مقدمه: اصطلاح “عرب‌زدگی” را در برابر اصطلاح “غرب‌زدگی” به کار برده ام. تا حدی که من می‌فهمم، محل جغرافیایی برساخته شدن ایده‌ها هیچ نقشی در صدق و کذب، موجه و ناموجه معرفتی، و حسن و قبح اخلاقی آنها ندارد. اما فقیهان، اولاً: به اقتفای احمد فردید و جلال آل احمد، “غرب زدگی” را به عنوان دشنام و تحقیر به کار می‌برند. ثانیاً: گویی همین که ایده‌ای را غربی بخوانند، از نظر معرفتی و اخلاقی بطلانش را نشان داده‌اند. ثالثاً: دوران پیشا اسلامی را، دوران “جاهلیت”- به معنای مذموم- می‌خوانند. رابعاً: قدرت، گفتمان و دانش و مفهوم ساز است. اصطلاح “جاهلیت” – به تعبیر میشل فوکو – یک اصطلاح ایدئولوژیک ساخته قدرت/سلطه است. خامساً: فقیهان بدون یک بام و دو هوایی- با معیاری واحد- باید درباره “غرب‌زدگی” و “عرب‌زدگی” تصمیم گیری کنند. سادساً: به فقیهان نشان داده‌ام که اگر در سیاق و زمینه مقبول آنان بحث کنیم، نوگرایان مسلمان، نه “غرب‌زده”، که “عقل‌گرای عرفی” اندیش‌اند. اما فقیهان، “عرب‌زده جاهلی پیشا اسلامی” هستند. آنان با این رویکرد اسلام و مسلمان را لخت و عریان کرده‌اند.

درس آخوندی، شیک‌تر و آراسته‌تر از مجالس پیش از انقلاب، با همان مضمون سنتی اما اقتدارگراتر

عریان شدن اسلام و مسلمانی در دوران معاصر

بدون هرگونه پرده پوشی، اسلام بدنام‌ترین دین در جهان معاصر است. به عنوان نمونه، در نظر خواهی‌ مرکز پژوهش پیو در سال ۲۰۱۴ درباره نظر مردم آمریکا نسبت به مذاهب مختلف، نظر ۶۰ در صد آناننسبت به یهودیان، کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها مثبت بود.این میزان، درباره بودایی‌ها، هندو‌ها و مورمون‌ها حدود ۵۰ درصد، و درباره مسلمان‌ها ۴۰ بود. در نظر خواهی‌ فوریه ۲۰۱۷ مرکز پژوهش پیو، نظر مثبت مردم آمریکا درباره ادیان گوناگون، به شرح زیر بود: یهودیان ۶۷ درصد، کاتولیک‌ها ۶۶ درصد، بودائی‌ها ۶۰ درصد، هندو‌ها ۵۸ درصد، مورمون‌ها ۵۴ درصد، بی‌ دین‌ها ۵۰ درصد و مسلمان‌ها بین ۴۸ تا ۵۰ درصد.

بر طبق نظر خواهی‌ مرکز پژوهشی پیو که در ۹ اگوست ۲۰۱۷ منتشر گردید، میزان نظر منفی مردم کشورهای مختلف درباره مسلمانان در سال ۲۰۱۶ به شرح زیر است: بریتانیا ۲۸ درصد، فرانسه و آلمان ۲۹ درصد، هلند و سوئد۳۵ درصد، اسپانیا ۵۰ درصد، یونان ۶۵ درصد، لهستان ۶۶ درصد، ایتالیا ۶۹ درصد، و مجارستان ۷۲ درصد.

صنعت اسلام هراسی” و “اسلام ستیزان” نقش مهمی در بدنام کردن اسلام داشته و دارند. اما واقعیت این است که این صنعت بدون “مواد خام” – مانند هر صنعت و کارخانه دیگری- نمی‌تواند کالایی تولید کند. “مواد خام” این صنعت توسط اقلیت کوچکی از مسلمان‌ها – و فقیهان و مفتیان- تهیه می‌شود. گروه‌های تروریستی چون: طالبان، القاعده، داعش، الشباب، بوکوحرام، سپاه صحابه، و…؛ و رژیم‌های عربستان سعودی، جمهوری اسلامی، ترکیه، امارات متحده، قطر، پاکستان.

رژیم‌های جنایتکاری چون صدام حسین (عراق)، سرهنگ قذافی (لیبی)، مبارک و السیسی (مصر)، حافظ اسد و بشار اسد (سوریه)، عبدالعزیز بوتفلیقه (الجزایر)، و…؛ جنایات بسیار مرتکب شده‌اند. اما همه آنها رژیم‌های سکولار بوده و هستند که در سرکوب اسلام‌گرایان بسیار بی رحمانه عمل کرده‌اند. هیچ یک از این حکومت‌ها، نه توسط عالمان دین (روحانیت) اداره شده‌اند، نه احکام شریعت را اجرا می‌کرده‌اند، سهل است، به شدت دشمن “اسلام سیاسی” بوده و از سکولاریسم- جدایی نهاد دین از نهاد دولت- دفاع می‌کرده و می‌کنند. بشار اسد که یکی از جنایتکاران بزرگ است، بارها علیه “اسلام سیاسی” سخن گفته و گروه‌های اسلام‌گرا- داعش، اخوان المسلمین، القاعده، و…- را بی رحمانه سرکوب کرده است. غیر نظامیان را هم کشته است. اما جنایات هیچ یک از این رژیم‌ها، به نام اسلام صورت نگرفته است. به تعبیر دیگر، فقیهان و مفتیان در حال اجرای شریعت- احکام فقهی- نبوده‌اند.

اما گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا، عربستان سعودی و جمهوری اسلامی رسما خود را اسلامی و مجری اسلام قلمداد کرده و می‌کنند. ترکیه اردوغان هم خود را اسلامی به شمار آورده و مخالفانش هم آن رااسلام‌گرا به شمار می‌آورند. پاکستان همچنان حامی اصلی گروه‌های تروریستی چون طالبان است. بدین ترتیب، تمامی جنایاتی که این گروه‌ها و رژیم‌ها مرتکب شده و می‌شوند، به نام اسلام ثبت شده و می‌شود.

اقبال لاهوری درباره وضعیت مسلمانان در جهان معاصر چنین گفته است :

در مصافی پیش آن گردون سریر/ دختر سردار طی آمد اسیر

پای در زنجیر و هم بی پرده بود/ گردن از شرم و حیا خم کرده بود

دخترک را چون نبی بی پرده دید/ چادر خود پیش روی او کشید

ما از آن خاتون طی عریان تریم/ پیش اقوام جهان بی چادریم

اسلام و مسلمانان همچون آن کنیز اسیر، لخت و عریان شده‌اند.

ریشه مسئله چیست؟

باورها و اعتقادات اسلامی نقش چندانی در این مسئله ندارند. برای این که نه تنها اعتقادات اسلام با نظام اعتقادی یهودیت و مسیحیت مشترک است، بلکه اسلام با اصلاحاتی، آن نظام را عقلایی‌تر کرده است. یعنی اگر فردی از موضع عقل پیشینی (فلسفه) و عقل پسینی (علوم تجربی) به نقد نظام اعتقادی این سه دین بپردازد، ناسازگاری‌های یهودیت و مسیحیت با عقل پیشینی و پسینی مدرن بیشتر از اسلام است.

مسئله اصلی اجرای شریعت- احکام فقهی- است. ویژگی‌های احکام فقهی از نظر انسان دوران جدید به شرح زیر است:

الف-تبعیض ساختاری (نابرابری مسلمان و غیر مسلمان، نابرابری زنان و مردان، نابرابری ارباب و برده، نابرابری فقیهان و مفتیان با غیر آنان، چند همسری، و…).

ب- خشونت‌های شدید (حکم قطع دست سارق، حکم قطع معکوس دست و پای محارب، حکم قصاص، سنگسار، کتک زدن زنان و کودکان، و…).

پ- نفی آزادی (حکم ارتداد، حکم سب النبی، حجاب اجباری، جهاد ابتدایی، و…).

ت- نفی دموکراسی (حکومت حق ویژه فقیهان و مفتیان است. مردسالاری و حاکم سالاری).

ث- نفی حقوق بشر.

با این که ترور در قرآن وجود ندارد و مطابق روایاتی پیامبر اسلام ترور را رد کرده است، اما گروه‌های اسلام‌گرا، به نام خدا و اسلام، مردم عادی را هم ترور کرده و می‌کنند.

این خشونت‌ها، احکام معارض با حقوق بشر و آزادی و دموکراسی، در کتاب مقدس هم وجود دارد (رجوع شود به مقاله‌های “خشونت در کتاب مقدس” و “یهودیان و مسیحیان چگونه از خشونت‌های کتاب مقدس گذر کردند؟  “). اما یهودیان و مسیحیان مدتهاست که این احکام را کنار گذارده‌اند. گروه‌های اسلام‌گرا و برخی از رژیم‌ها که این احکام را عملی می‌سازند، بیشترین نقش را در اسلام ستیزی داشته و دارند.

پیامبر الگوی مسلمانان است

پیامبر الگوی همه مسلمان است (لقد کان لکم فی رسول الله اسوه: احزاب، ۲۱) و مسلمان‌ها باید پیرو حضرت محمد باشند. فقیهان اجرای احکام فقهی را اساس پیروی از پیامبر به شمار می‌آورند. اساساً نظریه بلادلیل ولایت فقیه، بر همین مبنا اختراع شد. فقهای بزرگ گذشته اجرای حدود و قصاص را وظیفه معصوم به شمار می‌آوردند و می‌گفتند در دوران غیبت معصوم- امام زمان- اجرای حدود، همچنین امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز جمعه، تعطیل است (رجوع شود به مقاله “ضرورت تعطیل کردن اجرای “اسلام” “). اما مخترعان ولایت فقیه ادعا کردند:

الف- نمی‌توان احکام شریعت را تعطیل کرد.

ب- بدون قدرت حکومتی نمی‌توان احکام فقهی را پیاده یا اجرا کرد.

پ-حکومت هم باید در دست شریعت شناسان- فقها- باشد تا با داشتن قدرت، احکام فقهی را پیاده کنند.

فقها و مفتیان از ابتدأ احکام شریعت یا فقهی را به “احکام امضایی” و “احکام تأسیسی” تقسیم می‌کردند. عقلای عرب پیش از اسلام، برای زندگی قبیلگی آن دوران، احکام و رویه‌هایی برساخته بودند. اجرای طولانی مدت آن احکام، آنها را به “عرف عقلای” آن دوران تبدیل کرده بود. پیامبر اسلام آن احکام را با اصلاحاتی “امضا” و تأیید کرد. تمامی برساخته‌های اعراب تأیید شده از سوی پیامبر اسلام، “احکام امضایی” خوانده می‌شوند. اما پیامبر احکام جدیدی هم وضع و اختراع کرد که پیش از اسلام هیچ نشانی از آن‌ها نبود. این احکام تازه، “احکام تأسیسی” خوانده می‌شوند.

فقها و مورخان مسلمان نشان داده‌اند که تقریباً ۹۹ درصد احکام فقهی اجتماعی (قصاص، سنگسار، حج، خمس، و…)، احکام امضایی هستند.کتاب اساسی دکتر جواد علی تحت عنوان المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام یکی از تحقیقاتی است که در این زمینه صورت گرفته است.

قرآن در ۴ سوره مدنی از اصطلاح جدیدجاهلیت برای دوران پیش از اسلام استفاده کرده است.

یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ” (آل عمران، ۱۵۴). در جنگ احد گروهی پندارهای دوران و عصر جاهلیت را درباره خداوند دوباره بازتولید می‌کنند. زمخشری نوشته معنای آیه این هاست: “درباره خداوند گمانی به سان آن گمان که در زمان جاهلیت می‌برند”، “ویژه جاهلیت” و “ظن اهل جاهلیت”. فخر رازی نوشته: “در معنای ظن جاهلیة دو قول گفته‌اند (یکی) از آن اراده ظن مختص به ملت جاهلیت بکنی؛ و (دومی) این است که کراد، ظن اهل جاهلیت است”.

أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُون: آیا حکم عهد جاهلیت را می‌پسندید” (مائده، ۵۰). آیه به صراحت از احکام دوران جاهلی سخن می‌گوید. زمخشری می‌نویسد: یهودیان از پیامبر “خواستند که به اقتضای روش جاهلیت که بر اساس تفاوت گذاشتن بین کشته شدگان مبتنی بود، بین آنان حکم کند…یهودیان با این که اهل کتاب و علم بودند، حکم آیین جاهلیت را می‌جستند”.

وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الاولی:[زنان پیامبر] در خانه هایتان قرار و آرام بگیرید و همانند زینت نمایی روزگار جاهلیت پیشین، زینت نمایی نکنید” (احزاب، ۳۳). آیه سبک زندگی زنان در ابراز خود در قلمرو عمومی در دوران جاهلیت را برای زنان پیامبر ممنوع می‌سازد. زمخشری در تفسیر آیه نوشته است:”مراد از الجاهلیة الاولی عبارت از جاهلیت پیشین است که از آن به “جاهلیة الجهلأ/ جاهلیت نادانان” هم تعبیر می‌کنند و مراد جاهلیت زمان حضرت ابراهیم است که در آن زمان زنان پیراهنی از جنس لولو می‌پوشیدند و در خیابان راه می‌رفتند و خود را به مردان نمایش می‌دادند. برخی مفسران هم آن را جاهلیت حاصل شده در فاصله بین حضرت آدم تا حضرت نوح، یا بین نوح و ادریس و یا زمان داود و سلیمان دانسته‌اند و مفهوم مخالف آن “الجاهلة الاخری” است که مراد، از زمان حضرت عیسی تا زمان رسول خدا بوده است. همچنین مرا از الجاهلیة الاولی می‌تواند جاهلیت کفر پیش از اسلام و مراد از الجاهلیة الاخری نابکاری و بدهنجاری زمان اسلام باشد، یعنی: در زمان اسلام نیز چنان جلوه فروشی نکنید تا با مردم دوره جاهلیت زمان کفر همانند شوید” (محمد زمخشری، تفسیر کشاف، ترجمه مسعود انصاری، انتشارات ققنوس، جلد سوم، صص ۷۳۳- ۷۳۲).

اِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّةِ : چنین بود که کافران در دلهایشان حمیت- حمیت جاهلی- آوردند” (فتح، ۲۶ ). حمیت جاهلی به معنای تعصب همراه با تکبر و حق ستیزی جاهلانه است. در صلح حدیبیه مشرکان مکه نپذیرفتند در ابتدای صلح نامه بنویسند “بسم الله الرحمن الرحیم” و محمد “رسول خدا” است. بلکه مطابق همان سنت پیشین خود نامه را آغاز کردند و هیچ ذکری هم از رسول خدا بودن محمد نکردند.

جاهلیت هر معنایی که داشته باشد، قرآن ظاهراً دوران پیش از اسلام را جاهلی خوانده است. برخی محققان دوران ۱۵۰ ساله قبل از اسلام را دوران جاهلی نامیده‌اند (شوقی ضيف، تاريخ الادب العرب العصر الجاهلی، ج ۱، ص ۳۸). تحقیقات چند قرن اخیر نشان داده که دوران پیش از اسلام، عصر جاهلیت به معنای نادانی نبوده است. نوگرایان مسلمان هم جاهلیت را به معنای عدم علم و دانش و نادانی معنا نمی‌کنند. اما محل نزاع، فقیهان‌اند و دیدگاهی که آنان پیرامون دوران قبل از اسلام داشته و دارند. هرچه علی بن ابی طالب در نهج البلاغه در وصف زشتی‌ها و خشونت‌های دوران پیش از اسلام گفته، آنها در معنای جاهلیت داخل کرده‌اند. به عنوان نمونه، به دو قرینه زیر بنگرید:

إنَّ اللهَ بَعَثَ محّمداً و ليس أحد من العرب يقرأ كتاباً و لا يدّعی نبوة: خدا محمد را برانگیخت و از عرب کسی کتابی نخوانده بود، و دعوی پیامبری نکرده بود:” (نهج‌البلاغه شهیدی، خطبه ۳۳، ص ۳۴ ).

“آنان در چار موج فتنه سرگردان بودند، درمانده و نادان، فریفته مکر شیطان. در خانه امن کردگار با ساکنانی تبه کار و بدکردار، خوابشان شب بیداری سرمه دیده شان اشک جاری، در سرزمینی عالم آن دو از گفت بسته، و جاهل به عزت در صدر نشسته” (نهج‌البلاغه شهیدی، خطبه ۲، ص ۹).

علی بن ابی طالب بارها درباره بازگشت به “احقاد جاهلی” و “احکام جاهلی” در نهج البلاغه هشدار داده است.

آیت الله جوادی آملی هم نوشته است:”عنوان جاهلیت در مواردی از قرآن کریم، مانند آیه مورد بحث [یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ ] و آیه وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الاولی، و طرح عنوان مدینه و تبدیل یثرب به آن، سهمی از ترغیب به مدنیت و عقلانیت را به همراه دارد” (آیت الله جوادی آملی، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، جلد شانزدهم، مرکز نشر اسرأ، ص ۹۶). و در مورد آیه “أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُون” نوشته است:”هواپرستان در پی قضا و حک جاهلی اند، از این رو از پذیرش داوری الهی سر باز می‌زنند. کسی که به ظاهر مدعی حکومت اسلامی است؛ ولی قضای او مورد قبول اهل بیت نباشد، داوری او جاهلانه است” (آیت الله جوادی آملی، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، جلد ۲۲، مرکز نشر اسرأ، ص ۶۱۸).

جواد علی در این مورد نوشته :”عقيده من در مورد جاهليت اين است كه اين كلمه به معنای سفاهت، حماقت، حقارت، خشم و تسليم‌ناپذيری در مقابل اسلام و احكام آن می‌‌باشد” (جواد علی، المفصل فی التاريخ العرب قبل الاسلام، ج ۱، ص ۴۰).

از کدام عمل پیامبر باید پیروی کرد؟

دو پاسخ می‌توان برای این پرسش ارائه کرد:

اول- پاسخ عموم فقیهان معاصر: پیامبر هر برساخته و حکم اعراب جاهلی پیش از اسلام را که امضا کرده، آن برساخته‌ها و احکام ابدی شده و همه مسلمان‌ها، در طول تاریخ، در همه جوامع، باید به همان احکام عمل کنند. این “عرب‌زدگی جاهلی پیشا اسلامی” است، برای این که اولاً: پیامبر آن برساخته‌ها و احکام را فقط و فقط برای دوران و جامعه خودامضا کرد (رجوع شود به مقاله “اسلام: دین قوم عرب یا دین جهانی؟  “). ثانیاً: عمل دیگری باید مورد پیروی قرار گیرد.

به عنوان نمونه، صادق لاریجانی- رئیس قوه قضائیه- در ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ضمن حمله شدید به حقوق بشر و دموکراسی غربی، به انتقاد ما به شرح زیر پاسخ گفت :

متأسفانه برخی افراد و روزنامه نگاران که سر در آخور کشورهای سلطه دارند ادعا می‌کنند که مسئولان قضایی جمهوری اسلامی با حقوق بشر غربی مخالفند اما احکام عرب جاهلی را می‌پذیرند. این ادعاهای مضحک و عجیب در واقع حمله به احکام اسلام است. کدام فقیه اگر حکمی در زمان جاهلیت وجود داشته و توسط اسلام امضا نشده است را پذیرفته که ما بخواهیم به عنوان مسئولان قضایی جمهوری اسلامی بپذیریم؟ دفاع ما از احکام امضایی و تأسیسی اسلام است و دلیل تبعیت مان از این احکام نیز اتصالی است که به حق تعالی دارد و فهم آن با مجتهدان و فقهاست”.

دوم- پاسخ نوگرایانه : پیامبر اسلام عرف عقلای اعراب جاهلی پیش از اسلام را – با اندکی اصلاحات- برای زمان خود امضا کرد. آن چه باید مورد پیروی قرار گیرد، “امضا عرف عقلای زمان” است، نه عمل به برساخته‌های عرب جاهلی. در واقع، پیامبر “عقل گرایی عرفی” را برای خود و پیروانش در همه زمان‌ها امضا کرده است. به تعبیر دیگر، مسلمان‌ها در هر دوره ای، باید به عرف عقلای زمان خود عمل کنند. برابری (رفع همه اشکال تبعیض)، آزادی، نفی خشونت، حقوق بشر، دموکراسی، کثرت گرایی، و…؛ عرف عقلای دوران جدید است.

برده داری یکی از برساخته‌های پیش از اسلام بود که در همه جا جاری بود. پیامبر چگونه می‌توانست این ساختار را براندازد؟ او این ساختار را با اصلاحات بسیار امضا کرد و آزادسازی برده‌ها را هم تشویق نمود. مسلمانان اگر می‌خواستند به نظر فقیهان عمل کنند، همچنان باید برده داری می‌کردند (رجوع شود به مقاله “برده‌داری غیرانسانی وغیر اسلامی- قصاص انسانی واسلامی“). اما عرف عقلای دوران مدرن خود را به مسلمانان هم تحمیل کرد. مسلمان‌ها هم عرف عقلای دوران مدرن- یعنی نفی و طرد برده داری- را “امضا” کردند.

ربا در قرآن به منزله محاربه با خدا و پیامبر است. اما بانک داری مدرن، بدون بهره دادن و بهره گرفتن، ناممکن است. مسلمانان بسیار سریع این حکم دوران مدرن را امضا کردند. بانک‌های جمهوری اسلامی بیشترین بهره را داده و گرفته و به همین دلیل آیت الله مصباح یزدی جمهوری اسلامی را رباخورترین نظام روی کره زمین به شمار آورده است.

پیامبر اسلام اسب سواری و جنگ با شمشیر را امضا کرده است. آیا انسان‌های دوران مدرن هم برای زندگی و جنگ باید از اسب و شمشیر استفاده کنند؟ آیا در آن زمان استفاده از هواپیما، اتومبیل، کشتی، توپ، تانک، موشک و جنگنده امکان پذیر بود؟ عقلای دوران مدرن تکنولوژی‌های پیشرفته را ساختند و همه- از جمله مسلمانان- از آنها استفاده کرده و می‌کنند. به همان نحو که استفاده از ابزارهای پیش از اسلام امروزه امکان پذیر نیست، برساخته‌های اعراب جاهلی امضا شده هم نه تنها زندگی را بر مسلمانان سخت و دشوار خواهد کرد، بلکه موجب وهن اسلام خواهد شد. فقط “عرب‌زدگی جاهلی پیشااسلامی” می‌تواند مدافع اجرا و تحمیل احکام امضایی در شرایط کنونی باشد. طالبان یک نمونه از این رویکرد بوده و هست. به همین دلیل نوگرایان مسلمان ایرانی، پیروی از این رویکرد را طالبانیسم خوانده و می‌خوانند.

پس از آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴، در اولین دیدار کابینه او با آیت الله خامنه‌ای در ۸ شهریور۸۴، ولی فقیه ضمن تعریف‌های بسیار از احمدی نژاد و شعارهایش خطاب به آن‌ها گفت، سکولارها- به عنوان دشمنان اسلام- با دولت اسلامی مخالفند و می‌گویند اقتصاد و سیاست و علم و همه چیز باید از دین جدا باشد. اما شما دولت، محتوا، نشانه‌ها، مدیریت، و…را اسلامی سازید. سپس افزود:

“ضمناً این هم که بگویند شما متحجرید و طالبانی عمل می‌کنید، به این حرفها خیلی گوشتان بدهکار نباشد؛ از این حرفها همیشه هست و گفته‌اند و می‌گویند. ما با هر حرکت و گرایشی از نوع طالبان، در اصل و بنیاد مخالفیم. آن‌ها اصلاً مخالف عقلند؛ آنها متحجر بودند. اتفاقاً کسانی که در مقابل جناح متعبد و پایبند ایستادند، به یک معنا بیشتر به تحجر و به طالبانیسم نزدیکترند؛ چون آنها هم نسبت به آموخته‌ها و درسهای غربی تحجر دارند. هرچه غربیها گفتند، همان را صددرصد باید اجرا کرد؛ این تحجر نیست؟ تحجر همین است. تازه حرفهای جدید غربیها را به گوش ما نمی‌رسانند؛ حرفهای قرن نوزدهمی، حرفهای کهنه شده و حرفهای منسوخ را می‌آورند در جامعه مطرح می‌کنند؛ چه در سیاست، چه در اخلاق، چه در گرایش دینی، چه در شکل حکومت و چه در اقتصاد، متحجرانه و متعصبانه می‌ایستند؛ این‌که بیشترطالبانیسم است. اصلاً مظهر طالبانیسم تحجر است. تحجر و دوری از عقلانیت، مظهرش همین است”.

بدین ترتیب، نزاع بر سر غرب زدگی نیست. محل نزاع، “عرب‌زدگی جاهلی پیشا اسلامی” و “عقل گرایی عرفی اسلامی” است. آیت الله خامنه‌ای “عقل گرایی عرفی” یا تبعیت از “عرف عقلا” را طالبانیسم نامیده و زمامداران را به “عرب‌زدگی جاهلی پیشا اسلامی” فرا می‌خواند. تا حدی که من اطلاع دارم، در ۴ دهه گذشته هیچ کس به اندازه خامنه‌ای درباره عدالت و حقوق فقرا و محرومان سخن نگفته است. اما عدالت جاهلی پیشا اسلامی، عدالت تبعیض گرا بود. عدالت عقلای امروز، عدالتضد تبعیض است. وقتی آیت الله خامنه‌ای از انواع تبعیض‌ها (نابرابری زنان و مردان، نابرابری مسلمانان و غیر مسلمانان، نابرابری شیعیان و سنی‌ها، نابرابری فقیهان و غیر فقیهان، و…) دفاع می‌کند، دم زدن از عدالت، معنایی جز دفاع از عدالت اعراب جاهلی پیشا اسلامی ندارد.

اکبر گنجی

 مطالب دیگر از همین نویسنده

دفاع فقیهان از “عرب‌زدگی جاهلی پیشا اسلامی” به دلیل منافع این صنف است. خمس یکی از برساخته‌های اعراب جاهلی است. اهل تسنن خمس را فقط ناظر به غنایم جنگی به شمار آورده و خمس ندارند. اما فقهای شیعه آن را به مازاد درآمد سالانه شیعیان بسط دادند تا از چرک کف دست آنان تغذیه کنند. اگر اجرای احکام برساخته اعراب جاهلی منتفی شود، به طبع آن، حکومت فقیهان- ولایت فقیه- دهم منتفی خواهد شد و دیگر فقیهان نمی‌توانند بر منابع کمیاب قدرت، ثروت، اطلاعات و منزلت اجتماعی سیطره داشته باشند. عنوان “سید” هم یکی از برساخته‌های اعراب جاهلی پیش از اسلام است و ربطی به پیامبر اسلام ندارد. گروهی از فقیهان خود را “سید” می‌نامند و شیعیان گمان می‌کنند که آنان از نسل پیامبر اسلام هستند. اما اگر روحانیون سید پیشینه شان را درست بگویند، به اعراب جاهلی قبل از اسلام باز می‌گردند، نه پیامبر اسلام.