پس از پیروزی قاطع در انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمانی، اکنون رجب طیب اردوغان به مدت پنج سال دیگر مرد شماره یک ترکیه خواهد بود. ۱۵ سال پیش وقتی اردوغان نخست‌وزیر ترکیه شد، وعده و رویای او پیوند ترکیه با غرب و اروپایی کردن این کشور بود. حالا اما ترکیه از همیشه به اروپا دورتر است.

نه ترکیه همان کشور ۱۵ سال پیش است و نه اردوغان همان آدم ۱۵ سال پیش که قرار بود الگوی سیاست‌مدار مسلمان معتدل و لیبرال باشد. افقی که امروز پیش‌روی ترکیه و رئیس‌جمهور آن است، صد و هشتاد درجه تغییر کرده است: آنکارا به مسکو نزدیک شده و اردوغان به پوتین، شبیه گردیده.

پس از پیروزی در داخل، حالا چهار مسأله عمده دیپلماتیک روی میز کار اردوغان قرار دارد؛ چهار چالش عمده پیش روی مردی که خط سیاست خارجی‌اش مدتی است روی موج غرب‌ستیزی افتاده است.

نخستین کسانی که به استقبال پیروزی اردوغان در انتخابات اخیر رفتند و به او تبریک گفتند، چهره‌هایی همچون پوتین، نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، عمر البشیر، رئیس جمهور سودان و اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس بودند.

اتحادیه اروپا نگران است

دستکم از کودتای ژوئیه ۲۰۱۶ به این سو، روابط میان ترکیه و اتحادیه اروپا ناآرام و طوفانی بوده است.

کودتای ژوئیه همان بهانه‌ای بود که اردوغان برای سرکوب و حذف محالفانش نیاز داشت. پس از کودتا، حزب حاکم عدالت و توسعه هزاران نفر از جمله رهبران حزب دموکراتیک خلق‌ها، و صدها روزنامه‌نگار را دستگیر و زندانی کرد. ده‌ها هزار کارمند دولت نیز از کار برکنار شدند. حتی ویکی‌پدیا هم مدتی فیلتر شد. این حذف و تصفیه گسترده که از ژوئیه ۲۰۱۶ تا امروز ادامه داشته، و همچنین زمزمه‌هایی که از همان زمان در مورد احیا مجازات اعدام در ترکیه به گوش می‌رسد، برای بروکسل ناخوشایند و نگران‌کننده است.

پس از کودتادی ژوئیه ۲۰۱۶، کارزار انتخاباتی حزب اردوغان در کشورهای اروپایی در جریان همه‌پرسی قانون اساسی (آوریل ۲۰۱۷) آتش تنش میان ترکیه و اروپا را شعله‌ورتر کرد.

در آن زمان، همایش ‌انتخاباتی وزیر دادگستری ترکیه در آلمان برای تبلیغ رأی «آری» در همه‌پرسی لغو شد و سپس هلند از فرود هواپیمای وزیر خارجه ترکیه برای ایراد سخترانی انتخاباتی در روتردام جلوگیری کرد. اردوغان در واکنش، دولتهای آلمان و هلند را «فاشیست و نژادپرست» خطاب کرد و طی سخنانی گفت که اگر اروپایی‌ها راه کنونی خود را ادامه دهند، دیگر نمی‌توانند روی امنیت و آرامش را در خیابان‌هایشان ببینند. هرچند، او با این سخنان توانست احساسات ملی‌گرای ترک‌ها را به نفع کارزار «آری» برانگیزند و بسیج کنند، اما درعین حال بیش از پیش با اروپا فاصله گرفت.

مسأله مهاجران یکی دیگر از محورهای اصلی تنش آنکارا و بروکسل است.

ترکیه و اتحادیه اروپا در مارس ۲۰۱۶ توافق‌نامه‌ای به امضاء رسانده‌اند که به موجب آن آنکارا موظف شده که جلوی موج مهاجرتی به اروپا از طریق ترکیه را بگیرد، و در یک کلام، همچون یک سپر مهاجرتی برای اروپا عمل کند. اردوغان بارها تهدید کرده که این توافق‌نامه‌ را به حالت تعلیق درمی‌آورد و «میلیون‌ها» مهاجر را به اروپا می‌فرسد.

همین تنش‌ها امروز باعث شده که پس از پیروزی اردوغان در انتخابات، بروکسل تنها به صدور یک بیانیه کوتاه تبریک اکتفا کند. تنها چند روز پس از پیروزی اردوغان، چهارشنبه ۲۷ ژوئن، شورای وزرای اتحادیه اروپا در بیانیه‌ای اعلام کرد که مذکرات پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا به حالت تعلیق درآمده است.

واقعیت آن است که از مدت‌ها پیش، حزب اعتدال و توسعه اشتیاق خود را به پیوستن به اتحادیه اروپا از دست داده است. اگرچه در بدو ورود به قدرت، برگ برنده اردوغان در مقابل کمالیست‌های ملی‌گرا، رابطه مناسب این حزب با اروپا بود، اما مجموعه‌ای از اتفاقات داخلی و جهانی باعث شده میان او و اروپا فاصله بیفتد و او روز به روز مسیری مخالف آنچه بدواً برگزیده بود در پیش بگیرد. آنچه مشخص است، چشم پوشی از رویای ترکیه اروپایی، دست اردوغان را در این سالها برای سرکوب بازتر کرده است.

جهان اسلام، رهبر می‌خواهد

سالهاست که اردوغان، با تأکید بر آرمان فلسطین و با تکیه بر میراث امپراطوری عثمانی، در رویای ایفا نقش رهبری جهان اسلام است. امروز، با توجه به آنکه عربستان تحت رهبری محمد بن سلمان عملاً به متحد منطقه‌ای اسرائیل بدل شده، اردوغان راه را برای تبدیل آنکارا به پایتخت جهان اسلام هموارتر می‌بیند.

اردوغان درون مرزهای ترکیه توانسته همان مأموریتی را به پایان برساند که نجم‌الدین اربکان، معمار اسلام‌گرایی ترکیه از انجام آن ناتوان ماند. دو دهه پس از کودتای پست‌مدرن ارتش علیه اربکان در سال ۱۹۹۷، و به شکلی بی‌سابقه از زمان شکل‌گیری ترکیه نوین به دست مصطفی کمال آتاتورک، اردوغان توانسته حضور اسلام‌گرایان در قدرت را تضمین کند، و با پاگذاشتن در کفش پدر ملت، ترکیه را، به جای لائیسته و پیوند با غرب، در مسیر تمدنی دیگری قرار دهد؛ مسیری که با احیا و تقویت نظام آموزشی مدارس مذهبی تربیت امام خطیب، ساخت مساجد، و افزایش بودجه و کارمندان سازمان دیانت از پیش زیرسازی آن انجام شده است. سازمان دیانت از مدتها قبل شبکه تلویزیونی و خطوط تلفن مجانی برای مشاوره در مورد رعایت قوانین اسلامی را دارد. رویای اردوغان اما محدود به مرزهای ترکیه نیست.

اردوغان که پیشتر همزمان با بهار عربی، مزه قرار گرفتن در جایگاه قهرمان مسلمانان سنی را چشیده، حالا با اختیارات و امتیازات قانونی‌ ویژه‌ای که به درست آورده، بدون شک مصمم‌تر مسیر ایجاد یک امپراطوری سنی فراملی در خاورمیانه را طی خواهد کرد.

پس از آنکه ترامپ اعلام کرد تصمیم دارد بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسد، اردوغان از نخستین رهبران جهان اسلام بود که اعتراض کرد و وعده داد کشورهای مسلمان را بسیج کند. او خیلی زود ابتکار عمل را به دست گرفت و رهبران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی را در نشستی فوق‌العاده در استانبول گردهم آورد. در افتاحیه این نشست، اردوغان ضمن معرفی دولت اسرائیل به‌عنوان «دولت ترور» گفت: «کاری که اسرائیل با فلسطینی‌ها می‌کند، گرگ با گوسفندان نمی‌کند.»

با این حال، بسیاری از ملی‌گرایان سکولار ترکیه –که امروز متحد اردوغان هستند— ایجاد یک حوزه نفوذ اسلامی فرامرزی را همسو با منافع ملی ترکیه نمی‌دانند، چالش اصلی اردوغان اما نه در داخل ترکیه که در خارج است و به رقبای منطقه‌ای ترکیه مربوط می‌شود که جاه‌طلبی مشابهی دارند: جبهه شیعیان به رهبری ایران و جبهه سنی‌های سلفی به رهبری علما و شیوخ نجد در عربستان.


بیشتر بخوانید:


آمریکا یا روسیه؟

روابط میان ترکیه و آمریکا، این دو متحد پنجاه ساله که صاحب دو ارتش بزرگ ناتو هستند، به دو دلیل پیچیده است: اختلاف‌نظر در مورد آینده سوریه، و سرنوشت یک واعظ ترک مسلمان، فتح الله گولان که پناهنده آمریکاست و آنکارا خواستار استرداد او به ترکیه و محاکمه‌اش به دلیل طرح‌ و اجرای کودتای نافرجام ژوئیه ۲۰۱۶ است.

در چشم آنکارا، مسأله سوریه از ماجرای گولان مهم‌تر و خطیرتر است.

آمریکا در سوریه مدافع و متحد نیروهای کرد‌ی پ گ است که آنکارا آنها را ادامه پ ک، تروریست و تهدیدی برای امنیت مرزهایش می‌داند. از آنجایی که اردوغان برای حفظ اکثریت پارلمانی، به حمایت متحدان ملی‌گرای افراطی‌‌اش در حزب حرکت ملی احتیاج دارد و آنها رویکرد انعطاف‌ناپذیری در مورد مسأله کردها دارند، بعید است او در این مورد کوتاه بیاید.

آمریکای ترامپ درمقابل نشان داده برای معاملات پرسود همیشه آمادگی دارد. تحویل نخستین جنگنده اف-۳۵ به ترکیه در هفته گذشته را می‌توان نشانه‌ای از همین آمادگی تفسیر کرد. آیا چنین معامله‌ای سر می‌گیرد؟

اردوغان، پوتین و روحانی و یک دغدغه مشترک: سرنوشت سوریه

در معادله چنین معامله‌ای، نزدیکی آنکارا و مسکو یکی از فاکتورهای اصلی است.

علیرغم قرن‌ها رقابت میان روس‌ها و ترک‌ها، اردوغان پس از کودتای نافرجام ژوئیه در چرخشی دراماتیک به پوتین نزدیک شد، آن هم پس از آنکه روابط دو کشور به به خاطرساقط کردن جت جنگی روسیه به دست نیروهای ترکیه در نوامبر ۲۰۱۵ به شکل بی‌سابقه‌ای شکراب شده بود.

از ژوئن ۲۰۱۶ اما روابط رفته‌رفته به حالت عادی برگشت، اردوغان بدواً نامه‌ای به کرملین نوشت و سپس شخصاً برای عذرخواهی به مسکو سفر کرد. پوتین نیز درمقابل با لغو محدودیت‌های سفر و واردات، این اقدام اردوغان را خوشامد گفت. روابط به سرعت صمیمانه شد و خیلی زود دو کشور به متحد استراتژیک همدیگر بدل شدند؛ حتی ترور آندری کارلو، سفیر روسیه در ترکیه نیز به جای ایجاد فاصله، به نزدیکی بیشتر کرملین و آنکارا منجر شد.

مهم‌ترین دلایل چرخش دیپلماتیک اردوغان به سمت مسکو عبارت بودند از سرخوردگی از حمایت غرب در جنگ سوریه و پارانوای دخالت آمریکا در جریان کودتای ژوئیه (و قبل از آن در ماجرای تظاهرات پارک گزی در استانبول و اعتراضات ۲۰۱۳).

به لطف این اتحاد تازه بنیاد، آنکارا و مسکو یر سر خرید سامانه سامانه موشکی «اس ۴۰۰» باهم به توافق رسید‌ه‌اند؛ سامانه‌ای که با نظام دفاعی ناتو سازگار نیست. آمریکا از این معامله خوشنود نیست؛ و نمایندگان کنگره هشدار داده‌اند که خرید سامانه پدافند هوایی از روسیه به تنش و توقف فروش تسلیحات آمریکایی به ترکیه خواهد انجامید.

آمریکا یا روسیه؟ این مهمترین انتخاب دیپلماتیک اردوغان در دوره جدید ریاست‌جمهوری‌اش است. مأموریت دشوارتر اما یافتن نقطه‌ تعادلی برای حفظ همزمان روابط دوستانه با این دو قدرت رقیب است.

همه راهها به دمشق ختم می‌شود

مهمترین چالش خارجی تمام کشورهای منطقه تا اطلاع ثانوی سوریه است. همه راهها به دمشق ختم می‌شود و سرنوشت سوریه، سرانجام بسیاری از معادلات دیپلماتیک را تعیین خواهد کرد؛ معادلاتی مثل آینده روابط آنکارا با مسکو، واشنگتن و تهران را.

جنگ سوریه واجد این اهمیت مضاعف نیز برای ترکیه است که ادامه جنگ داخلی این کشور با کردهاست.

از سال ۲۰۱۱ که بحران سوریه آغاز شد، ترکیه همواره و به شکلی فعال از مخالفان بشار اسد حمایت کرده و حاضر به هیچ گفتگویی با دمشق نشده است. مداخله سوریه در ترکیه اما فراز و نشیب‌های خود را داشته است.

پس از فاز نخست نوعثمانی تجهیز مخالفان در سوریه، ترکیه در اوت ۲۰۱۶ نیز به بهانه عقب راندن داعش، با همراهی نیروهای تحت حمایتش در عملیاتی موسوم به سپر فرات وارد خاک سوریه شد، و با تصرف جرابلس به مواضع نیروهای دموکراتیک سوریه —ائتلاف کرد و عرب تحت حمایت آمریکا— حمله کرد.

آخرین فاز مداخله مستقیم ترکیه، حمله نظامی به عفرین در عملیات موسوم به شاخه زیتون در ژانویه ۲۰۱۸ بود؛ مداخله‌ای که البته این بار با چراغ سبز و موافقت مسکو و تهران صورت پذیرفت.

تا پیش از تصرف عفرین، بزرگترین بازندگان جنگ سوریه، حامیان شورشیان سنی بودند که علیرغم داشتن اکثریت جمعیتی در سوریه، کمترین موفقیت نظامی را به دست آورده بودند؛ یعنی عربستان سعودی و ترکیه، دو کشوری در مورد جنبش اخوان المسلمین‌ و چگونگی رهبری جهان سنی اختلاف نظر دارند.

آنکارا و ریاض اما در واکنش به شکست ژئوپلتیک‌شان در سوریه، دو مسیر متفاوت را در پیش گرفتند. مجموعه‌ای از حوداث از جمله بحران دیپلماتیک قطر، همه‌پرسی استقلال کردستان و… باعث شد ترکیه که از پیش‌ به روسیه، متحد ایران، نزدیک شده بود، در کنار ایران قرار گیرد.

اکنون به نظر می‌رسد، هرسه کشور به فرمول مشترکی برای سوریه رسیده‌اند: آنکارا باقی ماندن اسد در قدرت را پذیرفته و در مقابل امتیاز ایجاد یک منطقه نفوذ در امتداد مرزهایش با سوریه را به دست آورده است.

در شرایطی که ایران زیر فشار اسرائیل و آمریکا برای خروج از سوریه است، آنکارا با خیال راحت در حال آماده سازی شرایط (از جمله با استفاده از سه میلیون مهاجر سوری پناهنده به ترکیه) برای حضور بلندمدت در شمال سوریه است. آیا این چشم‌انداز پایدار خواهد ماند؟


در همین زمینه