علی ناهید – گران شدن ارز چه تأثیری بر زندگی روزمره مردم در ایران امروز دارد؟ به این ماجرا توجه کنید که در روز چهارشنبه ۱۲ مهر رخ داده است. تعریف‌کننده ماجرا یک کارگر ۳۰ ساله در تهران است:

«من همیشه برای صبحانه یک کیک از مغازه می‌خریدم ۵۰۰ تومان. دیروز وقتی کیک را برداشتم و ۵۰۰ تومان را روی میز گذاشتم و بیرون آمدم. مغازه‌دار مرا صدا کرد. گفت آقا ۴۰۰ تومان کم است. گفتم دیروز خریدم ۵۰۰ تومان. گفت دلار گران شده است قیمت همه چیز بالا رفته. نگاه کردم به روی کیک. ایرانی بود. کیک معمولی. نه مغز داشت و نه خارجی بود. خیلی معمولی. گفتم مگر این کیک‌ها را از خارج می‌آوری که دلار گران شده اینها هم گران شده باشد؟ گفت شما از اقتصاد سر در نمی‌آوری. گفتم کجا از اقتصاد سر در نمی‌آورم. این کیک آرد می‌خواهد با آب، شکر و پلاستیک برای بسته بندی که همه‌اش در ایران است. حقوق کارگر هم که ۳۹۰ هزار تومان است و زیاد نشده که قیمت بالا برود. تازه این هیچی. مگر امروز کیک وارد کرده‌ای که قیمت رفته بالا؟ این‌ها مال قبل است. کیک را از دستم گرفت و ۵۰۰ تومان را پرت کرد طرفم. من هم هر چقدر فحش بلد بودم، نثار ارواح پدر و مادرش کردم.»

گزارش از میان مردم

گزارش زیر  فراهم‌آمده از گفته‌های عده‌ای از شهروندان ایرانی در روز چهارشنبه ۱۲ مهر است، همان روزی که در منطقه بازار در واکنش به بحران ارزی ناآرامی‌هایی پیش آمد. گفته‌ها، آن گونه که شنیده شده‌اند، بدون هیچ‌گونه تفسیری نقل می‌شوند.

علی ۶۳ ساله – می‌گویند بازاری‌ها اعتصاب کرده‌اند. لعنت به پدر و مادر این روزگار. جای مردم و دزدها عوض شده. مردم از دست کاسب‌ها و دکان‌دار‌ها شاکی هستند. اینها چه دردی دارند؟ ثانیه به ثانیه می‌برند روی قیمت ها. درد اینها چیست؟ اعتراض اینها چیست؟

زهرا ۲۷ ساله – یکی می‌گوید ثروت ما یک شبه نصف شده است و دیگری می‌گوید دیگر پول ایران ارزش ندارد. من فقط یک میلیون تومان پس‌انداز دارم. نمی‌دانم باید با آن چکار کنم. دیروز رفتم که دلار بخرم تا ضرر نکنم. خیلی پلیس آنجا بود به همین خاطر ترسیدم. من بلد نیستم و شاید سر من کلاه بگذارند. می‌گویند دلار تقلبی در بازار زیاد شده است. اگر دلار تقلبی به مردم بفروشند باید چکار کنند؟

احسان ۳۱ ساله – احمدی‌نژاد می‌گوید تقصیر مجلس است و مجلس می‌گوید تقصیر دولت است. رئیس جمهور مملکت می‌گوید دست نهادهای امنیتی در کار است. نهاد امنیتی یعنی کجا؟ یعنی وزارت اطلاعات؟ مگر وزیر اطلاعات را اسرائیلی‌ها انتخاب می‌کنند. خودشان تعیین می‌کنند. آقای مصلحی مگر مورد تایید رهبر نیست؟ پس خود رهبر هم در ماجرا دست دارد.

ساسان ۲۴ ساله – من دیروز رفتم تا همه پول‌هایم را دلار بخرم. هر چقدر گشتم کسی دلار نمی‌فروخت. دلار هم نمی‌خریدند. صرافی هم شغل جالبی است. مغازه دارند و درآمدشان خوب است. همه پولدار هستند ولی من نمی‌فهمم وقتی  نه چیزی می‌خرند و نه چیزی می‌فروشند از چه راهی درآمد دارند؟

مجید ۲۶ ساله – من دیروز در یک شرکت باربری بودم. آنجا کاری داشتم که صاحب شرکت زنگ زد به صرافی تا دلار بخرد. تلفن روی اسپیکر بود چون او داشت کار دیگری انجام می‌داد و همزمان تلفن هم می‌زد. صرافی گفت چقدر؟ او پاسخ داد ۳۰۰۰ دلار. صرافی خندید و گفت: فقط کیف‌‌های ده میلیون دلاری در بازار است. فقط چند صرافی مبلغ پائین هم معامله می‌کنند که آنها هم زیر ۱۰ هزار دلار نمی‌فروشند.

وقتی گوشی قطع شد با تعجب صاحب شرکت را نگاه کردم. پرسید چیزی شده؟ گفتم آقا میدونی ۱۰ میلیون دلار یعنی چقدر؟ گفت نه! بعد هر دو نفر سکوت کردیم. یکباره طرف به خودش آمد و داد کشید: ده میلیون دلار!

دانشجوی هنر – داشتم کارهایم را درست می‌کردم که برای ادامه تحصیل به خارج بروم. باید هشت هزار یورو برای گرفتن ویزا تهیه می‌کردم. تقریبا داشتم پول را جور می‌کردم که یورو نزدیک به پنج هزار تومان شد. نمی‌دانم باید چه کنم؟ تقریبا باید اندازه پولی را که دارم دوباره تهیه کنم. پدر و مادرم ندارند و ده سال هم کار کنم این مبلغ را نمی‌توانم تهیه کنم.

دکترای اقتصاد ۶۵ ساله – با این مسئله که تمام تقصیر‌ها به گردن احمدی‌نژاد انداخته شود موافق نیستم. احمدی‌نژاد عضوی از سیستم جمهوری اسلامی است. او دارای اشتباهات فراوانی است، اما نباید فراموش کرد این اشباهات در یک چهارچوب مشخص، در یک زمین بازی از پیش تعیین شده انجام می‌شود. دولت‌ها در جمهوری اسلامی به درجاتی مطیع امر رهبری هستند. سپاه و نهادهای امنیتی تاثیر خودشان را دارند. احمدی‌نژاد هم یک گوشه این روابط است. آقایان از یک طرف می‌خواهند با تطبیق خود با اقتصاد جهانی مقدمات ورود به سازمان تجارت جهانی را آماده کنند و از طرف دیگر از کاهش نرخ ارز شکایت دارند. این دستورات صندوق بین‌المللی پول به کشورهای درحال توسعه است که ارزش پول ملی خود را کاهش دهند و اجازه دهند بازار تعیین کننده نرخ‌ها باشد. منتقدان احمدی‌نژاد باید تعیین کنند که از چه جایگاه و منظری او را نقد می‌کنند. ترویج دهندگان مبانی نئولیبرالیسم که همچنان آکادمی‌‌های جمهوری اسلامی را در دست دارند و نیروهای اقتصادی را آموزش می‌دهند چه اعتراضی می‌توانند به احمدی‌نژاد داشته باشند؟

او در حال حذف یارانه‌ها از کشور است و نرخ سوخت و انرژی را به نرخ‌‌های بازار آزاد نزدیک کرده است. مبلغان بازار آزاد باید مدافع این دولت باشند و نه مخالف او. آنها حداکثر می‌توانند در جایگاه منتقد و دلسوز سیستم قرار بگیرند.

حقوقدان ۵۸ ساله – جهش‌های نرزخ ارز در درجه اول وابسته به تحریم‌‌های بین المللی ایران است. به نظر من تحریم نفتی نیز در درجه دوم اهمیت قرار دارد. بلاخره ثلث صادرات سابق نفتی موجود است اما درآمد ارزی وجود ندارد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند طلب‌‌های نفتی خود را با ارزهای معتبر جهانی مانند دلار و یورو دریافت کند به همین خاطر با دادن تخفیف‌‌های بالا آنها را به طلا تبدیل می‌کند یا از طریق صرافی‌‌های کشورهای دیگر با یک ارز ثالث در پی تهیه دلار و یورو هستند. وارد شدن این واسطه‌ها سبب می‌شود که نظام بخشی از دارایی‌‌های خود را از دست بدهد. خود همین عامل وسوسه کننده است تا دولت به عنوان مرجع اصلی و بازیگر محوری این صحنه دست به یک واسطه‌گری در سطح کلان بزند. خروجی‌های ارز کشور بسته شده است. کالاهای اساسی تدارک دیده شده است و میدان برای فروش ارز و درو کردن ریال همچون بازار فروش زنان برده وسوسه انگیز کننده عوام و خواص است.

زندانی سیاسی در حال مرخصی – من فکر می‌کنم اگر توافقی بر سر پرونده هسته‌ای صورت بگیرد دولت برنده این اوضاع است. اگر کنار گذاشتن غنی‌سازی و برچیدن تحریم‌‌های نفتی و بانکی تحقق یابد بازار ایران با انبوهی از طلا و ارز در دست مردم رو‌به رو می‌شود که هیچ خریداری برای آن وجود نخواهد داشت. میزان نقدینگی کشور به یک سوم کاهش می‌یابد و فشار آن روی دولت کاهش می‌یابد. نزدیکان دولت به عنوان سران باند مافیایی کشور در دقیقه نود سرمایه‌های خود را تبدیل می‌کنند و در هنگامی که برای تجارت و معامله (قدرت خرید) در کشور ریال لازم است آن را در دست دارند. در حالی که کسانی که دیر باخبر شوند یا مجبور به ضرر دادن هستند و یا مجبور به نگهداشتن سرمایه‌‌های طلا و ارز خود هستند. اگر جنگ شود یا مانند عراق تحریم‌ها چندین ساله اداه داشته باشد _ که احتمال آن قوی‌ است _ کسانی که سرمایه خود را به طلا و ارز تبدیل کرده اند سودهای هنگفتی می‌برند. گرچه باید در اوج گرانی ارز آن را به ریال تبدیل کنند و ثروت‌‌های ثابتی مانند زمین و خانه و غیره بخرند. هر کسی این توانایی را ندارد و افراد بسیاری به دلیل مشکلات دوران جنگ یا تحریم عاقبت مجبور می‌شوند ارزهای خود را تبدیل کنند. باز هم ثروتمندان هستند که ثروتمند‌تر می شود و فقرا باز هم فقیر تر می‌شوند.

کارگر لوله‌کش، ۳۴ ساله – من در یک شرکت پیمان‌کاری که روی یکی از پروژه‌‌های آقای مرتضوی کار می‌کند مشغول هستم. همان مرتضوی که می‌گویند بچه‌‌های مردم را در کهریزک کشته است. یک مجتمع خیلی بزرگ تفریحی است که رقم مناقصه قسمت موتورخانه و تاسیسات آب آن رقم ۵۰۰ میلیارد تومان است. من این را از رئیس شرکت اصلی که شرکت ما با دو واسطه زیر دست آنها است شنیده‌ام. از مهندس خودمان هم پرسیدم و تایید کرد. من این مدت همیشه به این فکر می‌کنم که ساختمانی که ۵۰۰ میلیارد تومان پول تاسیسات آن بشود (تاسیسات آب فقط) قیمت خودش چقدر می‌شود. من فکر می‌کردم این قاضی از این بسیجی‌ها است که گذاشته‌اند در راس کار. خیلی جوان است اما این همه پول دارد.

آمده بود سر پروژه و داد و بیداد می‌کرد. به همه مهندس‌ها فحش خواهر و مادر می‌داد. می‌گفت سرمایه من خوابیده است و شما کار را تعطیل کرده‌اید. داد می‌کشید سر پیمانکارها که همه شما را می‌فرستم زندان.

کار چند روز است که خوابیده چون لوازم فنی نمی‌فروشند. پیش فاکتور هم نمی‌دهند. قیمت هم نمی‌دهند. فروشندگان لوازم فنی و تاسیساتی دست نگهداشته اند تا دلار بالای چهارهزار تومان برود. همه پیمانکارها دنبال ابزار هستند. ابزار هست، اما نمی‌فروشند. مغازه‌دار شب خوابیده است و صبح بلند شده، بدون اینکه قفل مغازه را باز کند سرمایه‌اش دو برابر شده است.

باقالی فروش دوره گرد، ۳۶ سالهنه دستمان می‌رسد که وارد خرید و فروش شویم و نه می‌توانیم به آن فکر نکنیم. هر روز از مردم می‌پرسم که قیمت دلار و طلا چقدر است. ما فقط دخترمان یک جفت گوشواره دارد که مادر زنم وقت تولد برایش خریده است. همه چیز گران شده و من فقط دعا می‌کنم به حق سیدالشهدا که قیمت دلار پائین بیاید. با پولی که در می‌آید چیزی نمی‌شود به خانه ببریم. همه می‌گویند چون دلار گران شده ما هم گران می کنیم. (منظور او فروشندگان هستند) تپش قلب گرفته‌ام اینقدر حرص دلار و طلا را خوردم. چیزی که ما نداریم چرا باید زندگی ما را بدتر کند؟

قبلاً هر کس دست می‌کرد توی جیبش و پول خرد جیب‌اش یک ظرف باقالی بود اما آلان مردم حتی بیست و پنج تومانی ته جیبشان را هم محکم نگه می‌دارند. یک قران هم برای مردم یک قران است. شب‌ها دست می‌کنم توی جیبم و پول‌های کاسبی‌ام را می‌شمارم. نگاه می‌کنم این اسکناس‌ها را و دلم کباب می‌شود. هزار تومنی، هزار تومنی است، چه جوری می‌شود هزار تومنی، پونصد تومن بیارزد؟ من نمی‌فهمم قیمت پول را چطوری کم می‌کنند؟ وزنی که نیست یا فاسد که نمی‌شود. مثل گونی باقالی که خرابی و شکسته ندارد. این یعنی چی؟ یعنی اینکه یکی می‌گوید که هزار تومنی، پانصد تومان باشد؟ وقتی پول دست مردم است دولت چطوری کم‌اش می‌کند؟ پول که گوش و زبان ندارد که بانک بخشنامه بزند که ارزش‌اش کم شده و پول ها بگویند چشم. ببین این یک تکه کاغذ چه‌ها که با زندگی مردم نمی‌کند. به خدا اسم کاری که ما می‌کنیم زندگی نیست. به کنیز و غلام هم ارباب‌ها غذای مجانی می‌دادند. ما شدیم برده دولت. فقط فرقمان این است که ما باید غذای‌مان را هم خودمان بخریم.