زمانه درباره اعتراضهای سراسری ایران در آستانه انقلاب ۵۷ بار دیگر به سراغ تحلیلگران و صاحبنظران رفت تا درباره گذشته و حال و آینده تظاهرات اعتراضی دیماه نظر آنها را جویا شود.
منیره برادران در گفتگو با زمانه به «اشباح انقلاب ۵۷ و جنبش ۸۸» در این اعتراضات اشاره کرد و توضیح داد چگونه اعتراضات سراسری از آنها فراتر رفتند؛ بیکاری و عدم دسترسی به بازار کار را مهمترین مشکل زنان امروز ایران دانست و بهعنوان کسی که تجربه طولانی زندانهای مخوف دههی شصت را از سر گذرانده، هشدار داد که نگران تکرار روشهای «بینهایت کثیفی» است که «از سال ۶۰ حاکمان در دستور کار قرار داده و در دوره های مختلف ادامه دادهاند». این گفتگو را در ادامه میخوانید.
***
■ تحلیلهای بسیاری پس از اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ منتشر شده. برخی آنها را کاملاً به علتهای اقتصادی فرومیکاهند، برخی آن را مصداق بارز شکاف کار و سرمایه یا نبرد طبقاتی میدانند، و برخی نیز علت اصلی را سیاسی میشمرند. به نظر شما آیا میتوان علت غایی توضیحدهنده برای اعتراضات اخیر یافت، آیا آنها چندعلتی و چندبنیانی بودند، و اساساً خودتان آنها را ــ به ویژه در مقایسه با تاریخ اعتراضی ایران معاصر، از انقلاب ۵۷ تا جنبش اعتراضی ۸۸ ــ چگونه ارزیابی میکنید؟
نمیتوان آن حرکت سراسری دی ۹۶ را با یک علت توضیح داد. نارضایتیهای مختلف اقتصادی، سیاسی و اقلیمی، ملی و ناشی از تبعیض بود که این بار نه خواستمحور، بلکه در شکل اعتراضی و نفی وضعیت موجود سرریز شد. امر مشهود در آن حرکت این بود که مردم دیگر امیدی به اصلاح در این سیستم نمیبینند. معترضان کاملاً آگاه بودند و در شعارهاشان منعکس بود که مشکلات اقتصادی مثل گرانی و بیکاری با فساد و غارت دستگاه حکومتی، رانتخواری و امتیازدهیهای بیحد و حساب به وابستگان و نزدیکان دایره قدرت، دستگاههای دینی، نظامی و امنیتی گره خورده است.
در مقایسه این حرکت با جنبش ۸۸ و انقلاب ۵۷، من هم خاطره نوستالژیک و هم شبح انقلاب ۵۷ را در جنبش سال ۸۸ و در حرکت دی ۹۶ میبینم. ولی با تفاوتهائی. انقلاب ۵۷، در جمهوریخواهیاش شکست خورد، مصادره شد و حکومت اسلامی پایان تلخ آن بود. ولی میراث آن، یعنی اراده و امکان شورش بر علیه دستگاهی سهمگین که دژی غلبه ناپذیر مینمود، به جامانده است.
از طرف دیگر خواستهای تحقق نیافته آن، خلاصهشده در همان عنصر جمهوریخواهی، در خاطره جمعی حضور دارد. هر دوی اینها خود را در جنبش ۸۸ و حرکت دی ۹۶ نشان داد. روشن است که این به هیچوجه به معنای تداوم انقلاب ۵۷ نیست. حالا مردم با قدرتی دیگر و آن هم از نوع دینی طرف هستند که به مراتب خشنتر و مخربتر است. ولایت فقیه و حکومت مبتنی بر دین موضوعهای جدید عاجلی را به اعتراضات افزوده، بدیل و تصویر نظام آینده را در مقایسه با انقلاب ۵۷ شفافتر ساخته است. اعتراض به تبعیضهای جنسیتی و دینی، به خفقان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، که همگی در نفی دیکتاتوری با چشمانداز جدائی دین از حکومت، یعنی جمهوری بدون اسلام تبلور مییابند.
در جنبش ۸۸، سوای حضور پنهان و آشکار عنصر سرکوب شده انقلاب ۵۷، یعنی جمهوریخواهی، که خود را در شعار “جمهوری ایرانی” بروز داد، خاطره نوستالژیک انقلاب هم حضور داشت. در مناسک آن، مثلا در الله اکبر گفتنها، پشت بام رفتنها، راهپیمائیهای آرام و انتخاب خیابان آزادی برای راهپیمائی بزرگ، استفاده از فضاهای نماز جمعه و عاشورا. این نشانهها، که البته بیتاثیر از رهبری آن جنبش نبود، در پارادوکسی طنزگونه نمایان شد. بخش چشمگیر مردمی که به خیابانها آمدند و میلی به ترک سنگرشان نداشتند، با هویت دینی شناختهنمیشدند و خواستار آزادیهائی بودند که حکومت اسلامی از آنها دریغ داشتهاست. و بر خلاف میرحسین موسوی دهه ۶۰ برایشان نه “دهه زرین” بلکه خاطره محرومیتها، جنگ و دوره سیاه اعدامها بود.
در حرکتهای اخیر هم به گونه ای دیگر تجربه انقلاب ۵۷ خود را نشان داد. پارادوکس این بار پررنگتر بود: از یک طرف میراث آن، یعنی “انقلاب امری ممکن است” حضور داشت و از طرف دیگر، شبح شکست آن، که خود را در شعارهائی چون “رضاشاه، روحت شاد” و گاه در حسرتی نوستالژیک به دوره قبل از انقلاب بروز داد. آن حسرت به گذشته بیشتر از آنکه میل جدی به بازگشت سلطنت باشد، حکایت از خشم و بیزاری از روحانیت و اعتراض به حاصل انقلاب ۵۷ دارد.
حرکت دی ۹۶ به سرعت سرکوب شد و فرصت نیافت که هویت خود را شفاف کند. ولی آنچه روشن بود گرایش قوی به نفی کل حاکمیت و بر خلاف جنبش ۸۸، فارغ از گفتمان اصلاحطلبی بود. همین نکته این احتمال را فراروی ما قرار میدهد که حرکت دی ۹۶ شروع جنبشی برای سرنگونی است.
■ به نظر شما چه طور میتوان این اعتراضات را ار دریچه سرکوب و تبعیض جنسیتی فهمید؟ به طور خاص، آیا میتوان ارتباط مستقیمی ــ چه منفی و چه مثبت ــ بین این اعتراضات و مسئله زنان در جمهوری اسلامی ایران یافت، .و اگر آری، چگونه؟
تبعیض در اشکال گوناگونش یکی از موارد اعتراض حرکت های اخیر بود. در تبریز اعتراض به تبعیضات های ملی مشهود بود. احتمالا در مناطق کردنشین و خوزستان هم این تبعیضات از انگیزه های اعتراض بودهباشند. تبعیض دیگری که تا کنون هیچوقت به چنین روشنی خود را نشان ندادهبود، تبعیض علیه شهرهای کوچک بود: مثلا تبعیض در تقسیم بودجه، ایجاد کار و امکانات، تبعیضها در بی توجهی به مسائل اقلیمی در شهرهای کوچک در مقایسه با مرکز.
در حرکتهای اخیر هم به گونه ای دیگر تجربه انقلاب ۵۷ خود را نشان داد. پارادوکس این بار پررنگتر بود: از یک طرف میراث آن، یعنی “انقلاب امری ممکن است” حضور داشت و از طرف دیگر، شبح شکست آن، که خود را در شعارهائی چون “رضاشاه، روحت شاد” و گاه در حسرتی نوستالژیک به دوره قبل از انقلاب بروز داد. آن حسرت به گذشته بیشتر از آنکه میل جدی به بازگشت سلطنت باشد، حکایت از خشم و بیزاری از روحانیت و اعتراض به حاصل انقلاب ۵۷ دارد.
ولی اینکه تبعیض جنسیتی چقدر در این اعتراضات حضور داشت، برای ما- حداقل برای من- ناروشن است. زنان حضور داشتند ولی این حضور با توجه به رشد آگاهی جنسیتی در بین زنان و حضور فعال آنها در عرصه های مختلف و در اعتراض به نابرابریهای جنسیتی چندان چشمگیر نبود. یک دلیل آن میتواند این باشد که در حرکت دی ۹۶ شهرهای کوچک، که فضاهای سنتی در آنها قویتر است، نسبت به شهرهای بزرگ و به ویژه تهران دست بالا را داشتند. دلیل دیگر حضور کمرنگ اقشار میانی بود که در اعتراض به تبعیضهای جنسیتی، زنان این بخش جامعه تا کنون فعالتر بودهاند.
من یکی دیگر از دلایل حضور کمرنگ زنان را در حرکت اخیر در نگاه حاکم بر جامعه در مسئله بیکاری میبینم. میدانیم که بیکاری، این مهمترین موضوع اعتراض، در بین زنان گستردهتر است. ولی این موضوع با تحمیل نقش مادر و خانهدار به زنان پوشیده می ماند. حتی ممکن است زنان هم، حتی زنان تحصیلکرده، به این نقش تن دهند و آگاهی لازم را بر حق کار نداشتهباشند. از طرف دیگر همین زنانی که “خانهدار” به حساب میآیند، نقش مهمی در کسب درآمد خانواده دارند از شغلهای خانگی گرفته تا کارهای مختلف سیال بیرون از خانه. ولی در تصویر عمومی از جوانان بیکار، مردان بیکار برجسته میشوند. بر همین بستر شاید خود زنان هم کمتر بر حق خود برای کار آگاه باشند و بر آن پافشاری کنند.
■ چه طور میتوان اعتراضات ایران را در بستر جهانی اعتراضات و فرمهای جدید مبارزه و مقاومت قرار داد (بهویژه، در مقایسه با بهار عربی و در میان آنها، تونس که تقریباً همزمان با ایران اعتراضات مشابهی را از سر گذراند)؟
در مقایسه حرکت دی ۹۶ با بهار عربی شباهتها زیاد است: فرودستان پایه اصلی حرکت بودند؛ بر پایه تجربههای پیشین که راههای اصلاحات را بسته میدیدیند، با میل به سرنگونی به خیابان آمدند؛ شروع و پیشبرد حرکتها از درون جامعه و راههای ارتباطی و هماهنگی رسانههای اجتماعی بودند.
ولی یک تفاوت اساسی بین حرکت دی ۹۶ با تمام حرکتهای بهار عربی وجود دارد: بر خلاف بهار عربی، که نیروهای اسلام گرا هم در رقابت با نیروهای لائیک در آن حضور داشتند، حرکت دی ۹۶ به تمامی علیه بنیادگرائی حاکم بود و هیچ عنصر دینی در آن حضور نداشت. جامعه ایران چهل سال حاکمیت دینی را تجربه کرده و حال به نفی آن برخاسته است.
در تونس نیز، کشوری که بهار عربی از آنجا آغاز شد و پیروز هم بیرون آمد، همزمان با حرکت دی ۹۶، شاهد اعتراضات فرودستان بودیم. مشکلات اقتصادی و بیکاری و همچنین سرخوردگی از حکومت جدید در حل مشکلات معیشتی مردم را به خیابان کشاند. ولی در تونس امروز، که دموکراسی را تجربه میکند، مردم را به گلوله نبستند، دستگیر و ناپدید نکردند. در تونس سندیکاهای کارگری و سازمان های مخالف ممنوع نیستند، رسانه ها آزادند، روزنامهنگار به زندان نمی افتند، قوانین نه زن ستیز، که به نفع زنان نوشته شده و غیره. پس می توانیم انتظار داشته باشیم که در این کشور صداهای اعتراضی شنیده شود.
ولی اعتراضات اخیر تونس باید تجربه خوبی باشد بر اینکه دموکراسی به تنهائی راهحل تمام مشکلات نیست و بدون عدالت اقتصادی و رفع بیکاری و فقر چقدر میتواند متزلزل باشد.
■ به نظر شما چپ ایران در این اتفاقات چه نقشی میتوانست بازی کند و چه نقشی بازی کرده است؟
ما نمیتوانیم به در این مورد با فاکت اظهارنظر کنیم. میتوانیم حدس بزنیم که چنان حرکت سراسری و تا حدی هماهنگ بدون سازماندهی پدید نمیآمد. و میتوانیم با اطمینان بگوئیم که در این حرکت تمایل به نفی تمامیت رژیم مشهود بود، خصلت لائیک داشت و عدالت طلب بود. اینها حکایت از سربرآوردن صدائی دیگر، صدائی مخالف یا بهتر بگوئیم بالا آمدن دوباره صدائی است که سرکوب سیستماتیک رژیم آن را برای مدتها به خفا برده بود. و چه بسا این صدا، که در شعار “نان، کار، آزادی” تبلور یافت، صدای چپ است.
■ شما زندان های ایران را تجربه کردید. چه نظری درباره اخبار اخیر از مرگ زندانیان داخل زندانها و توجیهات مقام های حکومتی دارید؟
خبرهائی که از زندان میرسند، بشدت نگرانکننده هستند. دیده ایم که حکومت اسلامی در زندانهایش، به ویژه دوره هائی که خود را مورد تهدید دیدهاست، مانند دهه ۶۰ و سال ۸۸، از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است. یکی از نگرانیهای بزرگ من، این است که رژیم باز هم مصاحبه های تلویزیونی راه بیاندازد، زندانیها را وادار کند که علیه خود و حرکتی که در آن شرکت داشتند، “اعتراف” کند. شیوه بینهایت کثیفی که از سال ۶۰ حاکمان در دستور کار قرار داده و در دوره های مختلف ادامه دادهاند.
گرچه بر کسی پوشیده نیست که اعترافاتی که زیر شکنجه صورت بگیرد، اعتباری ندارد. با اینهمه اثر ویرانگرش را هم بر کسی که وادار می شود جلوی دوربین بنشیند و هم بر مخاطبان را نباید نادیده گرفت. از طرف دیگر اینها زمینهسازی تشدید سرکوب و خفقان و توجیه برای اعدام مخالفان و معترضان است. به نظر میرسد این بار میخواهند سناریوی معتاد بودن تظاهرکنندگان را علم کنند. در روزهای گذشته مقدمه آن را شروع کردهاند با معتاد خواندن کسانی که ناچار شدند مرگشان را در زندان تائید کنند. با تاکید بر اینکه هر انسانی حق اعتراض دارد و معتاد بودن از این حق نمیکاهد، و این اعتقاد که مسبب اعتیاد در جامعه خود حکومت است، ولی معتاد نامیدن مترضان، چیزی نیست جز تخریب چهره آنها.
گرچه بر کسی پوشیده نیست که اعترافاتی که زیر شکنجه صورت بگیرد، اعتباری ندارد. با اینهمه اثر ویرانگرش را هم بر کسی که وادار می شود جلوی دوربین بنشیند و هم بر مخاطبان را نباید نادیده گرفت. از طرف دیگر اینها زمینهسازی تشدید سرکوب و خفقان و توجیه برای اعدام مخالفان و معترضان است. به نظر میرسد این بار میخواهند سناریوی معتاد بودن تظاهرکنندگان را علم کنند. در روزهای گذشته مقدمه آن را شروع کردهاند با معتاد خواندن کسانی که ناچار شدند مرگشان را در زندان تائید کنند. با تاکید بر اینکه هر انسانی حق اعتراض دارد و معتاد بودن از این حق نمیکاهد، و این اعتقاد که مسبب اعتیاد در جامعه خود حکومت است، ولی معتاد نامیدن مترضان، چیزی نیست جز تخریب چهره آنها.
در مورد قتل زندانیان که تا حالا به ده مورد رسیده و رژیم تنها دو مورد آن را با ادعای “خودکشی” تائید کرده، باید خیلی حساس بود و از نهادهای بین المللی خواست که بر رژیم ایران فشار آورند. حرکت بزرگی که در دی ۹۶ ایران را لرزاند، به احتمال زیاد باز سربرخواهدآورد. ما، به ویژه کسانی که در خارج از ایران هستیم، می توانیم نهادهای مختلف حقوق بشری، پارلمانها و نهادهای دموکراتیک را در فشار به ایران فعال کنیم و بکوشیم از تلفات انسانی اعتراضات مردم بکاهیم.
■ با توجه به خلاء رهبری در اپوزیسیون ــ چه درون ایران و چه خارج آن ــ، این اعتراضات چه تأثیری در بازآرایی نیروهای سیاسی در ایران میگذارد؟
تنها می توانم آرزو کنم که نیروهای مخالف نه اختلافهاشان، بلکه اشتراکاتشان را مبنای حرکت های مشترک و هماهنگ قرار دهند. روشن است که این به معنای نفی نقد دیگری و شفافسازی مواضع خود نیست.
■ به نظر شما بهترین سناریویی که از پی این اتفاقات میتواند رخ دهد، چیست؟
برچیده شدن بساط این حکومت و برقراری نظامی مبتنی بر آزادی، دموکراسی، برابری، قانونی بر پایه موازین حقوق بشر، رفع هرگونه تبعیضها و فقر و … و همه اینها با نفی نظامیگری و دخالت، و رابطه مسالمتآمیز با دیگر کشورها.
“تنها می توانم آرزو کنم که نیروهای مخالف نه اختلافهاشان، بلکه اشتراکاتشان را مبنای حرکت های مشترک و هماهنگ قرار دهند. روشن است که این به معنای نفی نقد دیگری و شفافسازی مواضع خود نیست” آرزوی زیبائی است ولی تا زمانی که دموکراسی خواهی به هدف غائی ما تبدیل نشود این اتحاد امکان ندارد. هیچ یک از تشکلهای سیاسی ایران متاسفانه آزادی خواه نیستند و آزادی را وسیله ای برای فتح قدرت میدانند.
شهروند / 03 February 2018