شهرنوش پارسی‌پور – اکنون سفری به آفریقا می‌رویم تا ببینیم مردمان این منطقه از جهان بر چه نوع اساطیری تکیه دارند. این بخش را تحقیقات ارزنده دکتر استفان بلچر، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، کار‌شناس ادبیات و تاریخ شفاهی آفریقا ویژگی می‌بخشد.

تمدن مردمان آفریقا –این مکان زایش تمامی انسان‌ها- از دوران‌های سنگ آغاز می‌شود. بومیان “سان” در صحرای کالاهاری آغازگران این تمدن هستند و ساکنان شهرنشین دولت-شهرهای سواحل اقیانوس هند میراث‌بران‌‌ همان تمدن هستند. در هر گوشه‌ای از جهان خاطرات گذشته محفوظ مانده است، اما این امر به ویژه در آفریقا بسیار قدرتمند است. در فرهنگ‌هایی که خانواده مقام مسلط را دارد و در عین حال از نعمت نوشتن محروم است، تاریخ به صورت شفاهی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود. در چنین شرایطی حوادث گزارش‌شده بر مبنای میل وقایع‌گو شکل می‌گیرند. شاخ و برگ دادن به داستان افتخارآمیز مردگان و شاهکارهای نیاکان نامدار که برای افسون کردن شنوندگان به داستان‌ها افزوده می‌شوند، به بخشی از آن تبدیل می‌گردند.
 

کارهای به انجام رسیده زیادی را باید یادآوری کرد. محققان تنها اکنون متوجه اهمیت گستره و غنای امپراتوری‌هایی شده‌اند که پیش از آمدن اروپائیان در جنوب صحرای آفریقا شکوفا شده بودند. انگیزه‌ای که باعث شکوفایی این دولت‌ها، که از سده نوزدهم رو به پیش گسترش یافتند، شده بود نتیجه برخورد آن‌ها با بازرگانان مسلمان شمال آفریقا بود، که طلا، کارهای چرم و برده را گرفته و به ازای آن‌ها نمک و اشیای زینتی به آن‌ها می‌دادند.
 

طلا در ارتباط با افسانه‌هایی درباره آفریقا قرار می‌گرفت که در قرون وسطی در اروپا برسر زبان‌ها بود. نخستین امپراتوری شناخته شده در غرب آفریقا غنا بود که به وسیله مردم قبیله “سونینکه”، از سده هشتم به بعد، در ناحیه‌ای میان سنگال و رودهای نیجر ایجاد شده بود. مراکز دیگر قدرت بعد‌تر در دولت-شهرهای “یوروبا” و سرزمین‌های “هائوسا” گسترش یافت. شاید بزرگ‌ترین در میان آن‌ها امپراتوری “مالی” بود، که به وسیله قبیله “مانده” بنیان گذاشته شد و در سده چهاردهم به وسیله “مانساموسا” اداره می‌شد که ثروت شگفت‌انگیزش هنگامی آشکار شد که در سال ١٣٢۴ میلادی به زیارت مکه رفت. 
 

شهرنوش پارسی‌پور – سبک زندگی سان‌ها که متکی بر شکار است، نمایشگر قدیمی‌ترین نوع انسان در آفریقاست که با محیط وحش زندگی می‌کند. اساطیر سان اصولاً نقشی مرکزی برای حیوانات و حشرات صحرایی قائل است.

تمدن اتیوپی حتی از قلمروهای سودانی نیز فرا‌تر می‌رود و تاریخ آن به “مه‌نه لیکه” اول بازگشت می‌کند، که فرض بر این است که پسر ملکه صبا بوده است. اعتقادات مسیحی اتوپیایی‌ها، آنان را از دولت شهرهای مسلمانی که به زبان سواحیلی سواحل شرقی سخن می‌گفتند، و سلطان‌هایشان به دلیل بازرگانی در اقیانوس هند ثروتمند می‌شدند، مجزا می‌کند. اسرارآمیز‌ترین در میان همه که شناخت کمی از آن‌ها به دست آمده قلمروهای جنوب، به ویژه در دریاچه زمین‌های مرتفع جنگل‌های بارانی گرمسیری هستند، و بخش‌های جنوبی‌تر این ناحیه سخنگویانی به زبان بانتو زندگی می‌کردند که به اتفاق، فدراسیون‌هایی را به‌وجود آورده و رهبران خود را خدا تلقی می‌کردند.
 

قدیمی‌ترین قصه‌های قوم سان، به اسطوره‌های باستانی آفرینش این قوم یا بوش‌من‌های صحرای کالاهاری مربوط می‌شود و در ارتباط با زمانی بسیار قدیمی است که “نور غیر منظم” و شب‌های کاملاً تاریک بر آن حکومت می‌کند. داستان‌های ظهور، نخستین آهوان و شرح شکل‌گیری خورشید و ماه را بیان می‌کنند. سبک زندگی سان‌ها که متکی بر شکار است، نمایشگر قدیمی‌ترین نوع انسان در آفریقاست که با محیط وحش و آهوان و چند نوع سنگین جثه‌تر، که صیدهای او هستند، زندگی می‌کند. اساطیر سان نقشی مرکزی برای حیوانات و حشرات صحرایی قائل است و به ویژه برای آخوندک، که یک نیروی آفریننده در بسیاری از اسطوره‌های سان است، احترام قائل می‌شود. بر طبق دانسته‌های سان‌ها، آخوندک مقدس با پستاندار کوچکی به نام “نیراکس” ازدواج کرده بود، و دختر آن‌ها که “پورکوپینه” نام داشت نتیجه این وصلت است. در داستانی این پورکوپینه به همسری “کوامانگ‌آ”، یک نیای آغازین در می‌آید که او چوب صندلی را که آخوندک برای آفریدن نخستین “اِلاند”‌ها که نوعی گوزن آفریقایی است، به کار برده بود تا سان‌های گرسنه شکارش کنند، دور انداخته بود.
 

آخوندک الاند را در آب خنک که محصور در نیزاری انبوه بود نگاه داشت، و برای او عسل آورد تا بخورد. الاند کم کم رشد کرد تا به اندازه یک گاو نر قوی شد. روزی شکارچی جوانی با آخوندک به گودال آب رفت و با غریزه‌ای آسمانی این موجود عجیب را زیر نظر گرفت. بعد هنگامی که کوامانگ‌آ حرف‌های شکارچی و اینکه چه را دیده است شنید، کمانش را برداشت و راه گودال آب را پیش گرفت. در این موقع الاند با احتیاط از میان نی‌ها ظاهر شد تا آب بنوشد، و کوامانگ‌آ تیر مرگباری به سوی او انداخت که حیوان را از پای درآورد. آخوندک که در دوردست مشغول جست‌وجوی خوراک برای الاند بود، متوجه شد که عسل خشک شده است و دانست که این علامتی‌ست که نشان می‌دهد خون روی زمین تشنه پاشیده شده و گوزن باشکوهش به پایان شومی رسیده. او با شتاب به سوی گودال آب بازگشت. اما هنگامی که الاند را صدا کرد او نیامد. آخوندک گریه کرد. ردی از خون او را به جایی برد که شکارچیان حیوان را برای خوردن گوشتش قطعه قطعه می‌کردند. خشم سراپای آخوندک را فراگرفت و کوشید با تیر‌هایش شکارچیان را بکشد. اما تمام نیرویش گم شد و حتی به سوی خود او برگشت. آخوندک در میان درخت چه‌ها الاند مرده را پیدا کرد که از شاخه‌ای آویزان است و زرد آبی از پیشاب او خارج می‌شود. هنگامی که او آنجا را شکافت تاریکی در همه جا غرق شد و خورشید درخشان در زیر افق ظاهر شد. خود آخوندک هم برای لحظه‌ای نتوانست ببیند و به میان بوته‌ها رفت. او هنگامی که حالش بهتر شد پیشابدان را برداشت و به سوی آسمان پرتاب کرد، و آن به ماه تبدیل شد که تاریکی شب را برای راحت حال شکارچیان روشن می‌کند.
 

اکنون به داستانی می‌رسیم که نشانه می‌دهد زمانی خورشید در روی زمین زندگی می‌کرد.
سان‌ها برای نخستین ظهور خورشید در آسمان نیز داستانی دارند. در زمان‌های قدیم خورشید در میان قبایل بوته‌زار زندگی می‌کرد. او مانند مردان دیگر بود، به جز اینکه وقتی دستش را بلند می‌کرد از زیر بغلش نوری درخشان ظاهر می‌شد. اما تا دستش را پائین می‌آورد تاریکی زمین را فرامی‌گرفت. پیرزنی خردمند به نوادگانش آموخت تا پاورچین به سوی پیرمرد خورشید بروند و او را به آسمان پرتاب کنند، که در نتیجه نوری که او‌‌ رها می‌کند به دوردست برود و بر تمام موجودات زمین بتابد.
 

آنان آنقدر منتظر شدند تا خورشید برای خوابیدن روی زمین دراز کشید. سپس دزدانه به سوی او خزیده و در یک آن گرفتارش کردند، و او را روی سرشان تا غار بزرگ آسمان بردند. آنجا با صدای بلند به او گفتند که در همانجا بماند و دیگر به زمین بازنگردد. در دوردست، در میان بوته‌زار‌ها، بچه‌های خویشاوند، خورشید را دیدند که همانند گویی طلا در آسمان پدیدار شد و خوشحال شدند. این‌طور بود که تاریکی از آسمان رانده شد.
 

این داستان‌های نخستین به ما نشان می‌دهند که احتیاطاً مشکل اولیه انسان مسئله شکم است و پر کردن شکم. در عین حال روشنگر این معناست که انسان در هر حالتی به چگونگی و چرایی هستی می‌اندیشد، و بر وفق قانونی که می‌شناسد جهان را تعریف می‌کند. در این اسطوره‌های آفریقایی اهمیت حیوانات ویژگی می‌یابد. نه تنها اهمیت حیوانات شکار، بلکه اهمیت حشرات، و چیزی روشن می‌شود که قابل تأمل است: برای احترام گذاشتن به موجودی او مجبور نیست الزاماً بزرگ باشد. بلکه همانند آخوندک می‌تواند اهمیت معنوی پیدا کند.
 

در همین زمینه:
::برنامه‌های رادیویی شهرنوش پارسی‌پور در رادیو زمانه::