شهرنوش پارسیپور – کتابى که میخواهم معرفی کنم، نوشته شخصی است به نام اسکاتی باور (Scotty Bower). ممکن است از نظر برخى دوستان این کتاب جزو کتابهاى پورنوگرافى طبقهبندى شود، اما به نظر من این کتاب ارزش تاریخى دارد، چون از گروهى افراد بسیار مشهور حرف در میان مىآورد.
در هنگام خواندن کتاب دائم به دوران کودکى و نوجوانى خود بازگشت مىکردم. در آن موقع ما هنرپیشگان هالیوود را مىپرستیدیم و بهراستى براى ما ارزشى اسطورهاى داشتند؛ تاریخ حقیقى بودند و دل ما به همراه آنان بود.
اکنون ببینیم اسکاتى باور، درباره آنها چه مىگوید. او نویسنده نیست، بلکه به عنوان یک راوى، خاطرات خود را براى لیونل فرایدبرگ نقل کرده است و این شخص در کمال امانتدارى این خاطرات را به ما منتقل مىکند. اسکاتى باور در یک خانواده روستایى بهدنیا آمده است. بنا به گفته خودش به دلیل زندگى روستایى از کودکى با مسئله سکس آشنایى داشته. او علاوه بر آنکه ارتباط مادر و پدر خود را به چشم دیده، در دنیاى حیوانات نیز به طور دائم شاهد جفتگیرى گاو و اسب و سگ و خوک و گربه و مرغ و خروس بوده است. در نتیجه بچهاىست با چشم و گوش باز. اما باید باور کرد که بچه عجیبىست. هفت ساله است که میان او و مرد همسایه ارتباطات سکسى برقرار مىشود. البته این ارتباطات بسیار پیشرفته نیست، اما مسئله شگفتانگیز نحوه واکنش اسکاتى باور در قبال این امر است. او از این مسئله ابداً ناراحت نیست، بلکه احساس شادى نیز مىکند. دلش براى مرد همسایه که از تنهایی رنج میبرد مىسوزد و مىکوشد به او کمک کند.
ازین پس هر چندگاه یک بار شهرنوش پارسیپور کتابی را برمیگزیند و آن را در این صفحات به خوانندگان سایت زمانه معرفی میکند. نخستین مقاله از این مجموعه به خاطرات اسکاتی باور و ماجراهای رختخوابی او با بازیگران سرشناس سینمای هالیوود اختصاص دارد.
این حادثه همزمان با بحران اقتصادى سالهاى ١٩٢٩ اتفاق مىافتد. خانواده اسکاتى مجبور به ترک کشتزار و مهاجرت به شیگاگو میشوند. او در شیکاگو براى رساندن کمک مالى به افراد خانواده به روزنامهفروشى و واکس زدن کفش مردم مشغول مىشود. دومین ارتباط سکسى او در سن هشتسالگى اتفاق مىافتد. اینبار طرف او یک کشیش است. پسربچه به این پدر روحانى روزنامه مىفروشد و پدر نیز به او شیرینى تعارف مىکند و حادثه رخ مىدهد. باز هم اسکاتى از این حادثه شاد است، بهویژه که پدر پول مختصرى نیز به او مىدهد که به گفته خودش کمکىست به افراد خانواده. از طریق این پدر روحانىست که پاى پدرهاى روحانى دیگر به زندگى او باز مىشود. اسکاتى عملاً به یک مرد فاحشه تبدیل مىشود، اما البته او چنین اعتقادى ندارد و به نظر خودش از طریق سکس به مردم کمک مىکند تا شاد باشند. در ادامه رابطه با پدران روحانى نوبت به دیگران مىرسد. اسکاتى دائم روزنامه مىفروشد و روابط جنسى برقرار مىکند.
در جوانى و آغاز جنگ بینالملل دوم به نیروى دریایى ملحق مىشود. پایگاه او ساندیاگو، شهرى نزدیک به هالیوود است. پس مرتب به عنوان گردش به هالیوود مىرود و بنا به گفته خودش ملوانان به شدت مورد توجه همجنسگرایان هستند. بدین ترتیب اسکاتى نیز ارتباطات جنسى برقرار مىکند. او در عین حال با زنى ازدواج مىکند و صاحب دخترى مىشود. پس از دوران سربازى بهعنوان فروشنده بنزین مقیم هالیوود مىشود.
در اینجا زندگى چهارگانه او آغاز مىشود. او از یکسو یک فروشنده بنزین است که در ساعتهای بیکارى با انجام کارهاى دستى و باغبانى درآمد دومى براى خودش دست و پا مىکند. از دیگر سو پمپ بنزین محل کار او به پاتوق دوستانش بدل مىشود. مشتریان او همه افرادى هستند در ارتباط با هالیوود. به این ترتیب او با بسیارى از آنها ارتباط جنسى برقرار مىکند، و در همان حال براى دوستانش نیز «پارتنر»هایى پیدا مىکند. این دوستان با ایجاد ارتباط با این مردان که اغلب همجنسگرا و در همان حال در کار سکس افراطى هستند، درآمد خوبى بهدست مىآورند. اسکاتى باور ادعا مىکند که هرگز از آنها به عنوان دلال جنسى پولى دریافت نکرده است، بلکه هدفش فقط شاد کردن مردم بوده.
کمکم پاى اسکاتى به محافل و میهمانىهاى باشکوه باز مىشود. او کار دیگرى نیز براى خودش دست و پا مىکند و آن هم انجام وظایف یک بارمن و مدیر میهمانىست.
اسکاتى باور شریک جنسى راک هودسن، مونتگمرى کلیفت، اسپنسر تراسى، چارلز لافتون، لورنس اولیویه، آنتونى پرکینز و بسیارى از شخصیتهاى دیگر است. او درباره روانشناسى رفتارى این شخصیتها نکات قابل تأملى مىنویسد. زنجیره قابل ملاحظهاى از آرایشگران و خیاطان و طراحان ممتاز هالیوود جزو یاران جنسى او هستند. او در عین حال با زنان نیز ارتباط برقرار مىکند که از این میان مىتوان از ویویان لى و ادیت پیاف نام برد. او در عین حال براى این مردان و زنان مشهور مردان و زنان همخوابهاى پیدا مىکند. به طور مثال براى کاترین هیپبورن، که زوج سینمایى اسپنسر ترایسىست زنانى را پیدا مىکند که با او همخوابه شوند. بنا به گفته خودش او ۱۵۰ زن را براى این هنرپیشه پیدا مىکند. این دورانىست که رفتار همجنسگرایانه به شدت نکوهش مىشود. بنابراین هالیوود در اطراف کاترین هیپبورن و اسپنسر تراسى یک هاله عشقى کاذب ایجاد کرده است. کاترین اما همجنسگراست و تراسى که شهرت برعکسى دارد نیز همجنسگرا از کار درمىآید.
آنچه که از کتاب اسکاتى باور مىتوان درک کرد این نکته ساده است که بسیارى از شخصیتهاى مشهورى که ما با نام آنها برخورد مىکنیم در اصل همجنسگرا هستند.
از دیگر کسانى که یاران رختخواب و مشترى ثابت او هستند باید از دوک و دوشس ویندسور نام برد. دوک ویندسور که در آغاز پادشاه بریتانیاى کبیر بود و بهخاطر عشق خانم سیمپسون امریکایى از پادشاهى استعفا داد، بنا بر گفته اسکاتى باور یک همجنسگرا بود که با خود اسکاتى رابطه برقرار کرده. همسرش نیز یک زن همجنسگراست که اسکاتى براى او زنان و دخترانى را پیدا مىکند.
آنچه که از کتاب اسکاتى باور مىتوان درک کرد این نکته ساده است که بسیارى از شخصیتهاى مشهورى که ما با نام آنها برخورد مىکنیم در اصل همجنسگرا هستند، که البته در این معنا اشکالى وجود ندارد. اما آنچه که مشکلزاست جنبه افراطکارى این شخصیتها در سکس است. خود باور نیز از نظر اشتهاى جنسى خارقالعاده بهنظر مىرسد.
در خواندن کتاب اما من در آغاز بسیار جلب موضوع شده بودم و حتى دچار تخیلات جنسى مىشدم، اما در ادامه راه و با دریافت رفتار بعضى از افراد مشهور که براى ارضاى جنسى حتى به مدفوعخوارى روى مىآورند دچار دلزدگى و چندش مىشدم.
باید بهراستى باور کرد که افراط در هر کارى بسیار بد است. افراط در خوردن منجر به شکلگیرى هیولاهایى مىشود که اغلب مىتوان آنها را در خیابانهاى شهرهاى آمریکا پیدا کرد. افراط در سکس نیز منجر به اندوه و یا مرگ مىشود. تصویر هنرپیشه مرد مشهورى که عادت به سوءاستفاده دهانى از مردان دیگر دارد منجر به کشته شدن او مىشود.
یکى از فصلهاى پایانى کتاب باور درباره دختر اوست. دختر بهطور ناخواسته باردار شده است. براى سقط جنین به زن ناواردى مراجعه کرده و نتیجه، مرگ دختر پس از خونریزى شدید است. البته اسکاتى باور از مرگ دخترش متأثر است، اما گویا حادثهاى طبیعى رخ داده باشد. پس مىتوان باور کرد که او با موارد متعدد دیگر از این دست روبرو بوده است.
اگر دلتان میخواهد درباره مسائل جنسى هالیوود اطلاعاتى بهدست آورید این کتاب را بخوانید، اما مراقب باشید که در اواخر کتاب از اینکه احساس جنسى دارید از خودتان بدتان خواهد آمد. ارتباط جنسى پیش از هر چیز در خدمت تولید مثل است، اما در مورد بعضى از مردم به ارتباطى براى تمام فصول تبدیل مىشود. در عین حال باید باور داشت که این نحوه زندگى به مکان نیز ارتباط دارد. شرایط ویژه هالیوود عامل اصلى شکلگیرى این نوع زندگىست. گرچه براى برخى از مردم سکس همیشه عامل اصلى ادامه زندگى محسوب مىشود.
شناسنامه کتاب:
Full Service: My Adventures in Hollywood and the Secret Sex Lives of the Stars
نمی دانم چرا مقالان خانم پارسی پور همیشه بوی سکس و همجنسگرائی و این قبیل مسائل را می دهد.
مجید / 21 September 2012
خیلی مطلب عالیای بود. چه انتخاب جالبی. واقعأ این مطلب که نویسنده از بچگی در محیط روستایی بوده و مشاهده جفتگیری حیوانات سبب شده ارتباط جنسی برای او امری عادی باشد خیلی نکته مهمی است. چون واقعأ ارتباط جنسی به همین سادگی و روانی است. ما انسانها اینقدر آن را مسئله کردهایم. کتاب جالبی به نظر میرسد. سعی میکنم پیداش کنم و بخوانمش. ممنون از این ارائه ساده و خلاصه کردن روان و جذاب.
کاربر مهمان / 21 September 2012
چرا اسم سایت زمانه را به سایت حمایت از همجنس گرایان تغییر نمی دهید بیشتر مطالب شما به شکل عامدانه ای در باره ی این موضوع است . شفاف عمل کنید
مرتضی / 21 September 2012
ظاهرن خانم پارسی پور در تحلیل های شیوا دست توانایی دارند.
فکر می کنم مدت هاست که چنین جمله ایی را از هیچ کسی نشنیدم: ” ارتباط جنسى پیش از هر چیز در خدمت تولید مثل است”
رادیو زمانه گرامی انتشار جمله هایی از این دست کسر اعتبار شماست:
“باید بهراستى باور کرد که افراط در هر کارى بسیار بد است. افراط در خوردن منجر به شکلگیرى هیولاهایى مىشود که اغلب مىتوان آنها را در خیابانهاى شهرهاى آمریکا پیدا کرد. افراط در سکس نیز منجر به اندوه و یا مرگ مىشود”
چرا که نه خانم پارسی پور روانشناس و یا متخصص روانپزشک هستند و نه برای کسی توهین به ساکنین امریکا جذاب است.
سپهر / 22 September 2012
چطور می توان داستان های این کتاب را باور کرد؟ بسیاری از کسانی که از ایشان نام برده شده سال هاست که مرده اند. به نظر من صحت و سندیت مطالب این کتاب زیر سؤال است.
محمود / 22 September 2012
آقای مرتضی و مجید خان، خانم پارسی پور سعی می کند در مورد رازهای مگو حرف بزند. انتخابش سنجیده ست. شماها اگر مخالفتی با همجنس گرایان دارید، اشکال از شماست نه از خانم پارسی پور. نقش یک نویسنده و یک محقق این است که به پستوهای جامعه سرک بکشد و از اتفاقاتی که در آن پستوها می افتد بنویسد نه از آنچه در ایوانهای جامعه می گذرد. خانم شهرنوش پارسی پور دست به ناخودآگاه می برد. کار ساده ای نیست. برای او هم کار سنگینی ست. آنکند در ناخودآگاه شما یک حس همجنس گرایی وجود دارد که به خاطر طرد نشدن از طرف جامعه سعی می کنید آن را مخفی کنید. یا سعی می کنید آنقدر خودتان را مخالف نشان دهید تا به شما « انگ» نچسبد. و گرنه آقای مجید و مرتضی خان، نظرتان را راجع به این مقاله بگویید. چه کار دارید به اینکه رادیو زمانه سایت همجنس گرایان است یا اینکه مقالات خانم پارسی پور بوی سکس می دهد؟ اگر هم سواد برخورد کردن با این ها را ندارید، مجبور نیستید این *** را بنویسید. ذهن مبارکتان را آزاد کنید تا توانایی برخورد *** با تمامی مسايل را پیدا کنید.
کاربر مهمان / 22 September 2012
زیبا ناوک کارشناس خبره ای در نقد چنین اسناد فاخری است . از ایشان غافل نشوید.
کاربر مهمان / 22 September 2012
اولا که من خان نیستم
دوم اینکه خانه های قدیمی پستوهای بسیار زیادی دارد
سوم اینکه مخالفتی با همجنسگرائی به عنوان یک عارضه فیزیولوژیکی نیست . در این مقاله بیشتر بحث تنوع طلبی جنسی مطرح است تا هر گونه دفاع از همجنسگرائی.
مجید / 23 September 2012
من با آقای مجید کاملا موافقم اغلب مطالب خانم پارسی پور بوی سکس و همجنسگرایی میدهد .البته اگر متهم به بسته بودن ذهن و تک بعدی بودن نشوم.براستی چرا سر کار خانم پارسی پور؟
آلبرت / 23 September 2012
چی صدا کنم تورا ؟ کاش اسم تان را ذکر می کردید ، خواسته ی ما شفافیت است وقتی ما گرایش به هم جنس گرایی داریم یا از این نوع تمایل طرفداری می کنیم باید شجاعت بیان آن را داشته باشیم نه این که صد جور صغرا ، کبرا بچینیم .
مرتضی / 23 September 2012
واقعا مطلب خوبی بود خانم پارسی پور دستتون.خسته نباشید.کمتر کسی مثل شما پیدا میشه با چنین ذهن باز،قلم شیوا وبرداشت های منطقی تان،درپاسخ به کسانی که مرتب به نوشته ها که جنبه همجنسگرایی وسکسی دارند ایراد میگیرند باید بگویم این سایت برای کسانی طراحی شده که نیازمند این اطلاعاتند قشرتحصیلکرده ای که از سطحیات عبور کرده اند ودرلایه های عمیق تر هر فکر اندیشه ای غوطه ورند اگر به این سطح درک وفهم مطلب نرسیده اید تفکر کنید تا برسید وبه جای آن مرتب شخصیت نویسنده را انگ نزنید چون یک پژوهشگر پی همه ی این انگ ها را به تن خود کشیده وبه جان خریده است.بازهم ازین مطالب بگذارید ما منتظریم
کاربر مهمان / 23 September 2012
فقط اجازه بدهید خاطر نشان کنم که پژوهشگر یک کلمه خاص است با تعریف خاص. اگرچه نوشته های خانم پارسی پور را دوست دارم ، میپذیرم که ایشان نه پژوهشگر هستند (آنطور که برخی اینجا گفتند) ، و نه دستی بر آتش علوم روانشناسی و امور مشابه دارند. بنابر این بهتر است هنگامی که نقطه نظر خود را ذکر میکنند ، با احتیاط بگویند. نه اینکه جوری گفته شود که برای خواننده ای که از جریان خبر ندارد، محرز شود که گویی یک آدم حرفه ای و واقعا پژوهشگر دارد نتایج تحقیقات واقعی خود را بیان میکند.
با این حال ، نوشته های ایشان برای تفریح خوب است و حین تفریح ، گاهی تلنگری هم میزند.
کاربر مهمان / 24 September 2012
با شکر از رادیو زمانه و خانم پارسی پور عزیز و برنامه های خوبشان.اما ایکاش افراد هموفب کمی بیشتر فکر کنند که رابطه ی خود خواسته ی دو همجنس برای ایشان چه ضرری دارد که اینقدر همجنسگرا هراس هستند؟
علی / 25 September 2012
هاگن عزیز
اگر کتاب را بخوانید متوجه می شوید که نمی تواند دروغ باشد. مثلا یکی از شخصیت هایی که در کتاب از او نام آورده شده ادگار هوور، رییس سازمان سیاست که همجنس باز بود . در کتاب می بینیم که او در محفلی که نویسنده حضور دارد پیراهن زنانه می پوشد و بعد سکس دست جمعی راه می افتد. فکر می کنم اگر این نکته دروغ بود سیا برای نویسندگان مشکل ایجاد می کرد.
شهرنوش
کاربر مهمان شهرنوش پارسی پور / 26 September 2012
خانم پارسی پور:
چقدر مطالب و خاطرات نوشته شده در این کتاب سندیت دارن؟!؟!! … فکر نمیکنم اشخاصی مثل دوک و دوشس ویندسور به همین راحتی و بی خیالی به گدار بزنن و با هر کسی رابطه داشته باشن!! …
لطفا به ما بگید که آیا در این کتاب برای حرف هاش سند داده یا خیر!! .. در غیر این صورت به نظرم خیلی از خاطراتش به دلایل مختلف میتونن ساختگی باشن!!
هاگن / 26 September 2012
خانم پارسی پور:
از پاسختون ممنونم… اگه ممکنه به یه سوال دیگه ی من هم پاسخ بدین!! … آیا از فردی با این سابقه در اسناد سازمان هایی مانند سیا نام برده شده یا نه!؟ .. چون فکر میکنم که می تونستن در خیلی از معادلات سیاسی نقش بازی کنن (خودآگاه یا ناخودآگاه)
هاگن / 30 September 2012