این بار در “نمای نزدیک” توجه ما معطوف به حاجآقایی است که روضهخوان و رئیس دادگاه خانواده است. دید چنین تیپی، شاخص دید حکومت ولایی به زنان است.
قضاوتهای حاجیآقا در مورد زنان شنیدنی است. چون او هرچه باشد جدای از روضهخوانی و پیشنمازیِ مسجد، سالهای سال است که به دلیل سن و سالش بر شعبهای از دادگاه خانواده هم ریاست دارد. او میگوید که زنان دو گروهاند. گروهی که آبروداری میکنند و گروهی که هرگز آبروداری حالیشان نیست. در توضیح خود یادآور میگردد که زنان آبرودار همانهایی هستند که از ابتدا به راحتی تسلیم میشوند و جار و جنجال راه نمیاندازند. حاجیآقا باور دارد که این گروه از زنان ضمن چنین راهکار درستی، هم آبروی خودشان را نگه میدارند و هم از بیآبروییِ طرف مقابل میپرهیزند.
از حاجیآقا میپرسم: تا کنون شده که زنی به جای آبروداری، راهِ آبروریزی را دنبال کند؟ میگوید نمونههای فراوانی از آنان را به یاد دارد که جار و جنجال راه انداختهاند و آبروی خودشان را پیش مردم به باد دادهاند. حتا خانمهایی بودهاند که از شوهر بیغیرتشان هم در این خصوص کمک گرفتهاند. شوهرهایی که متأسفانه بیآبرویی خانوادهی خود را بین غریبهها جار میزنند. مردم عوام هرگز نمیتوانند بفهمند که بازگو کردن گناهِ این و آن به سهم خود گناهی نابخشودنی به حساب میآید. خداوند ستارالعیوب است. اما اینها نمیخواهند گناه همدیگر را بپوشانند و همراه با بازگو کردن آن به میزان گناهانشان میافزایند.
از تجربههای حاجی
حاجی برای هرچه میگوید تجربههایی از خاطرات خودش را هم نمونه میآورد. از جوانیاش میگوید که به عنوان طلبهای روضهخوان به مدت یک ماه از ماه رمضان در روستایی منبر میرفت. او در خانهی یکی از روستاییان به عنوان مهمان حضور داشت. سرآخر ماجرایی که نباید اتفاق بیفتد با زن صاحبخانه اتفاق افتاد. چون شوهرش بر خلاف عادت همیشگی از مزرعه به خانه آمد و آنچه را که نباید ببیند دید. سپس فریاد برآورد و هوار کشید. اما حاجیآقا احکام دین را در خصوص اهمیت عدم بازگوییِ گناه مردم برایش تکرار کرد. مرد روستایی نیز سرآخر از حاجیآقا درس گرفت و مکافات گناه آن دو را به خداوند حواله کرد.
حاجی در نمونهای دیگر، باز زنان را برای شناسایی بهتر به دو گروه تقسیم میکند: گروهی که بر پایهی نگاه او “بلامانعه” نام میگیرند و گروهی که هنوز بلامانعه نیستند. در واقع بلامانعه همانهایی هستند که شوهرشان را از دست دادهاند، یا از شوهر خود طلاق گرفتهاند و در عدّهی این و آن به سر نمیبرند. به گمان حاجی این گروه از زنان را به راحتی میتوان صیغه کرد. در حالی که زنان شوهردار را هرگز نمیتوان به عقد خود درآورد. با این همه حاجی تا این اندازه میفهمد که زنان شوهردار نیازی به صیغه ندارند. ولی همان گونه که گفته شد در خلوت خویش دستاندازی به حریم ایشان را کاری واجب میشمارد. پیداست که در ماجراهایی از این دست فقط زنان هستنند که نباید از آبروداری خود چیزی بکاهند.
حاجی به استناد روایتهایی از پیامبر اسلام صیغه کردن زنان بلامانعه را امری ثواب میداند. تا آنجا که میگوید در بهشت هزاران فرشته به استقبال آنانی میشتابند که زن صیغه کردهاند. در نگاه او، زنان نیز از ثواب صیغه شدن خود بهره میگیرند. همهی این گفتهها به روایتهایی مستند میگردد که او از پیامبر اسلام نقل میکند.
حاجی اقرار میکند که خانم منشی دادگاه را برای اینکه هر دو گناهی مرتکب نشوند صیغه کرده است. میگوید که خانم منشی ضمن اجرای صیغه، شرط گذاشت که حاجی هرگز با او نزدیکی نکند. حاجی هم این شرط را پذیرفت. اما بنا به اقرار او، شیطان بر هر دو فایق آمد. چنانکه سرآخر به نزدیکی با هم رضایت دادند. او پس از این ماجرا به خانم منشی اطمینان داد که هر دو گناهی مرتکب نشدهاند. چون به گمان او زیر پا نهادنِ “شرط عدم دخول”، چیزی از اعتبار عقد نمیکاهد (رسالهی روحالله خمینی، مسئلهی 2423). جدای از این حتا لذت مضاعفی را برای طرفین در بر خواهد داشت. حاجی ضمن بازگویی خاطرات خود همچنین یادآور میشود که به عنوان راهنمای کاروان حج همین ترفند را بارها بین خانمهای بلامانعهای که به مکه مشرف میشدند، به کار بسته است.
علم حاجی
باز حاجی در تقسیمی دیگر از زنان، گروهی از ایشان را “مَن تحیض” مینامد. اما میگوید گروه دیگری هم هستند که هرگز حیض نمیبینند. در همین راستا او اصرار دارد که “زنان سیده بعد از تمام شدن شصت سال یائسه میشوند. یعنی خون حیض نمیبینند و زنهایی که سیده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه میشوند” (رسالهی روحالله خمینی، مسئلهی 435).
میگویم: حاجیجان پزشکان میگویند که در شهر ما اکثر زنان به دلیل سوء تغذیه کمتر از پنجاه سال یائسه میشوند و هرگز زنی نیافتهاند که بتواند برای یائسگی تا شصت سالگی هم دوام بیاورد. میگوید: اینها حرف مفت است زن سیدهای که تا شصت سالگی حیض نمیبیند، به حتم سیده نیست. میگویم: خوب اینها را به خودشان بگویید تا پس از این، ادعای سیادت را برای همیشه به فراموشی بسپارند.
ولی حاجی خوب میفهمد که به حساب آوردن امتیازهایی از این دست نوعی بازار گرمی برای زنانِ منتسب به خانوادهی پیامبر به شمار میآید. چون چنان تبلیغ میشود که آنان طولانیتر از هر زنی میتوانند نیاز جنسی مردان جامعه را برآورند. انگار روسپیخانههای مقدس در اسلام هم وجاهت مییابد.
حاجی آغاز سن حیض دیدن زنان را به دوران نُه سالگی دختران بازمیگرداند. او مدعی است دختری که “نشانههای حیض را داشته باشد و اطمینان به حیض بودنش پیدا کند، حیض است و معلوم میشود نُه سال او تمام شده است” (رسالهی روحالله خمینی، مسئلهی 438) با همین تقسیمات افسانهای، روشن است که تمامی حاجیها تجاوز به دختران نُه ساله را مجاز میدانند. ولی با این همه جرأت نکردم تا از حاجی بپرسم که آیا خود او حاضر میشود دختر نُه سالهاش را به دست دامادهای اجق وجقی همانند حاجیهای همکارش بسپارد؟
کودکهمسری و “ملاعبه”
گفته شد که حاجی شرع را بهانه میگذارد تا ازدواج با دختران زیر نُه سال را هم مجاز بداند. او ازدواج پیامبر با عایشه را به عنوان نمونه ذکر میکند. حتا به استناد روایتی از جعفر صادق یادآور میگردد: “یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانهی او حیض نبیند” (رسالهی روحاله خمینی، مسئلهی 2459). با این اوصاف آخوندها هرگز خودشان مردان سعادتمندی نبودهاند بلکه تنها همین سعادت را داشتهاند که این کودکان نابالغ و کم سن و سال را ناجوانمردانه به حریم خویش بپذیرند. انگار در دین و مرام حاجی لازم نیست که حتا برای پرهیز از بچهبازی خط فاصل روشنی ترسیم گردد. چون با همین حقه، بچهبازی و کودکآزاری در پناه شرع توجیه میپذیرد. او در توضیح خود ادامه میدهد که اسلام بر خلاف ادیان دیگر “دین سهله” است و فقهای ما کارها را آسان کردهاند.
حاجی به همین منظور در خصوص اهمیت “ملاعبه با زنان” روایتهایی را از پیامبر و امامان شیعه نقل میکند که به اعتبار “وصفالعیش نصفالعیش” گل از گلش میشکفد. به نظر میرسد که ملاعبه همان رفتارهای عاشقانهای باشند که مردمان مرفه و خوشگذران صدر اسلام نمونههایی از آن را در دوستی با زنان به کار میبستند. اما امروزه برای مردم عوام و عادی جامعه جالب خواهد بود تا نمونههای موفقی از رفتار جنسی مسلمانان بدوی را از زندگی قدیسان و امامان شیعه بیاموزند.
همچنین حاجیآقا ضمن روشنگری از فوت و فن ملاعبه یادآور میگردد: “آبی که در ملاعبه و بازی کردن از انسان حارج میشود و به آن مَدی میگویند، پاک است”. او در ادامهی توضیح خود میافزاید: “آبی که گاهی بعد از منی بیرون میآید و به آن وَذی گفته میشود و آبی که گاهی بعد از بول بیرون میآید و به آن ودی میگویند اگر بول به آن نرسیده باشد، پاک است” (رسالهی روحالله خمینی، مسئلهی 73). انگار حاجیآقاها بنگاه آبشناسی راه انداختهاند. چنانکه خیلی راحت همهی این آبهای آلوده به گند و کثافت را پاک به حساب میآورند تا لابد در عرصهی ملاعبه، کارها هرچه بیشتر آسان گردد.
واعظان بر منبر و در خلوت
آخوندهای شیعه برای رفتار جنسی خود راههای متفاوتی را طی میکنند. ولی این راههای متفاوت برای تودههای مردم عادی شگفت مینماید. آنان چهبسا به گونهای میگویند، اما در عمل رفتارهایی غیر آن را ارج میگذارند. رفتارهایی که در فضای آن نمونههای فراوانی از هرزهکاری و فضاحت به نمایش در میآید. به همین دلیل است که بالای منبر جار میزنند: خدایا گناهان ما بریز، آبروی ما مریز!
تنها يک راه حل قطعی برای زنان ايران هست،مردان ساکن ايران به افغانستان بروند،و از کشورهای اسکانديناوی مرد به ايران آورده شود،تمام مشکلات حل خواهد شد،ميتوانند پول نفت را هم ببرند،مطمعنم زنان از پس مشکلات برخواهند آمد۰
مزدک / 11 September 2018