اسماعیل جلیلوند − این روزها شاید هیچ واژهای به اندازه تحریم در گفتوگوهای روزمره مردم ایران به کار نرود. در جامعه، آثار تحریمها در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی قابل مشاهده است. این در حالی است که عدهای تحریمها را فرصتی برای ایجاد شکاف در ساختار قدرت و غرق شدن حکومت در باتلاق ناکارآمدی میدانند. اما تحریمهای همه جانبه مخالفانی نیز دارند و نظر اکثر این مخالفان معطوف است بر اثرات منفی تحریمها بر قشرهای آسیب پذیر جامعه و ناکارآمد بودن این فشارهای اقتصادی در تغییر منش و روش حکومت جمهوری اسلامی.
موضوع این نوشته نقد تحریمهای وضع شده است از زاویه تشریح علل ناکارآمدی و مخاطرات این تحریمها برای تحولی در ساختار سیاسی به سوی دموکراسی.
چرایی و اهداف تحریمها
محمود احمدی نژاد در تاریخ ۲۲ فرودین ماه سال ۱۳۸۸، خبر دستیابی به چرخهی سوخت هستهای را در ایران اعلام کرد. در لحظهی اعلام این خبر در دانشگاه علوم رضوی در مشهد که نوعی پیام بین المللی به شمار میرفت، سران ارشد نظامی ایران در کنار وی حضور داشتند، در حالی که در عرف بین المللی در زمان اعلام چنین اخباری از سوی شخص اول دستگاه اجرایی کشور، معاون اول و وزیر امور امور خارجه در کنار رییس جمهور قرار میگیرند. آیا این یک پیام نظامی به غرب بود؟
و پرسش اساسی این بود و هست که:
آیا ایران واقعا به دنبال سلاح هستهای است؟
اگر هست چه هدفی را از دستیابی به آن دنبال میکند؟
چه تفاوتی بین جمهوری اسلامی اتمی و پاکستان اتمی که در ساختار قدرت آن بنیادگرایان پرنفوذ هستند، وجود دارد؟
جمهوری اسلامی چه تفاوتی با حکومتهای استبدادی منطقه دارد که واکنش قدرتهای جهانی را بر میانگیزد؟
در مسئلهی حقوق بشر عربستان و امارات یا ایران، کدام کارنامهی سیاه تری دارند؟
در حمایت از گروههای سلفی مذهبی مانند القاعده که بنیادگرایی مذهبی را به شدیدترین شکل ممکن ترویج میکنند، کدام یک نقش موثرتری دارند؟
کدام یک از متحدان غیر دموکراتیک غرب برای ایجاد تحولات دموکراتیک مورد فشار شدید قدرتهای جهانی بوده اند؟
از قدرتهای جدید اقتصادی و سیاسی در ساختار نسبتا بستۀ سیاست بین الملل استقبال گرمی به عمل نمیآید، چرا که این قدرتهای کوچک، توازن سیاسی نظام بین الملل را با بحران مواجه میکنند. در مقابل قدرتهای بزرگ میکوشند از طریق ایجاد اتحاد و ائتلافهای متعدد سیاسی و اقتصادی وبرقراری توازن قدرت در میان بازیگران کوچک منطقه ای، ضمن حفظ متحدان قابل اعتماد، برای اهداف دراز مدت خود نیز برنامه ریزی کنند.
اما به همان میزان که مسئلهی نفوذ در کشورهای کوچک برای قدرتهای جهانی حائز اهمیت است برای قدرتهای منطقه ای، بازدارندگی از حملات نظامی و اقتصادی قدرتهای بزرگ لازم و ضروری به نظر میرسد.
ایران راه اتصال منطقهی خلیج فارس به آسیای میانه و قفقاز است، از کوتاهترین و به صرفهترین راههای جغرافیایی ترانزیت کالا بوده و بازار مصرف اقتصادی بزرگی دارد، افکار عمومی آن نیز بسیار بیش از سایر کشورهای منطقه به غرب تمایل دارد. از سوی دیگر ایران از غنیترین کشورهای جهان به لحاظ منابع طبیعی به شمار میرود و ایدئولوژی مسلط شیعی، مزیت نسبی آن برای اثر گذاری بر کشورها و جنبشهای کوچکتر شیعی مذهب منطقه است که تمایل کمتری به قدرتهای سنی مذهب مانند عربستان دارند.
در این میان قدرتهای درگیر در عرصهی جهانی که در حال حاضر چین و روسیه از یک سو و آمریکا و اتحادیه اروپا در سوی دیگرند، میکوشند ضمن جلوگیری از گسترش دایره نفوذ ایران، این کشور را به حوزهی نفوذ سیاسی خود تبدیل کنند. حوزهی نفوذی که در حال حاضر به دلائل متعدد تاریخی و سیاسی بیش از غرب در اختیار چین و روسیه است.
در صورت وقوع جنگ احتمالی که میتواند تمام منطقه در برگیرد، حضور اپوزیسیون و مخالفان در جامعه فاقد معنا و مفهوم خواهد بود و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران که تنها دستاورد انقلاب و جنگ برای کشور است با خطر مواجه خواهد شد. علاوه بر این روشن نیست که جنگ تا چه زمانی به طول خواهد انجامید و برقراری ثبات سیاسی در کشور تا چه زمانی به محاق خواهد رفت. تحریمهای شدید اقتصادی − چه این تحریمها به هر شیو های منجر به تغییر حکومت شود و چه با دریافت امتیازاتی از حکومت به آنها خاتمه داده شود − صرفا به تعویق توسعه سیاسی و اجتماعی در ایران منجر خواهد شد.
حاکمان ایران نیز میکوشند ضمن حفظ نظم و انسجام داخلی کشور با هر ابزار مشروع یا نامشروع، حوزهی نفوذ قدرت خود را در منطقه گسترش دهند. در این راستا اثر گذاری بر حزب الله لبنان، حکومتهای سوریه، عراق و افغانستان و جنبشهای جهادی ضد اسرائیلی از مهمترین اهداف منطقهای جمهوری اسلامی هستند. از سوی دیگر جمهوری اسلامی میکوشد در حوزهی فرا منطقهای نیز به میزان توانش حضور داشته باشد. تلاش برای عضویت در پیمان همکاریهای شانگهای، حضور اقتصادی در کشورهای آمریکای جنوبی و کوشش برای برقراری ارتباط با حکومت اسلام گرای مصر از نمونه این فعالیتها هستند.
در ادامهی همین مسیر است که جمهوری اسلامی میخواهد که به توان تولید سوخت هستهای دست یابد، چرا که دستیابی بهآن به معنای توانایی ایران در ساخت سلاح هستهای نیز خواهد بود. از طرفی به نظر میرسد که حاکمان ایران از عواقب ویران کنندهی استفاده از سلاحهای هستهای بیخبر نباشند، اما تلاش احتمالی برای دست یابی به چنین سلاحهایی به یقین در راستای تقویت بازدارندگی نظامی حکومت و حفظ قدرت و نفوذ آن در منطقه و تضمیینی برای ادامهی مسیر در راهی است که تا پیش از این پیموده است.
از طرف دیگر قدرتهای جهانی در این مورد رفتار دوگانهای با ایران دارند. از یک سو همگی میکوشند که دایرهی قدرتجمهوری را اسلامی را محدود نمایند و از سوی دیگر با توجه به تمایل ایران به چین و روسیه به عنوان متحدان جهانی، دچار تقابل منافع شده و به اتخاذ مواضع متضاد روی میآورند. به عبارت دیگر اتخاذ رویکرد تحریمهای شدید اقتصادی به دلیل پیگیری اهداف کلان اقتصادی و سیاسی قدرتهای جهانی است که در پی ایجاد توازن استراتژیک در منطقهی خلیج فارس و خاورمیانه هستند و مسئله پروندهی هستهای ایران، متاسفانه درست به مانند مسئلهی حقوق بشر تنها یکی از ابزارهای استراتژیک برای پیگیری اهداف سیاسی بوده و لزوما استقرار حکومت دموکراتیک در ایران را دنبال نمیکند.
آسیبهای ناشی از تحریمها در زمینه اجتماعی
وابستگی شدید بودجهی عمومی و عمرانی جمهوری اسلامی به صادرات نفتی در کنار مسئله بحران مشروعیت، از پاشنههای آشیل اصلی حکومت به شمار میروند. طبق آمار منتشره از سوی مرکز پژوهشهای مجلس، میزان وابستگی مستقیم بودجه سال ۹۱ کشور به نفت در حدود ۶ / ۴۶ درصد عنوان شده است؛ این در حالی است که درآمدهای غیر مستقیم ناشی از تجارت نفت و اثر آن بر بودجه در این آمار در نظر گرفته نشدهاند.
از نتایج منفی اجتماعی محتمل برای تحریمها که در ارتباط مستقیم با مسئلهی دموکراسیخواهی در ایران هستند، میتوان به درگیر شدن طبقهی متوسط در نیازهای اقتصادی و کاسته شدن از توان حرکت سیاسی آن اشاره کرد. علاوه بر این، آثار اقتصادی تحریمها، تهیدستان جامعه را در وضعیت خط قرمز قرار داده و بر میزان وقوع جرم و ناهنجاریهای اجتماعی میافزاید، توسعهی اجتماعی و فرهنگی در کشور را کند میکند و باعث خروج گسترده تر نخبگان از کشور میشود. از سوی دیگر دست حکومت برای سرکوب معترضان و فعالین سیاسی در چنین شرایطی بیش از گذشته باز خواهد بود و نتیجهی مستقیم این مسئله ضعیف تر شدن احتمال شکل گیری اپوزیسیون کارآمد و به محاق رفتن بحث جامعه مدنی در ایران است. در چنین شرایطی از احتمال واگذاری مجدد قدرت به اصلاح طلبان درون حکومتی، با توجه به احتمال شکل گیری شورشهای اجتماعی در کشور کاسته خواهد شد.
علی رغم اینکه تمایل به استقرار حکومت دموکراتیک و سکولار در قشرهای وسیعی از ایرانیان قابل مشاهده است و شکل گیری چنین خواستی نتیجه منطقی رشد شهر نشینی و توسعه آموزش و ارتباطات در کشور است، بدون پی ریزی نهادهای مدنی قدرتمند عملا امکان سخت افزاری تحقق دموکراسی در ایران در آیندهی نه چندان دور ممکن نخواهد بود، چرا که ساختار متمرکز قدرت و سنت استبداد سیاسی در ایران، در کنار تضادهای قومیتی و وابستگی اقتصاد به درآمدهای غیر مولد، مانع از تحقق آن میگردد.
واکنشهای محتمل حکومت به تحریمها و نتایج آن
جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک است که هر روز بیش از گذشته به نهادهای نظامی و امنیتی وابسته شده و از مردم فاصله میگیرد و با توجه به مسئلهی بحران شدید مشروعیت برای ادامهی حیات خود به تقویت نهادهای نظامی وابسته است.
این در حالی است که رهبران جمهوری اسلامی هر نوع عقبگرد از مواضع خود را به معنای سقوط نظام میدانند و برای بقای نظام خود حاضر به پرداخت هیچ امتیازی به معترضان – حتی معترضان درون حکومتی − نیستند و با توجه به اینکه خود را در راه بدون بازگشتی قرار داده اند، در صورت قرار گرفتن در شرایط بحرانی ممکن است که بدترین گزینههای ممکن را برای بقای خود برگزینند.
اگر چه مسئولان حکومت با عواقب جنگ افروزی در منطقه و ابعاد آن ناآشنا نیستند، اما افزایش ۱۲۷ درصدی بودجه نظامی کشور در سال ۹۱ نسبت به سال گذشته و تهدیدهای اخیر در مورد مسدود نمودن تنگهی هرمز و برگزاری مانورهای پی در پی نظامی در کنار حضور تمام عیار در درگیریهای اخیر سوریه نشانههایی بر تایید این مسئله هستند، که نظام جمهوری اسلامی قدرت را بسادگی به مخالفان واگذار نخواهد کرد.
در صورت وقوع جنگ احتمالی که میتواند تمام منطقه در برگیرد، حضور اپوزیسیون و مخالفان در جامعه فاقد معنا و مفهوم خواهد بود و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران که تنها دستاورد انقلاب و جنگ برای کشور است با خطر مواجه خواهد شد. علاوه بر این روشن نیست که جنگ تا چه زمانی به طول خواهد انجامید و برقراری ثبات سیاسی در کشور تا چه زمانی به محاق خواهد رفت. تحریمهای شدید اقتصادی − چه این تحریمها به هر شیو های منجر به تغییر حکومت شود و چه با دریافت امتیازاتی از حکومت به آنها خاتمه داده شود − صرفا به تعویق توسعه سیاسی و اجتماعی در ایران منجر خواهد شد.
به رغم تحمیل هزینههای فراوان بر مردم، نزدیکترین و کم هزینهترین راه برای استقرار توأمان آزادی و استقلال سیاسی در ایران، تقویت جامعه مدنی و شکلدهی به اپوزیسیون قدرتمند و استفادهی حداکثری از پتانسیلهای داخلی برای ایجاد تحول در کشور است. پیروی از سیاست جنگ و تحریم، ایران را به راهی بهتر از عراق نخواهد برد که کشوری است وابسته و بدون ثبات سیاسی.
رژيم عراق و ارتش کلاسيک ديکتاتور، در عرض يک هفته از هم پاشيد.
کاربر مهمان / 08 July 2012
….ه رغم تحمیل هزینههای فراوان بر مردم، نزدیکترین و کم هزینهترین راه برای استقرار توأمان آزادی و استقلال سیاسی در ایران، تقویت جامعه مدنی و شکلدهی به اپوزیسیون قدرتمند و استفادهی حداکثری از پتانسیلهای داخلی برای ایجاد تحول در کشور است. …… شکلدهی به اپوزیسیون قدرتمند ؟!…… استفادهی حداکثری از پتانسیلهای داخلی برای ایجاد تحول در کشور ؟!…… پيشنهاد شعار گونه فقط يک ايراد اساسي دارد: سلطان مصباح و خليفه سيد علي را نديد گرفتي؟! !!
کاربر مهمان / 08 July 2012
برادر نگران نباش . حکومت در پاشيده و فاسد با يک انفجارموشک از هم ميپاشد. برادران ميلياردر ، قبلا چمدانها را بسته اند و خانواده را به خارج منتقل کرده اند.
کاربر مهمان / 08 July 2012
جواب به پرسشهای اساسی نویسنده مقاله :
آیا ایران واقعا به دنبال سلاح هستهای است؟بله
اگر هست چه هدفی را از دستیابی به آن دنبال میکند؟ ثبات،بقا و اقتدار رژیم ج.ا. و گرفتن امتیازاتی در راستای سلطه سیاسی در خاورمیانه و جهان
چه تفاوتی بین جمهوری اسلامی اتمی و پاکستان اتمی که در ساختار قدرت آن بنیادگرایان پرنفوذ هستند، وجود دارد؟
در پاکستان، نظامیان در پشت پرده سیاسی هستند و رهبران احزاب با منافع شخصی و تضمین اقتدار نظامیان و امنیت پاکستان به چپاول مشغولند، کمکهای میلیاردی آمریکا هم، حق السکوت غرب به پاکستانیها در رابطه با افغانستان، هند و کشمیر است ولی در ایران روند اتمی شدن کشور به نظامیگری هر چه بیشتر در ساختار قدرت منجر خواهد شد و حتی از پاکستان هم بیشتر و بدلیل اقتدار داخلی و خارجی پس از کسب بمب هستهایی و تجربه تلخ این ۳۴ سال، تغییر و تحوّل در فضای سیاسی ایران غیر ممکن خواهد شد.
جمهوری اسلامی چه تفاوتی با حکومتهای استبدادی منطقه دارد که واکنش قدرتهای جهانی را بر میانگیزد؟
تهدید و مخالفت با اسرائیل است که حساسیّت غرب را بر میانگیزد و امنیت منطقه و جهان را بخاطر میندازد , رژیمهای ناصادق و نااستوار عرب، بهانهایی برای امنیت دفاعی خود پیدا کرده و در پی تهیه بمب اتمی، منطقه را به آتش زیر خاکستر تبدیل خواهند کرد.
در مسئلهی حقوق بشر عربستان و امارات یا ایران، کدام کارنامهی سیاه تری دارند؟ ایران ، بدلیل اعتراضات بیشتر در
جامعه, سرکوب مخالفین و فعالین مدنی-سیاسی،واکنش منفی مردم عادی در دخالت نیروهای فشار در حریم خصوصی، تعداد زندانیها، ترورهای مخالفین در داخل و خارج و…
در حمایت از گروههای سلفی مذهبی مانند القاعده که بنیادگرایی مذهبی را به شدیدترین شکل ممکن ترویج میکنند، کدام یک نقش موثرتری دارند؟سوال شفاف نیست، سلفیهای اخوان المسلمین از سعودیها حمایت میشوند و ضّد آمریکا نیستند ولی القاعده سلفی ضّد آمریکا است. ارتباطات فرا امنیتی بین ج.ا.، طالبان افغان و القاعده همیشه وجود داشته و دارد.
کدام یک از متحدان غیر دموکراتیک غرب برای ایجاد تحولات دموکراتیک مورد فشار شدید قدرتهای جهانی بوده اند؟
منافع غرب و اسرائیل در این بوده که با کشورهای که دشمنی عریان با آنها ندارند را بحال خود گذارند، نهادهای مدنی و حقوق بشری در غرب به انتقاد از آنها هم همت گذاشته ولی بخاطر رابطه اقتصادی و منفعتجوییها ، رسانهایی نمیشود.
در آخر باید گفت کهبرای مخالفین راستین ج.ا.، راهی جز یاری گرفتن از کشورهای قدرتمند نیست، جنگی فرسایشی یا افغانی- عراقی کردن ایران، نه به سود ایران است و نه غرب ولی منهدم کردن ماشین نظامی ج.ا. بشکل ضربتی و کوتاه مدت و استقرار دولت موقت برای انتخابات آزاد و برقراری دموکراسی، تنها راه تغییر و تحوّل در ایران است. نهادینه کردن حکومتی مردمی و پیروزی بر حاکمین ارتجاعی، فقط از طریق اتحاد،انسجام و عملکرد نیروهای ملی و دموکرات با همیاری نظامیان مخالف رژیم ج.ا. بدست میاید و تضمین کنندهٔ استقلال و تمامیت ارضی ایران و برقراری جمهوری ایرانی است.
ایراندوست / 08 July 2012
نوشته اقای جلیلوند نشان میدهد که ایشان معتقد به حمله نظامی بایران هستند و تمام سازکارهائی را که به عنوان شاهد مثال میزنند برای انست که زودتر حکومت ایران را که از سال 88 امادگی جنگی داشته و به صنایع هسته ای هم دست یافته وغرب را در خاورمیانه و امریکای جنوبی مورد تهدید قرار داده است با حمله نظامی ساقط کنند ومثل عراق دموکراسی را برقرار نمایند . ****
کاربر مهمان / 08 July 2012
رژیم ایران هیچگونه استقلالی ندارد بلکه بعنوان مثال از لحاظ اقتصادی حتی قدرت ساختن میخ کافی را هم ندارد و بگفته خودشان 5 میلیارد دلار فقط میخ وارده کرده اند که البته دزدی های کلان در اینگونه معاملات نیز دلیل عمده این عدم استقلال اقتصادی و نابودی صنعت و اقتصاد ایران است. از لحاظ سیاسی هم در واقع ایزولاسیون رژیم ضد بشری و ضد ایرانی و ترد آن توسط جهان متمدن است که سرتاپای تمامیت رژیم مافیائی جانیان غارتگر را پوشانده است. ملت ایران بخصوص جوانان آگاه و شجاع ایران این بدترین دشمنان بشریت و ایران و ایرانی را به آشغالدانی تاریخ سرازیر خواهند کرد
آرش. / 08 July 2012
چهاردهمین و آخرین جلسه رسیدگی به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در حالی امروز، هجده تیرماه، برگزار شد که متهمان اصلی این پرونده، روسای بانکهای صادرات و ملی و مدیران ارشد دولت احمدی نژاد حضور نداشتند.!!!
قاضی سراج از احتمال صدور حکم برای متهمان این پرونده تا آخر تیرماه سال جاری خبر داده است.
به نظر می رسد با توجه به توصیه اکید رهبری ! مبنی بر ” کش ندادن” این موضوع، بر خلاف وعده صادق لاریجانی مبنی بر معرفی ” دانه درشتها” پرونده با صدور احکامی در سطح افرادی که نقش مهمی در چنین اختلاس بزرگی نداشتند مختومه اعلام شود.!!!1
کاربر مهمان / 09 July 2012
درود بر شما،
تحریم، نارضایتی ها را افزون می کند و ریزش نیروهای طرفدار نظام را شدت و وسعت می بخشد؛ ولی جهتِ دغدغه های اصیلِ مردم را به سوی ملزومات اولیه زندگی می کشاند و روند دموکراسی خواهی را تضعیف می کند. مغزهای کوچک، کوچکتر می شوند و نمی بالند! دموکراسی، اندیشه های بزرگ و تصورات فراخ می خواهد.
آیا واگذاری مجدد حکومت به اصلاح گران، درد را درمان می کند؟ خیر!
اتحاد جماهیر شوروی سابق، نتوانست با اِعمال “پرستروییکا” و “گلاسنوست”، افرادی را که از نظر فکری با سنت های” دوموستروی” دمخور بودند، به شهروند تبدیل کند. داستان همان داستان همیشگیست: ” نمایشگاه شرقی”.
تجربه تاریخی ما نشان می دهد که روان ایرانی در درازنای تاریخ، در دو سر طیف افراط و تفریط در سیلان بوده است. ایرانی، میانه روی و پیامدهای بلند مدت را نمی شناسد. تکانشی عمل می کند و نتایج ملموس و آنی می خواهد. گاه، همین را هم نمی خواهد؛ چون به شدت دنباله رو است و نمی داند چه چیز را باید بخواهد. گاه هم می داند، ولی بهتر است در جامعه ای که “تغییر نگرش و تنوع” را “ناسازگاری و تزلزل شخصیتی” و ” پوزش” را “امتیاز دهی و ضعف” تلقی می کند، محتاط باشد. بعضا شنیده می شود که هفت تیر کشان سابق”سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” یا ” همان اصلاح طلبان کنونی” به ضرس قاطع بیان می دارند که ما برای آزادی سیاسی انقلاب کردیم وگرنه آزادی مدنی که وجود داشت! تردید دارم که راست بگویند؛ چون دولت دکتر شاهپور بختیار همه آنچه را که حتی در تصورشان نمی گنجید، به آنها ارزانی داشت! با این وجود، انقلاب کردند، چون می خواستند انقلاب کنند! درست مانند کودکان که آتش بازی را دوست دارند؛ حتی اگر بسوزند و بسوزانند!
حالا چه باید کرد؟ حالا که فقط “پنج دقیقه به دوازده” مانده است؟ از دیدگاه من، برای مقابله با شرایط کنونی، بایستی تمامی پتانسیلها را آزاد کرد. اصلاح طلبان درونی باید با تمام قوا، مجددا خود را سازمان دهی نموده و اعلام موجودیت کنند. در صورت ایجاد درگیری در کشور و منطقه، این گروه می توانند و باید با روشهای مسالمت آمیز، نغمه های تجزیه طلبانه را خاموش کنند. پیشه وریها در راهند و خطر در کمین است. راه خوشبخت کردن یک گروه، آن نیست که همه را بدبخت کنیم. از سوی دیگر لازم است اپوزیسیون خارج از کشور، هماهنگ و متحد گردد. این گروه ایده هایی دارد که آینده را شکل می دهد. از همه والاتر، مسئولیت نویسندگان و ادیبان است که با جدیت، در مسیر تغییر اندیشگی و گذر به یک جامعه ی مدنی و مردم سالار در ایران زمین گام بردارند.
مرجان / 09 July 2012
این دیدگاه تخیلی که میشود با یک حمله ضربتی از سوی امریکا و غرب ماشین نظامی رژیم نابود میشود و از فردا صبح با آمدن دموکراسی ایران گلستان میشود همان تئوری وامانده چلبی سازی ایران است. با بمباران و موشک باران پایگاههای سپاه حکومت سرنگون نمیشود بلکه با مخالفان داخلی به شکل سبعانه تری برخورد میکند. در ادامه غرب برای فلج کردن رژیم سراغ هر آنچه نیروگاه و پالایشگاه و پتروشیمی و کارخانه و پل که در این کشور مانده است خواهد رفت. حضرات غرب نشین منتظر معجزه زمانی برای اشغال پستها به ایران تشریف میاورند که ایران یک زمین سوخته است. هنوز پس از 11 سال از اتمام حمله امریکا به عراق در شهرهای بصره و بغداد تنها 8 تا 10 ساعت در شبانه روز برق وجود دارد. این افکار *** تنها به درد توجیهات نئوکانها میخورد.
کاربر مهمان / 12 July 2012
کار تنها بدست اوپوزیسیون و آنهم بشرطی که اصلاحطلبان از حکومت بیرون آیند و با اپوزیسیون خارج از نظام همداستان شود مممکن است. در غیر این صورت فقط غرب پیروز است. گفته می شود حتا امام زمان هم به آمریکا پناهنده خواهد شد.
کاربر مهمان / 12 July 2012