آرمان نامدارنگار، دانشجوی رشته طراحی داخلی در یکی از دانشگاه‌های کاناداست. وی نزدیک به ده سال است در این کشور زندگی می‌کند و البته دگرجنسگراست. برای همین گفت‌وگوی دوستانه‌ای با او داشتم و خواستم بدانم نظرش درباره همجنسگرایان و حقوق‌ آن‌ها و برخورد ایرانی‌ها با همجنسگرایی چیست.
 
 
حقوق دگرباش‌ها؛ حقوق بشر
 
من نزدیک به ۹ سال است که در کانادا زندگی می‌کنم و در طول این مدت، فقط دوبار به ایران سفر کرده‌ام، اما وقتی به دوستان و نزدیک‌های خودم نگاه می‌کنم، می‌توانم بگویم که ایرانی‌ها با همجنسگرایی و همجنسگرایان مشکلی ندارند. من در میان ایرانیان داخل ایران کسی را ندیده‌ام که با این قضیه مشکلی داشته باشد.
 
در میان ایرانی‌های مقیم کاناداهم  بیشتر آدم‌ها با همجنسگرایی مشکلی ندارند؛ به‌خصوص نسل من همجنسگرایان را قبول کرده‌اند و حتی اگر قبول هم نکرده باشند به آن‌ها احترام می‌گذارند. این‌جا همجنسگرایان می‌توانند وارد جمع‌های ایرانی‌ها شوند و آزار نبینند و بی‌احترامی نبینند. ایرانی‌های این‌جا حتی اگر همجنسگرایی و همجنسگرایان را نپذیرفته باشند، اما می‌دانند که باید به آن‌ها احترام بگذارند.
 
من فکر می‌کنم که حقوق دگرباشان جنسی همان حقوق بشر است و همان‌جور که ما از حقوق همه دفاع می‌کنیم باید از حقوق دگرباشان هم دفاع کنیم. درست است که می‌گوییم «دگرباش» (با این‌که به نظر من شما «دگر» نیستید) اما ما همگی انسان هستیم. اگر حقوق شما دگرباش‌ها پایمال می‌شود باید اعتراض کرد و از حقوق شما دفاع کرد؛ باید جامعه را نسبت به حقوق دگرباش‌ها آگاه کرد و بگوییم که دگرباش‌ها انسان هستند.
 
همانطور که احتیاج داریم جامعه را نسبت به حقوق زنان و مشکلاتی که بر سر راه آن‌ها گذاشته شده است آگاه کنیم، باید در مورد حقوق دگرباش‌ها هم همین‌کار را کرد. حقوق دگرباش‌ها حقوق بشر است. اگر کسی زندانی سیاسی باشد ما از حقوق او دفاع می‌کنیم، چون حقوق او جزوی از حقوق بشر است. حقوق دگرباش‌ها هم جزوی از حقوق بشر است. البته در مقایسه با- مثلاً- حقوق زندانیان سیاسی، در مورد حقوق دگرباش‌ها زیاد کار نشده است و جای کار زیادی دارد.
 
اگر هم نپذیرند، احترام می‌گذارند
 
برخورد ما ایرانی‌های داخل با افغانی‌ها را دیده‌ای که اصلاً خوب نیست؟ من وقتی این‌جا، در یک کشور چندفرهنگی، زندگی می‌کنم یاد می‌گیرم که همه این نژادها و گروه‌ها برابرند چون همه انسان هستند، در نتیجه فرد همجنسگرا هم انسان است و باید مورد احترام باشد. یک فرد همجنسگرا مگر چه فرقی با یک فرد دگرجنسگرا دارد؟! تو در درجه اول انسان هستی و برای همین باید به تو احترام گذاشت حتی اگر با تو مخالف باشم. درست مثل اعتقادات مذهبی؛ در ایران اعتقادات مذهبی به افراد جامعه تحمیل می‌شود، اما این‌جا- کانادا- نمی‌شود؛ مثلا دو نفر که یکی‌شان مذهبی است و دیگری نه، با هم می‌روند کافه و دوست هستند و در تضاد با هم نیستند. درست است که همدیگر را قبول ندارند، اما به هم احترام می‌گذارند.
 
فکر می‌کنم در مورد گرایش جنسی هم همین‌طور است. ممکن است کسی که دگرجنسگراست قبول نداشته باشد یا نفهمد همجنسگرایی چیست و همجنسگرایان چه احساس و تجربه‌ای دارند، اما می‌داند که مجبور است به تویی که همجنسگرا هستی احترام بگذارد. درست است که در کانادا قانون از دگرباش‌های جنسی حمایت می‌کند، اما همه برخوردهای خوبی که با دگرباش‌ها می‌شود منحصراً ناشی از قانون نیست.
 
اگر لزبین بودم
 
فکر می‌کنم چون در ایران به دنیا آمده‌ام و بزرگ شده‌ام، اگر لزبین بودم خیلی به من سخت می‌گذشت؛ البته فکر می‌کنم خانواده‌ من- اگر همجنسگرا بودم- با همجنسگرایی من کنار می‌آمدند. حتماً سختی‌هایی داشتم، به خاطر این‌که می‌بینم دیگران این سختی‌ها را متحمل شده‌اند؛ همجنسگرایان مورد تبعیض قرار می‌گیرند.
 
مثلاً یکی از دوستان من لزبین است و در دانشگاه در رشته مهندسی درس می‌خواند. چون لزبین است، نه دخترها تحویل‌اش می‌گیرند و نه پسرها. برای این‌که پسرها می‌گویند این‌که لزبین است و جدی‌اش نمی‌گیرند، دخترها هم که فکر می‌کنند چون او لزبین است می‌تواند به آن‌ها نظر داشته باشد و بنابراین همان برخوردی را با او می‌کنند که با یک پسر دگرجنسگرا می‌کنند؛ در نتیجه، هیچ دوست صمیمی‌ای ندارد. خب اگر من همجنسگرا بودم، حتماً با چنین مشکلاتی هم روبه‌رو می‌شدم. ولی نمی‌دانم چه می‌شد چون هر چه شنیدم از تجربیات همجنسگرایان بوده است و خودم تجربه‌ای در این زمینه نداشتم.
 
فرزند همجنسگرایم را دوست خواهم داشت
 
اگر بچه همجنسگرا داشتم، هیچ مشکلی با او نخواهم داشت. شاید بیشتر نگران این باشم که فرزند همجنسگرایم در جامعه مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد؛ وگرنه خودم هیچ مشکلی با او نخواهم داشت.
اتفاقاً یک‌بار با خواهرم خرید رفته بودیم. در فروشگاه، پسر همجنسگرایی بود که به ما کمک می‌کرد و مشورت می‌داد که چه لباسی بپوشیم. خواهرم در آن لحظه گفت که کاش ما برادر همجنسگرا داشتیم. من همیشه دوست داشتم در خانواده‌مان یک برادر همجنسگرا داشته باشیم. من در مورد این‌که بچه خودم همجنسگرا باشد فکر نکرده بودم، اما در مورد داشتن برادر همجنسگرا چرا. چون من در قبال بچه‌ام مسئول هستم و می‌دانم که نگران بچه‌ام خواهم بود؛ چون می‌دانم که به همجنسگرایان سخت می‌گذرد.
فکر می‌کنم اگر جامعه را درباره مسایل و مشکلات همجنسگرایان آگاه کنیم، به دنیایی خواهیم رسید که دیگر نیازی نیست نگران این باشیم که آیا بچه‌مان همجنسگراست یا نه؛ چون جامعه دیگر افراد همجنسگرا را اذیت نمی‌کند.
 
نقاشیاثر هنرمند ایرانی-آمریکایی اردشیر محصص