حافظ اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه و ژنرال اسبق نیروی هوایی این کشور، تا سال ۱۹۹۴ به تمامی روی باسل اسد، پسر ارشد خود برای جانشینی ریاست جمهوری این کشور سرمایهگذاری کرده بود.
هفده سال پیش در ژانویه سال ۱۹۹۴، زمانی که تقریباً همه در سوریه فکر میکردند باسل، رئیسجمهور بعدی کشور آنها خواهد شد، وی در یک تصادف رانندگی جان سپرد. در این زمان بشار اسد، فرزند کمتر شناختهشده حافظ اسد که در لندن مشغول تکمیل تحصیلات خود در رشته چشم پزشکی بود، به سوریه فراخوانده شد تا بهعنوان جانشین آینده پدر، تعلیمات لازم را فرا گیرد. بشار به آکادمی نظامی شهر حمص فرستاده شد، به سال ۱۹۹۹ درجه سرهنگی گرفت و همانگونه که پیشبینی می شد، پس از مرگ پدرش در سال ۲۰۰۰، رئیسجمهور سوریه شد.
مراحل رسیدن حافظ اسد به قدرت
حافظ اسد (۱۹۳۰- ۲۰۰۰ میلادی) که در شهر کوچک قرداحه واقع در استان لاذقیه سوریه بهدنیا آمد، یکی از نخستین اعضای اقلیت مذهبی علوی بود که به نیروی هوایی این کشور پیوست. شیعیان علوی در سوریه تا زمان به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال ۱۹۷۰، از حق دسترسی به بسیاری از مناصب ازجمله مقام ریاست جمهوری محروم بودند.
وی از شانزده سالگی به حزب بعث پیوست و همزمان با تحصیل در مدرسه نظام و پس از آن در لباس افسری نیروی هوایی به فعالیت سیاسی در چارچوب عقاید «سوسیالیسم عربی» و سایر تئوریهای حزب بعث پرداخت. وی و هم حزبیهایش طرح کودتای ۱۹۶۳ را که منجر به قدرتگیری حزب بعث شد طراحی و اجرا کردند. پس از کودتا، در حالی که افسران جوان حزب بعث قدرت تشریفاتی را به یک مسلمان سنی به نام امین الحافظ سپرده بودند و خود امور سوریه را اداره میکردند، حافظ اسد به نیروی هوایی برگشت و تنها ظرف یکسال از درجه سرگردی به ژنرالی جهش یافت. در پی آن به سال ۱۹۶۵، این ژنرال 35 ساله علوی، فرمانده نیروی هوایی ارتش سوریه شد. منصب بالای نظامی به وی امکان داد تا یک سال بعد با کمک فردی به نام صلاح جدید، دولت امین الحافظ را سرنگون و تمامی احزاب غیر از حزب بعث را از دولت پاکسازی کند.
جافظ اسد در دولت جدید وزیر دفاع شد و کمی بعد در سال ۱۹۷۰، موفق شد در یک کودتای درون حزبی، متحد سابقاش، صلاح جدید و چند تن دیگر را دستگیر کند و یاران وفادار خود را در پستهای کلیدی بگذارد. در نهایت اسد به نخستین رئیسجمهور غیر سُنی سوریه بدل شد و به مدت سه دهه رهبری سوریه را به دست گرفت.
کارنامه حافظ اسد در دوران زمامداری
حافظ اسد با سیاست مشت آهنین کشوری را که از سال ۱۹۴۸ با خلاء قدرت و کودتاهای مختلف دست و پنجه نرم می کرد یکپارچه کرد. با شعار سکولاریسم مسیحیان، دروزیها و علویان را که از به قدرت رسیدن مجدد اکثریت سنی واهمه داشتند به حمایت خود واداشت و با کمک قانون «شرایط اضطراری»، دست نیروهای امنیتی وفادار به خود را برای کنترل بیشتر و سرکوب شهروندان سوری باز گذاشت. از سوی دیگر، همزمان با آزادیهای نسبی مذهبی، سیاست ناسیونالیسم عربی حزب حاکم بعث، زمینههای نقض فاحش حقوق اقلیتهای قومی و نژادی همچون کردهای سوری را فراهم آورد و بسیاری از آنان را از حقوق شهروندی محروم کرد.
حافظ اسد در سال ۱۹۸۲ با دستور حمله ارتش به شهر حما برای سرکوب شورش هواداران سنی اخوانالمسلمین حادثهای را رقم زد که از آن با نام «قتل عام حما» یاد میشود. در طی این یورش که در آن از سلاح سنگین نیز علیه مردم شهر استفاده شد، هزاران تن جان باختند. این حمله خونینترین کشتار مردم عرب به دست یک دولت عربی در تاریخ معاصر خاورمیانه نام گرفت و نقطه سیاهی بر پرونده حافظ اسد گذاشت. وی در ماه ژوئن ۲۰۰۰ درگذشت و در زادگاهش قرداحه به خاک سپرده شد.
بقیه خاندان اسد
به غیر از باسل اسد که کشته شد و بشار اسد که به وی بیشتر خواهیم پرداخت، باقی افراد خانواده اسد نیز در هرم قدرت سوریه نقشآفرینی کردهاند.
برادر کوچک بشار، سرهنگ دوم ماهر اسد، همزمان فرمانده گارد ریاست جمهوری و لشکر چهارم ویژه زرهی است. این دو سیستم، هسته اصلی نیروهای امنیتی سوریه را شکل میدهند. وی یکی از مسئولان اصلی کشتارهای اخیر مردم سوریه در شهرهای حمص، درعا، بانیاس و حما به شمار میرود و از ماه مه ۲۰۱۱ در فهرست تحریم اتحادیه اروپا قرار گرفته است.
تنها داماد خانواده اسد، ژنرال آصف شوکت که همسر بشری اسد است، تا سال ۲۰۱۰ ریاست سازمان جاسوسی ارتش را داشت و از سال ۲۰۱۰ در مقام جانشین ریاست ستاد ارتش قرار دارد.
جمیل، یکی از برادران حافظ اسد عضو پارلمان شد و تا زمان مرگ عضو ثابت مجلس بود. رفعت، برادر دیگر وی نیز که از عاملان قتل عام حما در سال ۱۹۸۲ بود، به دنبال تلاش برای قبض قدرت در سال های بعدی، به گونهای غیر رسمی به اروپا تبعید شد.
بسیاری دیگر از افراد خانواده اسد همچون برادرزادهها، خواهرزادهها و عموزادهها و همچنین اعضای خانواده همسرش (خاندان مخلوف) نیز صاحبان قدرت سیاسی، تجاری و نظامی هستند.
بشار اسد، پزشکی که دیکتاتور شد
بشار اسد که همچون خواهر داروسازش، تحصیلات آکادمیک را به جای ورود به سیاست برگزیده بود، به ناگاه در 29 سالگی خود را نامزد غیر رسمی ریاست جمهوری بعدی سوریه دید و شش سال بعد مسند مذکور را در اختیار گرفت. بشار که انتظار میرفت موضع دموکراتتری نسبت به پدر خود داشته باشد، در عمل راه پدر را پیش گرفت و با سرکوب خونین تظاهرات مردم سوریه در ماههای اخیر تا جایی پیش رفت که دبیرکل سازمان ملل آقای «بان کی مون» در سخنان تندی اظهار کرد که در بشار انسانیتی باقی نمانده است.
البته ذکر این نکته بهجاست که بشار برخلاف ادعای حامیانش در داخل سوریه و خارج آن (مانند رژیم ایران)، پیش از این هم در حال اعطای گام به گام دموکراسی به مردم سوریه نبود. نقض حقوق بشر در تمام دوران ۱۱ ساله زمامداریاش ادامه داشت. به عنوان نمونه، در حرکتی رو به عقب، در سال ۲۰۰۷ قانونی به تصویب رسید که کافههای اینترنتی را موظف به ثبت تمامی حرکات کاربران میکرد.
وبسایتهایی مانند یوتیوب و فیسبوک و حتی ویکیپدیای عربی بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ فیلتر شدند. ممنوعالخروجی، دستگیری، شکنجه و کشتن مخالفان نیز در این کشور کماکان ادامه داشت و تمام این فشارها به خیزش مردمی منجر شد که هم اکنون به کمتر از برکناری بشار از قدرت رضایت نمیدهند.
ماهیت سیستم استبدادی رژیم سوریه، از پزشکی که قرار بود بر چشم بیماران مرهم بگذارد، دیکتاتوری ساخت که خون مردم را ریخت و این خود یکی از درسهای تاریخ است.
آیا سیستم سوریه با ایران قابل مقایسه است؟!
کاربر مهمان / 10 August 2011