ونداد زمانی – خانم الیزابت سوبودا  مقاله‌ای با عنوان “دستورالعمل‌های مدرن برای جدایی” در نشریه اینترنتی “روانشناسی معاصر” به رشته تحریر در آورده است و به افراط و تفریط‌های انسان امروز در پایان دادن به رابطه‌های خود می‌پردازد. 

او معتقد است تمام شدن هر رابطه‌ای به‌خودی خود اسفناک است و اعلام جدایی از راه دور بر دردناکی آن می افزاید. به نظر می‌رسد این نوع رفتارها رفته‌رفته در بین نسل جوان‌تر شکل عادی به خود می‌گیرد.
 
٢٤ درصد نوجوانان بین ١٣ تا ١٧ ساله اعلام کرده‌اند که اعلام جدایی از طریق اینترنت غیر عادی نیست و ٢٦ درصد از همین گروه سنی اقرار کرده‌اند که خودشان از این طریق به رابطه‌شان با فرد دیگر پایان داده‌اند.
 
کلیفورد نز، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه استانفورد و نویسنده کتاب “مردی که به کامپیوترش دروغ  گفت”، بر این نکته تاکید می‌کند که “همیشه جدایی‌ها و قطع رابطه‌ها دردآور است، ولی شیوه‌های نامهربان جدید، حکایت از آن دارد که سطح رفتار و ادب اجتماعی پایین آمده است”.
 
بسیاری از انسان‌ها، با پنهانکاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های یکسویه و همچنین مسدود کردن راه گفت‌وگو، تلاش می‌کنند تا از بحران‌های ناشی از قطع یک رابطه‌، گریز بزنند. بی‌آنکه به این نکته بیاندیشند که به این شیوه، خواسته یا ناخواسته به طرف مقابل خود توهین کرده‌اند…
جولی اسپیرا فقط یک روزنامه‌نگار نیست. او متخصص روابط زناشویی در سایت‌های دوست‌یابی در اینترنت است.  او حتی کتابی هم نوشته با عنوان “خطرات آشنایی در اینترنت” و در آن ازجمله به شرح تجربه شخصی خود در این زمینه پرداخته است.
 
خانم اسپیرا در سال ٢٠٠٥ از طریق اینترنت با شخصی به نام “آقای دکتر” آشنا می‌شود. او باتمام وجود و خوشبینانه به این باور می‌رسد که مرد زندگی‌اش را یافته است.
 
به گفته اسپیرا، مرد مورد نظر که در مرحله پایانی ازدواج نخست خود قرار داشته، بسیار متین و اهل خانواده به نظر می‌رسیده است و به همین دلیل از همان قرار نخست و در ادامه دیدارهایی که یک سال به طول می‌کشد برای اسپیرا مسجل می‌شود که “آقای دکتر” مردی مطبوع و دوست‌داشتنی است.
 
به این ترتیب آنها برنامه یک ازدواج ساده را می‌چینند و قرار می‌گذارند تا هردوی‌شان خانه‌های خود را بفروشند و باهم یک خانه جدید دست و پا کنند. تا مدتی آخر هفته‌های‌شان صرف یافتن خانه مورد علاقه‌شان می‌شود. در این میان وقتی پدر اسپیرا دچار نوعی بیماری سخت می‌شود “آقای دکتر” سنگ تمام می‌گذارد و همین رابطه آنها را نزدیک‌تر می‌کند.
 
همه‌چیز خوب پش می‌رود تا این که وارد چهاردهمین ماه آشنایی‌شان می‌شوند. یک‌روز اسپیرا در محل کارش یک ایمیل از نامزدش دریافت می‌کند. عنوان ایمیل این بود: لطفاً این نامه را هرچه زودتر بخوان.
 
اسپیرا  ایمیل را تا پایان روز اداری‌اش باز نمی‌کند تا بتواند با حوصله و بدون اضطراب آن را بخواند. وقتی که ایمیل را باز می‌کند و می‌خواند، آرزو می‌کند که کاش هیچگاه چنان نامه‌ای را نمی‌خواند. نامزدش در کوتاه‌ترین عبارت‌های ممکن نوشته بود: “تو زن زندگی من نیستی. رابطه ما همینجا قطع می‌شود. لطفاً حلقه نامزدی‌ام را پس بده. فردا اسباب شخصی‌ات برایت ارسال می‌شود.”
 
اسپیرا در کتابش نوشته است: هرگاه یاد آن لحظه می‌افتم، فقط این را به خاطر می‌آورم که تا دقایقی تمام بدنم به شدت می‌لرزید.
 
یکی از بزرگ‌ترین ایراد جدایی‌های بدون توضیح و از راه دور، این است که بسیاری از آدم‌ها متوجه ابعاد آن نمی‌شوند و برای‌شان حتمی به نظر نمی‌رسد. 
اسپیرا برای مدتی ماسک یک لبخند مصنوعی را روی صورتش می‌گذارد. خانواده‌اش همچنان در تکاپوی مراسم ازدواج و فهرست میهمانان بودند و اسپیرا نمی‌توانست آنها را با این خبر نابه‌هنگام روبه‌رو کند.
 
او حلقه نامزدی‌اش را نیز مدتی از دستش در نمی‌آورد و به همه می‌گوید برای نامزدش کار اضطراری پیش آمده است. تا مدت‌ها کارش این می‌شود که بعد از کار به سرعت به خانه و اتاق خود پناه ببرد و گریه کند. یک ماه به همین منوال می‌گذرد. اسپیرا یک ایمیل دیگر از نامزد سابقش دریافت می‌کند با این جمله کوتاه: “آیا حالت خوب است؟” و این آخرین خبری می‌شود که از نامزدش دریافت می‌کند و بعد همه‌چیز تمام می‌شود.
 
حال مدت‌ها از آن ماجرای تلخ و ناگوار گذشته است ولی تاثیر ضربه روحی آن همچنان در وجود اسپیرا مانده است. او مدام با این سئوال‌ها در ذهن خودش روبه‌رو است: چرا انسانیت و احساس احترام تا این درجه نادیده گرفته می‌شود؟ آیا اعلام جدایی از طریق ایمیل فرصت‌طلبی و زبونی محض نیست؟ چرا آدمی که دوسال از زندگی‌ات را با او شریک بودی حتی جرئت روبه‌رو شدن و ابراز نظرش را به تو نداشت؟ چرا بعضی‌ها می‌توانند در عین ظالم بودن تا این حد ترسو باشند؟
 
یکی از بزرگ‌ترین ایراد جدایی‌های بدون توضیح و از راه دور، این است که بسیاری از آدم‌ها متوجه ابعاد آن نمی‌شوند و برای‌شان حتمی به نظر نمی‌رسد. به همین خاطر است که نزدیک به سه میلیون مورد گزارش تعقیب و کنترل رفت و آمد دوستان سابق ثبت شده است.
 
خانم هلن فیشر، استاد رشته مردم‌شناسی دانشگاه ایالتی نیوجرسی می‌گوید: “هرفرد ممکن است با دست رد خوردن به احساسات عاطفی‌اش عکس‌العمل‌هایی متفاوت از خود نشان دهد ولی واکنش عمومی آدم‌ها شبیه واکنش‌های احساسی آدم‌هایی است که در حالت ترک اعتیاد به‌سر می‌برند.”
 
خانم فیشر در تحقیقی که در فصلنامه علمی نوروفیزیولوژی ثبت شده، این نکته را بررسی کرده است که با عکسبرداری (ام.آر.ای) از مغز ١٥ نفر که توسط معشوق خود جواب رد شنیده‌اند، معلوم شده است که فعل و انفعالات مغز افراد در چنین لحظاتی، شبیه یک انسان معتاد می‌شود.
 
مهمترین دستاورد علمی فوق تاکید دوباره‌ای است بر شدت جراحت‌های عاطفی‌ افرادی که در یک رابطه جدی قرار دارند و به یکباره از سوی طرف مقابل و به‌طور یکطرفه با بن‌بست ارتباط روبه‌رو می‌شوند.
 
بسیاری از انسان‌ها، با پنهانکاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های یکسویه و همچنین مسدود کردن راه گفت‌وگو، تلاش می‌کنند تا از بحران‌های ناشی از قطع یک رابطه‌، گریز بزنند. بی‌آنکه به این نکته بیاندیشند که به این شیوه، خواسته یا ناخواسته به طرف مقابل خود توهین کرده‌اند و به این ترتیب نه تنها به رنج طرف مقابل‌شان در دوران جدایی افزوده‌اند، بلکه به این ترتیب خود را نیز در آستانه “دردسر” قرار داده‌اند.
 
میانگین سن ازدواج در حال بالا رفتن است. آدم‌های دنیای معاصر رابطه‌های متنوعی را تجربه می‌کنند و به همان نسبت نیز آشنایی‌ها و پیوندها و گسست‌ها نیز در حال افزایش است. تغییرات سریع از یک طرف و راه‌های جدیدتر و آسان‌تر برای قطع روابط انسانی حکایت از آن دارد که هنوز آداب اجتماعی، متناسب با تغییرات مزبور ایجاد نشده است.
 
گسترش شبکه‌های اجتماعی نیز از دیگر حلقه‌های این واقعیت‌های جدید است. به‌نظر می‌رسد لازم است رفته رفته عرف و اخلاق جدید، متناسب با این تغییرات در میان مردم شکل بگیرد. روابط عاطفی تاثیر ماندگاری روی افراد دارد. به همین دلیل گسترش رفتار و اخلاق‌هایی که احترام و توجه لازم به شان انسانی را سرلوحه کار خود قرار می‌دهد، از ضرورت‌های زندگی اجتماعی معاصر است.
 
*متن مقاله در نسخه فارسی خلاصه شده است.
1- Elizabeth Svoboda, The Thoroughly Modern Guide to Breakups