شکوفه تقی – افسانه‌های «هزار و یک شب» با معرفی دو پادشاه: شاه‌زمان و شهریار که با هم برادرند آغاز می‌شود. در نخستین داستان کتاب می‌خوانیم که این‌دو برادر همسران‌شان را دوست داشتند، و به آن‌ها اعتماد می‌کردند. اما رفتار خیانتکارانه‌ همسران باعث تغییر روحیه‌ آنان شد.

در توضیح می‌آید شاه‌زمان که قرار بوده برای دیدن برادرش از شهر بیرون برود، به سببی در قصر می‌ماند و ناخواسته شاهد مغازله‌ همسرش با مردی می‌شود. او دلشکسته از خیانت، هر دو را به دم تیغ می‌سپرد و اندوهگین و سرخورده به دیدار برادرش شهریار می‌رود.

شهریار می‌کوشد برادر را با شکار، به تفریح مشغول کند. اما شاه‌زمان ماندن در قصر را ترجیح می‌دهد. وقتی سرگرم گردش در باغ برادر است، اتفاقاً همسر شهریار را نیز در حال عشرت با غلامی می‌بیند. ماجرا را با شهریار در میان می‌گذارد. برادر اما باور نمی‌کند تا به چشم خود می‌بیند.‌‌ همان باعث می‌شود ملکه‌ خود را بکشد. از آن پس به وزیرش دستور می‌دهد هر روز دختری باکره بیابد. کام‌یافته از عروس، دختر نگون‌بخت را سحرگاه به تیغ مرگ بسپرد. به همان اندازه‌ای که شهریار در کینه‌کشی از زنان به صورت فعال می‌کوشد، شاه‌زمان بدبین به زنان، روی به زهد آورده، دست از زن و دنیا می‌کشد.
 

تیغ قهر شهریار، شهری از زنان را به کینه‌کشی از یک زن به آغوش مرگ می‌سپرد، تا جایی که در شهر دختری مناسب ذائقه‌ شاهی نمی‌ماند. مگر شهرزاد دختر خردمند و توانای وزیر که با پای خود به دام شهریار می‌آید تا به این بازی مردانه خاتمه دهد.

دکتر شکوفه تقی، نویسنده، شاعر و مردم‌شناس

شهرزاد که در میان شاعران و بزرگان ادب آوازه‌ای نیکو داشته، خواهرش دنیازاد را نیز همراه می‌برد. به هنگام خواب، دنیازاد از شهرزاد می‌خواهد برایش قصه‌ای بگوید. شهرزاد قصه‌ای آغاز می‌کند که سحرگاه علیرغم میل شاه به شنیدن، نیمه‌تمام می‌ماند تا شبی دیگر به پایان برسد. شاه در انتظار شنیدن قصه، کشتن شهرزاد را هزار و یک شب به تعویق می‌اندازد.
 

در پایان هزار و یک شب، شهریار درمی‌یابد که نمی‌خواهد همسرش را که مادر سه فرزند و زنی لایق و تواناست بکشد. یعنی شهرزاد که دختر وزیر است و زنی خردمند با قصه‌هایش شاه را از درد شکست و احساس ضعف در برابر نیروی جنسی زن آزاد می‌کند؛ به طوری‌که بی‌نیاز از خون ریختن و انتقام می‌شود.

اما مدارک درونی سایر قصه‌ها گواه آن است که سایر زنان قصه‌های هزار و یک شب، حتی آنان که سرشان را به روی تنشان نگه می‌دارند، به دلیل زن بودن و باوری که از دیو بودن آنان در جامعه وجود دارد، به اشاره‌ای سرشان به باد می‌رود، مثل همه‌ آن زنانی که قبل از شهرزاد عروس شهریار شده بودند.
 

در قصه‌های هزار و یک شب می‌توان دید رفتار ضد انسانی با زنان و توجیه آن که ‌گاه صورتی قانونی،‌گاه شرعی،‌گاه اخلاقی و‌ گاه تربیتی پیدا می‌کند، امری است که مختص یک برهه‌ خاص زمانی یا یک منطقه‌ جغرافیایی نیست. رفتاری است که به صورتی وسیع در جریان بوده و هست. در این میان قصه‌ها گوشه‌ای از این دیوباوری و ابراز خشونت شدید نسبت به زن را به نمایش می‌گذارند، بی‌آنکه در اغلب موارد سعی خودآگاهانه‌ای در دگرگون کردن دیوباوری نسبت به زن داشته باشند.
 

در تاریخ هرودت می‌آید که سسوستریس، پادشاه مصر به دلیل رفتار خشونت‌باری که با رودخانه‌ای‌ طغیان کرده داشته، به مدت ۱۰ سال کور می‌شود. در سال یازدهم از هاتفی می‌شنود علاج نابینایی او، در شستن چشمش با ادرار زنی است که به شوهرش وفادار بوده است. از میان همه‌ زنانی که امتحان می‌شوند، تنها یک زن از آزمایش روسفید بیرون می‌آید. شاه بقیه‌ زنان از جمله ملکه‌ خویش را در شهر اریتره پولوس جمع می‌کند و – با استناد به هرودت – آنها را می‌سوزاند (کتاب دوم: ١١١)
علاوه بر قصه و تاریخ، در متون دینی، از جمله پاره‌ای متون زرتشتی که عموماً متعلق به دوران ساسانیان است، اما بعد از اسلام به فارسی میانه کتابت شده، می‌توان دید زن به گونه‌ای ترسیم شده که گویا هدفش خیانت به مرد در جهت امیال خویش است. به طور مثال در بندهشن بزرگ می‌آید که هرمز پس از آنکه زن را می‌آفریند، او را مورد خطاب قرار می‌دهد: «تو را نیز آفریدم (در حالی) که تو را سر ده پتیاره از جهی است» (بندهش آفرینش مردم: ١۰٨). در ادامه می‌آید که هدف از آفرینش زن دادن لذت جنسی به مرد به منظور بقای آفرینش بوده است. تأکید می‌شود که اگر هرمز «مخلوقکی» می‌یافت که می‌توانست از او مرد را بیافریند، هرگز زن را نمی‌آفرید. علاوه بر بندهشن، ارداویراف‌نامه و وندیداد نیز در نسبت دیوانگاری به زن سهیم می‌شوند.
 

باید گفت نحوه‌ خطاب پاره‌ای متون فقهی زرتشتی، شباهت فراوانی با فحوای کلام تورات در کتاب آفرینش دارد. در تورات نیز تلاش می‌شود نشان داده شود که زن برای مرد آفریده شده است (پیدایش ۲: ۱۸). اما زن با کمک مار که نماینده غلبه‌ میل جنسی است آدم را «گمراه» می‌کند (پیدایش ۳: ۶-۸ و۱۴). به همین دلیل حوا با عادت ماهانه و «درد فراوان» به هنگام زایمان مجازات می‌شود (پیدایش ۳: ۱۶). در واقع زن دیوی انگاشته شده است که فاقد شعور و ارزش‌های اخلاقی است، زود گول می‌خورد، میل خیانت به مرد دارد، نهایتاً قوای جنسی سرکشی دارد که می‌تواند آن را علیه نفوذ و قدرت مرد استفاده کند. از این‌رو چنین توجیه می‌شود که برای تربیت و تسلط بر او باید از خشونت استفاده کرد. در همین رابطه در فرهنگ عوام ایرانیان شنیده می‌شود «یک دختر هفت مادر گبر می‌خواهد.» یا حتی در مقایسه دو کودک نوپا از دو جنس متفاوت می‌آید که «دختر پنج ماه و پنجه، پسر نه ماه و نازی» این اصطلاح در شرایطی استفاده می‌شود که می‌خواهند بگویند که اگر دختربچه‌ای زود‌تر به راه یا به حرف افتاده هنری نیست. دختر اصولاً باید زود‌تر وارد زندگی شود. از این‌رو در پنج ماهگی اگر ننشست، باید بر سرش کوفت تا بنشیند. اما پسر حتی اگر در نه ماهگی نتوانست بنشیند، مانعی ندارد، باید نوازشش کرد.
 

زن‌آزاری در قصه‌ها و تاریخ، شکوفه تقی، نشر باران

تحت تأثیر «دیوانگاری» زن که در اغلب جوامع، مبتلابه مردم بوده است، به زنان نیز اینگونه تلقین می‌شده که فاقد ارزش‌های لازم انسانی هستند. یعنی همانطور که پای زنان در چین قالب گرفته می‌شده تا کوچک بماند و مردپسند باشد، ذهن و فکر زن نیز بر اثر تلقین و تربیت قالب گرفته می‌شده، تا اندازه‌ تصوری باشد که جامعه می‌خواسته از زن داشته باشد. برای مثال در داستان سمک عیار، که تاریخ اجتماعی مردم خاورمیانه را تا حدود قرن هشتم هجری منعکس می‌کند، می‌خوانیم راوی قصه از زبان آبان‌دخت در جواب پدرش که می‌پرسد آیا به ازدواج با خورشید شاه رضایت دارد می‌گوید: «ای پدر دختر خود نمی‌باید که از مادر در وجود آید. اما چون بزاد به شوهر اولی‌تر، یا در زیر خاک» (سمک عیار ۲: ۱۴۱). این اظهار نظر از زبان یک شاهزاده خانم در حالی می‌شود که در همین مجموعه‌ داستان‌های سمک عیار صد‌ها نمونه از قهرمانی‌های زنان عیار و مادران دلاور وجود دارد که اعمالشان و نوع زندگیشان در تضاد با باوری است که جامعه از زنان دارد. البته این زنان برای انجام آن دلاوری‌های به ناچار لباس مردانه می‌پوشیده‌اند.
 

در قصه‌های سمک عیار، مثل قصه‌های هزار و یک شب، نشان داده می‌شود تلاش‌های انسانی، حتی انجام قهرمانی‌های حیرت‌آور زن نه تنها برای او حقی انسانی ایجاد نمی‌کند که در قضاوتی که جامعه از زن دارد نیز تغییری ایجاد نمی‌کند. این را نه تنها قصه‌ها نشان می‌دهند، شواهد تاریخی هم تأیید می‌کنند که هرکس، هرگاه که می‌خواسته، می‌توانسته زن را اگرچه صنعتگری توانا، یا خواننده‌ای برجسته، حتی منجم و ریاضی‌دان بدزدد، به هرکس که بخواهد به کنیزی بفروشد و هر بلایی که بخواهد بر سر او بیاورد. زن اگر توانایی غیر معمول بدنی، یا فکری نداشته، در اسارت می‌مانده است تا مردی به یاریش بیاید. این موضوع حتی در شرح بسیاری از سیاحان و تذکره‌نویسان و جغرافی‌نویسان نیز مشاهده می‌شود.

علت این دیوانگاری و در نتیجه ابراز خشونت شدید به زن چیست؟ پاسخ به این سؤال نیاز به بحثی مفصل و ارائه‌ مدارک بسیار دارد. در کتاب «زن‌آزاری در قصه‌ها و تاریخ» به قلم این نویسنده به این پرسش پرداخته می‌شود. در اینجا می‌توان گفت که در فرهنگ ایرانیان یکی از تعاریف دیو ضد خداست. کسی که در برابر قدرت موجود طغیان و در برابر او ابراز وجود می‌کند، یا از قوانین موجود اطاعت نمی‌کند. نیروی جنسی در مرد معمولاً خودمختار و نافرمان عمل می‌کند. یکی از دلایل می‌تواند این باشد که زن با حضورش همواره خطری بزرگ برای غیر قابل کنترل شدن نیروی جنسی مردانه ایجاد می‌کند. این از اختیار بیرون رفتن و میل به تصرف زن، زن و نیروی جنسی او را رقیبی خطرناک برای خدا و قانون می‌کند. در جوامع بدوی، طبیعت به مرد اجازه می‌دهد توانایی جسمی و جنسی بیشتری ابراز ‌کند، و دست مرد را باز می‌گذارد تا زن را به میزانی که می‌خواهد در اختیار داشته باشد. اما از آنجایی که زن نیز انسان است و مثل مرد در پی موقعیت می‌گردد تا قدرت خود را به کرسی بنشاند، مرد را همواره در این عرصه به چالش می‌کشاند تا در شرایطی متزلزل نگاه ‌دارد. از این رو رابطه‌ زن و مرد در بنیان به یک بازی قدرت با اسامی متفاوت تبدیل می‌شود که جاذبه‌ها و دافعه‌های گریزناپذیر خودش را دارد.

برای اینکه مرد بتواند زن را در اختیار داشته باشد و کمتر احساس خطر کند زن را چنان تعریف می‌کند که هوای طغیان در برابر قانون مردانه به سرش نزند، اگر زن بداند که داغ و درفش انتظارش را می‌کشد. این بخش فرهنگی ماجراست، دیگر اینکه امکان حضور در جامعه و رشد توانایی‌های انسانی از زن گرفته شده است. از نظر جسمانی هم در بسیاری از فرهنگ‌ها زنان را چنان ختنه کرده‌اند که هرگز قدرت جنسی خود را به وسیله لذت کشف نکنند.
 

در کتاب سمک عیار مطلبی می‌آید که نشان می‌دهد یکی از دلایل دیوانگاری زنان در عدم توانایی مردان بر تسلط بر قوای جنسی خویش ریشه دارد. در‌‌ همان‌جا نشان داده می‌شود که اغلب مردان چنان مقاومت ناچیزی در برابر جاذبه‌ جنسی زنانه دارند که نه تنها زنان با استفاده از این ضعف موفق به شکستن آن‌ها می‌شوند که حتی دشمنانشان با آراستن خود به شکل زنان، در رسیدن به خواستشان توفیق می‌یابند. این موضوع به بهترین شکل در قصه‌ای تصویر می‌شود که سمک، در صدد شکست دادن پهلوان بزرگ و نامداری بر می‌آید. هر چه می‌کند نمی‌تواند با قوای بدنی بر او برتری بیابد. به ناچار از راه حیله خود را به صورت زنی در آورده، به عشوه‌ای پهلوان را به دام انداخته، شکستش می‌دهد. راوی داستان در این رابطه می‌گوید: «بنگرید که چه قوم‌اند زنان که به یک کرشمه، مردی که به شکل زنان برآمده بود، بهزاد را چنان سراسیمه کرد و بر جای بداشت چنانکه یک قدم پیش نتوان نهاد.» سمک در ادامه می‌گوید: «همه مردان عالم بسته مکر زنان‌اند. بوی ماده، شیران غران را در دام آورد» (سمک عیار ۱: ۱۳۷)
 

منابع
ابن‌بطوطه، سفرنامه ابن‌بطوطه، ترجمه محم علی موحد، تهران ١٣٣٧.
احمدی خراسانی، نوشین، زنان زیر سایه‌ی پدرخوانده‌ها، تهران ١۳٨٠.
افاری، ژانت، انجمن‌های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه، ترجمه جواد یوسفیان، تهران ١۳٧٧.
الکاتب الارجانی، فرامرز بن خداد بن عبدالله، سمک عیار، ۵ جلد به تصحیح خانلری، پرویز، تهران، ١۳۶٢ ببعد.
الیاده، میرچا، آئین‌ها ونمادهای آشناسازی (رازهای زادن و دوباره زادن)، ترجمه نصرالله زنگویی، تهران ۱۳۶۸).
تقی، شکوفه، زن آزاری در قصه‌ها و تاریخ، استکهلم، نشر باران ١٣٨۶
حجازی، بنفشه، به زیر مقنعه، تهران ١۳٧۶
حجازی، بنفشه، زن به ظن تاریخ، تهران ١٣٧٠
دلریش، بشری، زن در دوره مغول، تهران ١٣٧۵
ستاری، جلال، افسون شهرزاد، تهران ١٣۶٨
ستاری، جلال، سیمای زن درفرهنگ ایران، تهران ١۳٧۳
سفرنامه مارکوپولو ترجمه حبیب الله صحیحی، تهران ١۳۵٠
شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامه مردم خراسان، تهران ١٣۴۶
شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران، تهران ١۳٧١
شهری، جعفر، تهران قدیم، تهران ١٣٧١
کار، مهرانگیز، پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، تهران ١٣٨٠
کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران ١٣٧٠
مشدی گلین‌خانم، قصه‌های مشدی گلین خانم، گردآوری ل. پ. الول ساتن، تهران ١٣٧۶
می‌رنیا، سیدعلی، فرهنگ مردم، تهران١٣۶٩
می‌شل، آندره، جنبش اجتماعی زنان، ترجمه هما زنجانی‌زاده، تهران ١۳٧٢
هرودت، تاریخ هرودت، ترجمه فارسی مازندرانی، تهران، ١۳۶٢
هزارویک شب به کوشش بهرام افراسیابی جلد ١-۵، تهران ١٣٧٨