شقایق زعفری– عادتها و نحوه زندگی انسانها در جوامع بشری، به روزمرگیهای خستهکننده، تبدیل شده و این عادتها و سنتها با سرسختی ستایش میشوند.
در غالب مواقع مردم حاضر نیستند از پوسته سخت خود بیرون بیایند و نگاهی نو به جهان اطراف داشته باشند. این رفتار، ویژه ایرانیان و فرهنگ ایرانی نیست. عادتهای روزمره همه جوامع و کشورهای دیگر هم، اغلب سنتهای خفهکنندهای هستند؛ مثل شیوه لباس پوشیدن، تغذیه، ارتباطات اجتماعی، روابط خانوادگی و تفریحات.
در جوامعی مانند ایران که عقاید مذهبی سالیان سال بر زندگی مردم سایه انداخته، این سنتها و روزمرگیها با شدت بیشتری به چشم میآید. با وجود این امروز شاهد حضور خیلی از خانوادهها و قشرهای جوان در ایران هستیم که با فکری باز و روشن به پیرامون خود مینگرند، اما حتی در همین اقلیت محدود نیز میتوان ریشههای پوسیدهای از ترسهای مذهبی و باورهای بیاساس سنتی را دید.
هیچ جامعه و فرهنگی را نمیتوان یکشبه تغییر داد. تغییرات فرهنگی نیاز به صبر و حوصله و گذر زمان دارد، اما در بعضی جوامع بستهتر مانند ایران مردم از تغییر و تحولات کوچک نیز هراس دارند. برای پرورش فکر و بالا بردن سطح فکر مردم نیاز به جریانهایی است که در عرصه زندگی عمومی مردم حضور داشته باشند؛ افرادی که حامل نگاهی نو باشند و مردم با آنها نشست و برخاست داشته باشند و آنها را قدم به قدم به دنیایی جدید دعوت کنند بیآنکه ترسهای سرکوب شدهشان را بیدار کنند.
نوشتن از لحظات واقعی زندگی انسانهایی که به دلیل وجود همین فرهنگهای نادرست، سنتها و عقاید پوچ به حاشیه رانده میشوند، یکی از راههای مفید مقابله با سنتهای غلط است؛ نوشتن از انسانهایی که زندگیشان نادیده گرفته میشوند؛ افرادی که رویاهاشان را در زندگی روزمره از دست میدهند، و چه سخت است وقتی حق داشتن رویا و امید از انسانها گرفته میشود.
مریم دختر همجنسگرایی است که در خانواده ای امروزی و تحصیلکرده بزرگ شده است. بیست و سه سال دارد و دانشجوی رشته معماری است. آشنایی با او و جسارتش در بیان آرزوهای شخصیاش در محیط بسته و خفقانآور زندگی او در ایران مرا به اندیشه فرو برد. دوستی ما شکل گرفت و من با وجود فاصله سنی زیادمان درسهایی زیاد از او گرفتهام. این آشنایی طولانیمدت جرقهای برای انجام این مصاحبه شد.
مریم در پاسخ این سئوال که نخستینبار چگونه به گرایش جنسیاش آگاهی پیدا کرده است، میگوید:”همیشه این حس وجود داشت، ولی همراه با شك. شك به اینكه شاید مریض باشم یاشاید اونطور كه فكر میكنم نیستو یه علاقه ساده نسبت به همجنس خودمه .ولی توی سالهای دبیرستان یه دوستی پیدا كردم كه بعد از یه مدت علاقه خیلیزیادی نسبت بهش پیدا كردم. با خودم كلی كلنجار رفتم كه بهش بگم و بعدفهمیدم اونم همین حس رو داره. خدا رو شكر اون اطلاعاتش بیشتر از من بود. اون موقع بود كه فهمیدم به ما همجنسگرا میگن و بیماری وجود نداره؛ یه حسه، یه حس پاك و عاشقانه!”
مریم: اولینبار پدرم فهمید. دوست دخترم خونه ما بود. موقعی که میخواست بره من باهاش تا جلوی در حیاط رفتم و ما لبهای همرو بوسیدیم. پدرم از پنجره ما رو نگاه میکرد. بعدش من رو کتک زد و هیچوقت دیگه مستقیماً با من در این مورد حرف نزد به جز حرفهای بیربطی که هر چندوقت یه بار تحویلم میده. مادرم حاضر نیست کوچکترین حرفی در این مورد با من بزنه. خودشرو به اون راه میزنه. با خواهر کوچکترم حرف زدم ولی خب! خیلی سربسته.
با توجه به شرایط زندگی در ایران از چه طریقی میتوانید دوست دختر پیدا کنید و آیا به این دلیل دچار مشکلاتی شدهاید یا خیر؟
مریم: خب طبیعی است كه پیدا كردن دوست دختر خیلی سخته. حتی دوستای معمولی من بعضیهاشون بعد از اینكه فهمیدن من همجنسگرا هستم رابطهشون رو با من كم كردن یاكلاً قطع رابطه كردن. در صورتی كه اصلاً با اونا كاری نداشتم كه ناراحت بشن. فقط از جایی شنیده بودن، یا من رو در حال صحبت كردن دربارهی دوست داشتندختری دیده بودن. من معمولاً سعی میكنم از كسی كه خوشم میاد بعد از چندوقت یهجوری بفهمم آیا گرایش داره به این مسئله یا نه و بعد بهش پیشنهاد بدم. معمولاً این اتفاق تو دانشگاه میافته. یا اگه از كسی تو مهمونی یا جای دیگهخوشم اومد سعی میكنم رابطه خودم رو باهاش بیشتر كنم و بعد اگه فهمیدم ممكنهگرایش داشته باشه حرفمرو بزنم. صددرصد مشكلاتی هم بوده. ترس از برخورد و واکنش فرد مقابل. این مسئله مطمئناً میتونه گاهی خطرناک باشه برای من. هنوز خیلی ازافراد هستن كه ما رو درك نمیكنن و برخورد بدی دارن و همجنسگرا بودن و عشق به همجنس براشون یه تابو یا یه بیماری حساب میشه. دوستی داشتم که به دکتر روانشناس مراجعه کرده بود و از گرایش جنسی خودش حرف زده بود و خانوم دکتر به اون گفته بود که این یه انحرافه و باید خودشرو با پیدا کردن یه پسر معالجه کنه. در جایی که یه دکتر اینطوری فکر میکنه، من یا دوستهای همجنسگرام چه توقعی میتونیم از مردم دور و برمون داشته باشیم. این خانوم دکتر آنقدر اطلاعات کافی نداشت که بدونه یه دختر همجنسگرا چقدر ضربه روحی میخوره اگه با یه پسر ارتباط جنسی یا عاطفی بگیره و البته این نصیحتهارو به پسرهای همجنسگرا هم دیدم که میکنن. جای تاسف داره. همین.
چرا کاملاً زندگی همجنسگراییات را از دوستان و اطرافیانت پنهان نکردی؟
من سعی کردم بههر نحوی به دوستام شرایطم رو بفهمونم. البته دوستای من چندان زیاد نیستن. چون فكرمیكنم دوستای كمتر ولی صمیمی و فهمیده خیلی بهتر از چندین و چند دوستمعمولیه. ولی همونطور كه گفتم بعضی از دوستام با من قطع رابطه كردن یا رابطهشون با من كمرنگترشد. البته بد هم نشد چون این جریان به شناخت من از اونها كمك كرد. ولی دوستایی كه در حال حاضر دارم فوقالعاده برخورد خوبی داشتن و باهم صمیمی هستیم و همونطور كه اونها همجنسگرا بودن من رو درك میكنن، من هم دگرجنسگرا بودن اونهارو درك میكنم و رابطه دوستانه خیلی خوبی با هم داریم.
البته اوایل همهچیرو مخفی میکردم. سعی میکردم گاهی به خودم هم دروغ بگم. حس خوبی نداشتم. احساس میکردم این تفاوت من با دیگران یهجور مشکل از سمت منه، اما بعد که اطلاعاتم بیشتر شد با خودم گفتم چرا باید زندگی واقعی خودم رو از دوستهام مخفی کنم. منم دلم میخواست حرف بزنم. منم دلم میخواست ایدههام رو بگم. میدونم این برای من ممکنه خطرساز بشه، اما من میخوام خودم باشم. برای خودم بودن باید با همین چند نفری که دور و برم هستن، صادق باشم.
مریم: بزرگترین آرزوی من اینه كه جامعه ما بفهمه و قبول كنه همجنسگرا بودن عادیه. نه بیماریه، نه چیز دیگه. بفهمن همونطور كه بعضیها عاشق جنس مخالفشون میشن، ما هم عاشق میشیم و دوست داریم آیندهمون رو با همجنس خودمون بسازیم. اگه جامعه به این طرز فكر برسه مطمئناً خیلی از مشكلات من و امثال من حل میشه.
آیا خانوادهات میدانند که همجنسگرا هستی؟
بله در جریان هستن.
عکسالعمل آنها چگونه است؟
متاسفانه برخورد خانوادهها در بیشتر موارد باهمجنسگراها به هیچوجه خوب نیست. حتی بعضی اوقات بچههای همجنسگرا طردهم میشن و این خیلی براشون بده. مخصوصاً در خانوادههایی كه كمی هم مذهبیهستن این برخورد بدتر میشه و به جای حرف زدن و بحث كردن منطقی به توهین و جر و بحث كشیده میشه. خانواده من هم از این قاعده مستثنی نیست.
اولینبار پدرم فهمید. دوست دخترم خونه ما بود. موقعی که میخواست بره من باهاش تا جلوی در حیاط رفتم و ما لبهای همرو بوسیدیم. پدرم از پنجره ما رو نگاه میکرد. بعدش من رو کتک زد و هیچوقت دیگه مستقیماً با من در این مورد حرف نزد به جز حرفهای بیربطی که هر چندوقت یه بار تحویلم میده. مادرم حاضر نیست کوچکترین حرفی در این مورد با من بزنه. خودشرو به اون راه میزنه. با خواهر کوچکترم حرف زدم ولی خب! خیلی سربسته.
در زندگی روزمره چه مشکلاتی داری؟
بهنظر من بزرگترین مشكل اینه كه تو جامعه، نمیتونیم خودمون باشیم. در بیشتر موارد بایدتظاهر كنیم به دگرجنسگرا بودن. مخصوصن تو شرایط فعلی ایران كه هم بینخانوادهها و هم بین جامعه بدترین موضوع شناخته میشه. طوری كه چند تا ازدوستای همجنسگرای من حتی تن به ازدواج دادن تا رازشون فاش نشه و اینبدترین اتفاق برای یه همجنسگراست.
ما هیچوقت زندگی واقعی خودمونرو نداریم. اومدیم و خانوادهها تونستن این مسئله رو قبول کنن ولی جامعه چی؟ محیط اطراف چی؟ از صبح تا شب باید با دروغ زندگی کنی. باید به دروغ لبخند بزنی. باید در سیستمی که متعلق به بدن تو نیست خودترو تعریف کنی. من الان بیست و سه سالمه و پر انرژی هستم، ولی به خودم فکر میکنم وقتی سی ساله بشم، چهل ساله بشم و تبدیل به یه آدمی بشم که حتی خودش هم خودش رو طرد کرده.
چه آرزویی داری؟
این آرزو فكر نكنم حالا حالاها برآورده شه! بزرگترین آرزوی من اینه كه جامعه ما بفهمه و قبول كنه همجنسگرا بودن عادیه. نه بیماریه، نه چیز دیگه. بفهمن همونطور كه بعضیها عاشق جنس مخالفشون میشن، ما هم عاشق میشیم و دوست داریم آیندهمون رو با همجنس خودمون بسازیم. اگه جامعه به این طرز فكر برسه مطمئناً خیلی از مشكلات من و امثال من حل میشه. ولی میدونم تا اون روز خیلی مونده. خوب منم مثل همه آدمها با آرزوهام زندگی میکنم و سعی میکنم با تمام سختیهایی که محیط برای من ایجاد میکنه، رویاهام رو رنگی نگهدارم.
تصویر: اینجا.
آقای ملک اگه شما هم همجنسگرا بودید همین کامنت رو می ذاشتید؟ همجنسگرا بودن عده ای هیچ تأثیر منفی ای روی دگرجنسگرا بودن دیگر افراد جامعه نمی ذاره. اون چیزی که شما ازش به عنوان تبلیغ یاد می کنید همون قدمیه که رادیو زمانه به عنوان صدای جامعه؛ چه مرد چه زن، کودک، بهایی، مسیحی، مسلمان، بی دین، جمهوریخواه، سوسیالیست، همجنسگرا، دگرجسگرا داره بر می داره تا فرهنگ مردم رو در این باره ارتقاع ببخشه.
شما که زیست شناسید بگید طبیعت چطور این “اشتباهات” رو تحمل نمی کنه؟ آیا می دونید پدر و مادر بسیاری از افراد همجنسگرا دگرجنسگرا هستند؟ به عبارتی این ژن می تونه مقلوب باشه و نتیجتاً می تونه بدون اینکه در افراد بروز کنه به نسل های بعدی منتقل بشه . . یعنی مثلاً خود شما هم ممکنه ناقل چنین ژنی باشید . .
آقای ملک، در جامعه ای که همجنسگراها رو حتی در حد موجود زنده قبول ندارند و در جامعه ای که انقدر بی اطلاع و نا آشنا نسبت به این مقوله هستند که خانواده ها فرزندانشان را فقط به خاطر متفاوت بودن گرایش جنسیشان به دست تیغ جراحی، داروهای شیمیایی مضرر و گاهاً تراپی های مخرب می سپارند و آنها را مجبور به ازدواج با جنس مخالف می کنند آیا وجود مطالبی اینچنینی حیاطی نیستند؟
آیا می دونید چند درصد از هم وطنان شما هر روز و هر شب از تبعیض، سوء تفاهم، خشونت رنج می برند فقط و فقط به خاطر اینکه جامعه توانایی پذیرش اعضایی رو که خودش تولید کرده نداره؟
همجنسگرا بودن عده ای هییییییچ گونه اختلالی در افراد دیگر جامعه اینجاد نمی کنه. . . اگر به قول شما طبیعت هم این گروه رو بر نمی تابه، بگذارید این در حد طبیعت باقی بمونه . . همین که شما بتونید از پس چهارچوب هایی که اجتماع براتون ترسیم کرده بیرون بیاید و این مقاله و مقاله های دیگه رو با روشن بینی بخونید خودش یک قدم بزرگه. . . خیلی خوبه که بتونیم مفاهیم رو بدون قضاوت کردن بگیریم . . بدون برچسب زدن با حقیقت مطلب آشنا بشیم
کاربر مهمان / 31 October 2011
در سازمان ملل عده ای سرکاری از احمدی نژاد پرسیدند در کشور شما همجنس گرایان آزاد نیستند او هم پاسخ داد…. بجای اینکه اولویت به پرسش های اساسی بدهند پریدند شاخه آخر. بجای اینکه بگویند و بپرسند و بنویسند در ایران حقوق بشر رعایت نمیشه- زادی بیان نیست- زندانی سیاسی فراوان است و… یکدفعه از میپرند شاخه اخر و از حقوق همجنس گرایان حرف میزنند انگار که اولویت اولشلن است…
شمس / 31 October 2011
دوستان عزیز ملک و شمس
نگاه تک بعدی شما به موضوع همجنسگرایی واقعا آزاردهنده است.
جناب ملک بی نهایت رسانه به موضوع دگر جنس گرایان در جامعه می پردازند و شما حتی یک رسانه مانند زمانه را که بخش کوچکی از مقالات را به این قضیه مربوط کرده را برنمیتابید و می خواهید به هر شکلی شده این صدا را خفه و این چراغ کم سو را هم از همجنسگرایان بگیرید.
جناب شمس به نظر شما حقوق بشر اولویت بندی هم دارد؟!
شاخه اول و آخر دیگر چه مغلطه ای است!
حقوق انسان باید محترم شناخته شود چه بسا همجنسگرایی شاخه اول باشد چرا که یک زندانی سیاسی دگرجنس گرا برای عقیده سیاسی اش زندان شده اما یک همجنسگرا حتی حق زندگی هم از او سلب شده است.
mosi / 01 November 2011
دوست عزیری که نامت را نمیدانم ….من اتفاقا گمان میکنم که چون همجنسگرا نیستم و حتی مذهبی به آن شکل در این زمینه میتوانم بدون تاثیر احساسات و عقایدم آنچه میگذرد را به تر و با دیده بازتر رصد کنم و نظر بدهم … وقتی خلاف آنچه منطق طبیعت است عمل کنیم اختلال ایجاد کرده ایم … اگر هم جنسگرایی بتواند یک گرایش جنسی طبیعی قلمداد شود دیگر گرایشات جنسی چرا نتوانند؟ فرضا چرا پدوفیلیا یک گرایش طبیعی نباشد ؟
با چه تضمین و منطقی میفرمایید همجنسگرایی علنی عده ای بر رفتار جنسی دیگران بی تاثیر است؟ بنظر خیلی ساد انگارانه است .
گر چه نگرانی بنده محض خاطر تنها این نیست و در متنم اینرا نگفتم … دوست گرامی در متنم مطلبی بود که به عمد یا سهو آنرا ندیدید … همجنسگرایی را با همه اما و اگر هایش بپذیرم افراد همجسباز که قربانشان بروم هیچ افراد پدوفیلیا می آیند و ابراز حقوق و رسمیت میکنند؟ که مگر نیامدند و وقیحانه ابراز وجود نکردندو خواهان به رسمیت شناخته شدن نبودند؟ میدانید چرا چون این اختلالات جنسی همه همسایه هم هستند …
من نمی دانم که چرا از سوی شما دوست عزیز متهم به تاریک بینی میشوم .شاید برای آنکه در مورد مفاهیم !!!غلط قضاوت کرده ام مفاهیمی که متاسفانه چون روشنفکرانه بنظر میرسد و تبلیغ میشود را اگر نپذیری پس روشن بین نیستی…
همجنسگرایی یک یک ایراد طبیعی است و واقعا از این منظر طبیعی است و همجنسگرا را اگرنگوییم بیمار است که واقعا بیمار نیست دارای گرایش جنسی بی منطق است …. ما برای برخورد با این پدیده نه به مثابه جوامع عقب مانده خودمان انها تحقیر و ترد کنیم و نه از سوی دیگر بام مانند جوامع غربی سقوط کنیم … بیایم مانند طبیعت به اصلاح و درمان این معضل بپردازیم
malek / 02 November 2011
مدتی پیش “بیلی لوکاس” یک دانشآموز همجنسگرای آمریکایی به خاطر زخم زبان همکلاسیهایش خودکشی کرد. شاید “بیلی” احساس میکرد تفاوت او با همکلاسیهایش خیلی زیاد است و برای همین احساس تنهایی میکرد. “بیلی” نتوانست بیشتر از این زخم زبان نزدیکان را تحمل کند و به زندگی خود خاتمه داد. مرگ بیل تاثیر عمیقی بر مردم آمریکا گذاشت تا خود را یکبار دیگر فارغ از اینکه همجنسگرا ستیز هستند یا خیر، مرور کنند. “دن سوج” فعال حقوق همجنسگرایان کمپینی به راه انداخت به اسم “اوضاع بهتر میشود” تا به بیلی و هماحساسهای او بگوید تنها نیستند و اوضاع بهتر میشود. تا به حال نزدیک به بیست و پنج هزار ویدیو در این سایت بارگزاری شده تا به همجنسگرایان نوجوانی که مثل “بیلی” احساس میکنند تنها هستند یادآوری کند که تنها نیستند و خیلی چیزها امروز تغییر کرده است. شما به این مشکلات فایق خواهید آمد. هزاران هزار انسان با گرایشهای جنسی متفاوت، شغلهای متفاوت، رنگهای گوناگون و آیینهای مختلف به این کارزار پیوستهاند. رهبران سیاسی چون باراک اوباما و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده یا حتی لیدی گاگا هم در این ویدئوها یادآور شدهاند که همجنسگرایان تنها نیستند و دید جامعه به آنها تغییر کرده است. همجنسگرای نوجوانی که با کولهباری از سئوال مواجه است و فکر میکند در برابر همه این سئوالها و احساسها تنهاست با چند دقیقه تماشای تعدادی از ویدیوها به این نتیجه خواهد رسید که تنها نیست.
http://www.itgetsbetter.org/
ناهید / 02 November 2011
اگه سیاست در غرب اقتضا کنه غرب به راحتی و ظرف مدت کمی دارو و روش درمان این گرایش مخالف با طبیعت انسان رو تولید خواهد کرد و اینطوری دکان دو نبش خیلی از دوستان برچیده خواهد شد ( بعضی نان دین میخورن برخی هم نان همجنسگرایی / هم وطنان را عرض میکنم ) اما فعلا منافع غرب اینطور اقتضا میکنه که این بیماری رو یه نوع لایف استایل معرفی کنه و در کنارش برخی سیاست هاشو پیش ببره / همین حالا هم انسان غربی به علت تنهایی و فرد گرایی افراطی از پا دراومده و خودشو مقهور شرق و زندگی خانوادگی و جمعی اون می بینه ( گرایش به عرفان و مذاهب شرق به همین علت هست ) تا چه برسه به زمانی که همجنس گرایی هم رشد فزاینده ای پیدا کنه اون زمان فاتحه تمدن غرب رو باید خوند
کاربر مهمان / 03 November 2011
چطور به خودتون اجازه می دهید بدون هیچ مطالعه ای در مورد همجنسگرایی از آنه به عنوان یک بیماری یا نقص طبیعی حرف بزنید.چطور به خودتان اجازه می دهید که بگویید این مساله ممکن است با دارو برطرف بشود.آیا میل افراد هتروسکشوال را به جنس مخالفشان می شود با دارو تغییر داد؟چرا این مصاحبه خوب خوانده نشده است،شما احتیاج به درمان دارید که متاسفانه پر از هموفوبیا هستید و به خودتان اجازه م یدهید تا هموسکشوال را با پدیده ای مثل پدوفیلیا مقایسه کنید.شرم بر هموفوبیا.
Anonymous / 04 November 2011
لابد مطالعه درباره همجنسگرایی یعنی پذیرفتن دربست تئوری های مورد قبول شما همجنسگرایی عزیز؟!
اجازه برای گفتمان و بحث درباره آنچه مربوط به حوزه مشاع باشد یا هرآنچه جنبه عمومی بیابد را شما و دغدغه های شما تعیین نمیکند
گرایش هتروسکشوال ها که یک گرایش منطقی طبیعی است را هم میشود خراب کرد با همین تبلیغات شما!
یک گرایش جنسی را با خانواده خودش یعنی یک گرایش جنسی دیگر مقایسه میکنند مثلا همجنسگرایی را
با چه مقایسه کنیم ؟ با سرطان مقایسه کنیم خوب است؟
malek / 04 November 2011
این قسمت انتهایی مصاحبه و آرزویی که آرزویی بیشینه و یا همه همجنسگراهای ایرانی هست خیلی توقع بزرگ بعید و دوری بنظر میرسه حتی در جوامع آزاد غربی و امریکا نه بدلیل فشار مذهب یا سنت بل که برای خاطر ناهمگونی طبیعی این گرایش هنوز آنچنان که باید این قضیه جا نیافتاده… بهر حال قدم برداشتن در مسیر خلاف جریان سیر طبیعی و تکاملی این درد سرها رو هم داره … و سوای اینکه مذهب یا سنت سدی در برابر عادی سازی اینگونه روابط باشه خود عنصر طبیعت هم بگونه ای این استثنائات که اشتباهات و نواقص آفرینش هستند رو تحمل نمیکنه. انچه این وسط نگران کننده است اینه که اینگونه تبلیغات و جانبداری های بیش از حد دلسوزانه که خاصه رادیو زمانه پرچم دار آن شده است موجب بروز چیزی فراتر از محقق شدن حقوق همجنسگرایان را در پی داشته باشد و آن بروز انحرافاتی از جنس پدوفیلیا و عادی سازی هم جنس بازی است …
malek / 31 October 2011
شما برای طبیعی ترین وضع ممکنه نیازی به مقایسه ندارید آقای مالک عزیز.
کاربر مهمان / 06 November 2011
اسم من مهرنوش هست آقای ملک!
من تشویقتون می کنم که چند مطلب علمی در مورد جنسیت و گرایش جنسی بخونید. از خوندن مطالب سیاسی در این مورد چه موافق چه مخالف اون پرهیز کنید. در مورد پروفیلیا باید گفت که پای یک فرد صغیر در میونه که توانایی تصمیم گیری نداره. من و بسیاری از همجنسگرایان دیگر متفقاْ با پدوفیلیا مخالفیم چون در اینجا فردی بدون اجازه ی طرف مقابل دست به این کار زده و البته در جوامع غربی با این پدیده به شدت مبارزه می شه به طوری که شما حتی برای قرار دادن عکس فرزند خوردسالتون تو فیسبوک باید نهایت نکات ایمنی رو رعایت کنید چون می تونه عواقب قانونی و کیفری داشته باشه. من کاری به کشورهای غربی و شرقی ندارم. اگه از اون لحاظ بخوایم به قضیه نگاه کنیم. پدیده ی پدوفیلیا و (همجنسبازی) در شرق به خصوص کشور ما بسیار رواج داشته.
من به عنوان همجنسگرا بهتون اطمینان می دم که حالم خوبه هیچ جای بدنم درد نمی کنه. عاشق دوست دخترم هستم و برای عاشق شدن نیاز به منطقی که شما ازش صحبت می کنید ندارم و شخصاْ خودم رو در جایگاهی نمی بینم که بگم کدوم موجود خلاف طبیعته کدوم موجود موافقشه و اصولاْ نمی تونم نظری بدم به اینکه طبیعت داره به چه سمت و سویی پیش می ره. من کاملاْ حالم خوبه. تنها مشکل من افراد هموفوبیک هستند. . شما اصلاْ نگران همجنسگرایان نباشید. اونها احساس بیماری نمی کنند. خوشحالند و اگر از طرف کسانی که این گرایش رو ضد اخلاقی، ضد شرعی، غیر طبیعی و غیر هر جوری می بینند تحدید به درمان شیمیایی و تراپی های مخرب و تیغ جراحی و مرگ نشن زندگی خودشونو می کنن. . باز هم تشویقتون می کنم بدون شرق و غرب کردن قضیه فقط یکی دو مطلب معتبر در مورد گرایش های جنسی بخونید. مطلب علمی . ممنون
مهرنوش / 06 November 2011
در مورد اینکه گرایش جنسی یک نفر به دیگری سرایت نمی کند هم باید بگم که از روی تجربه ای که داشتم تو زندگیم می تونم این رو به شما تضمین بدم . . نه خواهر من نه برادرم نه دوستان نزدیکم به خاطر همجنسگرایی من گرایششون عوض نشد . من هم با اینکه اطرافیانم بیشتر دگرجنسگرا بودن هم نشینی با اونها من رو دگرجنسگرا نکرد . دلیل اینکه شما از همجنسگرایی و (رواج) آن می ترسید اینه که هیچ اطلاعی از این مطلب ندارید. مثل کسی که با یک پدیده ای آشنا نیست و برخورد واقعی نداشته و تنها از طریق داستان های افسانه ای در موردش شنیده. در واقع بی اطلاعی از پدیده ی گرایش جنسی شرط اول هموفوب بودنه . . شما از من می ترسید چون فکر می کنید موجودی عجیب و غریبم. تا حالا با امثال من برخورد نکردید و نمی دونید ما هم مثل شماهستیم فقط با این تفاوت که گرایشمون به همجنسمونه . . به امید روزی که شرایطی پیش بیاد همجنسگرایان بیشتری تو ایران بتونن آشکارسازی بکنن و مردم بتونن با این پدیده ی عجیب و غریب غربی لایف استایل مریخی برخورد داشته باشن
مهرنوش / 06 November 2011
دگرجنس بازان محترم! برخلاف شما که زندگیتون رو از هم الگوبرداری میکنین همجنس گرایان احتیاجی به این کار ندارن. هیچ همجنس گرایی عروسک دست غربی ها نیست که تازه شما فکر کنین این یه برنامه است و غربی ها داروی! درمان همجنس گرایی رو به عمد معرفی نمیکنن تا همجنس گرایان در توهم باقی بمونن.
شما فقط دگرجنس بازانی هستین که زندگی رو در سکس خلاصه کردین. مشکلتون دقیقا همین که نمیتونین زندگی رو از بعد معنوی هم ببینین. و خب کاملا قابل درک که موجودی که دیدش در این حد هست نمیتونه نظر درستی هم نسبت به همجنس گرایی داشته باشه.
و اینکه شما اصولا چرا به این صفحه سر میزنین؟ این صفحه مربوط به اقلیتهای جنسی هست. شما تو این صفحه دنبال چه چیزی هستین؟ ممکن لطف کنین حداقل تو فضای مجازی پا از زندگیمون بکشین بیرون!؟ ما همجنس گرایان از همه افکار مسموم و پوسیده شما دگرجنس بازان سیر شدیم. سکوت کردن رو یاد بگیرین و مزاحم زندگی ما نشین.
یک همجنس گرای ایرانی / 08 November 2011
من اومدم توی این سایت تا اطلاعاتمو راجع به این موضوع بیشتر کنم ولی فقط مصاحبه اولشو خوندم چون دلم خیلی گرفت ببخشید که دردو دلای شخصیمو که هیچ جا نمیتونم بگم اینجا عنوان میکنم چون نه اطلاعاتم راجع به هم جنسگراها زیاده نه از احسسات عمیق و درونیشون میدونم.منظورم اون احساساتیه که بیانشون نمیکنن
من یه دخترم و نسبتا خجالتی!توی دانشگاه که بودم رفتارای یکی از پسرا به قول دوستام بااهام خیلی تابلو بود جوری که از دوستام بگیرین تا خانواده ام و خلاصه همه اطرافیان ما که رفتاراشو میدیدن میگفتن که بهت علاقه داره!خوب منم آدمم احساس دارم!منم به اون علاقه داشتم یا شایدم پیدا کردم!همه ایتارو گفتم تا بدونید قضیه چیه اما مشکل از اونجایی شروع شد که یه روز که بالاخره بحث این موضوع شد بهم گفت که همجنسگراست!!!!!(البته بیچاره 100بار بنفش و آبی شد تا بگه) تصور کنید وقتی اینو بهم گفت من چقدر تعجب کردم!!و تعجبم وقتی بیشتر شد که رفتارا و احساس خودشو به من تا حدی تایید کرد!!!!!!!!!
اصلا نمیفهمم چجوری میشه کسی که خودش همچین ادعایی راجع به خودش داره تا این حد بتونه از نظر احساسی به جنس مخالفش نزدیک بشه و حتی دوستش داشته باشه (منظورم احساس و برخوردی کاملا مثل یه پسر دگر جنس گرا که به جنس مخالفش نشون میده)من باهاش صحبت کردم وقرار با هم برای مشاوره بریم پیش یه مشاور(البته خودش قبل از حرفای من اینکارو انجام داده)
هدف من ازهمه این حرفا این بود که از کسی که به همجنس خودش گرایش داره بپرسم که آیا شما هم تا به حال شده اینطوری به جنس مخالفتون علاقه پیدا کنید یا اصلا امکانش هست؟
سوال دیگمم راجع به اینه که از نظر شما که این حسو تجربه کردین امکان داره که در صورت تمایل خود اون شخص این موضوع درمان بشه؟(ببخشید که از این واژه استفاده کردم چون توی همه مطالبی که خوندم با این عنوان نوشته شده بود و اصلا قصد توهین یا زدن برچسب بیماری یا انحراف به این موضوع نه داشتم و نه دارم)
آرام / 11 November 2011
آرام عزیز اولا که همجنس گرایی بیماری نیست. فقط یه گرایش جنسی هست که نسبت به دگرجنس گرایی در درصد کمتری قرار داره.
دوم اینکه همه همجنس گراها نیستن که اطلاعات درستی درمورد خودشون داشته باشن
سوم هم این دوست شما شاید دوجنس گرا (بایسکشوال) بوده. یعنی درواقع به هر دو جنس گرایش داشته
یه همجنس گرا ممکن با غیرهمجنس روابط خوبی داشته باشه ولی علاقه و کشش جنسی نداره
کاربر مهمان / 13 November 2011
ای کاش می دانستم طبیعتی که دوستان از آن سخن می گویند کدام طبیعت است؟ طبیعت یا طبیعی بودن دقیقا به چه معناست؟ آیا من صرفا چون مانند هم کلاسی هایم لباس نمی پوشم٬ مثل آنها راه نمی روم٬ در هنگام حرف زدن از حرکات دست هایم بیشتر استفاده می کنم٬ رنگ های قرمز٬ صورتی و از این قبیل را بیشتر می پستندم غیر طبیعی هستم؟ آیا من فقط به خاطر اینکه مانند دیگر همکلاسی ها از پستان و کس و کون دختران حرف نمیزنم طبیعی نیستم؟ آیا من به سبب داشتن دوست پسر به جای دوست دختر غیر طبیعی شناخته می شوم؟ آیا من چون با دوست پسرم قدم می زنم و گاها آرام دست او را می گیرم و دزدکی او را می بوسم و به او عشق می ورزم غیر طبیعی هستم؟
چه کسی این «غیر طبیعت» بودن ها را برای ما تعیین کرده است؟ من؟ شما؟ آنها؟… او؟
سپهر / 23 November 2011
سلام اگر طبیعت قبول نداشت که بوجود نمی امد؟ قبول کنیم مطلق فقط خداست و طبیعت تنوع طلب است
معصومه / 06 October 2012