شهرنوش پارسیپور- پاو – شکاف برداشتن/سهخطی بالا که ان در سکون، کوهستان/سهخطی پائین: کوون واکنش، زمین/خطهای تاریک تقریبا به آخرین حد رسیدهاند و با اعمال نفوذی متلاشی کننده در حال از میان برداشتن آخرین خط محکم و روشن هستند.
نیروهای فرودست و تاریک بر نیروهای قوی و برتر غلبه میکنند؛ این نه با هدف مستقیم، بلکه با روشی فرسایشی و نامحسوس است؛ پس مقطعی میرسد که نیروی روشن سقوط میکند. خطوط ترکیب کننده ششخطی نمایشگر یک خانه هستند، خط بالا سقف خانه است، و چون سقف شکاف برداشته است خانه در هم خواهد رومبید. ششخطی نمایشگر ماه نهم، آذر ماه است. نیروی یین با قدرت فراوان به بالا اعمال نفوذ میکند و هماکنون است تا جانشین کامل نیروی یانگ بشود.
داوری
شکاف برداشتن. پیشرفتی حاصل نمیشود تا
شخص بتواند به جایی برود.
این نمایشگر زمانیست که مردم پست به بالا هجوم میآورند و مقطعیست که آنها چند انسان برتری را که باقی ماندهاند به پائین میکشند. در چنین شرایطی، که فرمان زمان است، انسان برتر موقعیت مناسبی برای به عهده گرفتن کاری را ندارد.
در چنین زمان بدبختی روش درست استنتاج کردن از شکل تصاویر و نتایج آنها به دست میآید. سه خطی پائینی نماد زمین است، که ویژگی آن فرمانبرداری و وقفشدگیست. سهخطی بالایی کوهستان است که ویژگی آن سکون است. این نمایشگر آن است که شخص باید تسلیم زمانه بد باشد و آرام باقی بماند. چرا که این به معنای پرسیدن در باب عمل انسان نیست، بلکه شرایط زمانی را در مد نظر قرار میدهد، که بر وفق قوانین آسمانی، نمایشگر تناوب افزایش و کاهش و پری و خالیست. جنگیدن با شرایط زمانی غیر ممکن است. پس نه از سر ترس، بلکه از سر عقل است که فروتن مانده و از عمل کردن پرهیز میشود.
انگاره
کوه بر زمین استوار است.
انگاره شکاف برداشتن
از این قرار آنان که در بالا هستند تنها زمانی میتوانند موقعیتشان را تضمن کنند
که با سخاوتمندی به پائیندستان بخشش کنند.
شخص باید خود را با زمان تطبیق داده و بیدرنگ از خطر جلوگیری کند. مقاومت ازسر لجبازی در حفظ نظرگاهها منجر به سقوط میشود.
کوه روی زمین استوار است. هنگامی که شیب تند و باریک است، به دلیل فقدان تکیهگاه باید فروبریزد. موقعیت آن تنها زمانی قویست که از زمینی برآمده باشد که گسترده و قویست، نه مغرور و سراشیب. به همین ترتیب آنان که فرمانروا هستند روی بنیاد مردمی میایستند. آنان بایستی همانند زمین که همه را روی خود حمل میکند بخشنده و نیکوکار باشند. پس آنان نیز موقعیت خود را همانند کوهی مستحکم بنیاد میگذارند.
خطها
شش در خط نخست یعنی:
پایه تخت شکسته است.
آنان که مقاومت میکنند نابود میشوند.
بداقبالی.
مردم فرودست در حال اوج گرفتن هستند و دزدانه از پائین تخریب میکنند تا جایی را که انسان برتر قرار دارد از او بگیرند. آن پیروانی که به رهبر وفادار هستند به دست اوباش و توطئهکنندگان نابود میشوند. موقعیت نمایشگر بلاست، پس کاری نباید کرد به جز انتظار کشیدن.
شش در خط دوم یعنی:
تخت در حاشیه شکسته است
آنان که مقاومت میکنند نابود میشوند.
بداقبالی.
نیروی مردم فرودست رو به رشد است. خطر به فرد نزدیک میشود؛ هماکنون نشانههای شفافی وجود دارد که آرامش به هم خورده است. علاوه بر آن، شخص در این موقعیت خطرناک هیچ یار و یاوری از بالا و پائین ندارد. در این تنهاماندگی شدت احتیاط شرط عقل است. شخص باید خود را با زمان تطبیق داده و بیدرنگ از خطر جلوگیری کند. مقاومت ازسر لجبازی در حفظ نظرگاهها منجر به سقوط میشود.
شش در خط سوم یعنی:
او از آنها بریده است. سرزنشی نیست.
شخص خود را در موقعیت شرورانهای مییابد که به دلیل وابستگیهای بیرونی او شکل گرفته. اما او رابطه درونی با انسان برتر دارد، و در جریان این رابطه او استقرار یافته و راه خود را از مردم فرودستی که او را احاطه کردهاند جدا میکند. البته این مسئله او را به رویارویی با آنها وامی دارد، اما این غلط نیست.
شش در خط چهارم یعنی:
تخت تا پوسته آن شکافته است.
بداقبالی.
اینجا بلایا نه تنها موقعیت مکان را زیر تأثیر گرفته، بلکه اشغالکنندگان آن را نیز تحت تأثیر قرار داده. هیچ اخطار یا تفسیر دیگری اضافه نمیشود. بداقبالی به قله رسیده است: دیگر نمیتوان از آن پرهیز کرد.
شش در خط پنجم یعنی:
یک گله ماهی. نظر لطف از ناحیه بانوان دربار میآید.
همه چیز در این جهت عمل میکند.
اینجا، طبیعت نیروی تاریک، به دلیل نزدیکی به خط قوی، اصل نوردهنده در بالا، تغییر میکند. دیگر با اصل قوی در معنای توطئه کردن رودر رو نمیشود، بلکه به راهنمایی او گردن میگذارد. بهراستی که این خط پنجم به عنوان سرپرست خطهای ضعیف دیگر، همهی آنها را به سوی خط قوی هدایت میکند، همانطور که یک شاهزاده خانم ندیمههای خود را همانند گلهای ماهی به سوی شوهرش میبرد و لطف او را جلب میکند. از این قرار عنصر پائینتر داوطلبانه خود را در فرودست عنصر بالاتر قرار میدهد و به این علت به شادمانی میرسد و بالاتر نیز در موقعیت خود ابقاء میشود. پس همه چیز به خوبی در جریان است.
نه در خط بالا یعنی:
میوه بزرگی وجود دارد که هنوز خورده نشده است.
انسان برتر کالسکهای مییابد.
خانه انسان فرودست از هم میپاشد.
در اینجا شکاف برداشتن به انتهای خود میرسد. هنگامی که بداقبالی خود را تحلیل میبرد، زمانهای بهتر بازمیگردند. هسته خیر باقی میماند، و این درست همان آنیست که میوه روی زمین میافتد و هسته آن از سر نو رشد میکند. انسان برتر دوباره نفوذ پیدا کرده و مؤثر میشود. او بهگونهای از طرف افکار عمومی حمایت میشود که گویی سوار بر کالسکهایست. اما شرارت انسان فرودست به خود او صدمه میزند. خانه او از هم میپاشد. قانون طبیعت در اینجا دست در کار است. شر صرفاً نابودکننده خیر نیست، بلکه بدون شک خودش را نیز نابود میکند. زیرا شر، که در انکار مطلق میزید با تکیه بر قدرت خود قادر به ادامه حیات نیست. برای انسان فرودست بهترین این است که تحت مهار انسان برتر باشد.
در همین زمینه: