در بازار همه چیز هست؛ هر چه بخواهید. بحران اقتصادی در ایران را نمیتوان از ظاهر ویترینها و پیشخوانها دریافت. باید آن را در نگرانی و اضطراب طبقه میانی دید و در سختی زندگی طبقه فرودست، سختی استخوانسوز. آن که شاغل است نگران از دست دادن شغل است، و آنکه بیکار است، به هر دری میزند تا امکانی برای گذران زندگی بیابد، اما در گشودهای پیدا نمیشود.
بحران اقتصادی وجود داشت، اما حتا پس از برجام وضع عادی نبود. فشار تحریمی جدید پس از خروج آمریکا از برجام وضع را وخیم کرد. اقتصاد ایران که بعد از سالها فشار و تحریم داشت کمی نفس تازه میکرد خیلی زود در برابر دور جدید تحریمها از پای در آمد.
تصویری فشرده از وضعیت اقتصاد در سال ۱۳۹۷:
بحرانهای اقتصادی ایران: «مرگ اُمید»
وقتی حکومت تصمیم گرفت برای تامین هزینههای خود قیمت ارزهای خارجی را بالا ببرد این دور از دهن نبود که کشورهای همسایه اقدام به جمع آوری کالاهای سوبسیدی از بازار ایران کنند. رب، میوه، صیفیجات، آرد، بنزین، گازوئیل، گوشت، دام زنده، خشکبار و هر ماده خوراکی و غیر خوراکی دیگری از ایران به کشورهای همسایه میرود. در چنین شرایطی باید بازارهای ایران خالی باشد اما در کمال تعجب بازارهای ایران مملو از کالا است. انگار نه تحریمی وجود دارد و نه ایران مرز، کمرگ و قانونی دارد. بازار ایران کاملاً جهانی است. از سوتین هندی تا کالاهای الکترونیکی آمریکایی همه چیز در بازار ایران هست. بازار پر از مارک و برندهای اصلی و اجناس چینی کپی شده است. از پسته رفسنجان و گردوی کشور شیلی گرفته تا میوههای تایلندی و آفریقایی همه چیز در دسترس است. بازار ایران آنقدر باز و آزاد است که اجناس قاچاق از کشورهای مختلف پشت ویترین مغازهها در خیابانهای اصلی قرار دارد. مرغ فروشیها و گوشت فروشیها پر از گوشت گاو، گوسفند، بوقلمون و مرغ است. ویترین هیچ مغازهای خالی نیست، گونیهای آجیل و بشکههای خشکبار مغازهها پر است. مغازهها باز و کوچه و پس کوچه بازارها و پیادهرو خیابانها پر از مردمی است که نگاهشان به ویترین مغازهها است. تنها مشکل اینجاست که با وجود اینکه حجم نقدینگی در ایران مدام افزایش مییابد مردم عادی پولی برای خرج کردن ندارند. تورم و گرانی جیبها و پساندازها را خالی کرده است. طبقه کارگر از پای در آمده است. تقلا برای ثبت نام پراید و خودرو آخرین تقلاهای طبقه متوسط است برای حفظ داراییها و سودای کسب سود در وضعیت جدید اقتصادی کشور است.
روایت مغازهداران و فروشندگان
مسعود فروشگاه جالبی دارد. از آن فروشگاهها که فقط دو مانکن پشت ویترین است و در کل مغازه فقط چند تکه لباس گرانقیمت وجود دارد و به همین دلیل خیلیها جرأت نمیکنند وارد آن بشوند و قیمتها را بپرسند. میگوید: «پارسال زور آخر من بود. بیست سال اینجا هستم. قبلاً از کف تا سقف اینجا پر از جنس بود. سال ۸۹-۹۰ بود که خراب شد. برجام نه اینکه اثری نداشت ولی اینطوری نبود که فکر کنید بازار خیلی رونق گرفت. بهتر شد ولی مثل گذشته نبود. مردم آسیب دیده بودند. این چیزها با یک ماه یا یک سال درست نمیشود.»
او اضافه میکند: «شما اولش آمدی متلک انداختی که مغازههایی مثل مغازه ما شبیه موزه است و مغازه نیست. حق داری شما این طوری ببینی از بیرون ولی مجبوریم. با سیلی صورت را سرخ نگه میداریم که جلوی همکاران و مشتری ضایع نشویم. پول ندارم جنس بیاورم. خریدار نیست وگرنه نزول میکردم یا وام میگرفتم ولی ریسکش بالاست. تقریباً ۸۰ درصد فروش کم شده.»
آهستگی
در ازدحام جمعیت چند لحظهای مجبور به توقف میشوم. احتمالاً چند متر جلوتر کسی دارد با دستفروشی چانه میزند یا خودرویی به درون کوچهای پیچیده و راه بند آمده است. این توقفها مدام تکرار میشود. هر سکو و هر جای نشستن و ایستادنی اشغال است. از پل عابر پیاده، لبه ایستگاههای اتوبوس، دیوارها و نردهها استفاده میکنم تا این ازدحام جمعیت را بهتر ببینم. سبزه عید، ماهیهای قرمز، گلدانهای سنبل، بساط سمنو و شمع؛ بازار شب عید و حال و هوای آنرا دستفروشها زنده نگه داشتهاند. دیگر از مردان و زنانی که با هر دست خود چند کیسه بزرگ خریدهای شب عید را حمل میکردند خبری نیست. دستها خالی و کیسههای پلاستیکی لاغر است.
یک مغازهدار: «خریدها کم شده. دست مردم خالی است. عید خوب عیدی است که مردم پول داشته باشند و خرید کنند. چرخ بازار بچرخد و سفره مردم به راه باشد. هر سال دارد بدتر میشود. یک سال نشد بگوئیم امسال از سال قبل بهتر بوده است. وضع بدتر میشود هر سال میزنیم توی سرمان که ای کاش وضعیت مثل سال قبل مانده بود.»
یک آموزگار که به همراه همسر و دو فرزند خود برای خرید شب عید آمدهاند شرحی از خریدهای خود ارائه میکند: «پسرم معجون خورد، دخترم شیر پسته، همسرم آب انبه و من آب طالبی. دولت نه برای ما عیدی ریخته و نه اضافه کاری سال قبل را. فعلاً در حال مانور هستیم و شناسایی میکنیم تا بلکه آقای روحانی دلش به رحم بیاید و معوقات و عیدی ما معلمها را بدهد.»
در گرانی اجناس آجیل فروشیهای سطح شهر، بساط آجیل فروشی بازارهای سنتی شهرها داغ است. قیمت آجیل در بازارهای سنتی پایینتر است. راز آن چیست؟ صاحب مغازه وقت ندارد جواب بدهد. فقط برای اینکه زودتر از دستم راحت شود خلاصه میکند: «هر کسی مغازه داشت و جنس آورد که نمیشود کاسب. کاسب باید جنسی که میآورد در وُسع مردم باشد. مردم از کجا بیاورند پسته ۲۲۰ هزار تومانی بخرند. ما پسته میفروشیم کیلویی ۱۶۰، ۱۰۰ و ۸۰ هزار تومان. بخور ببین هیچ فرقی با پسته ۲۲۰ هزار تومانی نداره.»
خانمی که از این آجیلفروشی خرید کرده است اطلاعات بهتری به ما میدهد: «این پسته قاطی دارد. بعضیها نصف به نصف قاطی میکنند. اینجا دو به یک قاطی کردهاند تا قیمت پایین بیاید. آجیلهای در انبار مانده را با آجیل تازه مخلوط میکنند.»
یک مشت از پستهای را که خریده کف دست میگیرد و تعدادی را جدا میکند: «طعم اینها با بقیه فرق دارد. وقتی آجیل بماند برای سال بعد نمیتوانند صادر کنند. کشورهای دیگر مثل ایران نیستند که هر کسی هر کاری دلش خواست بکند. نظم و ترتیب دارند و تشخیص میدهند. چیزی که روی دستشان مانده را به خورد مردم ایران میدهند.»
در یک آجیل فروشی دیگر فروشنده از وضعیت بازار مینالد: «خریدها کم شده. دست مردم خالی است. عید خوب عیدی است که مردم پول داشته باشند و خرید کنند. چرخ بازار بچرخد و سفره مردم به راه باشد. هر سال دارد بدتر میشود. یک سال نشد بگوئیم امسال از سال قبل بهتر بوده است. وضع بدتر میشود هر سال میزنیم توی سرمان که ای کاش وضعیت مثل سال قبل مانده بود.»
خانمی که به همراه فرزندان خود به بازار آمده است میگوید: «پارسال من ۵۶۰ هزار تومان پول آجیلم شد. تا بعد اردیبهشت هنوز مانده بود و استفاده میکردیم. امسال ۶۰۰ هزار تومان برای آجیل دادهام اما با اینها ظرفهای روی میزم را شاید نتوانم کامل پر کنم.»
دغدغه اصلی پدر و مادرها
فروشندگان بازار میگویند دغدغه اصلی خریداران شب عید، فرزندان و کودکان هستند. مالک فروشگاه البسه بزرگسالان میگوید: « وضع کاسبهایی که در کار کفش و لباس بچهگانه هستند از ما بهتر است. پدر و مادرها برای خودشان چیزی نمیخرند ولی سعی میکنند هر طوری هست برای بچههایشان چیزی بخرند.»
یک مادر میگوید گرفتار شده است: «بچه زبان سرش نمیشود. یه چیزی میبیند و پایش را در یک کفش میکند که آنرا میخواهم. اینکه یکی کوچک است است یکجور گرفتاری دارد، دختر بزرگم یکجور دیگر گرفتاری دارد. دست گذاشته روی یک جفت کتانی، با تخفیف، ۵۵۰ هزار تومان. ما از کجا بیاریم؟»
مأمور کنترل قیمتها: «شوخی نیست که، اینجا بازار است. طرف کلاهبرداری میکند، از آن طرف نماینده مکارم شیرازی را میبرد پیش قاضی. آن یکی عضو هیئت است با اسلحه مینشیند داخل مغازه. هر کدامشان یک دسته نوچه دارند.»
یک کارمند دولت میگوید بیمعرفتتر از فروشندگان اجناس کودکان در بازار وجود ندارد: «هرچی وضع مردم بد میشود ویترین اینها پر نورتر میشود. بچهها اینها را پشت ویترین میبینند و میخواهند. کفش بچه ۳۷۰ هزار تومان. چه خبر است؟ آن یکی پسرم ۱۶ ساله است میگوید کفش کتانی میخواهم یک میلیون و هفتصد هزار تومان بده. یعنی چه؟ زمان احمدینژاد مردم با این پول پراید دست دوم میخریدند. اول فکر کردم دروغ میگوید رفتم داخل مغازه دیدم کتانی زیر یک میلیون تومان ندارد. قیمتها واقعاً این است؟ مسئولی نیست رسیدگی کند؟ »
مسئولان هستند و از نظر خودشان نظارت موفقی بر همه چیز دارند. آقای اسحاق جهانگیری که گویا در عالم دیگری زندگی میکند اعلام کرده است که دستور برخورد جدی با اخلالگران بازار شب عید داده شده است و مردم نگران نباشند − لطیفه دیگری از کسی که هنوز فکر میکند قیمت دلار در ایران ۴۲۰۰ تومان است.
هیچ نظارتی بر بازار، کالاها، کیفیت اجناس و قیمتها وجود ندارد. فروشندگان، خریداران، مسئولان اتحادیهها و خود مأموران تعزیرات حکومتی اعتراف میکنند که نظارتی وجود ندارد. وقی کالای قاچاق از مبادی رسمی و توسط نهادهای دارای قدرت به بازار تزریق میشود چه انتظاری میتوان برای برخورد داشت. یک مأمور تعزیرات میگوید: «از هر ده نفر، هفت نفر اینها برای خودشان آشنا و پارتی دارند. نگاه به این سر و وضع بوتیکداران نکنید؛ نصف آنها کارت بسیج دارند.»
راننده یک گشت تعزیرات حکومتی میگوید: «وقتی میگویند مردم خودشان عقل دارند و انتخاب میکنند، شما زیاد سخت نگیرید؛ ما نمیتوانیم کاری کنیم. چند نفر را جریمه کنیم؟ چند واحد را پلمپ کنیم؟ اصلاً طبق این قوانینی که هست کاری از دست تعزیرات ساخته نیست. در اخبار تلویزیون یک چیزی به مردم نشان میدهند که قاضی میرود و جریمه میکند. چقدر جریمه میکند؟ جریمه شصت هزار تومانی صادر میشود. هشتاد هزار، دویست هزار تومان. اگر طرحی باشد و قاضی همراه اکیپ باشد خیلی بخواهند سخت بگیرند یک میلیون جریمه میکنند.»
مأمور دیگری میگوید درآمد شهرداریها وابسته به واحدهای تجاری است و اگر برخورد جدی شود اعتراض اصناف را در پی دارد. «هر کدام اینها روابطی دارند که به پشت گرمی آن کارهایشان را میکنند. شوخی نیست که، اینجا بازار است. طرف کلاهبرداری میکند، از آن طرف نماینده مکارم شیرازی را میبرد پیش قاضی. آن یکی عضو هیئت است با اسلحه مینشیند داخل مغازه. هر کدامشان یک دسته نوچه دارند.»
رئیس اتحادیه آجیل و خشکبار تهران فروش آجیل و خشکبار در ۱۱ ماهه سال ۹۷ را یک چهارم مدت مشابه سال گذشته اعلام کرده است. او عامل گرانی آجیل را سرمازدگی درختان و کاهش تولید میداند! همچنین رسماً اعلام کرده است تولید گردو در ایران ۹۰ درصد کاهش یافته و اکنون ۹۰ درصد گردوی موجود در بازار ایران قاچاق است.
اینکه قاچاق وسیع از طریق راههای قانونی عامل نابودی تولید و اشتغال در ایران است مسئلهای بسیار با اهمیت است. از طرف دیگر قاچاق در حجمی که در ایران وجود دارد اثرات سیاسی جدی دارد. هر گروهی که حاکم بر بازار قاچاق باشد میتواند هزینههای لازم برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی را تامین کند و هر زمان لازم بود نظم بازار در ایران را برای مقاصد سیاسی برهم بزند.
اما کسانی هم وجود دارند که در شرایط تحریم از قاچاق کالا دفاع میکنند. یک فروشنده عمده آجیل میگوید: «شما نمیتوانید در این بازار کسی را پیدا کنید که بگوید ضرر کرده است. خشکبار همیشه در صادرات رتبه دوم بعد از نفت بوده است. چیزی که صادر میشود قیمتش با قیمت بازار جهانی تنظیم میشود. قیمت دلار چهار برابر شده است. انتظار دارید قیمت آجیل چهار برابر نشود؟ در این شرایط اشکالی ندارد آجیل به داخل ایران قاچاق شود. خشکبار ایرانی کیفیت بالایی دارد با قیمت بالا صادر میشود، مردم ایران آجیل صادراتی نخورند به جای آن آجیل وارداتی که ارزانتر است بخورند. چه اشکالی دارد؟ »
یک بازاری دیگر اوضاع بازار آجیل را با گوشت مقایسه میکند: «شما شک نداشته باشید تا زمانی که ارز ۴۲۰۰ تومانی به گوشت قرمز اختصاص بدهند گوشت قرمز نه تنها ارزان نمیشود که قیمتش هر روز بالاتر میرود. چون روی ارز ۴۲۰۰ تومانی فساد درست شده است. در بازار آجیل و خشکبار فساد نداریم. بازار خشکبار و آجیل جای احتکار نیست. هرکسی احتکار کرده باشد برای شب عید احتکار کرده است. هر چه بوده الان رو شده است.»
قاچاق در حجمی که در ایران وجود دارد اثرات سیاسی جدی دارد. هر گروهی که حاکم بر بازار قاچاق باشد میتواند هزینههای لازم برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی را تامین کند و هر زمان لازم بود نظم بازار در ایران را برای مقاصد سیاسی برهم بزند.
او میگوید مسئولان دولت به اختلاف بازار پسته و گردو نگاه کنند و عبرت بگیرند: «بدون اینکه کسی ارز دولتی گرفته باشد واردات انجام شده و گردوی مغز کرده درجه یک امروز وضعیتی را ندارد که پسته دارد. مگر نگفتند ارزش ریال را پایین آوردیم تا صادرات رونق بگیرد؟ صادرات رونق گرفته و همه چیز دارد صادر میشود. اگر میخواهید جلوی صادرات را بگیرید که قیمتها بالا نرود چرا ارزش ریال را کم کردید؟ »
یک خانم میگوید در قسمت پوشاک زنان اگر واردات نباشد مشکلات فراوانی به وجود خواهد آمد. «شما نمیتوانید لباس زیر ساخت ایران که مناسب باشد برای خانمها پیدا کنید. جنس خوب در ایران تولید نمیشود. نقاطی که در معرض سرطان قرار دارد حساس است. سالهاست همه زنانها از اندازه نبودن کاپ سوتینها و فنرهایس که استفاده میشود و به بدن فشار میآورد شکایت دارند. الیافی استفاده میشود که برای غدد لنفاوی خطرناک است. سایز بندی درست و حسابی ندارند. فروشندهها این را میدانند برای همین سوتین خارجی میآورند و آنرا با چند برابر قیمت میفروشند چون میدانند زنهای ایران مجبور هستند نوع خارجی بخرند. من میدانم اینها اجناس قاچاق از بنگلادش، هند و ترکیه است و قیمت آن خیلی پایینتر از بازار ایران است ولی راهش این است که واردات اجناس حساس آزاد شود.»
تکراری اما شدیدتر: ما هیچ؛ ما نگاه
یک دختر جوان ایرانی که به همراه دوستان خود مشغول گشت و گذار در بازار شب عید است میگوید: «این شلوغی را دوست دارم. برای خودمان بعضی چیزها میخریم. منظورم اجناس ارزان قیمت، چیزهای دلخوشکنک، صنایع دستی ظریف و کوچک با قیمت مناسب و از این چیزهاست.»
او میگوید «اینکه یکی مثل من پول نداشته باشد که خرید کند دلیل نمیشود خودش را از این حال محروم کند. ماهی قرمزها، سبزه، بوی عود، بوی خوراکیهای رنگارنگ. قشنگ است؛ دوست دارم.»
مردم زیادی فقط برای نگاه کردن با بازار و خیابانها آمدهاند و از گفتن آن مثل سالهای قبل خجالت نمیکشند: «ما که پول نداریم ولی حداقل نگاه کنیم ببینیم مردم چه چیزهایی میخرند.» فروشندهها هم تایید میکنند: «فقط نگاه میکنند»، «قیمت میگیرند و میروند»، «قشر کارمند وقتی از دولت عیدی و پاداش میگیرد بازار را رونق میدهند. کارگر جماعت عیدی را جلوتر خرج کرده و بدهکار است»، «ایشالا سال دیگر آخوندها رفته باشند، تحریمها برداشته شود، دلار بشود چهار تومان، بازار رونق بگیرد، مردم شاد باشند. امسال که خبری نیست. باز میکنیم که بیکار نباشیم و خرج خود مغازه در بیاید. امسال اینطوری شده که ما مردم را نگاه میکنم و مردم ما را.»
فرهنگ بازار در ایران فرهنگ احتکار دوزدی و چپاول و کلاه سر مردم بد بخت گذاشتن است ،بازار و فروشندگانی که جزو یا وابستگان درخت حکومتی هستند که نا مشروع در سرزمین ایران روییده و در ذهن خرافی مردم ریشه دوانده ،درختی که هیچ تعلق خاطری به ایران وایرانی ندارد
اهورا / 18 March 2019