توافق آذربایجان و ارمنستان برای صلح با وساطت روسیه و البته حمایت ترکیه در ۹ نوامبر، از دید بسیاری تحلیلگران یک پیروزی بزرگ برای آذربایجان و شکستی برای ارمنستان محسوب شد. در جمهوری آذربایجان مردم این رخداد را جشن گرفتند، ولی در ارمنستان اعتراضات پاگرفت و حتی گفته شد برخی مخالفان تندرو به علت نارضایتی از عملکرد نیکول پاشینیان، نخستوزیر، قصد ترور او را داشتند که با دخالت نیروهای امنیتی ناکام ماند.
فضای مجازی همچنان پر است از واکنشها به این توافق. در روزهای گذشته یک حساب کاربری با نام «انجمن آذربایجانیهای مقیم کالیفرنیا» ویدئوهایی از افرادی یهودی منتشر کرد که پرچمهای اسرائیل و آذربایجان در دست در خیابانهای باکو قدم می زدند و می گفتند: «یاشاسین آذربایجان» (زنده باد آذربایجان). در ذیل یکی از این ویدئو ها با اشاره به اینکه حکومت جمهوری آذربایجان رسما سکولار است، ولی نود درصد ساکنانش مسلمانان شیعه هستند، نوشته:
«کشور مسلمان دیگری را جز آذربایجان به من نشان دهید که در آن یک یهودی بتواند آزادانه، پرچم اسرائیل در دست، در خیابان راه برود و مردم به او شالوم (سلام عبری) هم بگویند.»
(جالب آنکه این اتفاق نه فقط مثلا در ایران یا مصر که در ترکیه، متحد استراتژیک آذربایجان در جنگ قره باغ هم تقریبا ناممکن است.) گفته می شود جمهوری آذربایجان یک اقلیت ۳۰ هزار نفری از شهروندان یهودی دارد که به اصول این جمهوری هم وفادارند و حتی در جنگ اولیه قرهباغ در برابر ارمنستان کشته داده اند. روستایی هم با نام قیرمیزی قصبه (روستای قرمز) در استان قوبا در شمال شرقی جمهوری آذربایجان وجود دارد که ظاهرا از معدود روستاهای باقیمانده در جهان در خارج اسرائیل است که ساکنان آن تماما یهودی هستند.
در طرف ارمنی داستان متفاوت است. شاید عجیب به نظر برسد، ولی گزارشهای متعددی وجود دارند که میگویند احساسات ضدیهودی در ارمنستان مسیحی بیشتر از آذربایجان عمدتا مسلماننشین است. برخی تحلیلگران این را به گرایشهای اسلامگریزانه و سکولار حکومت علیاف ها در جمهوری آذربایجان، در برابر نفوذ عمیق کلیسای حواریون ارمنی در سیاست ارمنستان نسبت میدهند. ارمنستان نخستین کشوری در جهان است که در قرن چهارم میلادی بطور رسمی مسیحیت را قبول کرد، و احتمالا خوانش قرون وسطایی از مسیحیت که در آن احساسات ضد یهودی غلیظ وجود دارد (یهودیان همچون همدستان قتل مسیح الهی) در این کشور حضور پررنگ دارد و در اذهان است.
این موضوع و برخی عوامل دیگر سبب شده در منازعه اخیر قره باغ اسرائیل عملا در کنار جمهوری آذربایجان قرار گیرد و درمقابل ارمنستان بجنگد.
رابطه تسلیحاتی-نفتی آذربایجان و اسرائیل
مطابق برخی گزارشها اسرائیل بیش از شصت درصد کل واردات اسلحه به جمهوری آذربایجان را در سالهای اخیر تامین کرده و در مقابل باکو سهم بزرگی در تامین نفت مورد نیاز اسرائیل دارد. به نظر مسیر انتقال نفت آذربایجان به اسرائیل خط لوله استراتژیک باکو-تفلیس- جیحان است که نفت جمهوری آذربایجان را به مدیترانه شرقی منتقل میکند و از مسیر کشورهای گرجستان و ترکیه میگذرد. طبیعتا نفتی که مسیر انتقال آن از ایران نمیگذرد و ربطی به ایران که همسایه جمهوری آذربایجان است ندارد، نفعی اقتصادی هم برای جمهوری اسلامی، بر خلاف گرجستان و ترکیه، نخواهد داشت. این در حالی است که اگر این خط لوله از ایران بجای گرجستان میگذشت، مسیرش کوتاهتر میشد.
ارتش آذربایجان در جنگ قره باغ علیه ارمنستان از پهپادهای ساخت اسرائیل، به طور مشخص پهپادهای انتحاری هاروپ، به کرات استفاده کرد. استفاده از این پهپادهای پیشرفته دست بالا را در میدان رزم به آذربایجان میداد و البته باعث اعتراض شدید، ولی ناموثر، مقامهای ارمنستان به اسرائیل شد که مدعی بودند آذربایجان از این سلاحهای گران قیمت برای هدف قرار دادن اهداف غیرنظامی در منطقه قره باغ استفاده میکند.
آذربایجان به واسطه درآمدهای نفتی خود در سالهای اخیر (امری که ارمنستان از آن بیبهره است) بسیار پردرآمدتر از ارمنستان است و گفته میشود حجم خرید تسلیحاتی آذربایجان از اسرائیل در سالهای اخیر به رقم بزرگ هفت میلیارد دلار هم رسیده است.
موضع اسرائیل در مورد کشتار ارامنه در آناتولی شرقی
اسرائیل و آذربایجان (و ترکیه) بده بستان فرهنگی هم دارند. برغم تمام فشارهای لابی ارمنی در جهان و ایالات متحده، اسرائیل تاکنون از پذیرش رسمی آنچه «نسلکشی ارامنه» توسط ترکان عثمانی در اوائل قرن بیستم و اثنای جنگ جهانی اول خوانده میشود، خودداری کرده و در عوض تنها به عبارت «قتل عام» در توصیف کشته شدن دهها هزار ارمنی در آن سالها اکتفا کرده. اطلاق واژه نسلکشی تبعات حقوقی خاصی برای ترکیه دارد که به نوبه خود موجب شده ترکیه در تمام این سالها از زیر بار رفتن آن خودداری کند. به نظر میرسد اسرائیل همچنان مایل نیست ترکیه برهبری رجب طیب اردوغان را، برغم اختلاف مواضع فزاینده دو کشور در سالهای اخیر خصوصا در موضوع فلسطین، از خود عصبانی کند و در نتیجه توجهی به درخواست لابی ارمنی ندارد.
تحلیلگرانی که منتقد این وضعیت هستند میگویند اسرائیل خود کشوری است که بر اساس باور به یک نسلکشی (هولوکاست یهودیان توسط آلمان نازی هیتلر) تاسیس شده و سیاستهای خود را توجیه میکند. پس منطقی به نظر میرسد کشوری که خود قربانی نسلکشی بوده نسلکشی در سایر نقاط جهان را نیز محکوم کند. با این حال به نظر میرسد رئال پولیتیک یا واقعگرایی سیاسی، که اصل اساسی کشور کوچک اسرائیل در روابط بینالملل است، مانع اتخاذ چنان رویکردی در مورد تاریخ ارامنه از سوی اسرائیل شده. وقتی پای منافع اسرائیل پیش می آید، ملاحظات اخلاقی جایی در محاسبات سیاست خارجی این کشور ندارند.
فاکتور ایران
موضوع ایران مسئله ای است که باید در نوشتار جداگانهای بدان پرداخت، اما اخبار غیررسمی متعدد حکایت از آن دارند که آذربایجان یکی از کشورهایی در همسایگی ایران است که اسرائیل از آنجا، بالقوه یا بالفعل، برای رصد اطلاعاتی ایران استفاده میکند. البته با توجه به دشمنی عمیق میان ایران و اسرائیل این موضوع عجیب به نظر نمیرسد و چیزی است موجب ناخشنودی ایران است. حساسیت ایران به حضور محسوس یا نامحسوس اسرائیل در جمهوری آذربایجان به حدی است که یکی از نویسندگان خبرگزاری حکومتی فارس اخیرا در یادداشتی نوشت اسرائیل با حضور در مرزهای شمال غرب ایران، میخواهد سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را برای واگرایی میان کشورهای منطقه پیگیری کند. به نظر این نویسنده که منتقد نزدیکی تاریخی اخیر میان ایران و جمهوری آذربایجان در مسئله قره باغ است، تلاش برای مهار جمهوری اسلامی و ایجاد تحریکات قومی در داخل ایران، از اهداف اسرائیل در حمایت از جمهوری آذربایجان است. نویسنده همچنین، مانند برخی دیگر از تحلیلگران، گفته اسرائیل با حضور در جمهوری آذربایجان میخواهد امنیت خط انتقال انرژیهای نفتی و گازی آذربایجان به سمت خود را تضمین کند و بدین ترتیب امنیت انرژی خود را در برابر رقیبش یعنی ایران، بالا ببرد. جالب آنکه دیگر متحد ایران در روابط بین الملل، یعنی روسیه هم، روابط گستردهای با اسرائیل دارد.