به انتخاب فرد در پوشش از لباس گرفته تا گوشواره و تتو تا مدل مو تا لحن صحبت و غیره در معرفی گرایش جنسی و هویت جنسیتیاش به جامعه بزرگتر،بیان جنسیتی (sexual expression) میگویند. موضوعی که در کلام ساده است، اما در واقعیت ترسیمش کمی سخت میشود. به خصوص از نگاه جامعهای مردسالار که دنیا را به دو بخش مرد و زن تقسیم کرده و برای هر کدام نقشهایی از پیش مقرر ساخته، متممی هم بر این فرمول قبول نمیکند.
بخشی دیگر از سختی توضیح بیان جنسیتی به این برمیگردد که این بیان برای هر فرد، در یک گستره (spectrum) معنا پیدا میکند و الزاما یک شکل و فرمول مشخص برایش ندارد. یعنی بسته به هر موقعیت و رویداد یا زمان، میتواند شکلی متفاوتی پیدا کند؛ همانطور که برای هر بخش روز و شبمان، لباس، مدل مو و رفتار مختلفی را انتخاب میکنیم.
همچنین این گستره از یک فرد به دیگری، مجدد شکلهای گوناگونی پیدا میکند. چون همانطور که ما صورتهایی به شکلهایی متفاوت از همدیگر داریم ولی هنوز همگی انسان هستیم، بیانهای جنسیتی متفاوت از همدیگر هم داریم. ولی بعضا فراموش میکنیم که انتخابها ریشهشان به هویت و گرایش جنسی ما از خودمان برمیگردد.
هویت و گرایش چه؟
هر انسانی با جنسیتی بیولوژیک متولد میشود که در لحظه تولد به او نسبت میدهند: زن، مرد، میان جنسی. هویت جنسیاش (sexual identity) ولی الزاما این هویتی نیست که بر کارت شناساییاش نقش بسته است. بلکه این هویت احساس فردی شخص نسبت به آن چیزی است که می خواهد جنسیتش باشد: مرد، زن، یا جنس سوم یا هویتی دیگر.
در کنارش این هویت، گرایش جنسی (sexual orientation) همانند قلبی بر بدن فرد است و احساسات او را در زمینه جنسیت مدیریت میکند. انگار به خواستهها و امیال عاطفی یا جنسیاش خون بدهد و آنها را پرتوان کند.
مجدد، گرایش فرد قاعدتا برابر کارت شناسایی تحمیلی جامعهاش نیست و فرد میتواند به همجنس، یا جنس مخالف، یا دو جنس، یا همه جنسها، یا هیچ جنسی، احساس عاطفی و جنسی داشته یا نداشته باشد.
هر دو مورد هویت و گرایش جنسی همراه فرد متولد میشوند، ولی در گذر سالهای زندگی او و رشدش، شکلهای مختلف یا متفاوتی پیدا میکنند و درنهایت آدمی را تبدیل به انسان کنونیاش میکنند که خود آن انسان و انواع هویتهای جنسی و جنسیتیاش هم کماکان می توانند تغییر کنند.
باری دیگر در موضوع یک گستره صحبت میکنیم که فرد میتواند درون آن در حرکت باشد و در نقطههای مختلف زندگیاش و زمانهای مختلف، گرایشهای یکسان یا مختلف از هم نشان بدهد.
ولی هر دو مورد هویت و گرایش جنسی در ابتدا، درون فرد شکوفا میشوند. آدم در عمق وجود خودش در ابتدا درک میکند که خواه زن، مرد یا میانجنسی، هویتی دیگر را حس میکند و یا دارد و اینکه آیا این هویت برابر نظام تحمیلی جامعهاش هست یا نیست.
سپس به احساساتش شکل میدهد و پس از گذر از گسترهای از آزمون و خطاها، عاقبت در مورد گرایش جنسیاش بنا به آنچه تجربه کرده و آموخته و حس کرده تصمیم میگیرد. شاید هم به قطعیتی نرسد و تا سالها، یا دههها و آخر عمر به آزمون و خطا ادامه بدهد. شاید هم برای دورهای به گرایش جنسی و هویت جنسیتی خاصی قطعیت داشته باشد، ولی در گذر تغییرهای زندگیاش، به این نتیجه برسد که باید قطعیتی دیگر را برگزیند.
تمامی اینها به خود فرد و درونش برمیگردند. جامعه و هنجارها هرچند در شکلگیری و برساخته شدن این گرایش میتوانند نقش بازی کند، ولی تحمیل یک گرایش مشخص به یک نفر، درنهایت او را به شورش وا میدارد تا آشکارا یا در خفا، به درون خودش بیشتر از خواستههای بقیه متعهد بماند. این خواستههای درونی، چه در جامعهای آزاد و چه در جامعهای بسته، نشانههای بیرونی پیدا میکند.
اینجاست که موضوع بیان جنسیتی مطرح میشود.
بیان جنسیتی تنها برای دگرباشان نیست
بیان جنسیتی متعلق به تمامی افراد جامعه بشری است و به یک فرد همجنسخواه یا دگرجنسخواه محدود نمیشود. تا بدانجا که هر انسانی بنا به شناختش از خویشتن، دست به انتخاب میزند تا چطور خودش و جنسیتش را در جامعه بزرگتر نشان بدهد. انتخابهایش هم در محلهای امنتر – مثل پیش دوستان یا خانواده بودن در مقابل در کلاس درس یا سر کار ظاهر شدن – متفاوت رفتارهایش مثلا در صحن دادگاه میشوند.
این انتخابها میتوانند گاهی آگاهانه برای شورش و اعتراض به جامعه بزرگتر باشند. به عنوان مثال، در خانوادهای که سنتی و مذهبی است، فرد لباسهایی رنگارنگ و بدننما به تن کند. میتواند هم صرفا بیانگر احساسات درونی فرد باشد. مثلا با انتخاب بیانی ایمو (emo) یا گات (goth) فرد غمگینی، تنهایی، علاقه به رنگ مشکی یا متفاوت بودنش را نشان بقیه بدهد.
نباید هم فراموش کنیم که تا ۸۵درصد ارتباطات نه با گفتههای زبان یا نوشتار، بلکه با زبان بدن و لحن فرد صورت میگیرد.
در این میانه، بیان جنسیتی یک فرد از گرایش و هویت درونیاش، تبدیل به رسانهای آشکارا از او میشود تا خودش باشد و خودش را نشان بقیه بدهد. برای همین هم رودرروی انتخابهای فرد، بقیه جامعه در مقابل سه گزینه قرار میگیرند:
- یا اینکه بیتفاوت باشند، چون به آنها ربطی ندارد. بگذارند هر فرد هر جور که دلش میخواهد از گزینههای در دسترسش برای بیان جنسیتیاش استفاده کند.
- یا اینکه یک گام جلوتر بروند و آشکارا این انتخابها را قبول کنند و پذیرا بودن خودشان را به شکلهای مختلف نشان بدهند. این بخصوص در جامعهای بسته همانند ایران اهمیت پیدا میکند، چون یاری میدهد تا افراد بتوانند به آزادیهای بیشتر اجتماعی دست پیدا کنند.
- یا دست به سرکوب بزند.
سرکوب همانند نظام تادیبی حکومت ایران که به شکلهای مختلف، از انواع گشتهای ارشاد گرفته تا نظام حراستی در محل تحصیل، کار یا حتی در مکانهای عمومی مانند بیمارستان و پارک، جلوی هرگونه بیان جنسیتی متضاد با هنجار تحمیل شده رژیم سیاسی و جامعه را بگیرد. حتی برای بیان جنسیتی، جرم هم مشخص کرده باشد. همانند ایران که انواع جریمههای نقدی یا شلاق یا حتی زندان را برای بیان افراد از خودشان در قالب پوشش، لحن یا آرایش و همانند آن، معین کرده و این تنبیهها را هم گسترده اجرا میکند.
بیان جنسیتی، جوازی برای تجاوز جنسی؟
در جامعهای همانند ایران که اجازه آموزش و صحبت از جنبههای مختلف جنسیت و آمیزش جنسی نباشد، موضوع حق فرد بر بدن خود و انتخاب پوشش و بیان جنسیتی هم مطرح نیست. در نتیجهاش، انتخابهای افراد در بیان جنسیتی را هنجارهایی که این حق انتخاب را به رسمیت نمی شناسند به جوازی برای تجاوز جنسی تعبیر می کنند. لباس «بیا منو بکن» که در زبان عامه مطرح است همین به رسمیت نشناختن حق بیان جنسیتی است.
درست است که فرد ممکن است بخواهد از لباس یا رفتار یا بیان جنسیتیاش برای شروع آمیزشی جنسی استفاده کند. به عنوان مثال، لحن صدایش متفاوت بشود، لباس برهنهتری بر تن کند یا آشکارا با زبان بدنش فرد/افراد مقابلش را به آمیزش دعوت کند. ولی هرگز نباید فراموش کرد که آمیزش جنسی، انتخاب دو (یا چند فرد) بالغ و عاقل است که تصمیم میگیرند تا آزادانه و با رضایت کامل به هم بیامیزند.
وقتی فقط انتخاب یک طرف ماجرا باشد، این سوءاستفاده و تجاوز جنسی است. در هر کجای دنیا هم یک جرم، یک اشتباه از طرف متجاوز و در کنارش، یک عمل خانمانبرانداز برای فردی است که در معرض سوءاستفاده یا تجاوز قرار بگیرد. اینکه یک نفر چه بر تن دارد، چطور صحبت میکند، یا اینکه چه مدل مویی برگزیده، چه بر تن دارد یا اینکه حتی چقدر برهنه است، الزاما به این معنا نیست که «بیا منو بکن».
بلکه تمامی اینها نشانهای از رشد و آزادیهای فردی، خانوادگی و اجتماعی یک جامعه است. تنها هم وقتی میتوانند گشاینده راه به آمیزشی جنسی باشند که دو طرف آمیزش این گزینه را رها از هرگونه اجباری، قبول کرده باشند.
آزادی، خودت بودن و شکوفایی
بیان جنسیتی، نشانهای از رشد فرد و جواب او به این سوال است: من که هستم؟ و از هویت و گرایش جنسی او ریشه میگیرد و درنهایت در گذر از گسترهای آزمون و خطا، به تحکیم شخصیت او منتهی میشود.
ولی در کنار آن، بیان جنسیتی سنجشی از سطح آزادی فردی، خانوادگی و اجتماعی هم هست. چون آشکارا نشان میدهد درون یک خانواده یا جامعه، چقدر به فرد آزادی عمل در مورد خودش داده میشود. همچنین در کنار آن، آزادی بیان جنسیتی، راه را به شکوفایی فرد باز میکند.چون اگر آدمی بتواند خودش باشد، همچنین بتواند بتواند خودش را به بقیه آشکارا نشان بدهد، میتواند مراحل رشد را به کمال برساند.
وقتی هم رشد فرد کاملتر باشد، شهروند بهتری برای جامعهاش خواهد بود. به این شکل است که بیان جنسیتی از درون فرد شروع میشود، به خودش مربوط است ولی درنهایت برای تمامی جامعه بزرگتر، اهمیت پیدا میکند.