۱۵ سال پیش، نیکی برانتمارک، نویسنده برای گذراندن تعطیلات تابستانیاش به سواحل غربی سوئد دعوت شد. او در كتاب خود «لاگوم» مینویسد: «این سفر زمینهای عالی برای آغاز یك رابطه عاشقانه بود – نه تنها با شوهر سوئدیام که با شیوه زندگی سوئدی. «لاگوم» به معنی «نه خیلی کم، نه خیلی زیاد» یا «درست» – و در سوئد بیانگر هنر زندگی متعادل، آرام و بدون سر و صداست. مردم سوئد از زمان خود بهره میگیرند. متوقف میشوند، نگاه میکنند، گوش میدهند و منتظر میمانند. من یاد گرفتهام که زیبایی کاهش سرعت در زندگی این است که به شما کمک می کند در لحظه باشید و از لذتهای ساده زندگی لذت ببرید. و در این وضعیت چیزی بسیار آرامشبخش و راضیکننده وجود دارد.»
در این مقاله شش نکته از کتاب او آمده تا به شما کمک کند تا لاگوم بیشتری به زندگی روزمره خود اضافه کنید.
شیرجه صبحگاهی در آب سرد
با داشتن ۱۱۰ هزار کیلومتر خط ساحلی و حدود صد هزار دریاچه، تعجب آور نیست که سوئدیها عاشق شنا هستند. اما یک نوع شنا در سوئد برجستهتر است: مورگون دوپ، یا غوطهوری صبحگاهی. سوئدیها معمولاً بین ماههای می و سپتامبر از این روش غوطهوری لذت می برند (اگرچه برخی در طول سال هم این کار را میکنند). مورگون دوپ معمولاً اولین کاری است که قبل از قهوه صبح انجام میشود. فرد لباس شنا به تن می کند و به سمت عرشه پرش به داخل آب میرود.
مدت زمانی که در آب میمانید، به دما بستگی دارد که من متوجه شدهام یک وسواس ملی است. پریدن در اب بدون یک دماسنج کوچک کامل نمیشود. برخی از افراد در مورد این که در کدام «فصل» این کار را انجام دهند، وسواس دارند. به عنوان مثال پدر و مادر همسرم، اینگر و بو، فصل بهار خود را با بالا رفتن جیوه از ۱۰ درجه سانتیگراد (۵۰ درجه فارنهایت) شروع میکنند! این درجه اینگر را به وجد می آورد. به محض برخورد با آب، کاملاً بیدار و آماده برای روز پیش رو است: «فقط تویی و فضای بزرگ آب. این یک تجربه فوقالعاده است و احساس آرامش پس از آن بر روی بدن عالیست و یک نسیم خنک بسیار آرام بر تنت میوزد.»
جایی زندگی میکنید که دریا، رودخانه، نهر یا دریاچهای وجود ندارد؟ پس دوش روزانه خود را با انفجار آب سرد پایان دهید. این کار ممکن است به اندازه شنا باعث ذهن آگاهی و توانمندی نشود، اما همچنان از مزایای فیزیولوژیک آن بهرهمند خواهید شد و مطمئناً با یک لرزش فوقالعاده از خواب بیدار میشوید!
جرات رفتن به طبیعت به تنهایی
دوست سوئدی من ایوون بازگو کرد که چگونه یک بار برای یک پیادهروی پنج روزه انفرادی به یک جنگل حفاظت شده رفته است. او اعتراف کرد که باورنکردنی است که چند صدای شبانه در جنگل وجود دارد. تنها زمانی که او در این سفر احساس ناراحتی کرد، زمانی بود که مهمانی به اردوگاه آمد و ساعتها گیتار زد. او میگوید بیش از هر چیز دیگری، آزاد کردن انرژی و تقویت قدرت تجربه در جریان این پیادهروی انفرادی او را مجذوب خود کرد.
راستش من هم نمی توانم خودم را در حالی تصور کنم که شبانه و به تنهایی در جنگل اردو میزنم، اما این کار باعث میشود که چند ساعتی بیرون بروم تا قدرت تنها بودن در طبیعت را احساس کنم و امیدوارم که این کار برای شما هم همین اثر را داشته باشد. در این لحظات تنهایی است که شما از خش خش برگها در با دو صدای موجهای شکسته در ساحل واقعا لذت میبرید.
طلسم شکسته نشده طبیعت به شما اجازه میدهد سرعتتان را کم کنید. خاموش شوید و با افکار خود تنها باشید – چیزی که در دنیای پر سر و صدایی که امروز در آن زندگی میکنیم، نادر است.
کمد لباس کپسولی
راحت صحبت کنیم؛ کمد لباس سوئدی را میتوان به کمد کپسولی تشبیه کرد – یک کمد مینیمالیستی و بسیار کاربردی که با پاکسازی لباسهایی که نمیخواهید یا بلااستفاده ماندهاند و جایگزینی آنها با تعداد محدودی لباس دوست داشتنی و متنوع ایجاد میشود.
از آنجا که کمد لباس کپسولی انتخاب لباس را آسان میکند، استرس لباس پوشیدن را از بین میبرید و وقت و انرژی کمتری را صرف خرید و لباسشویی می کنید. همچنین داشتن چنین کمدی مقرون به صرفهتر است و کسانی که آن را امتحان میکنند، میگویند باعث میشود احساس شادی بیشتری داشته باشند.
استراحت
«فیکا»ی سوئدی، فعلی به معنی استراحت برای نوشیدن یک قهوه و شاید کمی لذت بردن است. این کار میتواند یک پیشنهاد غیررسمی به یک همکار باشد که با یک پرسش ساده مطرح میشود: … میآیی ساعت ۱۰ قهوه بخوریم؟ من واقعاً دوست دارم در مورد تعطیلات / آخر هفته / یا احساساتت چیزی بشنوم.» یا ممکن است یک گروه رسما برای فیکا همدیگر را ملاقات کنند، ملاقاتی که از ماه ها قبل در تقویم برنامهریزی شده است. فیکای رسمی یا غیررسمی، یعنی صرف وقت برای خاموش کردن چند دقیقهای وجود و دادن فرصت تنفس به خود.
فیکا یعنی استراحت به قدر نوشیدن یک قهوه
به عنوان شخصی که وقت صرف این کار کرده و به این ایده عادت کرده است، ممکن است احساس گناه و خودخواهی داشته باشید. اما در واقع، استراحت دادن به خود هر چند وقت یکبار، یک تصمیم شخصی و کاری منطقی است.
مطالعه ای توسط امیلی هانتر و سیندی وو در دانشکده بازرگانی هنکامر دانشگاه بیلور انجام شده، نشان داده افرادی که در محل کار خود به استراحت صبحگاهی می پردازند، احساس انرژی، تمرکز و انگیزه بیشتری دارند و علائمی مانند سردرد و کمردرد را گزارش نمیکنند، هرچند که این اثرات مثبت هر چه زمان بیشتری بین هر وقفه میگذرد کاهش می یابد. به عبارت دیگر، استراحتهای کوتاه مدت و منظم یک روش کلیدی برای دستیابی به آرامش است!
برای عادت کردن به این کار، قانون ۱۷ – ۵۲ دقیقه را امتحان کنید: یک مطالعه اخیر نشان داده که افراد با بازده ۵۲ دقیقه کار می کنند و سپس ۱۷ دقیقه استراحت میکنند. البته همه مشاغل اجازه چنین کاری را نمیدهند، اما ارزش آن را دارد که در مورد آن فکر کنید و آن را در ذهن داشته باشید!
توجه به افراد درونگرا: اگرشروع یک بحث کوچک گاهی اوقات برایتان طاقت فرساست، لذت بردن از زمان مورد نیاز به تنهایی اشکال ندارد – خواه با قدم زدن در اطراف بلوک، نوشیدن آرام یک قهوه یا انجام هر کاری که لازم دارید انجام دهید تا احساس آرامش کنید. من این روش را از مدیر منابع انسانی در شرکت سابق خود در سوئد یاد گرفتم. او اعلام کرد که به عنوان یک درونگرا ، دقیقاً همین طوری تعطیلات خود را میگذراند ، و در صورت تمایل ما هم میتوانیم از آن پیروی کنیم.
هنر گوش دادن
اگر با یک سوئدی مکالمه کنید، متوجه خواهید شد که آنها به ندرت حرف دیگران را قطع می کنند. صدایشان در مکالمه بسیار پایین است (مگر در مواردی که عجلهای وجود داشته باشد) و مکث در مکالمه کاملاً قابل قبول است. از نظر مردم خیلی از نقاط ذنیا، این کار میتواند بسیار سخت باشد و فرد حس میکند بی دست و پاست. از نظر فرهنگی، ما چنان نگران جواب دادن در مکالمه هستیم که قبل از اینکه افراد حرف خود را کامل کنند، دائماً در حرف هم میپریم. سوئدیها هم سختشان است ساکت بمانند اما به جای اینکه ناامیدانه جای خالی بین گفتوگوها را با انبوهی از کلمات پر کنند، صداهایی مانند نفس کشیدن شدید یا حتی آوازی با صدای «هومم» از خود خارج میکنند. این کار به آنها زمان میدهد تا در مورد موضوع مهمی که میتوانند در آن سهیم باشند، تأمل کنند.
این نوع گفتمان در یک مهمانی که در آن گفتوگوهای کوچک زیاد است خیلی خوب جواب نمیدهد، اما معنای بیشتری به مکالمه میبخشد و باعث شکلگیری مکالمه عادلانهتر و برابرتری میشود که در آن همه و نه فقط پر سر و صداترین فرد اتاق، فرصتی برای حرف زدن دارند.
دفعه بعدی که در موقعیت اجتماعی مثل مهمانی قرار گرفتید یا در حال لذت بردن از ساعت استراحت در محل کار هستید، این چالش را انجام دهید: به خود امکان کمتر حرف زدن بدهید. واقعاً به حرفهای دیگران گوش فرا دهید و در صحبتهای آنها تأمل کنید. پس از پایان صحبت کسی، قبل از دادن پاسخ معنیدار، زمانی را به تأمل و تفکر (در صورت نیاز) اختصاص دهید. به محض اینکه به ریتم حرف زدنتان را کندتر کنید، خواهید دید که صحبت کردن بدون ترس از قطع شدن، بسیار آرامشبخشتر است و ممکن است چیزهای جذاب و جدیدی درباره شخصی که با او صحبت میکنید بیاموزید!
مهربانی تصادفی
انتشار کمی شادی، نیازی به حرکات بزرگ ندارد. بعضی اوقات عادیترین اعمال، معنای بزرگی میبخشند و همه در مقابلش لبخند می زنند.
هنگامی که دختر دومم به دنیا آمد، یک دوست سوئدی با یک وعده غذای خانگی در منزل حاضر شد و اصرار داشت که نمیماند تا مزاحمتی ایجاد نکند. یکی دیگر از دوستان همکار، وقتی پایم زخمی شده بود – هر روز هفته – برایم یک فنجان چای درست کرد! این کارهای ساده و متفکرانه در سختترین روزها روحیهام را بالا برد.
مطمئن هستم که شما همین حالا هم فردی بسیار مراقب هستید، اما گاهی اوقات یک یادآوری ملایم برای آگاهی از حال و احساس دیگران بی فایده نیست و غالباً جلب توجه مردم با اقدامی غیرمنتظره و از روی مهربانی، میتواند بهترین حالت باشد.
در اینجا چند ایده ساده برای این نوع مهربانی برایتان آوردهام:
- یادداشتی مهربانانه در کتابی که از کتابخانه گرفتهاید برای خواننده بعدی بگذارید.
- تصمیم بگیرید در طول روز ده تعارف قلبی به دیگران ابراز کنید.
- یک یادداشت تشکرآمیز برای خدمات عمومی مانند پلیس، آتشنشانی یا پرستار بنویسید.
- نامهای دستنویس برای یکی از دوستان یا اقوام خود بنویسید که سالهاست با او ارتباط نداشته اید.
- یک چتر یدکی به همراه داشته باشید و هنگام باران آن را به یکی از دوستان خود بدهید.
شاید فقط شیرجه صبحگاهی در آب سرد سوئدی باشد (شاید در روسیه و فنلاند هم رایج باشد)، بقیه نکته های ذکر شده منحصر به سوئد نیست. مثلاً رفتن به طبیعت به تنهایی، کمد لباس، استراحت، گوش دادن و مهربانی تصادفی منحصر به سوئد نیست. یک نکته جالب در سوئد به انحصار درآوردن عادات و رسوم و فرهنگ و غذای مکانهای مختلف به اسم رسوم و عادات و فرهنگ سوئدی است. مثلاً از استراحت برای نوشیدن قهوه به عنوان یک روش منحصر به فرد سوئدی صحبت میشود، در حالی که در خیلی از کشورها این عادت وجود دارد با قهوه یا چای یا چیز دیگری.
pop / 24 September 2020
(1)
با سلام
من از برای مطالعه و تحقیق در کشورهای نوردیک زیاد بوده ام. با تجربۀ امریکایی ها در کشورهای نوردیک هم ـ از نزدیک ـ آشنایم. این است که می خواهم قدری به این نوشته بیفزایم.
1/ پریدن در آب سرد یک رسم اروپایی است. انسان ها در جاهای متفاوت رسم های بسیار متفاوتی در بارۀ آب و شستشو داشته اند. گفتنی است که حمام در خانه داشتن در کشورهای نوردیک یک پدیدۀ 50 ـ 60 ساله است. پیش از آن مردم برای شستشو به استخر می رفته اند. پیش از پریدن در استخر خود را زیر دوش آب [نه گرم] با آب و صابون می شسته اند و سپس به آب می پریده اند. توالت هم میانشان مشترک بوده است. شکل ساختمان های قدیم در کشورهای نورردیک الآن هم در این جا و آن جا زیاد دیده می شود. به شکل قلعه است. دور تا دورش دیوار بلند است و داخل اش واحدهای مسکونی است. قدیم ترها هر مجمتمع مسکونی کلیسای خودش را هم داشته است. داخل این قلعه ها حمام و توالت میان واحدهای مسکونی مشترک بوده است. آن ها که کنار آب خانه داشته اند خود را با داخل آب شدن ـ در تمام فصول سال ـ می شسته اند. این رسوم کمابیش در میان اروپای شرقی ها تا روسیه هم دیده می شود.
در کشورهای گرم و کم آب همچون ایران شستشو زیاد متداول نبوده است. در بیشتر موارد شستشو در این سرزمین ها از اجزای مناسک عبادی است. در هند پُر آب هم شستشو جزو مناسک عبادی است. و گفتنی است که
در بیشتر سفرنامه هایی که اروپایی ها از سفر خود به ایران نوشته اند از زیاد حمام رفتن ایرانیان با شگفتی سخن به میان آورده اند.
ادامه در 2
داود بهرنگ / 24 September 2020
(2)
گفتنی است که ما ایرانیان از معدود مردمانی هستیم که آمیزش جنسی را “نجاست بار” و نیازمند به شستشو می دانیم. این با اسلام داخل در فرهنگ مردم خاور میانه نشده و بلکه بر عکس است.
2/ “جرأت تنها رفتن به طبیعت” به ویژه در مورد زنان از ویژگی هایی است که برای امریکایی ها در کشورهای نوردیک خیلی چشمگیر است. می گویند به ویژه برای زن و دختر پس از تاریکی بیرون رفتن در امریکا ریسکی است و خطر مرگ دارد. امریکایی ها از این که زنان و دختران در کشورهای نوردیک در 24 ساعت شبانه روز می توانند تک و تنها با چرخ های قوزمیتشان حتی در خیابان های خلوت و تاریک تردد کنند شگفت زده می شوند.
3/ لباس پوشیدن مینی مالیستی مردم در کشورهای نوردیک به گمانم در نتیجۀ “هم خو و هم بو” بودن آنان به وجود آمده است. در عصر حاضر که همگان دارای ترتبیت کودکستانی اند این “هم خویی و هم بویی” بیشتر هم شده است. مردم این سرزمین ها خیلی همگون اند. این است که زیاد چیز پنهان از هم ندارند و نمی کوشند با ظاهر متفاوت خود را دگرگون و متفاوت نشان دهند. بیشتر فروشگاه های کفش و لباس در کشورهای نوردیک در 30 سال اخیر دایر شده اند. تبلیغات در تلویزیون هم 15 تا 20 سال پیش در کشورهای نوردیک ـ به ویژه در سوئد ـ مجاز نبوده است. این است که “زندگی مصرفی” و تجملگرایی در میان مردم در کشورهای نوردیک سابقه ندارد و چندان رایج هم نیست. می توان گفت زندگی مصرفی و تجملگرایی در کشورهای نوردیک دارای سابقۀ سی ساله است. من یکسال در یکی از این کشورها به دبیرستان رفته ام. ندیدم معلم ها ـ چه زن و چه مرد ـ لباس عوض کنند. تابستان و زمستان با همان لباس به کلاس آمدند.
ادامه در 3
داود بهرنگ / 24 September 2020
(3)
4/ “گوش کردن به گفتار دیگران” ویژگی همه انسان هایی است که تربیت کودکستانی دارند. از بچگی می آموزند که یکی یکی صحبت کنند و پیش از آن که کسی سخنش به پایان نرسیده لب به سخن نگشایند. در کشورهای نوردیک مردم در بارۀ هر چیز یکی یکی نظر شان را ـ با تأمل ـ در میان می نهند. عجله ای در کار نیست. این را از تربیت کودکستانی دارند. هر کس هم ـ بزرگ و کوچک ـ حتی از سنین 3 و 4 سالگی ـ کلامش را با عبارت “به نظر من” یا “من فکر می کنم” و یا مایلم که بگویم» یا امثال آن شروع می کند. والدین هم زیاد از بچه ها نظرشان را می پرسند. این است که هر کس به گاه سخن گفتن نظرش را و فکرش در میان می نهد و دیگران علاقمندند که بدانند نظرش و فکرش در این یا آن باره چیست. عادت دارند که حرف خودشان را بزنند. تقلید از سایرین نمی کنند. همین مرام را در محیط کار هم دارند. گاه یکسال تمام در بارۀ این که رنگ اتاق را تغییر دهند و این که چه رنگی باشد حرف می زنند.
5/ “استراحت کردن در میان مشغلۀ کاری” از ویژگی های [به گمانم] چند دهۀ اخیر در محیط کار در اروپا است. این است که امریکایی از آن بی خبر است. ساعت ده صبح یک بار دور هم جمع می شوند و قهوه می خورند. ساعت 12 به نهار می روند. ساعت 2 بعد از ظهر هم بار دیگر دور هم جمع می شوند و قهوه می خورند. در بیشتر موارد تکه ای شیرینی و کیک هم به مناسبت تولد این یا آن همکار یا به یک مناسبت الکی دیگر می خورند. امریکایی از این ناپرهیز ی در محیط کارش نمی کند که پدرش را در می آورند.
با احترام
داود بهرنگ
داود بهرنگ / 24 September 2020
اینکه یک دختر خانمی از کلان شهر لندن به یکی از روستا شهرهای اسکاندیناوی کوچ کند و در آرامش به بلوگ نویسی و طراحی داخلی منازل مشغول شود، نشانه روحیه آرام و بی دغدغه این خانم است. با نوشتن یکسری مطالب درست و نادرست (“که البته شنای صبحگاهی اصلا عمومی نیست و شاید کمتر از 001% مردم انجام میدهند، آن هم اگر در کنار یک رودخانه یا چشمهایی زندگی کنند” ) نوعی تبلیغ برای بلوگ شخصی و کار طراحی است که به آن مشغول است ! بخش بزرگی از طبقه متوسط در اسکاندیناوی، رابطه با یک آمریکایی یا انگلیسی را بهتر از تماس با همسایه یا همکار خود میدانند تا تمرینی برای قوی کردن زبان انگلیسی و رفت و آمدی بدور از چهارچوب خسته کننده بومی خود داشته باشند. طبیعتگرایی یک وصف واقعی از روحیه اسکاندیناوی است که بخاطر زمستانهای طولانی، منتظر آفتاب و سبزه است تا با سکوت در آن، سکوت درونی خود را بشکند، به طبیعت گوش دهد و از اجتماع گریزی فطری که خود و جامعه به او تحمیل کرده است، تنها به آغوش طبیعت پناه ببرد ! اینگونه نوشتارها، خالی از ژرفبینی جامعه شناختی و روانشناسی مردمی است ! همچون حکایت باقرزاده “عینالله سابق” زمانی که در شهر بود و چیزهایی میدید که دیگران در ده , نمیتوانستند ببینند را برای ما صمدیها تعریف میکنند !
ایراندوست / 25 September 2020
با سلام !
من در این مقالە موضوعی کە صرفا سویدی باشە ندیدم . با نظرات آقای بهرنگ در این زمینە کاملا موافقم. این نوشتە منعکس کنندە زندگی اقشار مرفە و متوسط بالای جامعە سوێد است و اساسا نمی شە آن را بە عموم مردم سوید تعمیم داد. بندە هم مدتی طولانی در سوێد زندگی کردم دورەهای دبیرستان و دانشگاە را در سوێد گذراندم بە نظر بندە سوێدیها جز پرکارترین و بدبخت ترین مردمان دنیا هستند کە حتی فرصت دیدن بچە های خودشون رو هم در طول هفتە ندارند. کشوری کە بیش از نیمی از جمعیتش تنها هستند و با انواع و الوان بیماریهای جسمی روانی مبتلا هستند. زندگی در سوید و با دوستان سویدی درسی را بە من آموخت کە تا پایان زندگی فراموشش نخواهم کرد و آن اینکە برداشتی صرفا ماتریالیسی از زندگی واقعا فاجعە بسیار بزرگی است . شاد باشید
آکو کردستانی / 25 September 2020
محیط های کاری در آمریکا بسیار متنوع و ناهمگون هستند.
هر چند که در دهه های اخیر تعداد کارهای اتحادیه ای در آمریکا بسیار کاهش پیدا کرده است, اما در اکثر کارخانه ها و مغازه ها و شرکتها چونکه اتحادیه ای هستند (و یا چون صاحب کار و کارفرما نمیخواهند اتحادیه ای شوند و بهانه ای به دست کارگران و کارمندان بدهند) مقررات استراحت اکیدا رعایت می شود.
در اکثر موارد, برای یک شیفت ۸ ساعته دو استراحت ۱۵ دقیقه ای به حساب شرکت و یک استراحت نیمساعته (یا ۴۵ دقیقه ای) به حساب خود کارگر قانون کار است.
بستگی دارد به اینکه محل کار کجا باشد و چگونگی شرایط محیط کار؛ “استراحت” در برخی کارگاه ها و ادارات بسیار بیشتر از صرفا صرف غذا است و شامل نوشابه های الکلی, مصرف ماری جوانا و غیره نیز می شود.
خصوصا بعد از ظهرهای جمعه, در پایان هفته و زمانی که کارفرمایان سر کار نیستد یا خودشان هم مقداری پاتیل و “سرحال” تشریف دارند!
محیط های کار در جنوب آمریکا کمتر قوانین کاری را رعایت میکنند و بیشتر از این بابت کارشان به دادگاه میکشد و پرداخت غرامت به کارگران معترض.
کارگران مهاجر و بدون اجازهء کار تقریبا هیچ کدام از این مقررات محیط کار شامل آنان نمیشود, و ضریب استثمارشان غیر شدیدا انسانی و تحمل ناپذیر است.
برای کارگران زن مهاجر و بی اجازهء کار, اذیت و آزارهای جنسی نیز ساحت دیگری است که برای کارگر مرد مهاجر مطرح نیست.
اما حتی کارگران مهاجر نیز چندین مورد شکایت بردن به دادگاه را داشته اند و در کنش حقوقی خویش نیز پیروز شده اند.
هوشنگ / 26 September 2020
انسان سوئدی معمولا
، انسانی سرکوب شده با فرهنگ شبه کرونایی است. هنجارشکنی و بیان احساسات فردی توسط دیکتاتور تربیتی، از کودکی در انسان سوئدی سرکوب می شود. فاصله گیری اجتماعی، دست ندادن به هنگام دیدار با دیگران و اطاعت از عنصر قدرت و قانون ویژه ی انسان استاندارد سوئدی ست. سیاست مدیریت کرونا در این کشور به همین دلیل با همه جای دنیا فرق داشته و مورد شگفتگی ی دیگر دولت ها شده است.
چهل سال در سوئد / 27 September 2020
تصور و تصویری که در اینجا, در یکی از کامنتها, از حضور زنان در فضاهای عمومی در آمریکا ترسیم شده است, مقداری یک جانبه و ساده انگارانه است.
پر واضح می باشد که در جامعه ای ۳۲۸ میلیونی آمریکا ما با “یک فضای عمومی” سر و کار نداریم و در کشوری به وسعت و گستردگی آمریکا تنوعی از فضاهای عمومی (شهری, روستایی, شهرکی,…) موجود است.
برای مثال در برخی از محلات شهر های بزرگ مانند نیویورک ( محلهء ویلج, محله سمت شرقی پایین Lower East Side), سانفراسیسکو, لوس آنجلس,…) حرکت و رفت و آمد (خصوصا در آخر هفته ها) جریانی ۲۴ ساعته دارند. که البته در شش, هفت ماه اخیر با کرونا این تصویر عوض شده است.
در برخی محله های فقیرتر که میزان جرایم در آنها بالا است, بعضی اوقات این خود دختران جوان و زنان عضو باندها و دسته های تبهکار هستند که برای دیگران ریسک و خطر مرگ می آفرینند!
آمار و ارقام حمله به زنان در آمریکا متاسفانه چندان امید بخش نیست. ۲۵ درصد زنان در آمریکا قربانیان خشونت خانوادگی هستند (خصوصا شبهای دوشنبه و حین پخش مسابقه های فوتبال آمریکایی از تلویزیون!).
۲۰ درصد زنان در امریکا نیز قربانیان تجاوز میباشند. در مقایسه با ۱۱% از زنان در کشورهای عضو “اتحادیهء اروپا”.
با تمامی این تفاصیل جامعه ای آمریکا یکی از خشن ترین و مسلح ترین کشورها در جهان است, به شکرانهء وجود و نفوذ “انجمن ملی تفنگ” National Rifle Association.
هوشنگ / 27 September 2020