جمهوری اسلامی ایران به منظور پیشبرد اهداف سوداگرانه و ایدئولوژیک خود در آموزش و پرورش، مدرسهها را نیز دستهبندی میکند. همین مدرسههای دستهبندی شده نیز سرآخر به اندازهی امتیاز اداری خویش از مردم شهریه میگیرند. این موضوع تنها به مدارس غیر انتفاعی بازنمیگردد بلکه مدارس دولتی هم به سهم خود همگی درجهبندی شدهاند. درنهایت آنکه پول بیشتری میگیرد امتیاز بیشتری هم در نظام آموزش و پرورش کسب خواهد کرد.
مدارس شاهد
در تهران قریب نود مدرسه به گروه مدارس شاهد اختصاص مییابد. در مدارس شاهد تنها فرزندان خانوادهی شهید به تحصیل اشتغال ندارند بلکه اکثریت ایشان را کودکانی غیر از خانوادهی شهیدان در بر میگیرند. علیرغم گذشت قریب سی سال از پایان جنگ ایران و عراق، جمهوری اسلامی همچنان امتیاز ویژهای را برای این خانوادهها در نظر میگیرد تا شاید بتواند حمایتهای بیچون و چرای ایشان را به دست بیاورد.
در مدارس شاهد دانشاموزان از آزادی عمل بیشتری برخوردار هستند. برای نمونه دختران این گروه از مدارس میتوانند به جای مانتوهای تیره مانتوهایی با رنگ شاد و روشن بپوشند. حتا در بسیاری از این مدارس دخترانه، معلمان سر کلاس روسری خود را برمیدارند و به دانشآموزان هم اجازه میدهند تا از همین حق برخوردار شوند. به واقع جمهوری اسلامی به طور غیر مستقیم پذیرفته است که عملکردش در جامعه یا مدارس همواره با کاستیهایی روبهرو بوده است. چون به ظاهر میخواهد برخی از این کاستیها را در مدارس ویژهی خود جبران نماید.
مدارس نمونه مردمی
از سویی جمهوری اسلامی ساخت مدرسه را وظیفهی خود نمیداند مگر آنکه عدهای به نام “خیرین مدرسهساز” به این کار ترغیب شوند. اما خیرین مدرسهساز هم چه بسا همانهایی هستند که از قِبل اقتصاد انگلی نظام توانستهاند به ثروتهای بادآورده دست یابند. به همین دلیل هم مدرسهای به نام مدرسهی شاهد نساختهاند بلکه بخشی از همان مدارس چهل سال پیش را به همین بهانه به طبقهای خاص از هواداران و هواخواهان جمهوری اسلامی اختصاص دادهاند. این گروه از مدارس از “مدارس نمونه مردمی” هم بیشتر شهریه میگیرند. ثبت نام در مدارس شاهد از فروردین ماه آغاز میشود. وابستگی خانواده به حکومت مبنایی برای گزینش در این مدارس قرار میگیرد. در عین حال معدل دانشآموز هم بهانهای مناسب خواهد بود تا همهی دانشآموزان نتوانند در مدارس شاهد ثبت نام نمایند. گفتنی است در تهران مدارس شاهد بهترین ساختمانهای آموزش و پرورش را در اختیار گرفتهاند. حتا شماری از باتجربهترین معلمان تهران ضمن گزینشهای دولتی در همین مدارس به تدریس اشتغال دارند.
مدارس تیزهوشان
گروهی دیگری از آموزشگاههای دولتی شهر تهران به مدارس استعدادهای درخشان اختصاص مییابد. این گروه از مدارس بین مردم با عنوان “تیزهوشان” شهرت یافتهاند. بدون شک اصطلاح تیزهوشان را هم میتوان از واژههای ابداعی جمهوری اسلامی به حساب آورد. مدارس استعدادهای درخشان برای گزینش دانشآموزان راهنمایی و دبیرستانی خود همه ساله کنکور ورودی برگزار میکنند. ثبتنام برای این کنکور ورودی هم در فروردین ماه انجام میپذیرد. دانشآموزانی که معدل کمتر از هفده دارند از ثبت نام در این مدارس محروم میمانند. به واقع مدیران خودراضی جمهوری اسلامی استعداهای درخشان را تربیت نمیکنند، بلکه گزینش را بهانه میگذارند تا آنان را از مجموع دانشاموزان کشور انتخاب نمایند. ولی خانوادهی این دانشآموزان به حتم باید از تمکن کافی برخوردار باشند. چون خیلی راحت از هر دانشآموزی تا رقم پانزده میلیون تومان شهریه دریافت میشود. شنیده شده که برخی از خانوادههای خیلی خودمانی حتا تا رقم بیست و پنج میلیون تومان هم جهت ثبت نام به مدیران این مدارس پرداخت کردهاند. چون به مدیران این گروه از مدارس حق دادهاند تا به منظور تأمین بخشی از هزینههای جاری مدرسه بتوانند به چنین کاری دست بزنند. در ضمن گروه دیگری از معلمان باتجربه نیز بنا به گزینش دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش جهت تدریس راهی همین مدارس میشوند تا لابد کار تأمین استعداهای درخشان را برای حکومت سامان ببخشند.
مدارس نمونه دولتی
گروه دیگری از مدارس شهر تهران هم نمونه دولتی نام گرفتهاند. مدارس نمونه دولتی گاهی هم با عنوان نمونه مردمی یا هیأت امنایی شناخته میشوند. چنانکه روی تابلوی این گروه ازمدارس به تناوب هر دو نام به چشم میآید. باوری از سوی مدیران وزارت آموزش و پرورش دنبال میگردد که گویا این گروه از مدارس دارند از سوی مردم اداره میگردند. ولی ادارهی مردم به واقع به تأمین هزینههای آن از سوی خانوادهی دانشآموزان بازمیگردد. با همین بهانهها مدیر هم به جان خانوادهها میافتد و تا آنجا که بتواند و بخواهد برنامهی اخاذی حکومت را از تودههای مردم به نتیجه میرساند. مدارس نمونه مردمی یا همان نمونه دولتی در تهران چیزی حدود چهار تا ده میلیون تومان از هر دانشآموز شهریه میگیرند.
مدارس قرآنی
جدای از این مدارس قرآنی هم در تهرانِ بزرگ کم نیستند. مدارس قرآنی به دبستانهای سطح شهر تهران اختصاص دارد. گویا در این گروه از مدارس، آموزش قرآن در اولویت قرار میگیرد. فکری که باید آن را برخاسته از اندیشهی بیبدیل برنامهنویسان آموزش و پرورش دانست. در واقع گروهی پشت همین نامگذاریهای اجق وجق پنهان میشوند تا ماندگاری و دوام خود را بر کرسیهای وزارتخانه تضمین نمایند.
مدارس عادی و خصوصیسازی
مدیران مدارس عادی نیز که مدرسهشان از چنین عنوانهایی سود نمیبرد در دریافت شهریه آزادی عمل دارند. میزان شهریهی این مدارس هم به “همت خانوادهها” بستگی دارد. هرکه پول بیشتری بدهد بدون شک نمرهی دانشآموز خود را هم بیشتر تضمین خواهد کرد. به طبع هر چهقدر پول بدهی به همان میزان آش میخوری. نظریهپردازان آموزش و پرورش حکومت، تعلیم و تربیت خود را اینگونه به مردم میشناسانند.
با این همه وزارت آموزش و پرورش برنامهی خصوصیسازی خود را در این وزارتخانه بیش از همه همراه با راهاندازی مدارس غیر انتفاعی تعقیب و دنبال میکند. خصوصیسازی آموزش و پرورش هم اصطلاحی است که خودشان آن را باب کردهاند. انگار کارخانههای کشور را بخواهند به بخش خصوصی واگذار نمایند. چنانکه سرآخر از میدان همین خصوصیسازی، “خصولتیسازی” کارخانهها پا گرفت. بدون تردید موضوع خصولتیسازی را در فضای آموزشی کشور هم به کار بستهاند. چون تنها کسانی به دریافت مجوز مدرسهی غیر انتفاعی دست مییابند که دورهی پررونقی از همکاری خود با حکومت به یادگار گذاشته باشند. تاکنون تنها همین خودیها به امتیاز تأسیس مدرسه دست یافتهاند، با شرط اینکه همکاریهای آشکار و پنهان مدیر مدسهی غیر انتفاعی همچنان با نهادهای امنیتی کشور ادامه پیدا کند. در عین حال مدیران مدارس غیر انتفاعی به حتم رقمهایی بیش از مدیران مدارس استعداهای درخشان یا مدارس شاهد و نمونه مردمی از دانشآموزان خود شهریه دریافت خواهند کرد. چون استدلال عمومی مدیران مدارس غیر انتفاعی این است که هرگز از تسهیلات دولتی بهرهای نمیبرند. همچنین مدیران مدارس غیر انتفاعی به منظور سوداگری خود برای تأسیس مدرسه، خانهای مخروبه را میخرند تا همین خانهی مخروبه به فضایی برای مدرسه تبدیل گردد. در عین حال همین گروه از مدیران از تسهیلات ویژهی بانکهای کشور هم بینصیب نمیمانند. دریافت وامهای کم بهره بخش کوچکی از همین تسهیلات خواهد بود. در ضمن آنان میتوانند با بهانه قرار دادن نوسازی یا بازسازی مدرسه، وام ساخت و ساز هم بگیرند. حتا در این خصوص از معافیتهای عوارض شهرداری هم بهرهمند میگردند.
تجارت با آموزش و پرورش
خلاصهی کلام لااقل در تهران هرگز قرار نیست که دولت مدرسهای بسازد. مگر آنکه آن گروه از خیرین مدرسهساز که از فضای اقتصاد انگلی کشور پروار شدهاند پا پیش بگذارند. یا همین مدیران مدارس غیر انتفاعی ضمن سواداگری خود خشت و آجری را به عنوان تأسیس مدرسه روی هم بچینند.
همچنین مدیران آموزش و پرورش لااقل در سطح تهران بزرگ تمامی مدارس برِ خیابانهای اصلی شهر را فروختهاند. آنان آشکارا باوری را در رسانههای حکومت تبلیغ میکنند که گویا این مدارس در بافت تجاری شهر قرار گرفتهاند و میتوانند برای درآمدزایی وزارتخانه مؤثر باشند. تمامی این مدارس از سوی آموزش و پروش به پاساژهای پررونقی تبدیل شدهاند که نمونههای آن را کمتر میتوان در سطح شهر تهران سراغ گرفت. هدفگذاری تبلیغی آموزش و پروش این است که با سودهای حاصل از این تجاریسازیها در جاهای دیگری از شهر مدرسه خواهد ساخت، اما چنین هدفی هرگز اتفاق نیفتاده است.
در عین حال بخش وسیعی از املاک آموزش و پرورش همچنان در اختیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باقی ماندهاند. این املاک را سپاه در سالهای آغاز راهاندازی خود مقتدارانه از آموزش و پرورش پس گرفت. با همین ترفند بسیاری از مدارس کشور به زندان و ساختمان دادستانی یا قرارگاه بسیج و سپاه تبدیل گردید که دیگر پسگیری آنها از این نهادهای امنیتی کاری ناممکن مینماید. در واقع سرمایهگذاری در عرصهی نهادهای امنیتی بیشتر از عرصههای دیگر اشتیاق جمهوری اسلامی برمیانگیزند.
با آنچه که گفته شد پیداست مردم عادی برای ثبت نام فرزندشان چه مشکلاتی دارند. مدرسهسازی به عنوان یک ضرورت برای همیشه از برنامههای دولت حذف گریده است. میتوانند توجیه کنند و بگویند دولت دارد کار مردم را به خودشان میسپارد.