بهروز روستا – خیلی از ما آدم‌ها اولین‌باری که فهمیدیم همجنسگرا هستیم را به یاد داریم. همین‌که برای اولین‌بار فهمیدیم که همجنسگرا هستیم، دچار استرس و اضطراب شدیدی نیز شدیم. بعضی از ما نیاز داشتیم که زمان بگذرد تا با این واقعیت کنار بیاییم، اما بعضی دیگر از ما مجبور شدیم که این خبر را با دیگران در میان بگذاریم. اگر ما برای خودمان آشکارسازی کنیم، دوره طاقت‌فرسا و تحلیل‌برنده‌ سردرگمی درباره گرایش جنسی‌مان هم به پایان خواهد رسید.
 
 
پس شما که فهمیده‌اید همجنسگرا هستید وارد مرحله دانستن شده‌اید و دیگر از آن اضطراب‌ها و استرس‌ها خبری نیست. آرامش و اطمینانی که از فهمیدن گرایش جنسی به ما دست می‌دهد می‌تواند جرئت ما را افزایش دهد. بعضی از ما مصمم هستیم که این تصمیم‌ را با دیگران مطرح کنیم. اما با این حال، نگران آن هستیم که واکنش آن‌ها چه خواهد بود.
 
خود شما تنها کسی هستید که می‌تواند تصمیم بگیرد چه زمانی مناسب است تا برای خانواده آشکارسازی کند. البته انتخاب این لحظه‌ سخت است و کاملاً به موقعیت خود شما بستگی دارد و شاید کاملاً به نفع شما باشد که همین الان مسئله همجنسگرابودن‌تان را با آن‌ها در میان بگذارید.
 
خیلی از ما از سه‌سالگی می‌فهمیم که با دیگران متفاوت هستیم. به‌طور شهودی پی به این مسئله می‌بریم و البته سرنخ‌هایی هم در اطراف خودمان پیدا می‌کنیم که نشان می‌دهند ما با دیگران متفاوت هستیم. مثلاً ممکن است متوجه شویم که علایق و احساسات ما شباهت زیادی با علایق و احساسات هم‌سن و سال‌ها‌مان ندارد. همین‌که رشد می‌کنیم و وارد مرحله بلوغ جنسی می‌شویم این تفاوت‌ها هم پررنگ‌تر و واضح‌تر می‌شوند. ما در دوره بلوغ است که متوجه علایق بدنی و عاطفی خودمان می‌شویم.
 
بعضی از ما از این تفاوت‌ها وحشت می‌کنیم و ممکن است در برابر کشش‌های فکری و جسمی خودمان مقاومت کنیم، حتی اگر این کشش‌های طبیعی تایید کنند که ما همجنسگرا هستیم. بعضی دیگر از ما، این کشش‌ها را روند طبیعی اجتماعی‌شدن می‌دانیم.
 
آن‌هایی که در دوره نوجوانی با علایق جنسی خود آشنا می‌شوند ممکن است زمان بیشتری برای فهمیدن گرایش جنسی‌شان نیاز داشته باشند. ممکن است احساسات‌شان را به هورمون‌های مربوط به دوره بلوغ نسبت دهند و فکر کنند که بعد از بلوغ دیگر از این احساس‌ها خبری نخواهد بود. بعضی‌ها هم ممکن است خودشان را غیر طبیعی و ناهنجار و منحرف بدانند و نگران این باشند که به‌خاطر بدرفتاری‌شان تنبیه شوند و آزار ببینند. پرسیدن سئوال و جمع کردن اطلاعات در زمینه گرایش جنسی، روندی طبیعی است و به ما کمک می‌کند تا بفهمیم واقعاً چه احساساتی داریم.
 
بعضی از نگرانی‌های جوان‌های همجنسگرا می‌تواند این‌ها باشد:
 
– آیا من طبیعی هستم؟
– چرا من؟
– آیا مطمئنم که همجنسگرا هستم؟ یا فقط خیال می‌کنم؟
– چه شد که اینطور شدم؟
– مردم چه فکری درباره من خواهند کرد؟
– آیا کار اشتباهی می‌کنم؟
– چه کار کردم که مستحق همجنسگرابودن شدم؟
– اگر والدینم مرا از خانه بیرون کنند کجا بروم؟
– کجا مخفی شوم؟
– آیا واقعا خدا همجنسگرایی را بد می‌داند؟
– آیا می‌توانم دیگر به این مسئله فکر نکنم؟
– آیا ایدز می‌گیرم و می‌میرم؟
– آیا می‌توانم بدون داشتن سکس زندگی کنم؟
– آیا من شبیه همجنسگرایانی می‌شوم که تلویزیون نشان می‌دهد و مردم مسخره‌شان می‌کنند؟
 
ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که مبنای‌اش دگرجنسگرایی است. یعنی یک باور درونی‌شده وجود دارد که می‌گوید همه دگرجنسگرا هستند (یا باید باشند). بعضی از مردم اگر ببینند چیزی با این باور درونی‌شده مخالف و متضاد است احساس بدی به‌شان دست می‌دهد. این ناراحتی را هوموفوبیا یا همان همجنسگراستیزی می‌نامند.
 
همجنسگراستیزی مردم را وادار می‌کند که اگر فرد همجنسگرایی را توی خیابان دیدند عصبانی شوند و شکایت کنند یا حتی از او بترسند. هرچقدر که ما ارج و منزلت تفاوت‌ها‌مان با دیگران را می‌فهمیم جامعه اما می‌خواهد پیوسته درباره اقلیت‌های جنسی قضاوت کند. شاید به همین خاطر است که عموم مردم درک درستی از گرایش جنسی ندارند چون بیشتر مردم نمی‌توانند بفهمند که گرایش جنسی هم مانند دیگر امور انسانی دارای تنوع است؛ یک‌زمانی مردم، چپ‌دست‌بودن را قبول نمی‌کردند؛ بنابراین زمانی می‌رسد که همجنسگرایان هم با دیگران برابر شوند. فقط زمان می‌برد.
 
 
بعضی از ما فکر می‌کنیم که اصطلاح “همجنسگرا” با چیزی که ما هستیم جور و مناسب نیست. انگار که خیلی محدود باشد، انگار که همه احساس‌های ما را توصیف نمی‌کند. بعضی از ما ممکن است دنبال اصطلاح دیگری بگردیم، اصطلاحی که ما را بهتر و دقیق‌تر توصیف کند. ممکن است بعد از تحقیقات‌مان ناامید شویم و چیزی دستگیرمان نشود. ممکن است نگران شویم که آیا بالاخره گرایش جنسی‌مان را خواهیم فهمید یا نه. ممکن است فکر کنیم که دوجنسگرا هستیم یا شاید فراتر از دوجنسگرا باشیم و به همه‌ی جنسیت‌ها و موقعیت‌های جنسی علاقه داشته باشیم. این‌ها مهم نیست، مهم آن است که شما تنها نیستید.
 
اما به هر حال و بی‌شک با چالش‌ها و مشکلاتی روبه‌رو خواهیم شد. برای همین نیاز داریم که کسی یا کسانی را داشته باشیم تا در این مواقع به ما کمک کنند. مردم ایران، امروزه، نسبت به گذشته اطلاعات بیشتری در زمینه گرایش جنسی و اقلیت‌های جنسی دارند. با این همه، همجنسگرابودن مشکلات خودش را دارد. همه همجنسگرایان در بچه‌گی پی به گرایش جنسی‌شان نمی‌برند. بعضی‌ها ممکن است تا مدت‌ها پس از آن هم با احساسات‌شان کنار نیایند و پی به کشش‌های همجنسگرایانه‌شان نبرند. بعضی دیگر همین‌ که با کسی که از نظر عاطفی و جسمی فرد مناسب و جذابی باشد ملاقات کنند گرایش جنسی خود را هم می‌فهمند.
 
بعضی از ما خودمان را مجبور کرده‌ایم که هم‌چون دگرجنسگرایان زندگی کنیم و حتی ازدواج کنیم و بچه‌دار شویم. درست است که ما می‌توانیم احساسات‌مان را برای مدت کوتاهی نادیده بگیریم یا مخفی کنیم، اما برای همیشه این کار را نمی‌توانیم انجام دهیم. آن‌هایی که خواستند برای همیشه احساسات‌شان را نادیده بگیرند یا مخفی کنند، رنج‌های زیادی متحمل شده‌اند؛ سلامت جسمی و عاطفی‌شان به خطر افتاده، روابط بین‌فردی‌شان دچار مشکل شده است و توانایی رسیدن به هدف خود را از دست داده‌اند.
 
ما هرچقدر هم که در هنر بازیگری و وانمودکردن به دگرجنسگرایی استاد باشیم، بازهم طبیعت واقعی ما خودش را نشان می‌دهد. حالا نگاهی به سئوال‌ها و نگرانی‌هایی بیاندازیم که ممکن است مردهای همجنسگرا با آن‌ها روبه‌رو شوند:
 
– چرا من؟
– همجنسگرابودن من چه تاثیری بر بچه‌ها و همسر من خواهد داشت؟ آیا آن‌ها مرا می‌پذیرند یا مرا می‌بخشند؟
– آیا والدین و برادر و خواهر و دیگر اعضای خانواده‌ام دیگر با من حرف نخواهند زد؟
– باید طلاق بگیرم؟ آیا دلم می‌خواهد که طلاق بگیرم؟ چه افتضاحی بار می‌آید اگر این کار را کنم؟
– آیا کارم را از دست می‌دهم؟ آیا در حرفه‌ام دچار مشکل جدی خواهم شد؟
– دیگران چه فکری درباره من خواهند کرد؟
– با همجنسگرایان دیگر آشنایی زیادی ندارم و نمی‌دانم که چقدر با آن‌ها احساس راحتی خواهم کرد. شاید من اشتباه می‌کنم.
– آیا جهنمی هستم؟
 
بعضی از ما فکر می‌کنیم که اصطلاح “همجنسگرا” با چیزی که ما هستیم جور و مناسب نیست. انگار که خیلی محدود باشد، انگار که همه احساس‌های ما را توصیف نمی‌کند. بعضی از ما ممکن است دنبال اصطلاح دیگری بگردیم، اصطلاحی که ما را بهتر و دقیق‌تر توصیف کند. ممکن است بعد از تحقیقات‌مان ناامید شویم و چیزی دستگیرمان نشود. ممکن است نگران شویم که آیا بالاخره گرایش جنسی‌مان را خواهیم فهمید یا نه. ممکن است فکر کنیم که دوجنسگرا هستیم یا شاید فراتر از دوجنسگرا باشیم و به همه‌ی جنسیت‌ها و موقعیت‌های جنسی علاقه داشته باشیم. این‌ها مهم نیست، مهم آن است که شما تنها نیستید. خیلی‌ها هستند که با این مشکلاتی که شما الان با آن‌ها روبه‌رو هستید روبه‌رو بوده‌اند و عمیقاً فهمیده‌اند که چه کسی هستند، و از آنچه هستند احساس رضایت می‌کنند.
 
در همین زمینه:
معنی همجنسگرایی مردانه چیست؟

تصاویر
: اثر هنرمند اسرائیلی رآفــی پِـــرِز. منبع: اینجا