برگرفته از تریبون زمانه *  

سیاست‌پیشگان و کنش‌گران اصلاح‌طلب به اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ در تهران و ده‌ها شهر کوچک و بزرگ ایران، ابتدا با شک و تردید در اصالت اعتراضات و مردمی بودن ماجرا نگریسته و حتی آن را دسیسه‌ای طراحی شده از سوی جناح محافظه‌کارِ شکست‌خورده در انتخابات ریاست جمهوری در اردیبهشت همان سال انگاشتند. اما پس از اینکه اعتراضات بالا گرفت و در مواردی به خشونت کشیده شد و شعارها به سمت‌و‌سویی گرایید که از آستانۀ تحمل حکومت بالاتر رفت، اصلاح‌طلبان در تحلیل‌ها و بیانیه‌های خویش آن حرکت را «شورش کور» و «اعتراض پابرهنگان» خواندند. نفی و نادیده انگاشتن و بدتر از همه تحقیر این سبک از جنبش اعتراضی اما نه خردمندانه بود و نه منصفانه.


اینک در صدد تحلیل و تبیین اعتراضات زمستان نود و شش و تفکیک غث و سمین آن از هم یا بیان ضعف‌ها و قوت‌هایش نیستیم. تحلیل و فهم آن ماجرا و دسته‌بندی کنش‌گران آغاز و تداومش خود مستلزم گشودن پروند‌ه‌ای جداگانه است و مقتضی مجالی گسترده. در اینجا اما قصد داریم به شتاب و اختصار نیم‌نگاهی نظری بیفکنیم بر این سبک از کنشگری‌ها و جنبش‌های خیابانی تا معلوم شود که رخدادهای بدین سترگی را به سادگی نمی‌توان به توطئۀ یک کمیتۀ چند نفره از رقبای شکست خوردۀ انتخاباتی یا دشمنان زخم خوردۀ خارجی نسبت داد. سخن بر سر نفی دسیسه‌ها و توطئه‌ها نیست که همیشه بوده، هنوز هست و همیشه خواهد بود. سخن بر سر چرایی حضور یکبارۀ انبوهی از مردم است در تهران و ده‌ها شهر کوچک و بزرگ با تفاوت‌های اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بسیار. سخن بر سر اینست که بیهوده بدین درازی و شوخی اینهمه جدی نیست. در واقع برخلاف تصور آن دسته از دوستان اصلاح‌طلب که با تحقیر، آن رخداد دامنه‌دار را فاقد اصالت انگاشتند، این‌گونه جنبش‌ها اصیل‌اند و از دیرباز محل تامل صاحبنظران بوده‌اند. اگر در اعماق جامعه اصل و ریشه‌ای نداشتند با این گستردگی و توفندگی رخ نمی‌دادند. به عبارتی این نوع جنبش ها فاقد شبکه های آگاهانه و متعاقبا سازماندهی هستند اما مطلقا بی ریشه و سطحی نیستند.

پیش از هر چیز باید گفت این سبک از حرکت‌های اجتماعی – سیاسی تنها در بزنگاه‌ها مجال ظهور و بروز می‌یابند و بنابرین حتی اگر این گزاره را نیز بپذیریم که جرقۀ نخستین اعتراضات دیماه ۹۶ با تصمیم و تحریک یا با چراغ سبز بخشی از قدرت پنهان شکل گرفت، اما گسترده شدن و تداومش را در بستر خیابان باید به عنوان امری مستقل جدی گرفت و به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار داد.

مثال جنبش اعتراضی دیماه ۹۶ را تنها از آن‌رو آوردیم که با یک مصداق عینی، ملموس و تازه‌تجربه‌شده از سیاست‌ورزی خیابانی توده‌های خاموش آشنا شویم. اینک در ادامه به بررسی مراحل زادن و بالیدن و بلوغ کنش‌های سیاست خیابانی خواهیم پرداخت. کنش‌هایی که لزوما هم معطوف یا منتهی به براندازی و انقلاب نیست و بررسی آن هم شاید مبحثی خارج از مطالعۀ زمینه ها و بسترهای انقلاب، هرچند مکمل آن، باشد. در واقع مستقل از حوزۀ بررسی بسترهای انقلاب‌هاست که می توان این جنبش‌های خیابانی را در بافتار تحولات و اصلاحات عمیق اجتماعی و سیاسی یا سبک و هنجارهای زیست جمعی مردم بررسی کرد.

از سال های ابتدایی دهه ۹۰ میلادی موضوع «سیاست خیابانی» و کنش سیاسی در بستر خیابان به صورت ویژه و مستقل در مطالعات اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و شاهد آن نیز کتاب ارزشمند «سیاست خیابانی» نوشته خانم «آیسه انکو»ست. در ایران نیز اثری با همین نام از آقای آصف بیات به فارسی ترجمه و منتشر شده و نویسنده در آن توضیح می‌دهد چگونه در جریان انقلاب سال پنجاه و هفت توده‌های خاموش و نادیده گرفته شده به سیاست‌ورزی خیابانی مشغول بوده‌اند.

اما تولد و بلوغ یک حرکت را در عرصه خیابان، در دو محور می توان مورد بررسی قرار داد: محور نخست استفاده از عرصه خیابان در چارچوب حرکت هایی آگاهانه، شبکه ای و سازماندهی شده یا به عبارت دیگر محور اکتیو و کنشگرانه است و محور دوم، تبدیل شدن ناگریز این فضای عمومی برای حرکت هایی برخاسته از شبکه‌های انفعالی و کنش پذیر است.

میشل فوکو در توصیف چگونگی تبدیل خیابان به عرصۀ فعالیت سیاسی در چارچوب استفادۀ آگاهانه از عرصۀ خیابان به رابطۀ فضا و قدرت اشاره می کند و می گوید آنچه که بستر خیابان را در بعد سیاسی فعال و حائز اهمیت می کند استفادۀ فعالانه و مشارکت‌گرایانه از فضاهای عمومی است. عرصه‌ای که در حالت عادی در حوزه قدرت حکومت و تحت کنترل آن است. چرا که حکومت قواعد و مقررات این عرصه را تنظیم و نظم آنرا برقرار می کند و از استفاده کنندگان از این فضاهای عمومی انتظار دارد به شکلی منفعلانه و مطابق با قوانین موضوعۀ حکومت در آن رفتار کنند. از این رو هرگونه استفادۀ فعالانه و مشارکت‌جویانه از این شریان سیاسی در تعارض با قدرت حاکم، تبلیغات ایدئولوژیک را که به صورت کاذب رضایت اکثریت را القا می‌کند به چالش می‌کشد.

محور دوم، یا استفاده از شریان خیابان در حرکت‌های برخاسته از شبکه‌های انفعالی نیز در غایت خود و در نتیجۀ بسیج شبکه‌های منفعل از طریق ارتباطات آنی میان افراد مجزا، خاموش و منفرد (که به تدریج هویت مشترک خود را باز خواهند یافت) به جنبشی آگاهانه بدل می شود.

آنچه تا کنون گفته شد از این رو ضروری بود که نشان دهیم کاربرد جهت‌دار عباراتی همچون «رادیکالیزم خیابانی، قیام پابرهنگان و جنبش بی سر» در گفتار و نوشتار برخی تحلیلگران و کنشگران، که عموما به قصد تخطئه و تحقیر این حرکتها بوده نادرست است و به خلاف نظر ایشان کنشگری سیاسی در خیابان نه بی ریشه است و نه کور.

وقتی اجزای منفرد و معترض یک حرکت هویت جمعی خویش را بازیابند به یک شبکه جمعی فعال بدل می‌شوند و در شرایطی که بحران‌های چهارگانۀ حکومتی (مشروعیت، کارآمدی، شکاف نخبگان و استیلا) خود را نشان می‌دهد، این شبکه می‌تواند به سیلی خانمان برافکن تبدیل شود.

اما مبدا این حرکت کجاست؟ هرگاه بین منافع یا توقعات توده های مردم و واقعیات و منافع حکومت شکاف و فاصله‌ای پدید آید که نتوان آنرا در چارچوب قوانین و ساختارهای موجود پر کرد، پیشروی آرام مردم عادی به سوی تغییر شرایط آغاز می‌شود. یک پیشروی آرام، صبورانه و دراز مدت که به مرور همچون یک اپیدمی به توده‌های مردم در طبقات مختلف سرایت می کند. این پیشروی، در قالب یک نارضایتی فراگیر و بدون وجود رهبری و ایدئولوژی مشخص و یا سازمان متشکل، به تدریج و با تغییرات جزئی هنجاری، در یک مسیر طولانی به صورت تصاعدی آرایش و ترکیب موجود نیروهای سیاسی را تغییر می‌دهد. در فرایند این پیشروی آرام، توده‌های ناراضی یک استراتژی آگاهانه را پیش نمی‌برند بلکه ضروریات و اقتضائات زندگیشان آنها را پیش می‌برد. در مرحلۀ نخست این تغییرات، پیشروی آرام گرچه ممکن است به طور مستقیم از یک هدف سیاسی دنباله روی نکند و اقدامات مردم معترض اقتدار حکومت را یکسره نشانه نگیرد اما به هر روی هدف اصلی ایجاد همان تغییراتی است که انگیزۀ شروع این حرکت آرام بوده است.

کنش مردم در طی این فرایند لزوما جمعی و یکسان نیست و ناراضیان که در مراحل ابتدایی اندکند، بطور جداگانه و بدون اعلام اعتراض و در سکوت، به مهاجرت وادار می‌شوند و در مراحل بعدی، الگوی زیست اخلاقی مردم تغییر می کند. اگر شکافی که عامل بوجود آورندۀ این جنبشِ پیشرویِ آرام شده، ناکارآمدی و سوء تدبیر حکومت در تمشیت امور اقتصادی باشد و به نزول سطح معیشت مردم منتهی شود زوال اخلاقیات در جامعه ناگزیر است.

اما این پیشروی آرام به ظهور شبکه‌های انفعالی می انجامد. به باور چارلز تیلی شبکه‌های انفعالی، عنصر ذاتی زندگی در یک جامعه است و هر زمان که عاملی آزادی، رفاه و آسایش آنان را تهدید کند همکاری و همدلی بین توده‌های منفرد و جدا از هم را نیز تضمین می کند. آنچه این شبکه های منفعل اولیه را به این گونه کنش ها وامی‌دارد، اضطرار اولیۀ ایشان به یافتن یک بدیل جهت ادامۀ زندگی در این شرایط است و نیز نبود یک مکانیزم نهادمحور که این جمع اندک اولیه از طریق آن بتوانند به صورت جمعی به تظلم‌خواهی و بیان مشکلات خود بپردازند.

در مراحل اولیۀ این جنبش، گروه های ناراضی صرفا افرادی جدا افتاده از همند که خارج از نهادهای رسمی و مجاز حکومتی دسته‌بندی شده و از همینرو فاقد ظرفیتی نهادینه برای اعمال فشار و تحقق مطالبات خود هستند چرا که قدرت سازماندهی شده‌ای برای ایجاد تغییرات مطلوب خود را ندارند اما در عین حال این وضعیت بدان معنا نیست که همه چیز آرام است.

در شرایطی که آزادی انتخابات وجود ندارد، توده‌های ناراضی از آنجا که شناخت و ارزیابی درست واقع بینانه‌ای از قدرت و وسعت جنبش خود ندارند، به بسیج نیرو برای یک حرکت جمعی گرایش و برای آن انگیزه ای ندارند اما این فقدان قدرت نهادینه در مراحل ابتدایی، با انعطاف‌پذیری و اقدامات جمعی یا فردی و در قالب حرکت‌های کند و تدریجی جبران شده و در دراز مدت به انحای مختلف بروز می یابد.

سیاسی شدن حرکت آرام این توده‌ها اجتناب ناپذیر است زیرا منافعشان با ایدئولوژی و عملکرد حکومت در تعارض قرار می‌گیرد ازینرو جنبش پیشروی آرام آنان بنا به تفسیر آصف بیات، نوعی حرکت سیاسی است. پس حتی اگر نتوان نام یک سیاست اعتراضی را در مراحل اولیه بر آن نهاد، به یقین نام سیاست جبران بر آن خوش می نشیند.

این توده ها، در بزنگاه‌هایی که مجال بروز می یابند و در مواقع بحرانی که قدرت حکومت سستی و کاستی می گیرد در صدد بهره گیری از شرایط بر می‌آیند. البته این جنبش آرام به ندرت در مواقعی که از کامیابی خود مطمئن نیست خود را آشکار می کند اما زمانی که میزان توسعه و تاثیر حرکت آنان آشکار شود فرصت برای مهارش از دست رفته و سرکوبش حتی اگر ممکن هم باشد بسیار سخت و پرهزینه خواهد بود چرا که همچون برخی بیماریهای موذی پنهان معمولا دیرهنگام و به اصطلاح در لحظۀ رسیدن کارد به استخوان ظهور یافته و آغاز می‌شود. در چنین شرایطی است که گفتمان و اهداف پیشروی کنندگان به حد کافی گسترش یافته و آشکار شده است.

توضیحات فوق از آن جهت ضروری می‌نمود که پس از اعتراضات دیماه نود و شش و بروز نمونه‌ای از جنبش های پیشروی آرام، سیاست‌پیشگان داخلی از جمله دوستان اصلاح‌طلب غافلگیر شدند و در حالی که مغرضان و دشمنان همیشگی ایران در خارج از مرزها رندانه و فرصت‌طلبانه به ماهیگیری از آب گل آلود پرداخته و کوشیدند از نمد درد و رنج مردم ستوهیده برای خود کلاهی بسازند؛ کنشگران داخلی نیز با فرصت‌سوزی، چون جنبش اعتراضی از نوع آگاهانه و سازماندهی شده (به خصوص توسط خود ایشان) نبود در برابر آن جبهه گرفته و تخطئه‌اش کردند. اما نباید فراموش کرد که این روند محتوم از زمان تولد (نارضایتی های گسسته و منفرد) تا پیشروی آرام و سپس تبدیل شدن به یک شبکۀ آگاهانه و فعال، گریزناپذیر است و بنابرین چه بخواهیم و چه نخواهیم این منازعه به بستر خیابان کشیده خواهد شد.

خلاصه اینکه مراد از سیاست خیابانی، مجموعه ای از اعتراضات، مناقشات، تنشها، چالشها، پیچیدگی‌ها و کنش‌های متعاقب آن است که میان یک حرکت توده‌ای جمعی با حکومت رخ می‌دهد. این روند نه به صورت منظم بلکه به صورت دوره‌ای و نه صرفا با هدف براندازی بلکه برای ایجاد تغییر در فضای فیزیکی-اجتماعی خیابان شکل می‌گیرد.

باید پذیرفت که خیابان تنها مکان هندسی موجود برای بروز حرکت جمعی اقشاری است که از نظر ساختاری فاقد سازماندهی، رهبری، ایدئولوژی و یا حتی جایگاه نهادی برای بیان نارضایتی‌های خویشند. با اینهمه خیابان همزمان می‌تواند بستری برای اعتراض نهادینه با ملزومات سابق‌الذکر نیز باشد. از همینرو می‌توان گفت نفی آن به مثابه یک گزینۀ راهبردی نه عقلائی است و نه اخلاقی.

منبع: زیتون

لینک مطلب در تریبون زمانه