میترا داودی – نشست مسکو سرانجام به پایان میرسد. هنوز به غروب ساعتی مانده و میدان «آزادی» شلوغ است. مردی با یک بغل نان لواش به زحمت از عرض خیابان عبور میکند و خودش را میرساند به تاکسیهایی که کنار ترمینال شرق به صف ایستادهاند. رانندههای تاکسی، اغلب یک دستشان را تکیه دادهاند به سقف تاکسیشان و از ته گلو فریاد میزنند: کرج یک نقر. شهریار دو نفر.
مرد با یک بغل نان در عقب یکی از همین تاکسیها را بازمیکند و مینشیند. راننده هم که ظاهراً حوصلهاش سر رفته مینشیند پشت رل. سرش را از پنجره بیرون میآورد و داد میزند: شهریار، یه نفر، شهریار یه نفر، نبود؟ و وقتی که پاسخی نمیشنود به راه میافتد. در تاکسی همه عبوس و خسته هستند. بوی داغ نان با بوی تند عرق مسافران میآمیزد. مردی که حالا یک بغل نان را روی زانوهایش گذاشته، با لهجه شهرستانی میگوید: «میبخشید تعارف نمیکنم. به خدا بچهها گرسنه میمانند» و آه میکشد.
مسافران هر یک به تسلی خاطر او چیزی میگویند. مرد اهل دهمویز است: از کارگران مهاجر به تهران که حالا در یکی از حومههای متورم شهر سرپناهی برای خودش و چهار – پنج سر عائلهاش جور کرده است. او در یکی از کارگاههای بستهبندی صنایع غذایی در جاده ساوه کار میکند. حقوق ماهانه بدون قرارداد و بدون هیچگونه تأمین اجتماعی: پونصد تومن در ماه.
بیش و کم در همان زمان، سید علی خامنهای پیش از برگزاری نشست مسکو در سالمرگ آیتالله خمینی اعلام میکند که ملت ایران هنوز در دامنه است. اگر به قله برسد، همه مشکلات حل میشود. او جوری از «ملت» ایران صحبت میکند که هر کس نداند، گمان میبرد، «ملت ایران» کوهنوردیست که قصد دارد قله هیمالیا را فتح کند. یک کوهنورد با تجهیزات کافی و با بدنی ورزیده، با تغذیه خوب و کافی. یک ورزشکار تمامعیار.
ملت ایران هنوز در دامنه است.
تاکسی به کمربندی وارد میشود و به طرف جاده قدیم کرج حرکت میکند. در همین جاده، در بهمن ماه ۱۳۵۷ یک آخوند با اتوموبیل پژوی۴۰۴ اش در آستانه پیروزی انقلاب در حرکت بود. وقتی خبر پیروزی انقلاب را شنید، زد روی ترمز، پیاده شد و همانجا چند رکعت نماز گذاشت. او آقاسید علی نام داشت. بعدها همین آقاسید علی به رهبری حکومت اسلامی دست یافت و اکنون با محاسن سفید و در حالیکه رفلکسیونهای پیری در او نمود پیدا کرده و دهانش مانند نوزادان شیرخواره میجنبد، در بلندگو با صدای نسبتاً بلند و رسایی مانند یک خطیب واقعی میگوید: ملت ایران هنوز در دامنه است.
همو در ۱۷ شهریور سال ۸۹ باز هم در آستانه مذاکرات هستهای با کشورهای غربی گفته بود: ما تحریمها را دور میزنیم. ملت بزرگ ایران تحریمها را دور میزند. در این مدت ملت بزرگ ایران همچنان فقیرتر و بیچیزتر شده و طرح یارانهها هم شکست خورده است. از محمود احمدینژاد هم کاری برنیامد. او هم نتوانست به یاری کوروش کبیر، اطلاعاتیها و بسیجیها و به شیوه امام زمانی جهان را مدیریت کند. اکنون جهان است که او و ایران را مدیریت میکند.
سعید جلیلی، دییر شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی یک مرد چهل و شش ساله است. در آن زمان که آقا سیدعلی از اتوموبیل پژوه ۵۰۴اش پیاده میشد که به شکرانه پیروزی انقلاب چند رکعت نماز بخواند، سعید بچه دوازده سالهای بود که احتمالا توی کوچهها در فاصله بین دو تیر چراغ برق گل کوچک بازی میکرد. او در آن زمان دو پای سالم داشت و تنها فکرش این بود که چگونه میتواند توپ پلاستیکی را وارد دروازه حریف کند. سالها بعد او با سربند «یا حسین» به جبهه رفت و یک پایش را از دست داد.
میگویند هیأت غربی چندان دل خوشی از جلیلی ندارد. آنها گمان میکنند جلیلی هنوز زخم جنگ را فراموش نکرده و غربیها را مسئول و مسبب از دست دادن یک پایش میداند. شعار جلیلی این است: غرب باید نشان بدهد که به ملت بزرگ ایران احترام میگذارد. او هم مانند آیتالله خامنهای جوری از ملت ایران صحبت میکند که انگار ملت ایران به جای نان فقط انتظار احترام دارد. این سیاست بسیجیست. سازشناپذیر. تا دقیقه نود و حتی پس از سوت پایانی بازی هم باید همان یک حرف را تکرار کرد: ملت ایران ملت بزرگیست. به ما احترام بگذارید و به ما اجازه بدهید باز هم یک فردو دیگر زیر صخرههای عظیم بنا کنیم.
آنها وقتی از «ملت ایران» صحبت میکنند بهراستی از چه کسی حرف میزنند؟
در نشست مسکو اما سعید جلیلی در حاشیه قرار گرفت. قرار شد مذاکرات در استانبول در یک سطح فنی ادامه پیدا کند. اینبار ظاهراً بخت با علی باقری، نفر دوم هیأت ایرانیست. علی باقری جوانتر است و چهارستون بدنش هم سالمتر است. شاید باقری بتواند غرب را متقاعد کند که تحریمها را بر ضد ایران متوقف کنند. دور بعدی مذاکرات در سوم جولای در استانبول برگزار میشود. از آغاز جولای اتحادیه اروپا نفت ایران را تحریم خواهد کرد. غرب شاهرگ اقتصاد ایران را نشانه رفته است. سایه فقر بیش از پیش بر سر ملت ایران سایه افکنده است. ملت ایران حالا دیگر فقط یک کوهنورد مرفه نیست. یک بسیجی جانباز هم نیست که یک پایش را از دست داده. ملت ایران حالا در این لحظه در یک تاکسی نشسته و با یک بغل نان دارد به طرف خانهاش که در خرابآبادی در حاشیه تهران قرار دارد میرود.
اینبار ظاهراً بخت با علی باقری، نفر دوم هیأت ایرانیست.
در همان لحظه عدهای هم به سینما میروند. فیلم سعادتآباد. زندگی سه زوج کاملاً مرفه که از معنویات دور افتادهاند و بینشان فاصلهای ژرف بهوجود آمده است: به زندگی پولدارها غبطه نخورید. مال دنیا ارزش ندارد.
رشد تورم روزافزون است. قیمت کالاهای اساسی روزبهروز بیشتر میشود: یک عدد نان سنگک هشتصد تومان. تا بیاید سر سفره از هزار تومان هم بیشتر تمام میشود.
در همان لحظه که این وقایع اتفاق میافتد، کمپینی هم در شبکههای اجتماعی برگزار میشود: کمپین دعوت از سعید جلیلی برای انتخابات ۹۲
سعید جلیلی پایاننامه دکترایش را درباره «سیاست خارجی» پیامبر نوشته است. او حالا در این فکر است که به نخستین انتخابات بعد از کودتای ۲۲ خرداد رونق بدهد. میگویند احمدینژاد باز هم از آقا قهر کرده است. آیا سعید جلیلی قربانی بعدیست بر مسلخ سیاست ایران؟ یکی از موارد اختلاف یهودیان با مسلمان این است که آنها میگویند ابراهیم اسحاق را قربانی کرد، مسلمانان اما ادعا میکنند که این اسماعیل بود که قرار بود قربانی شود. چه فرقی میکند؟
مهم این است که مردی با یک بغل نان در این لحظه از تاکسی پیاده میشود و در بین صدای اذان و با بوی خاک و خستگی خودش را به خانه میرساند. خانه او سوت و کور است. اسماعیل گرسنه است و چشمانتظار رسیدن پدر.
عکس نخست: کارت بسیج سعید جلیلی
بدا بحال ملت و مملکت ايران که احمدي نژادوجليلي و باقري ريس جمهور شوند..
حالا نوبت دوستان و اقوام اينهاست که يکشبه دکتر و پروفسور شوندو مشغول سفرو تقسيم غنايم شوند!!!…..
کاربر مهمان / 20 June 2012
آنها وقتی از «ملت ایران» صحبت میکنند بهراستی از چه کسی حرف میزنند؟
از آخوندها و نوچه ها یعنی پاسدار و بسیجی و بازاری
آغای خمینی همان اول عنقلاب میگفت مستضعف. منظورش قشر روحانی بود که در دوران آن پدر و پسر تنبانش را هم بر باد داده بود. اما عده ای فکرهاکردند بکر. که مستضعف یعنی خلق ستمدیده. ملییون فکرنمودند یعنی ملت به تریش قبای نوشان برخورد. …
کاربر مهمان / 20 June 2012
دست مریزاد خانم داودی. یکی از بهترین مقاله هایی که در رادیو زمانه خوندم. واقعا حرف نداره سبک نوشتاری شما خانم داودی.
امیدوارم رادیو زمانه مقاله های بیشتری از شما منتشر کنه.
موفق باشید
کاربر مهمان / 20 June 2012
سیاست خارجی پیامبر به عنوان موضوع دکترای دانشجوی علوم سیاسی! از همه مضحک تر همینه. احتمالا جلیلی با الگوبرداری از سیاست خارجی پیامبر داره مذاکرات هسته ای رو هدایت می کنه؟
کاربر مهمان / 20 June 2012
از هنگامی که آقای جلیلی عهده دار مذاکرات هسته ای ایران شده است، ایزان هیچ پیشرفتی در روند مذاکرات نداشته است. بنظر آقای جلیلی علیرغم اینکه فردی متعهد می باشد توانایی علمی فکری هوشی و میدانی لازم را برای پیشبرد این مذاکرات ندارد. تیمی هم که وی را همراهی می کنند دارای همین ویژگی می باشند و علیرغم داشتن مدرک دکترا (که آن هم با رانت های ویژه کسب نموده اند) فاقد توانایی لازم می باشند. مضاف بر آن ضخصیت آقای جلیلی بسیار خشک می باشد که این امر ایجاد ارتباط با طرف های مذاکره کننده را ناممکن می سازد. اما ویژگی شایان توجه آقای جلیلی تبعیت ایشان از رهبری و به اصطلاح هم خط وبدند تفکر فکری وی با آقای خامنه ای می باشد. جلیلی تا زمانی که مذاکرات برای رهبری بدست اوردن زمان و نه نتیجه بود توانست در مذاکرات با اظهاراتی غیر مرتبط با موضوع زمان را برای رهبری بدست اورد. البته طرف مقابل نیز از این موضوع غافل نبود و به طرف ایرانی اجازاه دادند تا این خط را دنبال کند ودر عوض انها در سطح بین المللی ضمن کسب وجه صلح طلبانه ایران را رادیکال جلوه دادند توانسنتد تحریم ها را تشدید نمایند.
مذاکرات به نتیجه ای نمی رسد تا زمانیکه آقای خامنه ای رهبری ایران را برعهده دارد. بنظر اینجانب استراتژی مذاکراتی ایران از ابتدا شروع این پرونده غلط بوده و با ایجاد چالش های زیاد در سیاست خارجی خود رامنزوی و تهدید را جدی جلوه داد. البته مورخین بعدا این موضوع را تحلیل خواهند کرد. اما نه تیم فعلی مذاکره کننده ونه قبلی هیجکدام شایستگی لازم را نداشتند . الله اعلم
کاربر مهمان / 20 June 2012
چی خوب بود مثل قراداد دارسی کل مملکت را می بخشیدند به ارباب انگلیسی و شما راحت می شدید؟!
کاربر مهمان / 20 June 2012
جمله دقيق سید علی خامنهای پیش از برگزاری نشست مسکو در سالمرگ آیتالله خمینی اين بود: ملت ایران هنوز در دامنه است. اگر به قله برسد، همه اين تهديدهاي كنوني برطرف مي شود.
فكر نمي كنم منظور ايشان قله علم و معرفت باشد آنچه به نظر مي رسد; خامنه اي دست يابي به سلاح هسته اي را تنها راه بر طرف شدن تهديدهاي اقتصادي،نظامي،… فعلي مي داند كه شايد تا حدود 1 سال ديگر با خربدن وقت ، نظام جمهوري اسلامي به قله تثبيت برسد مانند كره شمالي
در تعابير خامنه اي مراد از :ملت” نظام جمهوري اسلامي و باز مرادشان از كلمه “نظام” خود ايشان است.
رضا يزدان پرست / 21 June 2012
نوشته جالبیست ولی اگر نویسنده خوشنویس می اندیشد که «شاید علی باقری بتواند غرب را متقاعد کند که تحریمها را بر ضد ایران متوقف کنند» چون او «جوانتر است و چهارستون بدنش هم سالمتر است» باید گفت زهی خیال باطل. تنها تفاوت بین این دو مامور اینست که دومی هنوز به پیشانی خود مهر داغ نزده است. مگر اینها کاره ای هستند که بتوانند غرب را متقاعد کنند « که تحریمها را بر ضد ایران متوقف کنند».
مهر باطل / 22 June 2012