پانته‌آ بهرامی – حوادث سال ۲۰۰۹ در ایران، حافظه‏ تاریخی‌یی را برای نسل جوان این کشور به‏ جا گذاشت که امروز دست‏مایه آثار هنری اوست. ۱۳ دسامبر ۲۰۱۱، نگارخانه‏ “توماس اربن” در نیویورک شاهد نمایش بیش از ۳۰ ویدیوی هنری از هنرمندان ساکن ایران و ورای مرز‌ها بود.

نمایشگاه “ایران از طریق ویدئو- جریان” حاصل تلاش دو گرداننده‏ نمایشگاه، ساندار اسکوریا در نیویورک (که پروژه‏های قبلی‏اش نیز نمایش ویدیوهای کشورهای زیر تحریم بین‏المللی بود) و همین‏طور امیرعلی قاسمی، هنرمند گرافیست و عکاس است که از ایران کار ساماندهی این نمایشگاه را بر عهده داشت.
 

نمایش فضاهای خاکستری
 

این نمایشگاه پیوندی است برای دیدن هنر ایرانیانی که در دو فضای ایران و ورای مرز‌ها به‏ تولید آثار هنری مشغول‏اند. خصوصیت بارز نمایشگاه در این واقعیت نهفته که برخلاف آنچه که معمولاً مرسوم است، دست‏چینی از بهترین‏‌ها را گرد هم نیاورده، بلکه تلاش کرده کیفیت دیدن کار را افزایش دهد و بازخورد نسلی از هنرمندانی را که به گوشه‏های مختلف این کره‏ خاکی پرتاب شده‏اند، به نمایش بگذارد.

عنصر آشکار در این آثار و آنچه بیشتر در آن رخ می‌‏نماید، علاوه بر رد پای حوادثی که اثری فراموش‏نشدنی در حافظه‏ تاریخی این نسل باقی گذاشته که سال‏‌ها باید در مورد آن نوشت، نقاشی کرد و فیلم و ویدئو ساخت، فاصله‏گیری از عناصری است که به “هنر خاورمیانه” مشهور است.
در این‏‏ کار‌ها اثری از زنان چادری، خط‏- نقاشی، خطوط بر روی دست، چشم و پا و بالاخره عناصری که امروز جزو سنت در هنر خاورمیانه محسوب می‌‏شوند، نیست. این ویدیوهای هنری دنیای مدرن نسل جوان طبقه متوسط ایران را در معرض دید همگان گذاشته است. دنیایی که به شدت شاعرانه و به‌‌ همان اندازه نسبت به مسائل اجتماعی اطراف خود حساس است.
 

امیرعلی قاسمی ۳۲ ساله، که یکی از گردانندگان نمایشگاه است، خود نیز کار عکاسی، گرافیک و ویدیو انجام می‌‏دهد. وی از سال ۲۰۰۴ مدیریت نمایشگاه و نمایشگاه‏گردانی را بر عهده داشته است. او ابتدا در مورد نگارخانه‏ “پارکینگ” که فضای کار او در ایران است، می‌‏گوید:
 

امیرعلی قاسمی- این کار را از سال ۱۹۹۸، زمانی که ۱۹ سالم بود شروع کردم. در آن دوره احساسم این بود که به فضایی بین فضای حرفه‏‌ای گالری‏‌ها و فضای دانشگاه و همین‏طور فضای تجربی نیاز هست. از سال ۲۰۰۶ به این طرف، شروع کردم به برگزاری نمایشگاه در خارج از ایران. این کار از استانبول شروع شد و بعد در برلین و جاهای دیگر ادامه یافت. در نمایشگاهی که در نیویورک برگزار شد، ویدئو را به این دلیل انتخاب کردیم که ابزار سبکی است و در عین‏ حال رشته‏های مختلف از جمله موسیقی، داستان، اجراهای هنری و غیره را به هم نزدیک می‌‏کند. به نظر من، پتانسیل خوبی هم در نیویورک وجود داشت. هم جامعه‏ ایرانی اینجا و هم جامعه‏ بین‏المللی کنجکاو است در مورد ایران بداند. ما سعی کردیم خارج از فضای تجاری، فضای امنی را ایجاد کنیم که حداقل بتوان در آن به تماشای آثار جدا از دغدغه‏های حاشیه‏ای پرداخت.
 

امیر علی قاسمی یکی از گردانندگان نمایشگاه بر این باور است که آنچه حلقه اتصال همه کارهاست‏‏‏ فضای محدود و شاعرانه‏‌ای است که معمولاً جای آن در هنر ایران خالی است. هنر ایران یا خیلی جنبه‏های قوی و خشن سیاسی دارد یا به سمت فرهنگ عامه و چیزی که به آن “گل درشت” می‌‏گوییم، تمایل دارد. وی به معرفی چند ویدیوی هنری که سازندگانش اغلب درایران زندگی می‌کنند پرداخت.

“مطابق نسخه پزشک”، امیرعلی قاسمی، ویدیو. (برای تماشای ویدیو روی عکس کلیک کنید)

معرفی چند اثر

“پاشنه آهنین” اثری است از هنرمند مقیم تهران شادی نویانی. این ویدیو سه‏ تا برش از قبل ازانقلاب، زمان انقلاب و بعد از انفلاب را نشان می‌‏دهد. شادی نویانی به فیلم‏های هشت میلیمتری‏ای که پدرش گرفته بوده، دسترسی پیدا می‌‏کند و شروع می‌‏کند به کار کردن روی آن‏‏‌ها. خود او نقاش است.
در “پاشنه آهنین” شادی نویانی برشی از از زمان قبل از انقلاب که خانه‏‌ای است با موزیک غربی را نشان می‌دهد. صحنه بعدی‏‏ نمایی از تلویزیون است که اخبار حملات تروریستی در زمان انقلاب و بعد از انقلاب و یا کسانی که کشته شده‌‏اند را اعلام می‌‏کند. صحنه سوم دورانی را نشان می‌دهد که ‏اوضاع مقداری آرام‏‌تر شده و پدر کتاب‏هایی مانند “پاشنه‏ آهنین” از جک لندن و کتاب‏های دیگری که در هر دو دوران ممنوع بودند را از زیر خاک درمی‏آورد.
 

ویدیوی دوم از پیام مفیدی است که در پاریس زندگی می‌‏کند و این اواخر به کانادا مهاجرت کرده است. انیمیشن خیلی شاعرانه و تأثیرگذاری به نام “شاعرکشی” دارد. در این انیمیشن کاراکتری را می‌‏بینید که یک کابوس را تجربه می‌‏کند و از آن رد می‌‏شود.
 

همچنین می‌‏توانم از کار ستاره جباری نام ببرم که هنرمند خیلی جوانی است و در تهران زندگی می‌‏کند. اسم این کار “راه‏های رسیدن به انقلاب” است. او وسایل حمل و نقل عمومی را گرفته و با هر کدام یک نقل قول از یک فیلسوف گذاشته. در این کار یک بار با ماشین، بار دیگر پیاده، بار سوم با مترو بالاخره با اتوبوس از مسیرهای مختلفی به سمت میدان انقلاب حرکت می‌‏‌کند و در همان حال میدان انقلاب هم معنای خود و تفسیر ویژه خود را دارد.
 

کار دیگری که فکر می‌‏کنم جالب باشد، از نسرین ناصر است. او ویدئویی دارد که در فضایی زندان‏‌مانند، بین دو شخصیت اتفاق می‌‏افتد. اولی که زندانی است و دومی که دارد برایش می‌‏نویسد. حال ممکن است وکیلش باشد و یا فرد دیگری که نگرانش است و صحنه ‌هایی می‌‏بینیم از دوربینی که روشن می‌‏شود و تلویزیونی که انگار دارد اعترافاتی را پخش می‌‏کند.
 

گردانندگان نمایشگاه تلاش کرده‌اند، پرانتزی باز کنند برای آثاری که فرصت دیده شدن‏شان در شلوغی‏هایی که هر روز در اخبار می‌‏بینیم، وجود ندارد. هدف این است که مخاطب بتواند آن عینک روزمره را بردارد و کارهایی را که مقداری تأمل و وقت لازم دارد ببیند. امیر علی قاسمی در گفت‌و‌گو با رادیو زمانه ادامه صحبت‌هایش می‌گوید:
 

امیر علی قاسمی – در دوره‏‌ای مثلاً خبرنگار‌ها به ایران می‌‏آمدند و فقط به دنبال چادر و دیوارنگاری و… بودند. بعد از مدتی، تبدیل شد به تصویر اسکی، پارتی و…. اما اتفاق‏هایی که در ایران می‌‏افتد، سیاه و سفید نیست و اتفاقاً بین این طیف اتفاق‏های جالبی می‌‏افتد و من بیشتر محدوده‏ خاکستری برایم جالب بوده است.

“پاشنه آهنین” شادی نویانی (برای تماشای ویدیو روی عکس کلیک کنید)

“آنجا، اینجاست”

ویدیوی مورشین، پیوند زمان و مکانی است که نقطه‏ پیوند را زندانی و زندان تشکیل می‌‏دهد. زندانی که در ویدیوی او به انیمیشن سه‌بعدی تبدیل شده و حسی که لبریز از تنهایی، درون‏گرایی و ناگفته‏هاست. راوی اما در اثر او، فاصله‏ خود را با زندانی همواره حفظ می‌‏کند و به این واقعیت باور دارد که با تمام تلاش برای بازگو کردن حس زندانی، از انتقال درد و رنج او ناتوان است. مورشین در مورد خود و اثرش می‌‏گوید:
 

نوشتن چیزی بود که من را خیلی به دنیای هنر وارد کرد. قبل از اینکه به اینجا بیایم، نوشتن بخش خیلی جدی‏ در کارم بود. جرقه‏ این ویدیو زمانی خورد که تابستان سال گذشته در ایران بودم و در خانه‏ی مادربزرگم آلبو‏مش را نگاه می‌‏کردم. یکی از عکس‏هایی که آنجا بود، عکس زندانیان سیاسی در ۱۰۰ سال پیش یا بیشتر بود. این زندانی‏‌ها به همدیگر قل و زنجیر شده بودند و اسامی‏شان هم روی عکس نوشته شده بود.
 

زمانی که در دانشگاه تهران بودم، خیلی از دوستانم سیاسی بودند. وقتی هم که اتفاقات جنبش سبز افتاد، من در ایران بودم، اما بعدش باید برمی‏گشتم که درسم را ادامه بدهم. در‌‌ همان تابستان بود که این عکس را پیدا کردم و وقتی به اینجا برگشتم، وقایع ایران همچنان ادامه داشت. خیلی وقت‏‌ها من سرکلاس که بودم، کامپیوترم را نگاه می‌‏کردم که ببینم چه خبر است.
 

در واقع، همیشه این حس بود که من خودم به شکل فیزیکی اینجا بودم، ولی ذهنم در جای دیگری بود و از طرف دیگر هم عکسی که پیدا کردم، برایم به شکلی وصل کردن گذشته و حال ایران بود و اینکه صد‌ها سال است که این مسائل در ایران ادامه دارد. قبلاً دولت‏های پادشاهی بودند، الان دولت‏های جدید هستند، ولی به‏ هر حال دیکتاتوری همیشه در ایران بوده است و برایم خیلی جالب بود که بتوانم این دو دوره تاریخی را به هم وصل کنم. به همین دلیل هم اسم این انیمیشن “آن‏جا، این‏جاست” هست.
 

در این انیمیشن راوی یک سوم شخص است و در پیوند با راوی بودن حرف می‌‏زند و اینکه وقتی روای هستی و داستانی را تعریف می‌‏کنی، خارج از آن صحنه هستی. یعنی بیرون ایستاده‌‏ای و چیزی را تعریف می‌‏کنی که به حسی که من داشتم، مربوط می‌‏شد. اینکه می‌‏گویند بیرون گود نشسته‏‌ای. یعنی چیزی را مشاهده می‌کنی، ولی واقعاً جزیی از آن اتفاقات نیستی، اما در عین‏حال همیشه از لحاظ ذهنی، یک‏جورهایی آن‏جایی. مثلاً برای دوستان‏ات، کسانی که در زندان هستند و… نگرانی و این رابطه را به شکلی داری، ولی از دید آن‏‌ها، این رابطه وجود ندارد. رفتی داری زندگی خودت را می‌‏کنی.
بیشتر برایم جالب بود که این دو قضیه را بتوانم به هم ربط بدهم و از انیمیشن استفاده کنم. در رشته‏ ما (مطالعات رسانه‏های جدید) در مورد همین انیمیشن سه‌بعدی کلی بحث می‌‏شود. اینکه یکی از ویژگی‏های استفاده از این رسانه این است که به شکلی بین واقعیت و چیزهای غیرواقعی در نوسان است.
 

نرم افزاری را که من ازش استفاده می‌‏کنم “مایا” نام دارد و طوری است که شما می‌‏توانید بسیاری از موضوعات را خیلی واقعی نشان بدهید، در حالی‏که مثل یک بازی است که همه چیز خیلی مصنوعی است. استفاده از این رسانه هم برایم خیلی جالب بود. چون به مفهوم کار من خیلی مرتبط بود.
 

شماره‌های درهم
 

شروع این کار با عکس‌های قدیمی شروع می‌شود ولی با اسم‌های زندانیان معاصر و شماره‌هایی که درهم هستند. مورشین حرکت معکوس و گاهی درهم شماره‌ها را اینگونه توضیح می‌دهد:
 

مورشین – این‏‌ها شماره‏هایی بود که روی عکس نوشته شده بود. منتها همان‏طور که دیدید، عکس می‌‏رود روی زندانیان سیاسی صد سال پیش، ولی اسم کسانی را می‌‏خواند که زمانی که من داشتم انیمیشن را می‌‏ساختم، توی زندان انفرادی بودند و از دید من به شکلی وصل کردن این دو زمان است.
این‏که شماره‏‌ها به ترتیب نیست، به‏خاطر این است که روی چهره‏هایی در عکس حرکت کرده‏ام که نگاه‏شان به دوربین و حالت‏شان برای‏ام جالب بود. مثلاً نفر ششم یا دوم. بیشتر از دید زیبا‌شناسی به این قضیه نگاه کردم.
 

تصمیم گرفتن روی اینکه می‌‏خواهم چه‏کار بکنم، برایم مقداری سخت بود. نمی‌‏دانستم می‌‏خواهم چکار کنم، آیا می‌‏خواهم بروم توی زندان، این چیز‌ها را نشان بدهم یا خیلی ساده رد بشوم، طوری که شما نمی‌‏توانید داخل زندان را ببینید، ولی صداهایی هست که با آن‏‌ها می‌‏خواستم آن حس را، حس تنهایی را منتقل کنم. سعی می‌‏کردم این زندان‏‌ها را بسازم، ولی وقتی وارد آن می‌‏شویم، هیچ‏کدام از این حس‏‌ها را، مثلاً حس تنهایی، تاریکی و… را نمی‌‏گیریم. من شکست خوردم در اینکه بتوانم این حس را نشان بدهم. به‏خاطر اینکه همان‏طور که در انیمیشن هم می‌‏گویم، تلاش می‌‏کنم یک واقعیت را توضیح بدهم، ولی آن واقعیت شبیه واقعیتی که واقعاً اتفاق می‌‏‏‏افتد نیست. به‏خاطر اینکه هرچقدر هم سعی کنیم راجع به آن حرف بزنیم یا فیلم بسازیم، بنویسیم و… هیچ‏وقت نمی‌‏توانیم آن حس‏‌ها را داشته باشیم و بدانیم کسانی که آنجا هستند، چه حسی دارند. برایم جالب بود که بتوانم این نکته را‏ نشان‏ بدهم.

نمایشگاه “ایران، از طریق ویدیو-جریان” نماد جریان بخشی از نسل جوان ایران است که دنیای مدرن او را به نمایش می‌‏گذارد و این واقعیت را به بیننده منتقل می‌‏کند که این نسل با توجه به پراکندگی جغرافیایی در اطراف جهان، دغدغه‏های مشترکی دارد.

مورشین الله‏یاری: این مجموعه‏ای که این‏جا به نمایش گذاشته شده، مجموعه‏ای جالبی است. به‏خاطر این‏که نسل جدیدی از هنرمندان ایرانی را نشان می‌‏دهد که شاید توجه به آن کم‏‌تر بوده.
برای خود من، جالب است که این مجموعه‏ای است که لزوماً با کلیشه‏های هنر خاورمیانه یا هنر ایرانی شبیه نیست. در واقع، مدرن‏‌تر است. مثلاً من به عنوان دختری که در ایران بزرگ شده‏ام، زندگی سنتی نداشتم و فکر می‌‏کنم این مجموعه از این لحاظ جالب است که نگاه دیگری به ایران دارد.
‏ نکته دیگر آنکه آثار کسانی را که در ایران زندگی می‌‏کنند و آن‏‌ها که در خارج از ایران هستند را کنار هم آورده است. کسانی مانند من هستند که شاید سه چهار سال است از ایران خارج شده‏اند و برای من اینجالب است که دغدغه‏ی از ایران بیرون آمدن‏م را نشان بدهم و وقتی این‏ کار‌ها کنار هم گذاشته می‌‏شوند، می‌‏توان تفاوت آن‏‌ها را دید.
 

نکته آخر آنکه وقتی تو این‏جا هستی، شاید دسترسی به خیلی از موضوعاتی را که در ایران به آن دسترسی داری، نداشته باشی یا فضا‌ها، فضاهای متفاوتی است. در کنار هم قرار دادن این کار‌ها، نشان می‌‏دهد که هنرمندانی که این‏جا و آ‏ن‏جا هستند، چگونه با این فضا‌ها برخورد می‌‏کنند.
پشتیبانی کمتر دستکاری کمتر

در ادامه، از امیرعلی قاسمی خواستم که به بازگو کردن مشکلات برگزاری چنین نمایشگاهی بپردازد:

ما به همه هنرمندان ایرانی در ایران دسترسی نداریم. آنان ‏‏ در شهرهای متفاونی کارهای مختلفی اتفاق می‌‏افتد و هنرمندان دور هم جمع می‌‏شوند و نمایشگاه می‌‏گذارند. من توانسته‏ام کار چند هنرمند را از سنندج گرفته تا مشهد، کاشان و خیلی جاهای دیگر جمع کنم.
 

ضعف بزرگ این نمایشگاه، محدودیت دسترسی ماست که تلاش داریم با فراخوان‏های مختلف و با تماس گرفتن با هنرمندان و تشویق ‏‏‏‏آن‏‌ها که کارهای‏شان را یا روی اینترنت بگذارند و یا در آشیو ما بگذارند، سعی می‌‏کنیم که بتوانیم با آن‏‌ها ارتباط برقرار کنیم.
 

پروژه‏های ما، پروژه‏های تجاری‏ای نیستند که بتوانند به خرید و فروش منجر بشود یا درآمدی از آن حاصل بشود. سعی می‌‏کنیم این روحیه‏ی مستقل بودن را نگه داریم. وقتی هم شما یک نمایشگاه را به تهران می‌‏برید، خیلی زحمت دارد، حمایت‏های خاصی وجود ندارد و این خوب است که حمایت وجود ندارد. چون وقتی حمایت هست، دست‏کاری هم وجود دارد. وقتی کسی حمایت نمی‌‏کند، می‌‏توانیم حداقل منتظر دست‏کاری کم‏تری باشیم..
 

 حامد صحیحی، ویدیو (برای تماشای ویدیو روی عکس کلیک کنید)

فکر می‌‏کنم شکاف‏هایی وجود دارد که ما احتیاج داریم بتوانیم آن‏‌ها را پرکنیم و بتوانیم کارهای این هنرمندان را در تهران نشان بدهیم. که زمینه‌هایی وجود داشته باشند که چه اتفاقاتی به‏صورت هم‏زمان در حال افتادن است. در کار صادرات نباشیم. یعنی از هنر ایران فقط صادر نکنیم که خیلی‏‌ها هستند که این کار را انجام می‌‏دهند. به‏خاطر این‏که پول در آن دخیل است.
 

من نمایشگاه را به این شکل نمی‌‏بینم که یک تیم ملی وجود دارد و باید بهترین بازیکن‏‌ها را برای آن آورد. هر موقعیتی مسائل خودش را دارد و من سعی می‌‏کنم به این مسئله و به شرایطی که کار‌ها در آن نشان داده می‌‏شود، بیشتر توجه کنم. نه این‏که فقط روی کارهای مورد علاقه‏ی خودم یا کارهایی که قدرت‏مند می‌‏دانم‏شان، تکیه کنم.
 

ایمیل گزارشگر:
[email protected]
 

در همین زمینه:
::گالری توماس اربن در نیویورک و نمایشگاه آثار ویدیویی هنرمندان ایرانی::
::گزارش‌های اجتماعی و فرهنگی پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::