شهلا فرید − شب نهم به دهم نوامبر در سال ۱۹۳۸ در آلمان نقطه تاریخی مهمی است. در این شب راهی که از سال ۱۹۳۳ با روی کار آمدن دولت رایش آغاز شده بود ، یعنی راه فشار بر یهودیان و سرکوب آنان، در مسیر هولو کاست افتاد. این شب را وقتی بخواهند چنان ساده بیان کنند که کشتار و وحشیگیری کمتری را بروز دهد، “شب کریستال رایش” هم می‌گویند.

در این شب نیروهای نظامی و بسیج شده حزب حاکم، حزب ناسیونال سوسیالیسم در لباس شخصی به هر آن‌چه که از آن یهودیان بود، حمله بردند، شکستند، خراب کردند، آتش زدند و نابود کردند. عده‌ای را کشتند و عده‌ای را دستگیر کردند.

گفتند که “خشم مردم” بوده که به صورت “خودجوش” فوران کرده است. بیش از ۷۵۰۰ محل کسب یهودیان در یک شب ویران شد.

 به تمام کنیسه‌ها و محل‌های عبادت یهودیان حمله شد، و ۱۴۰۰ محل یعنی بیش از نصف نیایشگاه‌ها به تلی از خاک و خاکستر تبدیل شدند. گروه‌های مسلح چه مجهز به سلاح گرم و یا مجهز به کارد و میله آهنی نیمه شب به خانه یهودیان ریختند، همه چیز را شکستند و نابود کردند، یول و جواهرات را غارت کردند، کودک و زن و مرد را زدند و مجروح کردند. عده‌ای را دستگیر کردند و به اردوگاههای کار فرستادند. آمار دولتی وقت از ۹۱ کشته می‌گوید، ولی آمارهای دیگر می‌گویند که بیش از ۱۳۰۰ تن از مردم یهودی کشته شدند چه به طور مستقیم در حمله و یا مجروح شدن بر اثر آن و یا در خودکشی در پی این حمله. آنقدر شیشه در این شب شکستند از شیشه‌های محل کسب و زندگی و یا هر آنچه که در این یورش قابل شکستن بود، که به آن شب کریستال می‌گویند. آلمان در صبح روز دهم نوامبر مانند خرابه‌ای شده بود.

بهانه این حمله چه بود؟

روز نهم نوامبر خبر رسید که ارنست فوم رات، نفر سوم سفارت آلمان در فرانسه که چند روز پیش در سوقصدی در پاریس مجروح شده بود، در گذشت.

این شخص توسط جوان هفده ساله یهودی لهستانی مورد حمله قرار گرفته و مجروح شده بود. انگیزه این ترور، اعتراض به اخراج توهین آمیز و وحشیانه خانواده این جوان از آلمان به لهستان بود.

این خبر وقتی به سران حزب نازی از جمله هیتلر رسید که آنان در یک گردهمایی حزبی در مونیخ، جمع شده‌ بودند. این گردهمایی به مناسبت کودتای نافرجام هیتلر در سال ۱۹۲۳ بود، که پس از آن هر ساله مراسمی در سالروز آن برگزار می‌شد. پس از رسیدن این خبر هیتلر تصمیم گرفت که به روند خلع مالکیت یهودیان و حذف آنان از زندگی اجتماعی که از سال ۱۹۳۳ اغاز شده بود، شتاب بیشتری بدهد. بعدها چه در اسناد تاریخی و یا روزنوشت‌هایی که یافته شد، مشخص شد که هیتلر با گوبلز در این مراسم مشورت می‌کند و به او حمله سازماندهی شده از طرف حزب را ابلاغ می‌کند. پس از آن بود که جوانان وابسته به “اس اس” و “اس آ” بسیج و مسلح می‌شوند و این عملیات در سراسر آلمان تا ۱۳ نوامبر ادامه داشت. در این مدت هیتلر در انظار ظاهرنشد وسکوت اختیار کرد و رسانه‌ها این عملیات را کار مردم نامیدند که دیگر صبرشان را از دست داده بودند.

سیاست‌های ضد یهودی قبل از این واقعه

از روزی که آدولف هیتلر در ۱۹۳۳ روی کار آمد، سیاست دشمنی و سرکوب یهودیان به سیاست رسمی دولتی تبدیل شد و با تصویب قوانین مختلف تبعیض و ترور یهودیان مبنای قانونی یافت. در اول آوریل ۱۹۳۳ اولین عملیات ترور علیه یهودیان یعنی بایکوت یهودیان با نام “از یهودیان خرید نکن” آغاز شد که بر سر مغازه‌های یهودی نصب شد. در ۱۵ سپتامبر ۱۹۳۵ قانونی به نام “قانون حفظ خون و شرافت آلمانی” تصویب شد که از جمله بر اساس آن ازدواج و یا رابطه جنسی یهودیان با دیگران ممنوع شد و برای آن مجازات تعیین گردید. استفاده یهودیان از رنگ‌های پرچم آلمان ممنوع شد. حقوق یهودیان هرچه بیشتر زیر پا نهاده شد. از جمله اشتغال یهودیان به وکالت ممنوع شد. فقط از این طریق ۳۷هزار یهودی شغل خود را از دست دادند. حق طبابت از پزشکان یهودی سلب شد و یهودیان از ادارات دولتی اخراج شدند. در ماه اوت ۱۹۳۵ قانونی تصویب شد که بر اساس آن تعداد یهودیان و هویت و محل زندگی آنان ثبت شد. در ماه ژوئن ۱۹۳۸ قانونی تصویب شد که محل کسب یهودیان با حروف سفید مشخص شود. این قانون یافتن محل کار یهودیان را برای حمله کنندگان ماه نوامبر آسان کرد. هم چنین از ماه ژوئن همین سال مقرر شد که یهودیان باید از مالکیت کنیسه‌ها عقب نشینی کرده و آنها را به دولت واگذار کنند. در اوت همین سال قانون دیگری تصویب شد که همه یهودیان زن باید نام سارا و یهودیان مرد نام اسراییل را به نام کوچک خود اضافه کنند و پاسپورت‌های آنان به حرف j به معنای یهودی بودن مارکدار شد.

اخراج یهودیان لهستانی از آلمان

تا سال۱۹۳۳ در آلمان ۵۰۰ هزار یهودی زندگی می‌کردند. یک چهارم آنها تا سال ۱۹۳۸ از آلمان مهاجرت کردند. از این پانصد هزار تن صدهزار تن یهودیان خارجی و بیش از نیمی از خارجیان یهودیان لهستانی بودند. در سال ۱۹۳۸ قانونی در لهستان تصویب شد که بر اساس آن شهروندان آن در صورتی که بیش از ۵ سال در کشور دیگری زندگی کنند، تابعیت لهستانی خود را از دست می‌دهند. دو روز قبل از این که این قانون به اجرا در بیاید، در شب ۲۷ اکتبر ۱۹۳۸ نیروهای “اس اس” به منازل یهودیان لهستانی حمله برده و آنها را بدون آنکه هیچ آمادگی داشته باشند و بدون این که فرصت حتی بستن چمدان بیابند یا این که امکان بیابند چیزی را همراه ببرند، سوار کامیون‌ها کرده و به ایستگاه‌های قطار فرستادند که در آنجا بدون غذا همراه با کودکان ساعتها بایستی منتظر بمانند. آنها حتی نمی‌دانستند چه در انتظارشان است. آنها را در قطارها چپاندند و به مرز آلمان و لهستان فرستادند. تاسال ۱۹۳۹ هنوز ۷۰۰۰ یهودی لهستانی در این اردوگاه بودند. سندل و ریفکا گرینژپان به همراه دو کودک خود از جمله خانواده‌هایی بودند که در ۲۷ اکتبر به ترتیب گفته شده، به لهستان باز گردانده شدند. آنها در ایستگاه برای پسر هفده ساله شان که در پاریس غیرقانونی زندگی می‌کرد، کارتی فرستادند و ماجرا را گفتند. هرشل گرینژپان در روز سوم نوامبر از وضعیتی که خانواده اش به ان دچار شده بود، اگاهی می‌یابد، اسلحه‌ای تهیه می‌کند و به قصد انتقام به سفارت آلمان در این شهر می‌رود. او تصمیم داشت که سفیر آلمان را بکشد وبه طور اتفاقی با نفر سوم سفارت آلمان برخورد کرده و او را زخمی می‌کند. او در بازجویی هایش می‌گوید که می‌خواست به سیاست‌های ضد یهودی رایش سوم اعتراض کند و بخاطر سرنوشت تلخی که خانواده اش به آن دچار شده بود، انتقام بگیرد. او بعدا به اردوگاههای مرگ فرستاده شد، از سرنوشت او اطلاع زیادی در دست نیست. گویا اواز قربانیان اردوگاه کار ساکسن هاوزن بوده است.

این ترور بهانه مناسبی بود تا جو را هرچه بیشتر ضد یهودی کنند، از “توطئه یهودیت جهانی” سخن بگویند و این که یهودیان که در آلمان کار و زندگی می‌کنند اوامر “یهودیت جهانی” را اجرا می‌کنند. وقتی خبر مرگ دیپلمات آلمانی در ۹ نوامبر رسید دیگر فرصتی بهتر از این یافت نمی‌شد که یورش به محل کار و زندگی یهودیان را سازمان دهند.

در روز ۹ نوامبر که طبق سنت هر ساله حزب ناسیونال‌سوسیالیست یادبود کودتای نافرجام هیتلر در سال ۱۹۲۳ را در مونیخ برگزار می‌کرد، خبر مرگ دیپلمات آلمانی رسید. هیتلرباید طبق معمول سخنرانی می‌کرد، از سخنرانی خودداری کرد و به اقامتگاهش رفت. گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر سخنرانی تحریک امیز ضد یهودی آتشینی کرد که در آن خواستار انتقام و تلافی این ترور شد. در همان لحظه در جاهایی از جمله در بخش‌هایی از شهر مونیخ، در ماگدبورگ و در هسن حملات ظاهرا خودجوشی به مناطق یهودی صورت گرفته بود. گوبلز در سخنرانی خود به نقل از هیتلر گفته بود که عملیاتی این چنین نه توسط حزب پیش برده می‌شود و نه سازمان می‌یابد ولی چنانچه به طور خودبخودی صورت گیرد، علیه آن کاری نمی‌کنند. رهبران حزب سخنان گوبلز را فهمیده و آن را به عنوان یک فراخوان دریافتند. عملیاتی که باید توسط حزب سازمان یابد بدون انکه تابلو آن را داشته باشد.

بدین ترتیب شب ۹ نوامبر به شب آتش زدن کنیسه‌ها تبدیل شد. ماشین‌های آتش نشانی در محل ماندند تا از سرایت آتش به محل “آریایی ها” جلوگیری کنند. پلیس‌ها در یورش‌ها در کنار ماندند تا اگر مقاومتی صورت گیرد، به کمک بروند. یهودیان از خانه‌های خود با خشونت بیرون کشیده شدند، دارایی هاشان غارت شد و بسیاری دستگیر شدند. بیش از سی هزارتن در این شب دستگیر شدند. کمتر ساختمان و محل زندگی و کار یهودیان بود که سالم مانده باشد.

یورش به یهودیان در بسیاری از شهرها تا ۱۳ نوامبر به درازا کشید.

آغاز یک برنامه ریزی برای کشتار سیستماتیک یهودیان

تاریخ نگاران می‌گویند شاید بسیاری از یهودیان که روند سرکوب را از سال ۱۹۳۳ شاهد بودند، تصور می‌کردند که این روند در این شب به اوج خود رسیده است، ولی این روند اکنون یک هدف را در نظر داشت و آن کشتار سیستماتیک یهودیان بود که در این شب آغاز شد.. پس از این بود که روانه کردن یهودیان به اردوگاههای کار و مرگ آغازشد. تا آن زمان سه اردوگاه بزرگ داخائو، بوخن والد و ساکسن هاوزن ساخته شده بود. در داخائو دستوردادند که بر روی ۵هزار لباس آرم یهودی دوخته شود. هیتلر ماشین جنگ را داشت آماده می‌کرد. از همان اول سال ۱۹۳۸ بودجه عظیم تسلیحاتی پیش بینی شده بود که دو میلیارد مارک کسری داشت و در همان مدت قانونی تصویب شده بود که یهودیان باید صورت ریز دارایی خود را به اداره داریی تحویل دهند. حدس زده می‌شد که این دارایی بالغ بر هشت و نیم میلیارد مارک باشد که چهارو نیم میلیارد آن به شکل سهام بورس است. طبق قانون یهودیان مجبور شدند که سهام خود را تحویل داده وقرضه دولتی جایش بگیرند. دولت هیتلر این سهام را در بازارهای بین المللی فروخت تا ماشین جنگ را آماده کند.

یهودیان هرچه بیشتر خود را در آلمان در خطر می‌دیدند، تعداد هرچه بیشتری به فکر مهاجرت افتادند ولی موانع بیشتری بر سر راه پدید آمدند. آنها اجازه نداشتند که دارایی خود را با خود ببرند و از سویی برای مهاجرت و ویزا برای کشورهای دیگر مجبور به نشان دادن بضاعت مالی بودند.

در کنفرانسی که در این سال با شرکت ۳۲ کشور در شهر واویان در فرانسه تشکیل شد، در مورد سرکوب یهودیان در آلمان همه اظهار همدردی کردند ولی هیچ کشوری آمادگی خود را برای پذیرش یهودیان اعلام نکرد. کشور سویس از این که با ورود یهودیان به این کشور فضای تبعیض به این کشور وارد می‌شود، اظهار نارضایتی کرد. استرالیا اعلام کرد که ما چنین مشکلی در کشور خود نداریم و نمی‌خواهیم با ورود یهودیان این مشکل را به کشور خود وارد کنیم. بریتانیا موانع مهاجرت را گسترش داد.

زندگی یهودیان در آلمان چگونه پیش خواهد رفت. در ۱۲ نوامبر ۱۹۳۸ کنفرانسی با نام ” بحث در باره مسئله یهود” برگزار شد. هیتلر در سخنان خود از سامان دادن برخورد با یهودیان حرف زد. تاریخدان آلمانی هانس یورگن دوشر در کتاب خود در باره نوامبر ۱۹۳۸ می‌نویسد، نتیجه این کنفرانس گذر از تعقیب و سرکوب به سوی نابودی هستی یهودیان در آلمان بوده است. یهودیان به طور کامل از زندگی اجتماعی و شغلی و اقتصادی و فرهنگی کنار گذاشته شدند. آنها حق نداشتند از هیچ برنامه فرهنگی و هنری و ..دیدن کنند. حق تاسیس کار و حرفه را نداشتند. کسی حق نداشت آنها را استخدام کند. کودکان حق نداشنتد به مدرسه غیر یهودی بروند. گواهینامه رانندگی یهودیان از آنان گرفته شد. محدودیت ها، ممنوعیت‌ها و تبعیض‌ها هر دم فزون تر شدند تا جایی که امکان زندگی از آنان سلب شد. فرارهای جمعی به وقوع پیوست.

وقایع ترسناک سرانجام ره به هولوکاست، نابودی و کشتار جمعی یهودیان اروپا برد.

عکس‌ها:

ویران‌گری‌ و سرکوب‌گری در شب کریستال رایش