنوب جهانی Global South و استعمار نو و ایجاد نابرابری و شکافهای عظیمی در استانداردهای زندگی و دسترسی به منابع. این شکافها میان کشورهای غنی و فقیر که بر پایه ستم طبقاتی، نژادی، ملی و جنسیتی بنا شده، عامل جاری شدن سیل انسانهایی میشوند که برای رهایی از آن خطر میکنند. در این میان زنان موقعیت شکنندهتری دارند.
بنابراین مبارزه با سیستم مردسالار همراستا با مبارزه علیه حاکمیت مذهبی، سنتهای ارتجاعی و دیکتاتوریهای فاسد سیاسی است.
بیشتر بخوانید:
پرونده نائورو: آزار جنسی زنان و کودکان پناهجو در کمپهای استرالیا
در آستانه ۲۵ نوامبر، یاد همبستگی عظیم کنشگران زنان را در «کارزار منع خشونت خانوادگی» گرامی میداریم.
کارزار منع خشونت خانوادگی در آذرماه سال ۹۵ با مشارکتِ جمعی گروههای زنان در سراسر ایران آغاز به کار کرد و تا آذرماه ۹۷ ادامه یافت.
از ابتدا پیشنویسی برای قانون خشونت تهیه شده بود که رویکردی کاملاً پیشگیرانه، ترمیمی و حمایتگر داشت.
دهها کارگاه آگاهیرسانی در استانهای مختلف گیلان، البرز، تهران، آذربایجان شرقی و … برگزار شد و حدود ۳۵۰ روایت با مصادیق مختلف خشونت از انواع روانی-کلامی، جسمی، جنسی، اجتماعی، اقتصادی و قانونی ثبت شد.
سپاسگزار زنان خشونتدیدهای هستیم که در طول فعالیت کارزار، به کنشگران اعتماد کردند و از اشتراکگذاری روایتهایشان دریغ نورزیدند.
#خشونت_خانگی
@Digari_ir
زن / 22 November 2020
اقدام مشترک تشکلهای زنان ایرانی به مناسبت روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان
تاریخ : ۲۵ نوامبر – ساعت ۹ صبح به وقت کالیفرنیا، ۱۲ به وقت نیویورک
ساعت ۱۸:۰۰به وقت اروپای مرکزی و ۲۰:۳۰ به وقت ایران
این برنامه همزمان از یوتیوب، فیسبوک و اینستاگرام به آدرس های زیر پخش خواهد شد :
زنان ایران علیه خشونت
➡️YouTube : IWAV
زنان ایران علیه خشونت
***
#توقف_قتلهای_ناموسی_ایران
@Digari_ir
@STOPhonorkillings_Iran
زن / 22 November 2020
بیدارزنی-
در مقوله روایت آزار جنسی چیزی که اغلب کمتر به آن توجه میشود ترومای وحشتناکی است که آزاردیده باید آن را زندگی کند. ترومای آزار جنسی معمولا مراحل مختلفی دارد که البته در همه آزاردیدهها یکسان نیست.
یخزدگی و سِر شدن در لحظات و روزهای اول – ناباوری و انکار (نه این تجاوز نبوده.
نه این اتفاق برای من نیفتاده.)- وحشت از بازگویی ماجرا برای خانواده و دوستان و واکنش احتمالی آنها-شرم- سرزنش خود- احساس وحشتناک گناهکار بودن- زندگی مداوم با بدنی که به بیان ساده انگار کثیف است و دیگر تمیز نمیشود- مواجهه با این واقعیت که چیزی از تو گرفته شده که دیگر هیچوقت نمیتوان آن را پس گرفت-
واکنش توام با ناباوری، سرزنش و تحقیر اطرافیان- عصیان- خشم- نفرت- وحشت از جنس مخالف- تاثیر تروما بر جسم و ….
و در نهایت روبرو شدن با خود، خودی که نمیتواند آنچه که تجربه کرده را تغییر دهد اما میخواهد به زندگی عادی برگردد.
هرکدام از این مراحل ممکن است برای آزار دیده مدتها طول بکشد و به احتمال زیاد آدمهای خیلی کمی- حتی شاید هیچکس- از او حمایت نخواهد کرد.
کسی که تجاوز را تجربه کرده به خوبی میداند هرگز نمیتواند این تروما را از زندگی خود پاک کند اما روح و ذهن راهی برای ادامه دادن پیدا میکند. و زندگی بعد از جنگی سخت از سر گرفته میشود.
بازگویی روایت آزار جنسی یعنی بازگشت به تروما و طی کردن دوباره تمام این مراحل. به بیان ساده؛ آزار دیده زخم خود را میشکافد تا به دیگران نشان بدهد چه چیزی را تجربه کرده است. به همین دلیل روایت کردن آزار قدرت و شجاعتی بینظیر میطلبد.
آزاردیده با به جان خریدن این درد گویی رو به جمعیتی از زنانی که نمیشناسد اما میداند با او هم درد هستند فریاد میزند: من هم مثل شما هستم. من هم سالها این زخم را با سکوت در خودم حمل کردم. من هم کنار شما هستم.
با به جان خریدن بازگشت به تروما، رو به جامعهای که از متجاوز و آزارگر حمایت میکند یا در برابر آزار سکوت کرده است فریاد میزند: من هم.
به نظر میرسد آنچه در شنیدن بسیاری از روایتها نادیده گرفته میشود رنج آزاردیده در بازگشت به تروما و بازخوانی زخمی است که شاید سالها برای ترمیمش تلاش کرده است.
کسی که با آگاهی نسبت به تهمتها و توهینها و خشونتهای احتمالی شجاعت بازگشت و بازخوانی این رنج را پیدا میکند بیش از هر چیز نیاز به حمایت دارد. بیش از هرکسی مستحق همدردی و همدلی است.
به صدای قربانیان تجاوز گوش کنید. بشنوید. شما قاضی محکمه و دادگاه نیستید و قرار نیست برای کسی حکم اعدام صادر کنید. شما شنونده روایتی هستید که از عمق عمیقترین زخم زندگی یک انسان برآمده است. گوش کنید، فقط گوش کنید.
آزاردیدگان را در مواجهه دوباره با ترومای آزار تنها نگذاریم / 22 November 2020