پس از انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ نام بیمارستان هزار تختخوابی تهران نیز همانند بسیاری از اماکن عمومی شهر تغییر یافت. حکومت جدید ضمن نامگذاری کَتره‌ای خود، نام “امام خمینی” را به عنوان نامی مناسب برای این مجتمع بیمارستانی برگزید. در نتیجه تابلوهای پیشین آن را پایین کشیدند تا امام خمینی حضور بی‌رمق اما شتاب‌زده‌ی خود را در همین‌جا نیز اعلام نماید. آنوقت ساختمان شمالی این مجتمع بیمارستانی هم “بیمارستان حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف” نام گرفت. در همین مکان است که بیماران اورژانسی شهر تهران پذیرش می‌شوند.

بیمار از همان ابتدا باید رقمی حدود چهارصد و بیست هزار تومان پول بپردازد تا ورود او به فضای اورژانس بیمارستان ممکن گردد. اورژانس را بنا به موضوع بیماری مراجعه‌کنندگان، به سه بخش تقسیم نموده‌اند. در هر بخش از اورژانس، بیماران از بام تا شام به صف می‌شوند تا شاید چند ساعت بعد نوبت آنان فرابرسد. در همین فضای شلخته و وارفته است که آشکارا همه از درد فریاد می‌‌کشند، اما هرگز فریادرسی در کار نیست.

پا در زنجیر در بیمارستان

در فضای اورژانس، بیمارانی را می‌بینی که به ابتکار مدیران جمهوری اسلامی پاهایشان را زنجیر بسته‌اند. حتا دست این گروه از بیماران را به دست سربازی دستبند زده‌اند. سرباز بی‌چاره حقوقی که نمی‌گیرد هیچ، از سر ناچاری باید تاوان گناهان مدیران کج‌اندیش حکومت را هم پس بدهد. بدون تردید به عمد سربازان را برای اجرای چنین پروژه‌ی ناصوابی برگزیده‌اند. این گروه از بیماران را روزانه از زندان‌های سطح شهر به بیمارستان‌ می‌کشانند. در این خصوص رفتارشان با زندانیان عادی یا زندانیان سیاسی چندان تفاوتی نمی‌کند. گویا همگی را باید تحقیر بکنند تا اقتدارشان را با نمایش همین زنجیرها برای رهگذاران نیز به اجرا بگذارند. انگار کودکان شهر هم از دیدن چنین صحنه‌هایی باید بر خود بلرزند تا بفهمند که با اقتدار بی‌چون و چرای عدل اسلامی سر و کار دارند. کارگزاران حکومت چنان می‌پندارند که نمایش اقتدار فردی برای ایشان وجاهت قدیس‌مآبانه‌ای را در بر خواهد داشت.

در ضمن واحدهای آزمایشگاه، سونوگرافی، سی‌تی‌‌‌اسکن و رادیولژی بیمارستان از ساعت دوازده شب تا ساعت هشت و نیم در تعطیلی به سر می‌برند. همه باید تا ساعت هشت و نیم صبح صبر کنند تا کارمندان آن به سر کارشان بازگردند. در طول این مدت مداوایی در کار نیست. در نهایت مسکنی به بیمار تزریق می‌شود که او درد را طاقت بیاورد.

پلیس در بیمارستان

پس از طی مراحل اورژانس، در صورت لزوم بیمار به یکی از بخش‌های تخصصی فرستاده می‌شود. در تمامی بخش‌های بیمارستان، مأموران اونیفرم پوشیده‌ی نیروی انتظامی حضوری فعال دارند. این مأموران در گروه‌هایی سه نفره ابتدای هر راهرویی را قرق کرده‌اند. چون همه باید برای رسیدن به بخش، رضایت همین مأموران را به دست بیاورند. توضیح اینکه نارضایتی بیماران گاهی به درگیری و فحاشی فردی یا گروهی با کارکنان بیمارستان کشیده می‌شود. کارکنان بخش برای خواباندن این شورش‌های فردی یا جمعی، نیروی پلیس را به بخش بیماران می‌کشانند. پلیس بیماران را تهدید می‌کند که در صورت ادامه‌ی ماجرا ترخیص خواهند شد تا از مداوا باز بمانند. آنوقت پزشک پای پرونده‌ی بیمار می‌نویسد که او نیازی به درمان ندارد تا در ترخیص بیمار تسهیل به عمل آید. کشاندن پلیس به بیمارستان‌ها و حضور ناموجه او در درمانِ بیمار نیز از ابتکار مدیران جمهوری اسلامی شمرده می‌شود. مدیرانی که قصد دارند تمامی کاستی‌ها و آسیب‌های جامعه را به اتکای حضور سرکوبگرانه‌ی پلیس حل و فصل نمایند.

همراه با حضور پلیس در بیمارستان چه‌بسا دادگاه‌هایی سرپایی هم پا می‌گیرد. در همین دادگاه‌های سرپایی و خودمانی، فقط بیمار و ارباب رجوع نیستند که نقش خود را به عنوان متهم به اجرا می‌گذارند، بل‌‌که پزشک و کارکنان بیمارستان هم در نقشی از متهم باید پاسخگوی همین پلیس باشند. جمهوری اسلامی در گردش کارهای اجرایی خود به پلیس بیش از هرکسی وجاهت می‌بخشد. پیداست که همراه با وجاهت دولتی پلیس، پزشک و مدیران ارشد بیمارستان هم تحقیر می‌گردند. اما همگی از سر ناچاری یا ندانم‌کاری به همین تحقیر و توهین گردن می‌گذارند.

حضور پلیس نیروی انتظامی در حالی در فضای راهروها و بخش‌های تخصصی بیمارستان توجیه می‌پذیرد که در تمامی بیمارستان‌ها همانند دیگر ادارات دولتی اداره‌ای به نام اداره‌ی حراست حضوری فعال دارد. مدیران این اداره به تمامی از عوامل و کارکنان وزارت اطلاعات حکومت برگزیده می‌‌شوند. حتا نظارت و کنترل کارکنان هر اداره‌ای از اداره‌های جمهوری اسلامی را به همین حراست سپرده‌اند. ادارات حراست جدای از این، واحد نگهبانی را هم در اختیار می‌گیرند. همچنان که از طریق همین نگهبانان نظارت خود را بر کارمندان و ارباب رجوع اعمال می‌نمایند. ولی مشکل اینجا است که نگهبانان عادی هرگز از عهده‌ی دستگیری و دستبند زدن مردم برنمی‌آیند. به نظر می‌رسد که این قسمت از کار را به پلیس نیروی انتظامی سپرده‌اند.

در جست‌وجوی دماسنج

وقتی که بیمارم را به بخش آوردم، پزشک او دستور داد که برایش دماسنج اختصاصی بخرم تا بتواند معاینه‌اش کند. چنین چیزی را تا کنون از جایی نشنیده بودم. لابد این هم از ابداعات جمهوری اسلامی است. نصفه‌شب به دنبال خرید دماسنج راه افتادم. داروخانه‌های بیمارستان هیچ کدام دماسنج نداشتند. راهیِ داروخانه‌های سطح شهر شدم. اما از دماسنج خبری نبود. مسئول یکی از داروخانه‌ از سر دلسوزی یادآور ‌شد: آقا ده روز است در سطح شهر دماسنج ته کشیده است. به پزشکتان بگویید که از همان دماسنج‌ دیگران استفاده کند.

دوباره برگشتم. خبری را که به حتم پزشک خودش هم می‌دانست، از نو برایش واگویه کردم.


ویدئویی در باره وضع بیمارانی که از شهرستان‌ها به بیمارستان امام خمینی تهران رجوع می‌کنند:


دکور قرآنی بیمارستان

بیمارستان امام خمینی تهران حدود چهل هکتار مساحت دارد. تابلوهایی از آیه‌های قرآن را دور تا دور همین چهل هکتار مساحت بیمارستان نصب نموده‌اند. فاصله‌ی تابلوها از ده متر تجاوز نمی‌کند. چنین کاری به حتم چیزی حدود صدها میلیون تومان هزینه در بر داشته است. حکومت می‌خواهد که مردم با خواندن همین آیه‌ها، متن قرآن را ارج بگذارند. اما این مردم همگی ضمن تجربه، نمونه‌هایی ناکارآمد و متظاهرانه از همین آیات را در رفتار ناصواب و نامردمی مدیران جمهوری اسلامی سراغ می‌گیرند. با این همه مردم خیلی بی‌تفاوت از مقابل نوشته‌هایی از این دست می‌گذرند و تا کنون دیده یا شنیده نشده که کسی به خواندن آن‌ها چندان رغبتی نشان دهد. ولی نصب تابلوهایی از این نوع در تمامی بیمارستان‌های سطح شهر تهران، بدون کم و کاست تکرار می‌شود. مدیران حکومت بودجه‌های کشور را در همین جاها هزینه می‌کنند تا ضمن تظاهر به دین دولتی در خصوص عملیاتی شدن دزدی‌هایشان تسهیلگری به عمل آید.

هوای گرفته و آلوده

بیمارستان امام خمینی بیش از هفتاد سال پیش از این، در فضایی بیرون از شهر تهران ساخته شد. مدیران آن دوره به خوبی می‌فهمیدند که همراه با بنای بیمارستان در محیط بیرون از شهر خواهند توانست تنفس سالم بیماران خود را تضمین نمایند. اما اکنون تمامی حیاط و بوستان این بیمارستان را دارند به ساختمان‌هایی برای بستری شدن بیماران تبدیل می‌کنند. حتا ضلع شمال غربی بیمارستان امام خمینی، درست در حاشیه اتوبان “شهید چمران” بلندمرتبه‌سازی کرده‌اند که لابد با افتخار تمام همین روزها افتتاح خواهد شد.

از مدیران وزارت بهداشت هرگز کسی به آلودگی هوای این اتوبان پرتردد نمی‌اندیشد. این رویه‌ی ناکارآمد و غیر اصولی در همه‌ی بیمارستان‌های سطح تهران بی‌چون و چرا ادامه دارد. در بیمارستان شریعتی، بیمارستان سینا و بیمارستان امام حسین هم همین ماجراهای سهل‌انگارانه دنبال می‌شود تا فضای دید ضروری بیماران به ساختمان‌هایی اجق وجق تبدیل گردد. بدون آنکه پارکینگ مناسبی برای آمد و شد مردم در نظر گرفته شود یا به حجم ترافیک سطح خیابان آن نگاهی داشته باشند. شکی نیست که ساخت بیمارستان بهانه‌ای مناسب قرار می‌گیرد تا فضای عمومی و حیاتی شهر تخریب گردد. در ضمن با همین رویکرد عوامانه، شرایطی فراهم می‌شود تا آمبولانس‌های اورژانس هم به دلیل راهبدان‌های همیشگی از کارکرد طبیعی خود باز بمانند.

مدیریت ولایی

مدیران جمهوری اسلامی همه چیزشان با هم جور درمی‌آید. حتا مدیریت بیمارستان‌هایشان از مدیریت آنان بر کلیت جامعه جدا باقی نمی‌ماند. نمایش واماندگی و جاماندگی از دنیای امروزی را در هر جایی از نظام که بخواهی می‌توان سراغ گرفت. چون ضمن بهره‌گیری از شیوه‌های مدیریتی قرون وسطایی مردم را آزار می‌دهند تا دوام و بقای چند روزه‌ی همین مدیران تحمیلی بر کرسی قدرت تضمین شود. راهکار ناصوابی که حتا ضمن پناه گرفتن در دین دولتی هم وجاهت نمی‌پذیرد.


از همین نویسنده