بیژن روحانی: هنگام اشاره به هنرهای دوران اسلامی در سرزمین‌های مختلف، آن‌چه ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرد وجود نگاره‌های انسانی در نقاشی‌ها و تصاویر دیگر است.

به طور عمومی تصور بر آن است که چون از دیدگاه مذهبی نقش کردن تصویر انسان و یا ساختن پیکره‌ی او دارای محدودیت‌هایی بوده و هست، این بخش از هنرهای تجسمی در دوران اسلامی کمتر مجال رشد یافته است.

واقعیت آن است که حضور تصاویر انسانی در هنرهای دوران اسلامی مانند هر پدیده تاریخی دیگر تحت تأثیر عوامل مختلف بوده و فراز و فرودهای خود را داشته است و نمی‌توان به طور کلی از عدم وجود تصاویر انسانی سخن گفت و یا رشد آن را در زمان‌های مختلف نادیده گرفت. به طور خلاصه می‌توان گفت در گستره این دوران تاریخی، هرگز رویکرد ثابت و یکسانی نسبت به هنرهای تجسمی وجود نداشته است.

مطابق نظر تاریخ‌نگاران هنری همچون اوا بائرEva Baer، حضور تصاویر انسانی در ابتدای دوران اسلامی را شاید از نظر زمانی بتوان به دو دوره‌ اصلی تقسیم کرد: دوره اول شامل سده‌های نخستین و دربرگیرنده دوران خلافت‌ امویان و عباسیان است. دوره دوم نیز با حکومت فاطمیان در مصر آغاز می‌شود و سپس در سده‌های دوازدهم وسیزدهم میلادی با هنرمندان و نقاشانی در منطقه‌ میانرودان (بین‌النهرین) به اوج می‌رسد. این دو دوره مختلف هنری گرچه از نظر سبک کار و نوع و شیوه تصاویر و شمایل‌های ارائه شده کاملاً از یکدیگر متمایز هستند، اما هردو تا حد زیادی از منابع یکسانی الهام گرفته‌اند. این تقسیم‌بندی طبیعتاً به هنرهای تجسمی در دوران بعدی مانند نقاشی‌های دربار صفوی و یا نقاشی‌های دوران گورکانی در هند نمی‌پردازد.

 هنر پس از ساسانی: بشقاب نقره‌ای-دوران امویان

در منبع الهام و سرچشمه تأثیرپذیری نقوش انسانی در هنر دربار اموی و اوایل دوران عباسی تردید چندانی وجود ندارد. هنرمندان این دوران که در پی خلق زبان ویژه هنری خود بوده‌اند در ابتدا به طور گسترده دو منبع مهم را برای الگو گرفتن مورد توجه قرار دادند: نخست هنر و پیکرنگاری ساسانی و دوم هنرهای یونانی و رومی. اما هنر ساسانی و هنر یونانی‌ـرومی هرکدام به یک بخش از هنرهای تجسمی ابتدای دوران اسلامی شکل بخشیده‌اند.

به طور عمده سنت هنری ساسانی در خلق تصاویر مربوط به دربار، پادشاهان، شاهزادگان و صحنه‌های مربوط به تفریح و خوشگذرانی آنان مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین میل به تصویر کردن تداوم سلسله‌های پادشاهی و نمایش دادن نیاکان نیز از هنر دوران ساسانی وارد هنرهای حکومتی در ابتدای دوران اسلامی شد. چنین تأثیراتی نه فقط در میان خلفای اموی و عباسی بلکه در میان خاندان‌های ایرانی مانند آل بویه نیز دیده می‌شود. علاقه به تصویر کردن چهره حاکمان، همانند پادشاهان دوران ساسانی، روی دیوارهای کاخ‌ها نیز در این دوران پدید آمد. با این حال شواهد این‌گونه تصویرگری و نقاشی جز در روایت‌های تاریخی و ادبی باقی نمانده است. برخی تاریخ‌نویسان اسلامی در این دوران روایت می‌کنند که بردیوارهای کاخ‌ها و قصر‌ها، نگاره‌های پادشان را در هیئت پادشاهان دوران ساسانی دیده‌اند.

علی بن حسین مسعودی تاریخ‌نگار و جهانگرد بغدادی در سده‌های سوم و چهارم هجری در کتاب خود «التنبیه و الاشراف» گزارش می‌دهد که در خانه‌ یکی از بزرگان و اشراف در شهر استخر، در منطقه فارس، نسخه‌ای دست‌نویس از کتابی را دیده است در خصوص تاریخ پادشاهان ساسانی که دارای صورت‌نگاری ۲۵ پادشاه ایرانی و دو ملکه بوده است، پادشاهانی که با اردشیر آغاز و به یزدگرد ختم می‌شدند.

 سکه طلایی دستگاه خلافت اموی

به گفته‌ مسعودی، این چهره‌ها هرکدام پس از مرگ هر پادشاه تصویر شده و در بایگانی سلطنتی نگهداری می‌شدند. به گفته‌ او، هشام خلیفه اموی (خلافت از ۱۰۵ تا ۱۲۵ هجری)، دستور داده بود تا این کتاب به عربی ترجمه شود. با این‌حال مشخص نیست آیا تصاویر این پادشاهان نیز در نسخه ترجمه شده به عربی عیناً بازسازی شده بودند یا خیر. اما در هر حال این تاریخ‌نگار خود شرح مفصلی درباره تصاویر پادشاهان و حالت آن‌ها می‌دهد. می‌توان تصور کرد که این کتاب و منابع دیگری از این دست، به احتمال زیاد منبعی برای هنرمندان در ابتدای دوران اسلامی و در دستگاه خلافت بوده است.

از طریق منابع و مؤلفان دیگری همچون فردوسی نیز می‌دانیم که به عنوان مثال کاخ محمود غزنوی نیز با تصاویر و نقاشی‌های بدیع از چهره و رخسار پادشاهان ایران و توران آراسته بوده است. در خصوص نقاشی‌های دیواری در کاخ‌ها در این دوران می‌توان از منابع ادبی و یا تاریخی دیگری نیز نام برد اما واقعیت آن است که نمونه‌ای از آن‌ها برجای نمانده است.

نمونه‌های هنری از دوران اموی و عباسی را که هنر چهره‌نگاری ساسانی را الگو قرار داده‌اند می‌توان در سکه‌ها، مدال‌ها و آویز‌ها و برخی ظروف بر جای‌ مانده از آن دوران مشاهده کرد. همچنین نمونه‌هایی از نقاشی روی کف ساختمان‌ها و تعدادی مجسمه نیز باقی مانده است. در تمام نمونه‌های برجای مانده نکته مشترک آن است که تمام تصاویر به نوعی بر مبنای یک نمونه‌ ایده‌آل از پادشاه، همانند پادشاهان ساسانی، تصویر شده و ارتباطی واقعی با کسی که تصویر به او نسبت داده می‌شود ندارد.

در بخش بعدی به بررسی الگو پذیری از هنرهای یونانی‌ـرومی در نقاشی‌های ابتدای دوران اسلامی می‌پردازیم.

در همین زمینه:
::سکه‌های عرب-ساسانی::
::ترکیب‌بندی در سنگ‌نگاره‌های ساسانی::

::مفهوم «میترا» یا پیمان در سنگ‌نگاره‌های ساسانی::