جهالت: نوع نگاه نظام جمهوری اسلامی به تئاتر شهر در تهران، نگاهی نه اتفاقی بلکه شاخص کلیت رفتار نظام در قبال یک نهاد فرهنگی و کل فرهنگ است.
تا حد تخریب تئاتر شهر پیش رفتهاند. با چنین رویکردی است که ایستگاه مترو را خیلی راحت به حریم تئاتر شهر کشاندند. سپس حدود بیست متر از شعاع سنگفرش حیاط آن را تخریب کردند و سنگفرش اجق وجق بساز بفروشهای شهرداری تهران را جای آن نشاندند. تازه ماجرا به همین جا پایان نپذیرفت. چون بازسازی ایستگاه مترو بهانه قرار گرفت و آنوقت حریم حیاط شمالی تئاتر شهر را حدود دو متر بالا آوردند. گویا بدون چنین راهکار نابخردانهای احداث ایستگاه مترو ناممکن مینمود. پیداست که نمای بیرونی تئاتر شهر با همین دستاندازی نامردمی اکنون دو متر کوتاهتر از پیش در دیدرس رهگذران قرار میگیرد.
در قسمت جنوبی تئاتر شهر هم مسجدی با معماری ایتالیایی ساختهاند. این مسجد را نیز همانند ایستگاه مترو در حریم سازهی تئأتر شهر بنا کردهاند تا در تخریب آن هرچه بیشتر تعجیل گردد. توضیح اینکه شهرداری تهران برای ساخت همین مسجد، پارکینگ جنوبی ساختمان تئاتر شهر را غصب کرد و خیابان مجاور آن را نیز مسدود نمود تا تخریب و مزاحمت برای تئاتر شهر را به نحو احسن به اجرا بگذارد. اکنون مسجد را با نمای منحصر به فرد ایتالیایی آن، در جنوب ساختمان تئاتر افتتاح نمودهاند. مسجدی مدرن و شیک که ضمن رویکردی ساختارشکنانه، معماری مسجدهای ایرانی نادیده میانگارد و نمای عمومی تئاتر شهر را هم به چالش میگیرد. چون بنا دارند با دستاندازیهایی از این نوع، سرآخر مرگ همیشگی تئاتر شهر را در فضای مسجدی که بنا کردهاند جشن بگیرند. ابتکار این عمل هم برای همیشه به پای سردار سپاه محمدباقر قالیباف نوشته خواهد شد. چون او بود که از اقتدار خود در کرسی شهرداری تهران در راه ساخت این مسجد غصبی استفاده به عمل آورد.
جدای از این، برای تخریب هرچه بیشتر ساختمان تئاتر شهر، سالهای سال است که درب ورودی آن را بستهاند و در جوار ساختمان اصلی آن راهرویی ساختهاند که همین راهروی تنگ و باریک مراجعان را به اندرونی بنا هدایت میکند. در کمال ناباوری دیوارهی راهرو را نیز با میلههایی آهنی مسدود کردهاند. انگار بخواهند نمایی از زندانهای زیر زمینی را به نمایش بگذارند. چنین راهکار ناسزاواری به طبع چشمان هر بینندهی عادی را هم به چالش میگیردظ چون با خود میاندیشد که: این میلههای فلزی با آن راهروی ساختمان تئاتر شهر، سرآخر انسان را به کجا میبرد؟ گویا خواستهاند همراه با در پیش گرفتنِ چنین راهکار ناصوابی، شلختگی فکری خود را در حفظ و نگهداری تئاتر شهر و فضای بیرونی آن به انجام برسانند.
گفتنی است که تئاتر شهر نمادی روشن برای تئاتر تمام کشور شمرده میشود که در نمای بیرونی آن نمونههایی گویا از سازهی بناهای تاریخی ایران هم دیده میشود. انگار بخواهند نمونهای از برج طغرل را با ستونهای بلند تخت جمشید پیش روی آدم بگذارند. ولی در ساخت بنای آن، دایره را شکل هندسی مناسبی یافتهاند تا همراه با چنین گزینهای از جهانشمولی تئاتر تقدیس و تحسین صورت پذیرد. از سویی سکویی سنگی تمامی دایرهی دیوار اصلی ساختمان را در بر میگیرد. ولی همان گونه که گفته شد با دست بردن به فضای حیاط ساختمان حدود دو متر از بلندای همین سکوی دایرهای شکل، کاستهاند. این سکوی سنگی نمایی از تالارها و شاهنشینهای ساختمانهای ایرانی را پیش روی بیننده میگذارد. نیمکتهایی از سنگ نیز در همین سکو به چشم میآید که از آنها میتوان برای نشستن استفاده به عمل آورد.
ولی سرتاسر این سکو و نیمکتهای سنگی دورتادور آن را بستر کافی و وافی فراهم دیدهاند تا انبوهی آشغال و زباله در آن به یادگار گذاشته شود. در فضای بیرونی بنا هرگز شست و شو و رفت و روبی هم در کار نیست. همه چیز را به امید بارانی رها کردهاند که هرگز به همین آسانی نخواهد بارید. درِ ورودی ساختمان سالهای سال است که بسته باقی مانده است. این در هم برای همیشه با آب و غبارروبی بیگانه میماند.
شست و شو و نظافت نمای بیرونی ساختمان و یا حیاط تئاتر شهر را مدیران این مجموعهی فرهنگی بخشی پایدار از وظیفهی اداری خود به حساب نمیآورند. چون حد و حدود مدیریت خود را در محدودهای از فضای درونی ساختمان تمام شده میبینند. لابد شهرداری ناحیه نیز چنین کاری را وظیفهی اداری خود نمیشمارد. چون حریم تئاتر شهر را محیطی جدای از فضای مدیریتی خود میدانند. به همین دلیل هم کسی نسبت به نظافت و شست و شوی این محل فرهنگی اعتنایی به عمل نمیآورد. حتا مردم را خیلی راحت به فضای زیست کثیف و آلوده عادت دادهاند. تا آنجا که محیط زیست آلوده و کثیف نه چندان چندشی برای مدیران شهری تهران در بر دارد و نه آنکه مدیران فرهنگی شهر حالشان از فزونی چنین وضعی به هم میخورد. همگی را بدون استثنا به زیست در همین فضاهای گرد و خاک گرفته و پر از زباله عادت دادهاند. به واقع مدیران حکومت دانسته یا نادانسته فرهنگ شلختگی جمهوری اسلامی را در بیاعتنایی به محیط زیست شهری انسانها پذیرفتهاند.
مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی نگاه سوداگرانه و تخریبی خود را به فضای درون بنا نیز کشاندهاند. انگار میخواهند ایرادهای معمار اصلی این بنای فرهنگی را حل و فصل نمایند. با همین رویکرد حقیرانه و غیر کارشناسی است که بازسازی زیر زمین آن را کاری لازم دیدهاند. چنانکه جدای از سالن اصلی، چهار سالن دیگر را هم در این مجموعهی تئاتری سامان بخشیدهاند. سوای از همهی اینها، راهروهای تئاتر شهر را هم به پیمانکاران اجاره دادهاند. چنانکه هماکنون در همین راهروها دو کتابفروشی و دو واحد کافه و اغذیهفروشی هم در آنها استقرار یافتهاند. در مجموع ماهانه از بابت فروش بلیت تئاتر و اجارهی پیمانکاران کافه و کتابفروشی چیزی قریب دویست میلیون تومان گیر ادارهی تئاتر میآید. ولی مدیران ادارهی تئاتر وزارت ارشاد نه فقط بودجهی سالانهی تئاتر شهر را بالا میکشند بلکه حاضر نیستند از درآمدهای داخلی تئاتر شهر نیز مبلغی به هزینهکرد جاری آن تخصیص یابد.
جمهوری اسلامی در عمل ناتوانی و ولانگاری خود را در حفظ و نگهداری تئاتر شهر تهران برای چشمان هر بیننده و رهگذری به نمایش میگذارد. با این همه حاضر نمیشود تا این مرکز مهم فرهنگی از سوی هیأت امنایی مستقل و کارآمد اداره گردد. ولی خوب بود مدیران فرهنگی حکومت ضعف و بیکفایتی خود را در ساماندهی این بنای نمادین میپذیرفتند تا حد اقل رفت و روب و نظافت روزانه آن را گروههایی از نیروهای داوطلب و مردمی به عهده میگرفتند. این طوری شاید کارها قدری آسانتر میشد.
باز هم با نوشته ای ملال انگیر از نویسندۀ طهرانی، س. اقبال مواجهیم که طهران را با ایران برابر می گیرد و دوست دارد مثل همیشه دغدغه ای طبقه متوسطی خنثی خودش را به همۀ ایران تعمیم بدهد: «تئاتر شهر نمادی روشن برای تئاتر تمام کشور شمرده میشود»! دوست عزیز کجای کاری، 99 درصد ملت ایران اصلا نمی دانند تئاتر را با ت می نویسند یا ط! در 90 درصد شهرهای ایران چیزی به نام تئاتر وجود ندارد که حالا بخواهد نماد هم داشته باشد و این نماد بخواهد در خود آن شهر باشد یا در طهران تو و هم طبقه ای هایت! چه جهان فانتزی ای داری که بین پارک لاله و پارک دانشجو برای خودت میچرخی و دنبال دغدغه و مسئله میگردی، واقعاً از این همه مرکزگرایی و کوری نسبت به واقعیت زندگی مردم چه در همان طهران و چه در دیگر نقاط این کشور ایران، متنفرم.
کارو / 22 October 2019