این گزارشی است درباره معضل فراگیری کرونازدگی از دید جامعه در برابر دید مقامات. گزارش متکی بر گفت‌وگو با گروهی از کادر درمان است.

گردهمایی پرستاران بیمارستان روحانی بابل در اعتراض به پایین بودن دستمزد و عدم پرداخت کارانه‌ها (۷ مهر ۱۳۹۹)
گردهمایی پرستاران بیمارستان روحانی بابل در اعتراض به پایین بودن دستمزد و عدم پرداخت کارانه‌ها (۷ مهر ۱۳۹۹)

موج دوم شیوع ویروس کرونا در ایران آغاز شده است. در هفته‌ی گذشته به طور میانگین هر روز بیشتر از ۳ هزار بیمار جدید شناسایی شده‌‌اند. تعداد مبتلایان به مرز ۵۰۰ هزار نفر نزدیک شده است. همچنین تعداد درگذشتگان بر اثر این بیماری نزدیک به نزدیک به ۲۷ هزار نفر رسیده است.

موج جدید، تحت تأثیر برنامه‌های مذهبی ماه محرم و بازگشایی مدرسه‌ها شلوغی بازارهای پاییزه، به سرعت در حال گسترش است و اگر مهار نشود، حتی ممکن است تجربه‌ی اسفند سال گذشته و یا شاید هم بدتر از آن، در این زمینه تکرار شود. در این میان، اظهار نظرهای متفاوت و گاه متناقضی درباره دلایل مهار نشدن بیماری و شیوع دوباره‌ی آن شنیده می‌شود.

مسئولان وزارت بهداشت مردم را مقصر اصلی می‌دانند

مسئولین کلان وزارت بهداشت و ستاد ملی مبارزه با کرونا، مدام آمارهایی از کاهش توجه مردم به دستورالعمل‌های بهداشتی ارائه می‌دهند و از آن ابراز نگرانی می‌کنند.

ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت و کسی که این روزها چهره و صدایش نزد مردم ایران تداعی‌کننده‌ی مسئله‌ی بیماری کرونا و ابعاد مختلف آن است، در روزهای آغازین شیوع این ویروس، گفته بود که کرونا ویروسی دموکراتیک است و فقیر و غنی به یک اندازه در معرض آن قرار دارند. اما به زودی مشخص شد که کرونا دموکراتیک نیست. چون تعداد زیادی از افراد بر اثر نوع شغلشان دچار این بیماری شدند و می‌شوند و اتفاقأ کادر درمان و به ویژه پرستاران، قشری بودند که بیشتر از دیگران در معرض بیماری قرار دارند. اما این روزها آقای حریرچی دست از ادعای دموکراتیک بودن کرونا برداشته و مسائلی دیگر را پیش کشیده است.

حسین کرمانپور، مدیر درمانگاه اورژانس بیمارستان سینای تهران
«برخی از خانواده‌های کادر درمان که در اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست داده‌اند به نان شب محتاج هستند. این خانواده‌ها تا دیروز آبرومند زندگی می‌کردند اما هم‌اکنون نان‌آور خود را از دست داده‌اند و اقدامی نیز برای این خانواده‌ها انجام نشده است.»

معاون وزیر بهداشت اکنون مراسم‌ خانوادگی و دید و بازدیدها را اصلی‌ترین دلیل شیوع دوباره‌ی بیماری می‌داند و مدام در جلسات خبری آن را تکرار می‌کند.

مطابق اطلاعاتی که معاون وزیر بهداشت اخیراً در مورد استان همدان عرضه کرده، ۴۱ درصد از مبتلایان کرونا مربوط به برگزاری مجلس‌های عروسی و ترحیم بوده و ۵۱ درصد نیز مربوط به ارتباطات خانوادگی گزارش شده است. حتا در صورت دقیق بودن این آمار چیزی از مسئولیت وزارت بهداشت کم نمی‌شود.

 ایرج حریرچی، معاون کل وزیر بهداشت، همچنین هشدار داده که اگر فرد مبتلا به کرونا هیچ نکته‌ای را رعایت نکند، در یک ماه ۴۳۰ نفر را به این ویروس آلوده خواهد کرد که ۱۰ درصد از آن‌ها فوت می‌کنند. اما گذری در بیمارستان‌ها و نشستن پای صحبتهای کادر درمان و پرستاران که به طور مستقیم از یک طرف درگیرِ بیماری و مردم و سیاست‌ها و برنامه‌های وزارت بهداشت از طرف دیگر هستند، نشان می‌دهد که غیر از دلایلی که آقای حریرچی ذکر می‌کند، دلایل دیگری هم برای شیوع دوباره‌ی کرونا وجود دارد.

کادر درمان از نارسایی‌ها می‌گویند

پرستاران که شغلشان به طور اجتناب‌ناپذیری آن‌ها را درگیر روابط میان بیمار و بیمارستان کرده است، تجربه و شایستگی اظهار نظر در باره وضعیت را دارند.

پس از مجموعه‌ای از تماس‌ها با تعدادی از پرستاران شاغل در بیمارستان‌های دولتی در چند شهر مختلف ایران به این جمع‌بندی رسیدم:

در میان پرستاران اتفاق نظری در مورد این مسئله وجود دارد که هم مردم و هم خود وزارت بهداشت، در دوره آغازین همه‌گیری، در مقابله با بیماری بسیار جدی‌تر و مصمم‌تر بودند. به مرور که تبِ بیماری اندکی فروکش کرد و چندین استان به وضعیت زرد و سفید بازگشتند، هم مردم به نوعی از زدن ماسک و شستن مکرر دستها و در خانه ماندن خسته شدند و به وضعیت عادی بازگشتند، و هم خود وزارت بهداشت، آن جدیت اوایل شیوع بیماری را از دست داد.
در چنین شرایطی بود که در اواسط تابستان گذشته، کرونا خیزِ دوباره‌ای گرفت و موج دوم آن شروع شد و تا کنون ادامه دارد. به گفته‌ی پرستارانی که از نزدیک شاهد روندِ افت و خیز بیماری بوده‌اند؛ اگرچه رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی از جانب مردم به طور کلی پس از مدتی زیاد جدی گرفته نشد اما عملکرد خود وزارت بهداشت در این‌باره هم چیزی شبیه به همان بود.

سیاست مصونیت عمومی

پرستارانی که با آنها صحبت کردم و حرف‌هایش را تعمیم‌پذیر می‌دانم، معتقدند مسئولانِ وزارت بهداشت در اوایل شیوع کرونا با بلندپروازی خاصی گمان می‌کردند که همه چیز به زودی تحت کنترلشان در می‌آید و با اقدامات ضربتی می‌توانند کرونا را را مهار کنند. اما زمانی که کم‌کم به کُنه ماجرا پی بردند، در یک دوره‌ دوباره آن را رها کردند‌، آن هم به امید دست یافتن به چیزی که سیاست «مصونیت عمومی» نامیده می‌شود.

عده‌ای از پرستاران بر این باورند که زمانی که مسئولان وزارت بهداشت تشخیص دادند که سرعت گسترش بیماری بسیار غیرقابل‌کنترل است، به نوعی امیدوار بودند که نوعی اقبال و تقدیر بتواند مانعی در برابر آن ایجاد کند. فکر می‌کردند اگر درصد بالایی از جمعیت یک کشور، در مدت کوتاهی دچار یک بیماری واگیر شود، مقاومت سیستم ایمنی افرادی که از آن جان سالم به در برده‌اند، حداقل به مدت چندین ماه، وضعیتِ اپیدمی را کنترل می‌کند و دستِ‌کم فرصتی را برای اقدامات اساسی‌تر در اختیار قرار می‌دهد. گویا چنین برنامه‌ای نه به صورت سرراست و آشکار، اما به طور ضمنی در آگاهی مسئولانی وجود داشته که خود را ناتوان از مقابله با بیماری در ابعاد وسیع یافته‌اند. آن‌ها این سیاست را واقع‌گرایانه‌تر یافته‌اند. این امر در چند ماه گذشته اتفاق افتاد و اکنون می‌توان حدس زد که موج ایمنی نسل اول کرونایی‌های سال گذشته به پایان رسیده و دوباره تمام جمعیت کشور در معرض آن قرار گرفته‌ است. نمودار فوتی‌های کرونایی کشور نیز، راستی این گفته‌ها را تأیید می‌کند.

درست است که دید و بازدیدها به روال گذشته در میان بیشتر مردم ایران پابرجا است و این هم درست است که بخشی از فرایند انتقال ویروس، از طریق همین مهمانی‌ها و بازدیدها انجام می‌شود. اما این هم واقعیتی است که دستگاه پر هزینه‌ی وزارت بهداشت در ایران، اغلب وظائف خود در رابطه با این گونه بیماری‌ها وانهاده است. بر آینده‌نگری و مقابله با سوانح و عارضه‌های فراگیر و غیر قابل کنترل و برنامه‌ریزی تمرکز نداشته‌اند، صرفه‌جویی می‌کردند و به درآمدزایی می‌اندیشیده‌اند.

نگاه انتزاعی به مردم و دستورالعمل‌های بهداشتی

یکی از دلایلی که باعث شده است که مسئولان وزارت بهداشت، به طور مکرر، انگشتشان را به سمت مردم و رفتارشان نشانه بروند، نگاه کاغذی آن‌ها به مسئله است، نگاهی که قادر نیست زندگی‌های واقعی را ادراک کند. این گونه است که وضعیت بیماری را تنها از طریق شاخص‌ها و جدول‌ها و آمار و ارقام خود پیگیری می‌کنند، بی آنکه آنها را در متن زندگی واقعی تحلیل کنند.

گفتمان پزشکی زیست‌شناسانه‌ای که بر گفتار اغلب مسئولان کلان وزرات بهداشت غالب است، به عنوان مثال نمی‌تواند به این موضوع بیاندیشد که اکنون نزدیک به ۸ ماه است که اپیدمی کرونا بر کشور غالب است و یک انسان امروزی ایرانی نمی‌تواند ۸ ماه خود را در وضعیتی اضطراری قرار دهد تا شاخص‌های وزارت بهداشت بهبود یابند. از درک این موضوع عاجزند که افرادی در این کشور زندگی می‌کنند که یک روز بیرون نیامدنشان، از لحاظ اقتصادی و معیشتی، می‌تواند پیامدهایی سخت برایشان در پی داشته باشد. گروه پرشماری از مردم آهی در بساط ندارند، و اگر به دنبال لقمه‌ای نان نروند، از نفس کشیدن هم درمی‌مانند.

از همین نویسنده

در همین زمینه