بهروز روستا – رابطهای که ما با مادر و پدرمان داریم در هر مرحله از زندگی دستخوش تغییراتی میشود. وقتی کودک هستیم، احساسی که ما از خودمان داریم بسیار شبیه احساسی است که والدین ما به ما دارند؛ یعنی سعی میکنیم رضایت آنها را به دست بیاوریم و بچه خوبی باشیمY اما وقتی بزرگتر میشویم، دیدگاه آنها برای ما کمتر اهمیت پیدا میکند و میخواهیم بدانیم آیا آنها ما را همانطور که هستیم میپذیرند یا نه.
خوشبختانه والدینی وجود دارند که بچه همجنسگرایشان را میپذیرند و او را همانطور که هست دوست دارند. اما از طرف دیگر، والدینی هم هستند که به خاطر نداشتن آگاهی یا داشتنِ انتظارات سفت و سخت، طول میکشد تا با هویت تازه فرزندشان کنار بیایند.
همجنسگرایان معمولاً قبل از آشکارسازی برای والدین، ترسها و نگرانیهایی دارند. فرد همجنسگرا میخواهد بداند:
والدیناش چه واکنشی نشان خواهند داد؟ خشمگین میشوند یا گریه میکنند؟
آیا دیگر دوستاش نخواهند داشت؟
آیا فکر خواهند کرد که وی ناهنجار و غیر طبیعی است؟ مثلاً فکر کنند که بیمار است؟ یا دمدمیمزاج است، یا حتی احمق؟
آشکارسازی فرصتی است برای عمیقترکردن و معنیدارکردن رابطه ما با والدینمان. برای همین است که باید زمانی آشکارسازی کرد که همگی آماده پذیریش این مسئله باشند، تا نتیجه آشکارسازی مثبت باشد و موجب تحکیم رابطهها شود.
۱ – آیا فکر خواهند کرد که سردرگم است؟ مثلاً فکر کنند که چون سناش پایین است نمیفهمد، یا کسی مغزش را شسته یا راهنمایی بدی کرده است؟
۲ – آیا او را از خانه میاندازند بیرون؟
۳ – آیا حمایت مالیشان را قطع میکنند؟ حمایتهایی مثل شهریه دانشگاه و لباس و سرپناه و غذا.
۴ – آیا زندگی بعد از آشکارسازی غیر قابل تحمل میشود؟
فرزند همجنسگرایی که بزرگسال و جوان است، نگران آن است:
۱ – آیا رابطهاش با والدیناش قطع خواهد شد؟ یعنی دیگر با وی حرف نخواهند زد و نمیخواهند که او را ببینند؟
۲ – چطور باید با والدیناش برخورد کند؟
۳ – چه قضاوتی درباره وی خواهند داشت؟
۴ – به دیگر اعضای خانواده چه خواهند گفت؟ به برادرها، خواهرها، مادربزرگ و پدربزرگ.
۵ – آیا خودشان را سرزنش میکنند که ای کاش فرزندشان را بهتر تربیت میکردند؟
جوانان همجنسگرا معمولاً صبر میکنند تا مستقل شوند و امکان بیشتری برای آشکارسازی به والدینشان داشته باشند. بعضیها هم چون از والدین پیرشان سرپرستی میکنند شاید آشکارسازی نکنند. ترسِ ازدستدادن رابطه و ترس از آسیبرساندن به عزیزان، میتواند میان ما و والدینمان جداییِ عاطفی بیاندازد.
آشکارسازی اما فرصتی است برای عمیقترکردن و معنیدارکردن رابطه ما با والدینمان. برای همین است که باید زمانی آشکارسازی کرد که همگی آماده پذیریش این مسئله باشند، تا نتیجه آشکارسازی مثبت باشد و موجب تحکیم رابطهها شود.
والدین هم باید آشکارسازی کنند
والدین بهسختی میتوانند هویت تازهی فرزندشان را بپذیرند اگر نفهمند که این هویت چیست. آنها اول از همه نمیخواهند بپذیرند که فرزندشان همجنسگراست؛ شاید چون میترسند که با این حقیقت روبهرو شوند.
والدین خودشان هم میتوانند تجربه آشکارسازی داشته باشند. این تجربه، هدف مهمی دارد: این تجربه آنها را وادار میکند تا از نو به همه چیزهای مربوط به این موقعیت فکر و فرصت پیدا کنند تا جوابها را پیدا کنند.
ممکن است به نظر برسد که نگرش والدینمان اصلاً تغییر نکرده است و نگران شویم که آیا آنها با گرایش جنسی ما کنار خواهند آمد یا نه. به یاد داشته باشیم که آنها هنوز به جواب نرسیدهاند: آنها در مرحلهی گذار هستند و تنها کسی که از وضعیت آنها خبر دارد خودشان هستند.
ممکن است بعد از آشکارسازی ما دچار اندوه و غم بشوند. آنها توقعات و انتظاراتی از ما داشتهاند و وقتی فهمیدهاند که آن برنامهها همه نقش بر آب شده است دچار اندوه میشوند و میدانند که باید تصویر جدیدی از ما وارد ذهنشان کنند. این تصویر جدید میتواند در آینده موجب شادی واقعی ما شود.
روانشناس و مشاور نمیتواند ما را دگرجنسگرا کند. روانشناس اگر حرفهای باشد و متعهد، میداند که چنین کاری بعید است. همجنسگرایی سالهاست که از فهرست بیماریها و اختلالهای روانی حذف شده است و نیاز به درمان ندارد.
اگر حالا و همین الان نمیتوانند مسئله گرایش جنسی ما را درک کنند، بالاخره زمانی خواهد رسید که درک کنند. بهشان وقت بدهید تا مثل همهی انسانها و همه والدین رشد کنند و درکشان بیشتر شود!
آشکارسازی والدین پنج مرحله دارد:
۱ – شوکشدن و تعجبکردن
۲ – انکارکردن
۳ – خشمگینشدن و احساس گناهکردن
۴ – تصمیمگرفتن
۵ – پذیرش
۱ – شوکشدن و تعجبکردن
طول و مدت شوکشدن والدین ممکن است چند دقیقه باشد و ممکن است چند هفته باشد. ممکن است فکر کنند که ما تغییر کردهایم. خب این زمان میبرد تا بفهمند که تغییر نکردهایم و آنها اشتباه میکردند.
در واقع آنها باید ذهنیت خودشان را نسبت به ما تغییر بدهند. اگرچه ممکن است بعضی از والدین نگرش بدی داشته باشند و از اینکه احساساتشان دستخوش طوفان شده است نگران شوند.
۲ – انکارکردن
در مرحله انکار، ممکن است والدین گریه کنند. هرچند سخت است که ببینیم والدینمان رنج میبرند و گریه میکنند، اما اجازه دهیم که این احساساتشان را بروز دهند.
ممکن است به ما بگویند که دچار سوءتفاهم شدهایم و داریم اشتباه میکنیم. عصبانی نشوید، بعضی از والدین نیاز دارند که بفهمند آیا واقعاً ما مطمئن هستیم و اشتباه کردهایم یا نه. آرام باشیم، اما تاکید کنیم که حس و امیال درونیمان را میشناسیم و به این مسئله اطمینان داریم.
ممکن است فکر کنند که باید این مسئله را با یک روانشناس در میان بگذارند. مشاوره خانوادگی کمک بزرگی است، اما باید مطمئن باشیم که فرد مشاور دارای سوگیری و ذهنیت منفی نسبت به همجنسگرایی نباشد. مشاوره در هر حال کار خوبی است؛ چه در این زمینه، چه در همه زمینهها و مشکلات خانوادگی.
روانشناس و مشاور نمیتواند ما را دگرجنسگرا کند. روانشناس اگر حرفهای باشد و متعهد، میداند که چنین کاری بعید است. همجنسگرایی سالهاست که از فهرست بیماریها و اختلالهای روانی حذف شده است و نیاز به درمان ندارد.
طبیعی است که والدین ما در درجه اول نخواهند که در این زمینه با ما بحث کنند. والدین گاهی نیاز به زمان و همچنین مکان دارند تا درباره مشکلاتی که در روابط با فرزندانشان دارند فکر کنند. اینکه دوست نداشته باشند با ما در این زمینه حرف بزنند را حمل بر آن نکنیم که میخواهند فرار یا وانمود کنند که چنین وضعیتی اصلاً پیش نیامده است. آنها خودشان به ما نشان خواهند داد که چه زمانی آماده هستند تا بحث را ادامه دهند.
پدر و مادر ما ممکن است نگرش یکسانی نسبت به همجنسگرایی نداشته باشند. اگر برای مثال پدرمان موافق است و مادرمان مخالف، سعی نکنیم که آنها را رو در روی یکدیگر بگذاریم و باهم دشمن هم کنیم. کلید موفقیت، آموزش است؛ اگر میخواهیم والدینمان ما را بپذیرند، باید به آنها خیلی چیزها را یاد بدهیم. سعی کنیم به آنها احترام بگذاریم و برای پیشرفت بهشان کمک کنیم.
در بخش بعدی، به مرحلههای خشمگینشدن و احساس گناهکردن، تصمیمگرفتن، و پذیرش خواهیم پرداخت.
سلام خسته نباشید . عکسی رو که تو قسمت “انکار کردن” گذاشتید متعلق به یک انیمیشن کوتاه است . میشه اسم این انیمیشن کوتاه رو ذکر کنید
مهتاب / 26 November 2011
سلام/مثل همیشه مطالبتون عالی هست.
از یه جای زیبا / 27 November 2011
خجالت نميكشيد افراد مسن را كه تقريبا ناممكن است ديدگاهشان درمورد مسائل تغيير كند به تحمل چنين رنجي مجبور ميكنيد؟
گرايش جنسي هركسي به خودش ربط دارد و سليقه جنسي از نظر من مهمتر از ذائقه غذايي نيست. دوستان همجنسگراي بسيار هم دارم و آنها برايم هيچ تفاوتي با ديگر دوستانم ندارند ولي واقعا شرم نمي كنيد آنان را تشويق به اعمال چنين خشونتي عليه والدينشان ميكنيد؟
اين كار بسيار غيرانساني است. متاسفم.
خورشيد / 02 December 2011
خانم يا آقایِ خورشيد،
اين جا کسی کسی را مجبور به کاری نکرده است. کاش همزمان با سوالی که مطرح کرده ايد از خود می پرسيديد: جامعه یِ دگر جنسگرا اعم از خانواده و غير، خجالت نمی کشد يک عمر با تماميتِ يک انسان مبازره می کند؟!
اين انسان حق ندارد برایِ پذيرفته شدن از طرفِ کسانی که قرار است عزيز ترين کسانمان باشند تلاش کند؟ مادر، پدر، پدر بزرگ و مادر و بزرگ و سايرِ اعضایِ خانواده قرار است نزديک ترين هایِ ما باشند. اگر قرار است مهم ترين مسايلِ زندگیِ ما را ندانند که ديگر چيزی به جز يک والد و توليد کننده یِ کودک نيستند.به آن ها نمی توان نامِ مادر و پدر داد.
محمد / 14 December 2011
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
سلام خسته نباشید . عکسی رو که تو قسمت “انکار کردن” گذاشتید متعلق به یک انیمیشن کوتاه است . میشه اسم این انیمیشن کوتاه رو ذکر کنید
مهتاب / 26 November 2011
سلام/مثل همیشه مطالبتون عالی هست.
از یه جای زیبا / 27 November 2011
خجالت نميكشيد افراد مسن را كه تقريبا ناممكن است ديدگاهشان درمورد مسائل تغيير كند به تحمل چنين رنجي مجبور ميكنيد؟
گرايش جنسي هركسي به خودش ربط دارد و سليقه جنسي از نظر من مهمتر از ذائقه غذايي نيست. دوستان همجنسگراي بسيار هم دارم و آنها برايم هيچ تفاوتي با ديگر دوستانم ندارند ولي واقعا شرم نمي كنيد آنان را تشويق به اعمال چنين خشونتي عليه والدينشان ميكنيد؟
اين كار بسيار غيرانساني است. متاسفم.
خورشيد / 02 December 2011
خانم يا آقایِ خورشيد،
اين جا کسی کسی را مجبور به کاری نکرده است. کاش همزمان با سوالی که مطرح کرده ايد از خود می پرسيديد: جامعه یِ دگر جنسگرا اعم از خانواده و غير، خجالت نمی کشد يک عمر با تماميتِ يک انسان مبازره می کند؟!
اين انسان حق ندارد برایِ پذيرفته شدن از طرفِ کسانی که قرار است عزيز ترين کسانمان باشند تلاش کند؟ مادر، پدر، پدر بزرگ و مادر و بزرگ و سايرِ اعضایِ خانواده قرار است نزديک ترين هایِ ما باشند. اگر قرار است مهم ترين مسايلِ زندگیِ ما را ندانند که ديگر چيزی به جز يک والد و توليد کننده یِ کودک نيستند.به آن ها نمی توان نامِ مادر و پدر داد.
محمد / 14 December 2011