نادیا پارسا – قاچاق زنان و بهرهکشی جنسی از آنان در هند پدیدهای شناخته شده است. اما فعالان مبارزه با قاچاق زنان، شاید کمتر شناخته شده باشند.
“نسیمه” در یکی از بدنامترین فاحشهخانههای هند دنیا آمده و همان جا نیز بزرگ شده، اما هماکنون یکی از فعالان دو عرصه حقوق زنان و حقوق بشر است. “گاتوم سینگ”، گزارشگر الجزیره توضیح میدهد که چگونه در جریان آشنایی با نسیمه در تابستان گذشته تصیمی میگیرد فیلمی با عنوان “دختران فاحشهخانه” بسازد.
گاتوم سینگ: مجلههای دستنویس هند، همیشه برایم جالب بودهاند. زمانی که دنبال موضوعی برای وبلاگم میگشتم با مجلهای برخوردم که به نظرم خیلی جالب آمد.”جوگنو” نام نشریهای ماهیانه است که در طول ۱۰ سال گذشته در ۳۲ صفحه توسط کارگران جنسی فاحشهخانه “چاتوربوج-استان” در منطقه “بیهر”، در نزدیک مرز نپال نوشته و منتشر میشود.
این فاحشهخانه بزرگ، محل زندگی و سکونت حدود ده هزار زن و کودک است و با نام معبد “چاتوربوج- استان” که در داخل آن قرار دارد شناخته میشود. کارشناسان تاریخ معتقدند که این بنا در دوره مغولها ساخته شده است. تنفروشی در این منطقه، سنتی خانوادگی است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
من که بسیار مجذوب این ماجرا شده بودم، با مسئولان نشریه تماس گرفتم. هنگامی که در جریان جزئیات بیشتری درباره مجله “جوگنو” و زنانی که پشت آن هستند قرار گرفتم، فهمیدم که این داستان فراتر از یک پُست ساده وبلاگی است.
مجله “جوگنو” توسط گروهی از کارگران جنسی به سرپرستی دختری با نام “نسیمه” اداره میشود. نسیمه در “چاتوربوج- استان” بهدنیا آمده است و مادرش در کودکی او را رها میکند. به این ترتیب او توسط زنی که او را “مادربزرگ” خطاب میکرده بزرگ میشود.
“مادربزرگ”، نسیمه را از راه تنفروشی بزرگ میکند و به مدرسه میفرستد و میتوان گفت که نسیمه، نخستین زنی است که در تاریخ ۳۰۰ ساله این فاحشهخانه توانسته درس بخواند.
این دختر جوان بعد از اتمام تحصیلاتش، هنگامیکه میخواسته به “چاتوربوج –استان” برگردد، بهخوبی میدانسته که هرگز تن به خودفروشی نخواهد داد. او با کمک بانکهای محلی، توانسته است صنایع کوچکی را در داخل فاحشهخانه راه بیاندازد. وی با راهاندازی این کارگاهها موفق شده به بسیاری از روسپیان کارهای جایگزین پیشنهاد دهد. کارهایی از قبیل درست کردن شمع، کاردستیهای کوچک و زیورآلات و غیره.
او همچنین تلاش کرده است تا روسپیان را متقاعد کند که فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. در حال حاضر، تقریباً تمامی کودکان “چاتوربوج- استان” به طور تماموقت درس میخوانند.
او از فاحشهخانهاش با عنوان “سرمایه اجتماعی” نام میبرد. “رانی بگوم” که خود پیشتر رقصنده بوده است، اصرار داشت که بگوید تمام دختران فاحشهخانه هنر موسیقی کلاسیک و رقص را آموختهاند.
هماکنون بیشتر از ۵۰ زن که قبلاً روسپی بودهاند و نسیمه به آنها خواندن و نوشتن یاد داده است با او همکاری میکنند. علاوه بر انتشار مجلهای که در سراسر هند فروخته میشود، نسیمه به همراهی سایر زنان تلاش میکند که از قاچاق زنان و روی آوردن آنان به تنفروشی به ویژه در نپال و بنگلادش جلوگیری کند. تنها در سال گذشته نسیمه و همکارانش موفق شدند ۲۰ دختر را سالم به خانه بازگردانند.
با این همه، واقعیت این است که فعالیتهای نسیمه و دیگر زنان همراه با او موجب دشمنتراشیهای زیادی نیز شده است. از همه جدیتر “رانی بگوم”، رئیس فاحشهخانه است که در اثر فعالیتهای نسیمه و همکارانش ضربه مالی خورده است.
اراذل و اوباش فاحشهخانه، بارها نسیمه و دیگر زنانی را که با او کار میکنند، در خیابان مورد آزار و اذیت و ضرب و شتم قرار دادهاند. در اثر این فشارها، نسیمه مجبور شده با پااندازها و در برخی مواقع، با نیروهای پلیس و همچنین بعضی روحانیون که از فعالیتهای او راضی نبودند درگیر شود.
روایتی جدی
با حضور قهرمانی به مانند نسیمه و تعدادی تبهکار و یک سلسله رویدادهای دنبالهدار، من به این نتیجه رسیدم که با داستان و روایتی با ارزش مواجهام. به همین دلیل امیدوار بودم که بتوانم با همکارانم فیلم خوبی از آنجا تهیه کنیم، ولی فیلمبرداری از داخل یک روسپیخانه کار سادهای نبود. به همین دلیل برای اینکه کمتر به چشم بیاییم، یک گروه سه نفره تشکیل دادم.
ما از دوربین “کانون هفت” استفاده کردیم. اندازه کوچک و وزن سبک این دوربین این اجازه را به ما میداد که بتوانیم خیلی سریع جابهجا شویم. وقتی اراذل و اوباش فاحشهخانه به ما حمله کردند، همین نکته خیلی به ما کمک کرد.
قبل از اینکه فیلمبرداری را شروع کنیم، با رئیس فاحشهخانه دیدار کردم. امیدوار بودم این دیدار بتواند مشکلاتی را کاهش دهد که در جریان کار امکان داشت برایمان پیش بیاید. “رانی بگوم” زنی ۶۵ ساله بود که در امارتی بزرگ در داخل خود “چاتوربوج- استان” زندگی میکرد. مودب و خوشبرخورد بود و سعی داشت خودش را همانند شخصی معرفی کند که انگار یک موسسه خیریه را به منظور نگهداری از دختران یتیم اداره میکند.
او از فاحشهخانهاش با عنوان “سرمایه اجتماعی” نام میبرد. “رانی بگوم” که خود پیشتر رقصنده بوده است، اصرار داشت که بگوید تمام دختران فاحشهخانه هنر موسیقی کلاسیک و رقص را آموختهاند. وقتی از نسیمه و فعالیتهای او سئوال کردم، رفتار “بگوم” آرامآرام غیر دوستانه شد، ولی در نهایت به ما قول داد تا زمانی که در داخل “چاتوربوج- استان” مشغول فیلمبرداری هستیم، برای ما مشکلی ایجاد نکند.
با این وجود، یک روز وقتی داشتیم نهار میخوردیم، چند مرد به سراغ ما آمدند و گفتند که “رانی بگوم” خواسته است که محل را ترک کنیم. ما نیز در نهایت مجبور شدیم با پلیس محلی تماس بگیریم تا به ما اجازه دهند که آن بخشی را که مشغول فیلمبرداریاش بودیم تمام کنیم.
تاثربرانگیزترین بخش فیلم برای من آنجاست که ما با “رما” دیدار میکنیم. رما دختر بنگلادشی ۱۹ سالهای است که گمان میکرده برای ازدواج با دوست شوهر خواهرش به هندوستان میآید.
رما با کمکهای نسیمه توانست از فاحشهخانه نجات یابد و سپس به پناهگاههای دولتی منتقل شود. ولی خانواده رما هنوز از پذیرفتن او خودداری میکنند. آنها از این میترسند که رما برایشان بدنامی به بار آورد. ما شاهد گفتوگوی تلفنی رما با خانوادهاش بودیم. او التماس میکرد که اجازه دهند او به خانه بازگردد.
زنده در شعلههای آتش
“بوها تولا” نام منطقهای بدنام در نزدیکی “سیتامارهی” است که با همدستی روستاییها و دولت محلی به آتش کشیده شد.
انگیزه آنها از این اقدام این بود که این منطقه بهطور کامل نابود شود. منابع غیر دولتی میگویند که در جریان این رویداد، دست کم ۱۰۰ زن و مرد و کودک در خلال آتشسوزی ناپدید شدهاند. از آنجایی که نام و مشخصات این افراد هیچگاه توسط مقامات دولتی ثبت نشد، هیچ تلاشی هم به منظور آگاهی از سرنوشت آنان صورت نگرفت.
نسیمه و چند زن دیگر تصاویری از این رویداد را با گوشیهای موبایل ضبط کردهاند و به من دادهاند تا من بتوانم در فیلمم از آن استفاده کنم. آنها برای من داستانهای وحشتناکی از تجاوزهای گروهی، کودکانی که به داخل آتش پرتاب شدند و بیرحمیهای پلیس تعریف کردند.
به دنبال این رویداد، شماری از زنان “چاتوربوج- استان” دست به اعتصاب غذا زدند تا همبستگی خود را با مردم “بوها تولا” نشان دهند، ولی تمامی اعتصابکنندگان و حامیان آنها زندانی شدند.
در حال حاضر نسیمه ۲۳ ساله است. او زن محترمی است. زنی که با افتخار میتواند خود را “دختر فاحشهخانه” بخواند.
عزیران نحوه نشر این مطلب علی رغم ترجمه خوب بسیار ضعیف و غیر حرفه ای است. وقتی از مطلب دیگران استافده می کنید بخش منبع می بایست بسیار بسیار پر رنگ تر درج شود…طوری متن منتشر شده که اگر کسی دقت نداشته باشد گمان خواهد کرد این مطلب توسط “نادیا پارسا” نوشته شده در حالی که ایشان فقط ترجمه کرده اند
بامداد / 11 November 2011
انسان براستی نمیتواند اشک نبارد از اینهمه بیعدالتی در جوامع انسانی انسانهایی که تنها چهره انسانی دارند اما خلق وخوی شیطانی نمیدانم اینبار جایزه صلح نوبل به ممدف به اوباما برای بار دوم به پرز به مرحوم پیغمبر صلح هیتلر به موسیلینی به دیگر دیکتاتورها مانند اسد وهم پالکی هایش به ناتنیاهو به کی میرسد میدانم که بدون 1 در صد ابهام به یکی از همینان میرسد زیرا در تخریب جامعه انسانی با ماسک بسیار انسانی تلاش میکنند اگر به شیر زنی که با مافیایی اینگونه انسان کش در میافتد برسد قطعا یگ میلیون دلار میتواند بسیار بسیار وباز هم بسیار اثر گذار باشد وحتا راهی را برای دیگر جوامعی که با همت مردان نامرد به این فساد گرفتار میشوند بگشاید ای کاش فیلم بیشتری میگذاشتید ولینک یو تیوب را نیز من به سهم خود از آگاهی رسانی شما ممنونم تا بدانیم که در این عصر که ظاهر دوران برده کشی وبرده کشی پایان یافته است خیالی بیش نیست وسهم هر انسانی که شعور دارد وحرمت انسانی را قدر مینهد این است که تلاش کند تا این برده کشی ها پایان پذیرد حتا اگر قدمی میلیمتری باشد نقش مردان با شرف قطعا بیش از زنان موثر است جامعه ما نیز امروز در قیاس با 30 سال قبل رشدی بسیار شرمسار کننده در این زمینه داشته است آنگاه که مافیای پنهان در سرزمین ما دخترانمان را به دام شیشه وکراک میاندازد پله بعدی محشا است وجنایت هایی که روزانه میخوانیم که دختران به آن گرفتارند در حالیکه در گذشته محدود به محله ای خاص میشد ونمیشد زن ویا دختری را یافت که آدم بکشد اسید بریزد دزدی کند کلاه بردارد ووو آرزو کنیم که این شیرزن از دست جنایتکاران جان سالم بدر برد وبه خدمات براستی انسان دوستانه اش ادامه دهد
رجبعلی صراف / 15 November 2011