در فاجعه امروز لبنان، نقش تاریخی فرانسوی‌ها همان قدر بوده است که نقش ایران و عربستان. 

یک جوان لبنانی رئیس‌جمهور فرانسه امانوئل مکرون را در آغوش می‌کشد-۶ اوت ۲۰۲۰ (Photo by – / AFP)

امانوئل مکرون، رئیس ‌جمهور فرانسه، شامگاه دوشنبه ۳۱ اوت به بیروت بازمی‌گردد تا بنا بر آنچه وعده داده بود، موانع و بن‌بست‌های سیاسی برای تشکیل یک «دولت مأموریت» در این کشور را برطرف کند.

دو روز پس از انفجارهای هولناک ۴ اوت بندر بیروت بود که مکرون به لبنان سفر کرد و با ژستی حماسی هشدار داد که اگر تا یک سپتامبر رهبران لبنان از پس سر و سامان بخشیدن به کشور برنیایند، خودش می‌آید و مسئولیت سیاسی‌اش را انجام می‌دهد.

تشکیل «دولت مأموریت» عبارتی است که او و مقامات فرانسه استفاده می‌کنند. و بنا بر توضیحات خود رئیس‌ جمهور فرانسه، «مأموریت»‌های پیش روی دولت آتی لبنان عبارت خواهد بود از: «تصویب قانون ضد فساد، اصلاح بازارهای عمومی و اصلاح بخش بانکی». 

مکرون در صدد است به رهبران سیاسی لبنان فشار بیاورد تا آنها ضمن جلب اعتماد عمومی، اصلاحات مورد نظر صندوق بین‌المللی پول برای اهدای وام را انجام دهند تا شاید به این طریق اقتصاد لبنان و الگوی چندفرهنگی همزیستی سیاسی در این کشور نجات یابد. هدف در یک کلام تسهیل همان مسیری است که صندوق بین‌المللی پول روبروی لبنان بحران‌زده گشوده است. و این قبل از هر چیز مستلزم تشکیل یک دولت جدید است.

تاریخ لبنان فراز و فرودهای زیادی داشته است، اما ریشه بحران سیاسی در این کشور حقیقتاً به همان نظامی برمی‌گردد که فرانسوی‌ها تعبیه کردند. طرفه اینکه بحران اقتصادی نیز در این کشور نتیجه سیاست‌های نئولیبرالی است که نسخه و تجویز دولت‌های غرب از جمله دولت مکرون است.

پس از استعفای دولت حسن دیاب در ۱۰ اوت، چالش‌های متعددی برای تشکیل یک دولت جدید وجود دارد. در شرایط حاضر جریان‌های سیاسی لبنان چندان مایل نیستند اراده امور را به دست بگیرند. سعد حریری، رهبر بلوک سنی مجلس، ۲۵ اوت اعلام کرد نمی‌تواند مأموریت تشکیل یک دولت بی‌طرف اما با اختیارات کامل را بپذیرد. حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله نیز از ضرورت تشکیل «یک دولت وحدت ملی» سخن گفته که طیف وسیعی از نیروهای سیاسی را زیر چتر خود جای دهد. 

در همه اظهارنظرها و تفسیرهای سیاسی چند کلمه است که مدام تکرار می‌شود: «ضرورت اصلاحات»، «خطر نابودی» و ‌«امکان جنگ داخلی». 

روز پنجشنبه، ژان-ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه، از «خطر نابودی لبنان» در صورت عدم «اصلاحات» سخن گفت و روز جمعه امانوئل مکرون، سه روز پیش از سفر مجدد به بیروت، تصریح کرد که: «اگر لبنان را به حال خود بگذاریم (…) جنگ داخلی در خواهد گرفت.»

بله، آنچه ژولی داندورن، تاریخ‌نگار فرانسوی متخصص استعمار، می‌گوید، هنوز صادق است: «اینجا،‌ در این منطقه از جهان، از رقابت و جنگ میان مسیحی‌ها و مسلمانان حرف می‌زنند تا قیمومیت را توجیه کنند.» 

ملاقات با فیروز، کاشت نهال سدر… و رویای استعمار

علاوه بر ملاقات با رهبران سیاسی لبنان، برنامه سفر مکرون در عین حال دیدار با سازمان‌های غیردولتی و آژانس‌های سازمان ملل، توزیع کمک‌های مالی، کاشت یک نهال سدر همراه با کودکان لبنانی در جنگل جاج به مناسب صدسالگی تشکیل دولت لبنان بزرگ و نیز ملاقات با فیروز، خواننده ۸۵ ساله مشهور لبنانی است که پس از مرگ ام کلثوم بزرگ‌ترین خواننده زنده عرب محسوب می‌شود. 

بندر بیروت فردای روز انفجار

تا جایی که به تاریخ لبنان و فرانسه بازمی‌گردد، امر سیاسی و نمادین از هم‌ تفکیک‌ناپذیر اند. فرانسه پدر نمادین و مخترع کشوری است که امروز لبنان نامیده می‌شود. قبای دولت لبنان را فرانسوی‌ها درست صد سال پیش متعاقب جنگ‌ جهانی و فروپاشی امپراطوری عثمانی در ۱ سپتامبر۱۹۲۰ دوختند. آنها تا زمان استقلال این کشور در ۱۹۴۳ و نهایتاً خروج نیروهای فرانسوی در ۱۹۴۷،‌ مستقیماً بر این سرزمین حکم راندند. لبنان در طول این سال‌ها،‌ مهد «مأموریت تمدن‌ساز» فرانسوی‌ها در منطقه بوده است. و هنوز این گرایش استعماری وجود دارد. 

پس از آنکه لیگ ملت‌ها در سال ۱۹۲۳، قیمومیت لبنان را به فرانسه داد، فرانسوی‌ها در نظر داشتند که این سرزمین را بدل به خانه مسیحیان مارونی کنند. اما نظام طائفه‌ای که خود فرانسوی‌ها در این کشور برقرار کردند زمینه‌ فرقه‌گرایی نهادی‌ای شد که در نهایت با آغاز جنگ داخلی مسیحیان را عقب زد. 

تاریخ لبنان فراز و فرودهای زیادی داشته است، اما ریشه بحران سیاسی در این کشور حقیقتاً به همان نظامی برمی‌گردد که فرانسوی‌ها تعبیه کردند. طرفه اینکه بحران اقتصادی نیز در این کشور نتیجه سیاست‌های نئولیبرالی است که نسخه و تجویز دولت‌های غرب از جمله دولت مکرون است.

چیزی مشترک میان میل نوظهور بخشی از جامعه لبنان به احیای استعمار با خواست انقلابیون این کشور که از اکتبر سال گذشته به خیابان آمدند وجود دارد و آن خستگی و بیزاری و دلزدگی از رهبران سیاسی این کشور است. 

فاجعه‌ای که لبنان را دربرگرفته همان‌قدر محصول بی‌کفایتی و فساد و فرقه‌گرایی رهبران این کشور، از حریری تا نصرالله، است که محصول نظم سیاسی-اقتصادی حاکم بر جهان. مگر مردم لبنانی‌ بودند که پس از جنگ داخلی در ۱۹۹۱، جنگ‌سالاران را در این کشور به قدرت رساندند؟‌ 

اینکه امروز مکرون ژست نجات‌دهنده لبنان را بگیرد همان‌قدر طعنه‌آمیز است که آیت‌الله خامنه‌ای یا بن سلمان را کلید حل مشکلات این کشور بدانیم. شاید کمی مبالغه‌آمیز باشد، اما بازگشت مکرون به بیروت بیشتر تابع منطق این ضرب‌المثل است که «قاتل همیشه به صحنه جرم باز می‌گردد». به عبارت دیگر، روابط استعماری در دوران استقلال و پسا-استعمار نیز تدوام می‌یابد. 

شر داخلی یا شر خارجی؟

فساد و شر رهبران داخلی همواره می‌تواند باعث شود شر و طمع قدرت‌های خارجی به چشم نیاید، حتی در کشوری همچون لبنان که مزه استعمار را مستقیماً چشیده است. 

حقیقت این است که میراث و آثار ذهنی و عینی استعمار هنوز در لبنان محو نشده است. بسیاری از خیابان‌های بیروت همچنان به نام استعمارگران فرانسوی و رهبران –خارجی یا داخلی— دوران استعمار خوانده می‌شوند. 

پس از انفجارهای بیروت،‌ دادخواستی در رسانه‌های اجتماعی دست به دست شد با این مضمون که برای ده سال آینده، لبنان را تحت قیمومیت فرانسه قرار دهید. ۶۱۴۳۱ نفر این فراخوان را پیش از بسته شدن امضا کردند. و بسیاری نیز در رسانه‌های اجتماعی با آن همدلی نشان دادند. 

چیزی مشترک میان میل نوظهور بخشی از جامعه لبنان به احیای استعمار با خواست انقلابیون این کشور که از اکتبر سال گذشته به خیابان آمدند وجود دارد و آن خستگی و بیزاری و دلزدگی از رهبران سیاسی این کشور است. 

معترضان ضددولتی در لبنان در اول مه، روز کارگر ــ عکس:‌ ANWAR AMRO / AFP

«کلن یعنی کلن»، شعار معترضانی بود که از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ به خیابان آمدند و حتی پس از شیوع کرونا هم به مبارزات خود ادامه دادند:‌ همه رهبران لبنان، چه سنی و چه شیعه و چه مسیحی، باید کناره بگیرند. اما درست در همین نقطه است که راه‌ها از هم جدا می‌شود. چه کس به جای«همه» باید قدرت را به ‌دست بگیرد؟ دولت فرانسه یا خود مردم لبنان؟

افزایش نفوذ ترکیه و فرانسه در لبنان البته برای آنهایی که نگران قدرت حزب‌الله در این کشور هستند، خبر بدی نیست. نه ترکیه و نه فرانسه در زمره کشورهایی نیستند که تنش و تقابل جدی با ایران دارند. 

عرصه سیاسی لبنان سال‌هاست تقسیم شده میان قدرت‌های محلی‌ای که مهره قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای اند: حزب‌الله که تحت حمایت ایران است، حزب مستقبل که تحت حمایت عربستان سعودی است و مسیحیانی که تحت نفوذ فرانسه هستند. 

اما در پس این تضادهای سیاسی و ژئوپلیتیک تضاد عمیق‌تری وجود دارد که در سایه قرار گرفته: میان آنهایی که معتقد اند سرنوشت لبنان باید به دست خود لبنانی‌ها تعیین شود و همه کسانی که پشت‌گرم به قدرت‌های خارجی اند، خواه فرانسه، خواه عربستان سعودی و خواه ایران. 

و خبر بد برای دسته نخست این است که انفجارهای لبنان جا را برای مداخله قدرت‌های خارجی باز کرده است و علاوه بر فرانسه،‌ ایران وعربستان، حالا روسیه و به ‌ویژه ترکیه نیز همراه با محموله‌های «کمک‌های انسان‌دوستانه»‌شان به میدان بازی لبنان وارد شده‌اند. 

فرانسه و ترکیه و معادله مدیترانه‌ شرقی

جنگ لیبی، مناقشه بر سر اکتشاف گاز طبیعی در شرق دریای مدیترانه میان ترکیه و یونان، تشدید حضور نظامی فرانسه در حمایت از یونان… و حالا به معادله مدیترانه شرقی، موضوع لبنان هم اضافه شده است. 

صحنه اصلی درگیری در مدیترانه شرقی، کشور بحران‌زده لیبی و رقابت بین‌المللی عمده میان ترکیه و فرانسه است. 

مدیترانه شرقی حیات خلوت ترکیه است —کشوری که رئیس‌ جمهور آن رویای احیای امپراطوری عثمانی را دارد— و فرانسه —به ویژه از زمان سارکوزی— این جاه‌طلبی را نشان داده که می‌خواهد بازیگر اروپایی اصلی در این منطقه باشد، علی‌رغم اینکه در شرق مدیترانه هیچ ساحلی ندارد. 

اردوغان در واکنش به سفر مکرون به لبنان: «آنچه مکرون و شرکا می‌خواهند، استقرار مجدد نظم استعماری [در لبنان] است.»-عکس:‌آرشیو

در جنگ نیابتی لیبی، فرانسه در کنار مصر، امارات و روسیه از نیروهای خلیفه حفتر حمایت می‌کند که شرق و بخشی از جنوب کشور را در اختیار دارد و ترکیه به همراه قطر و ایتالیا حامی دولت وفاق ملی به ریاست فایز السراج است که سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته است.

همین صف‌بندی حالا در خصوص لبنان شکل گرفته، با این تفاوت که تنش عمده سنتی در این کشور میان ایران و عربستان است. 

در واکنش به سفر رئیس ‌جمهور فرانسه به لبنان،‌ اردوغان گفته که «آنچه مکرون و شرکا می‌خواهند، استقرار مجدد نظم استعماری [در لبنان] است.» او در عین‌حال سفر مکرون به بیروت را «نمایش» خوانده است. 

نمایش قدرت منطقه‌ای و بازیابی روابط استعماری البته از ویژگی بارز سیاست خارجی خود اردوغان نیز در سال‌های اخیر بوده است. 

در چند هفته گذشته، گزارش‌ها و تحلیل‌هایی در رسانه‌های عربی منتشر شد، حاکی از اینکه ترکیه پس از انفجارهای بیروت در حال افزایش نفوذ خود در لبنان است. 

پیش‌تر محمد فهمی، وزیر کشور دولت حسن دیاب ترکیه را متهم به دخالت و صحنه‌گردانی اعتراضات لبنان کرده بود. (نگاه کنید به اینجا) وب‌سایتی وابسته به نهاد المشنوق، وزیر کشور سابق لبنان نیز مدعی شده بود که ترکیه در صدد «اشغال طرابلس» دومین شهر بزرگ و پایگاه سنی‌های لبنان است. 

از زمان سفر رسمی اردوغان به بیروت در نوامبر ۲۰۱۰، آنکار به شکلی فعال مشغول بازسازی نمادهای دوران عثمانی در لبنان بوده است.

با مشارکت در پروژه‌های عمرانی و تجاری و با اعطای گسترده شهروندی به لبنانی‌هایی که ادعا می‌کنند ریشه ترک دارند، آنکارا در سال‌های اخیر در پی گسترش نفوذ و شبکه‌اش در میان لبنان بوده است. و حالا انفجار لبنان و دلزدگی لبنانی‌ها از سعد حریری و رهبران سیاسی وابسته به عربستان سعودی، زمینه‌ای شده است که تا سنی‌هایی که به دنبال یک قیم منطقه‌ای می‌گردند به سوی آنکارا بچرخند. 

افزایش نفوذ ترکیه و فرانسه در لبنان البته برای آنهایی که نگران قدرت حزب‌الله در این کشور هستند، خبر بدی نیست. نه ترکیه و نه فرانسه در زمره کشورهایی نیستند که تنش و تقابل جدی با ایران دارند. 

آنچه در لبنان در حال رخ دادن است، نه کوتاه شدن دست ایران یا عربستان، بلکه اضافه شدن بازیگران جدیدی است که سابقه‌شان در استعمار این سرزمین ازقضا از ایران و عربستان بیشتر است. 


بیشتر بخوانید: