کامران جمالی شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی و عضو با سابقه کانون نویسندگان ایران در سن ۶۸ سالگی در اثر پیامدهای ابتلا به بیماری ریوی در تبعید در آلمان درگذشت. کانون نویسندگان ایران درگذشت او را تایید کرده است.
مجموعه اشعار «واحهای سرخ در صحاری زرد»، «مرغ نیما»، «در انجماد پس از زمهریر» و «کلاغی و بیانی و برف» و کتابهای «فردوسی و هومر، تحقیقی در حوزه ادبیات تطبیقی» و «جادوی شعر در کلام نهفته است» از این شاعر و نویسنده منتشر شدهاند.
کامران جمالی همچنین مترجم آثار نویسندگان مطرحی چون گونترگراس، هاینریش بل، تئودورفونتانه، فن شیراخ و برتولت برشت به زبان فارسی است. از ترجمههای او میتوان به «قرن من»، «افی بریست»، «تا زمانی که» و «زنان برابر چشمانداز رودخانه» اشاره کرد.
کانون نویسندگان ایران با انتشار اطلاعیهای درگذشت این نویسنده، شاعر و مترجم ایرانی را تسلیت گفته است:
«کامران جمالی نویسندهای مخالف سانسور و مدافع آزادی بیان بود. در سال های اخیر بسیاری از کتابهای او لغو مجوز شدند یا پشت سد سانسور دولتی بلاتکلیف ماندند. «وزارت نظارت» یکی از آثار تالیفی اوست که در ایران اجازه انتشار نگرفت و در سوئد چاپ شد.»
«وزارت نظارت» را نشر باران در سوئد منتشر کرده است.
فرج سرکوهی، نویسنده و منتقد و از یاران کامران جمالی در کانون نویسندگان ایران درباره او نوشته است:
«کامران شاعری خوب، مترجمی توانمند، انسانی شیفته آزادی و عدالت و دوستی مهربان بود. به دوران خفقان از چهرههای فعال و موثر جمع مشورتی کانون بود. در اغلب نشستها حضوری پربار داشت و از جمله در نسشتی که منشور جدید کانون امضا شد و همه ما بازداشت شدیم. از امضا کنندگان متن ۱۳۴ هم بود و…»
بیانیه ۱۳۴ نویسنده که به متن ما نویسندهایم نیز مشهور است نامه سرگشاده ۱۳۴ نویسنده، شاعر، نمایشنامه و فیلمنامهنویس، محقق، منتقد و مترجم ایرانی است. آنها در سال ۱۳۷۳ با انتشار این متن خواستار آزادی اندیشه، بیان و نشر آثار خود شده و به سانسور اعتراض کردند. برخی از این نویسندگان در ماجرای اتوبوس ارمنستان مورد سوءقصد قرار گرفتند. از آن جمع محمد مختاری، احمد میرعلایی و محمد جعفر پوینده نیز به قتل رسیدند.
بیشتر بخوانید:
ببخش کامران! قرار نبود اما روزگار بدی است کامران! خیلی بد
دیشب مرا از بیمارستان به خانه آوردند ( ایست قلبی، گرفتگی رگ و….). امروز صبح پس از چند روز به ایمیل و فیس بوک و.. .. نگاه کردم و «از قضای روزگار» نخستین متنی که در فیس بوک دیدم متن کانون نویسندگان بود در باره دوستم کامران جمالی، شاعر و مترجم، به مناسبت مرگ او. نوشتهاند «شنبه 23 فروردین به بیماری ریوی در آلمان» درگذشتهاست. در اطلاعیه کانون نام برخی مجموعه شعرها و ترجمههای او آمدهاست. درباره فعالیت او در کانون و سانسور آثار او هم نوشتهاند و.. مکرر نمیکنم.
کامران شاعری خوب، مترجمی توانمند، انسانی شیفته آزادی و عدالت و دوستی مهربان بود. به دوران خفقان از چهرههای فعال و موثر جمع مشورتی کانون بود. در اغلب نشستها حضوری پربار داشت و از جمله در نسشتی که منشور جدید کانون امضا شد و همه ما بازداشت شدیم. از امضا کنندگان متن 134 هم بود و…
….
در سالهای آخر که با همسرش در آلمان زندگی میکرد، یکی دوباره هم را دیدیم و گاهی تلفنی گپ میزدیم
…
حالا میخوانم که او چند روز پیش درگذشتهاست. در بیمارستان بودم و از حال او بیخبر ماندم و اکنون نیز به دلیل وضعیت کنونی امکان سفر به شهر او نیست و اگر هم بود هم دیر است و هم بی فایده. سوگواری هم به بند تنهائی تبعید شدهاست و ماندهام من و یادها و یادها ..
ببخش کامران که آنجا نبودم.
قرار نبود که از «توفانها»ی بزرگ بگذریم و این جا، در بیمارستانی در تبعید، به پایان برسیم. نه ، قرار نبود اما روزگار بدی است کامران.
ببخش کامران که مرگ چنین مختصر و فشرده شدهاست. خودتمیدانی چه روزگار بدی است کامران! خیلی بد . ببخش
فرج سرکوهی / 17 April 2020