مدیر عامل شرکت کالسیمین ضمن نشستی در اتاق صنعت، معدن، تجارت و کشاورزی از دستآوردهای علمی خود در خصوص کاهش ضایعات و افزایش تولید کارخانه سخن میگفت. او خیلی مفاخرهآمیز مدعی بود که دیگر ضایعات اسید سولفوریکِ کارخانه را در رودخانه رها نمیکنند. چون راه ورود آن را به رودخانه مسدود کردهاند تا همین ضایعات را دوباره به چرخهی تولید بازگردانند. با همین رویکرد به ظاهر صرفهجویانه و زیست محیطی میتوان به نکتهای دست یافت که بنا به گزارش مدیر عامل یاد شده ضایعات اسید سولفوریک مصرف شده در حوضچههایی تلنبار میگردند تا دوباره در تولید کارخانه به کار گرفته شوند.
کالسیمین شرکتی است که با بیش از نیم قرن قدمت در حوزهی فرآوری سرب و روی فعالیت دارد. کارخانهی اصلی آن در انگوران زنجان قرار گرفته است اما در قشم و بندرعباس هم واحدهایی از آن راهاندازی شدهاند.
در ضمن مدیر عامل کارخانه در نشست اتاق صنعت، معدن، تجارت و کشاورزی تعدادی از اعضای بسیج و شورای اسلامی کار کارخانه را هم با خود به همراه آورده بود. این گروه از بسیجیان هر از چندگاهی یکپارچه و گروهی از جایشان بلند میشدند و ضمن کف زدنهای ممتد برای مدیر عامل خویش سنگ تمام میگذاشتند. در رویکردی عوامانه همگی از مدیر عامل خود راضی به نظر میرسیدند. تکرار صحنههایی از این دست انسان را بیاختیار به یاد نوچههای شعبان بیمخ و رمضان یخی میانداخت.
اما از سخنان مدیر عامل چنان برمیآمد که طی دهها سال بدون کم و کاست مدیران تحمیلی کارخانه ضایعات و پساب آن را راهی رودخانههای مجاور کردهاند. تا آنجا که چنین کار ناصوابی به عنوان سنتی همیشگی درآمده است. همچنین او بر این نکته اصرار میورزید که ضایعات اسید سولفوریک کارخانه را در حوضچهها ذخیره میکنند تا دوباره به چرخهی تولید بازگردانند. گویا همراه با صرفهجویی در میزان مصرف اسید سولفوریک، به جهشی بزرگ در مدیریت کارخانه نایل شده است.
گفتنی است که در مدت فعالیت کارخانهی کالسیمین، ضایعات اسید سولفوریک از تخریب محیط زیست منطقه چیزی فرونگذاشته است. به طبع همین ضایعات زندگی آبزیان رودخانه را هدف گرفتهاند تا چیزی از ماهی در آن بر جای نگذارند. تازه چهبسا ماهیهای آلوده به اسید سولفوریک به سفرهی خانههای مردم هم راه مییابد. جدای از این اسید سولفوریکهای رها شده از کارخانه به لایهی آبهای زیرزمینی هم نفوذ کردهاند که همچنان با جریان آب به هر سویی از زمین کشانده میشوند. در عین حال کم نبودهاند که پرندگانی که از همین آبهای آلوده به مواد اسیدی نوشیدند و پس از نوشیدن آبهای آلوده برای همیشه با زندگی وداع کردند. چنانکه لاشهی پرندگان مرده تا دهها کیلومتری کارخانه نیز به چشم میآید. از سویی آلایندگی هوای منطقه هم چیزی نیست که مدیران کارخانه خیلی راحت آن را نادیده بینگارند. پدیدهای که پوست و دستگاه تنفسی کارگران و ساکنان منطقه را به چالش میگیرد تا انواع و اقسام سرطان را برایشان به ارمغان بیاورد.
کارگران این واحد صنعتی به تمامی از مردمان محلی انتخاب میشوند. این کارگران از آلودگی محیط زیست کارخانه بیش از مردم دیگر منطقه رنج میبرند. اما مدیر عامل کارخانه از ناآگاهی و عقبماندگی فرهنگی بسیجیان این واحد معدنی به نفع تخریب محیط زیست ایشان سود میجوید. با این همه بسیجیان کارخانه از سر ناآگاهی میپذیرند که ضمن بهانه نهادن معیشت خود، سلامتیشان را به خطر بیندازند. در ضمن کالسیمین تنها واحد معدنی منطقهی زنجان نیست که نقش خود را در تخریب محیط زیست مردم به اجرا میگذارد. چون همراه با کالسیمین دهها واحد معدنی سرب و روی دیگر هم همین نمایش همیشگی را در فضای عمومی طبیعت دنبال میکنند.
دیگر کارخانههای تولید اسید سولفوریک
در حال حاضر حدود چهل و هشت کارخانهی تولید اسید سولفوریک در کشور به کار اشتغال دارند. ظرفیت اسمی این کارخانهها در مجموع از دو میلیون و چهارصد هزار تن هم فراتر میرود. اما نیاز بازار کشور تنها با دو میلیون و دویست هزار تن اشباع میگردد. سودآوری تولید اسید سولفوریک موجب شده تا بسیاری از کارخانهها برای تولید بیرویهی آن مسابقه بگذارند. مازاد تولید داخلی به حتم به بازارهای دیگری در آن سوی مرزهای ایران نیاز دارد که دستیابی به آن به همین آسانی ممکن نخواهد بود. چون بازار جهانی نیز اینک با عرضهی بیش از حد اسید سولفوریک دست به گریبان است. چنانکه برای تولید جهانیِ دویست و شصت میلیونی اسید سولفوریک هرگز نمیتوان بازار مناسبی دست و پا کرد. چون در شرایط حاضر میزان نیاز جهانی اسید سولفوریک هرگز نخواهد توانست از دویست و بیست میلیون تن فراتر برود.
اکثر واحدهای معدنی و فلزی کشور که از اسید سولفوریک بهره میگیرند در شهرهای سیرجان، مبارکهی اصفهان، اهواز، زرند کرمان، شهربابک، بافق یزد، انگوران زنجان، سونگون آذربایجان، طبس، چادرملو و گلگهر متمرکز شدهاند. اسید سولفوریک جدای از معادن و تولید و فرآوری فلزات، در تولید انواع و اقسام کودهای شیمیایی، خمیر کاغذ، پارچهبافی، مواد رنگی و ساخت باتری نیز به کار گرفته میشود. با این رویکرد بدون تردید سرتاسر کشور را از ضایعات آسیبزای اسید سولفوریک کارخانهها انباشتهاند. چنانکه وزارت کار خیلی راحت ایمنسازی واحدهای تولیدی کشور را به هیچ میانگارد و نظارتی برای ایمنی محیط کار و کارگری به عمل نمیآورد. وزارت بهداشت نیز ضمن همسویی با کارشناسان و بازرسان وزارت کار از رویارویی با کاستیهای بهداشتی واحدهای تولیدی کشور پرهیز دارد. در این فرآیند پیداست که پالایش مواد فلزی و اسیدی کارخانهها را نادیده میگیرند. همچنان که این مواد دانسته و نادانسته از حریم کارخانه به فضای بیرون آن راه مییابند و سلامتی شهروندان کشور را نشانه میروند. در عین حال پرندگان و دامهای مناطق آلوده به مواد اسیدی هم از این رفتارهای ناصواب مدیران بیانگیزه و ناکارآمد کشور بینصیب نمیمانند.
جالب آنجا است که همه ساله در تمامی مراکز استانها جشنهایی هم با عنوان محیط زیست برگزار میشود. در این جشنهای دولتی به مدیران کارخانههایی که در حفظ محیط زیست کوشا بودهاند جایزهای هم اهدا میگردد. ولی تمامی رفتارهایی از این دست از تعارفی اداری فراتر نمیرود. چون جایزههای زیست محیطی را سرآخر همان مدیرانی دریافت میکنند که در تخریب محیط زیست شهروندان ایرانی بیشترین نقش را به نمایش گذاشتهاند.
محیط زیست، مسئله سوداگران نیست
آزادسازی سالانه دو میلیون و دویست هزار تن اسید سولفوریک در فضای طبیعت ایران به حتم محیط سالمی برای زیست انسانها باقی نخواهد گذاشت. در عین حال ضایعات نیمی از اسید سولفوریک مصرف شده پس از مصرف نیز دوباره به چرخهی تولید بازگردانده میشود. متأسفانه دولت جمهوری اسلامی هیچ برنامهی اثرگذاری برای پیشگیری یا جبران چنین کارکرد ناشایستی در اختیار ندارد. در همین فرآیند، مواد سمی نیز پالایش نمیشود و خیلی راحت زندگی شهروندان ایرانی و محیط زیست آنان را با تخریب خود هدف میگیرد. این موضوع در حالی اتفاق میافتد که ترمیم وضع موجود و سالمسازی طبیعت از مواد آسیبزای کارخانهها به همین آسانی امکانپذیر نخواهد بود.
در ضمن پدیدهی تحریم یا خودتحریمی موجب شده تا به ظاهر کارخانههای کشور از دستیابی به تکنولوژی روز دور بمانند. تا آنجا که تجهیزات لازم برای پالایش فضای عمومی کارخانه نصب نمیگردد. در ضمن همهی کارخانهها با بهانه نهادن افزایش تولید، سلامتی کارگران و شهروندان جامعه را هدف گرفتهاند. ولی تأثیرات مثبت و رفاهی این اضافه تولید، هرگز به زندگی و گذران مردم راه نمییابد. چون سود سرشار تولید اضافی سرآخر به جیب همانهایی سرریز میشود که جان و سلامتی مردم را به هیچ میشمارند.
با این همه لاشهی پرندگانی جانباخته در طبیعت بیجان، هرگز شگفتی و تأسف کسی از این مسؤلان را برنمیانگیزد. چون برای آنان که سودای قدرت سیاسی را در دل میپرورانند، زندگی انسانها و سالمسازی محیط زیست در حاشیه قرار میگیرد. شکی نیست که تنها نفس قدرت نیاز شخصی یا گروهی ایشان را تأمین خواهد کرد. بدون آنکه سلامتی انسانها و طبیعت سالم بتواند در سامانیابی این قدرت سیاسی نقشی را به نمایش بگذارد. چنانکه در ایرانِ جمهوری اسلامی مردم را از مشارکت سیاسی بازداشتهاند. سوداگران سیاست فقط به دنیایی میاندیشند که این دنیای واپسگرایانه و تاریک، هیچ وقت به دنیای مردم راهی نخواهد گشود.