بلندگوها با صدای بلند موسیقی پخش میکنند. جوانها در میدان تغییر میرقصند و شادی میکنند. پرچمهای یمن برافراشته شده است و همه صحبت از یمن جدید میکنند.
رسانههای غربی اما چندان علاقه ندارند تا این پیروزی را اعلام کنند. بیشتر مقالاتی که از نویسندههای غربی میخوانم از خیزش مردمی یمن با عنوان بحران یاد میکنند.
یمن کشور جوانی است که تنها بیستسال از اتحاد دو بخش شمالی و جنوبی آن میگذرد. یمن کشور فقیر و توسعه نیافتهای است که 50 درصد جمعیت آن را جوانان زیر 25 سال تشکیل میدهند و همینطور ۲۵ درصد جمعیت زیر ۲۵ سال این کشور بیکار هستند.
پس از ۳۳ سال تکیه بر مسند ریاست جمهوری علی عبدالله صالح، یمن را به قصد درمان در عربستان سعودی ترک کرد. او چند هفته قبل در اقدام تلافیجویانه حملات راکتی قبایل ناراضی به شدت مجروح و مجبور به ترک کشور شد.
تمرکز رسانهها بر میزان جراحتهای آقای صالح و طول درمان او بود، اما نکته اینجاست که رئیسجمهوری که نتواند با مهاجمانی که کاخ ریاست جمهوری را مورد حمله قرار دادهاند مقابله کند امکان بازگشت را ندارد.
علی عبدالله صالح چندینبار نتایج مذاکرات با مخالفان را نپذیرفته و حاضر به استعفا نشده بود و تنها پس از انفجار مسجد کاخ ریاست جمهوری و کشته و زخمی شدن کارمندان مجبور به ترک کشور شد. انقلابیون اما معتقدند جنبش مخالفان حکومت، مسالمتجویانه و مخالف خشونت بوده است.
خروج او از کشور موجب شادی مخالفان شده است. دیپلماتهای آمریکایی با دولت این کشور وارد مذاکره شدهاند و رئیسجمهور این کشور را تشویق به کنارهگیری از قدرت کردهاند و خواستار انتقال قدرت از حزب حاکم به دولت انتقالی شدند.
از نظر تحلیلگران غربی، وجود قبایل مسلح در این کشور فقیر و امکان سوء استفاده القاعده از خلاء قدرت و نبود نهادهای مدنی، احتمال دستیابی به ثبات سیاسی و دمکراسی را نامحتمل میکند.
علی عبدالله صالح در طی حکومت ۳۳ ساله خود بخشهایی از جامعه و برخی از قبایل را به دولت وابسته کرده بود. نزدیکان او از ثروتهای کلانی بهرهمند بودند، اما اکثریت جامعه فقیر بوده و هست.
فعالان این کشور اصرار دارند که خواستار یک تحول جامع (سرنگون کردن رژیم مستقر) از طریق مسالمتجویانه هستند. به این ترتیب، میلیونها شهروند یمنی به درخواست فعالان مدنی برای تظاهرات در برابر دیکتاتوری پاسخ مثبت دادند.
قبایل بخش قابل توجهی از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و سلاح همچون نقل و نبات در دسترس آنها است. تحلیلگران یمنی معتقدند شانس دعوت از قبایل یمن برای مشارکت در انقلابی مسالمتجویانه زیاد است.
یک شهروند یمنی در مصاحبه با نشریه گاردین میگوید: «وقتی قبایل یمنی در میدانهای شهرها چادرهای خود را مستقر کردند و سلاحها را کنار گذاشتند میتوان از خواست عمومی برای استقرار یک حکومت دمکراتیک و مدرن سخن گفت.»
نیروهای ناسیونالیست یا طرفدار رئیسجمهور مدعی هستند برکناری هیئت حاکمه منجر به جنگ داخلی و ایجاد تنش در کشور خواهد شد.
در سهماه گذشته نیروهای وفادار به رئیسجمهور هم در میدان تحریر شهر صنعا جمع میشدند اما وزن سیاسی مخالفان بیشتر بود.
واصم القرشی، یکی از مخالفان دولت میگوید: «ما ۱۲۰ روز را بدون وقفه در اعتراض گذراندیم. در میادین شهرها مستقر شدیم و در برابر خشونتی که از جانب دولت بر مخالفان وارد شد، جامعه جهانی حمایت از معترضان را مضایقه کرد. امروز دیگر کسی مشروعیت اخلاقی انتقاد از ما را ندارد.»
معترضان می گویند: هنوز انقلاب به ثمر نرسیده؛ ما نمیخواهیم رئیسجمهور را بکشیم ما فقط از او میخواهیم تا از قدرت کنارهگیری کند. ما نباید از یاد ببریم که او در سالهای گذشته کارهای بزرگی برای یمن انجام داده است. بزرگترین اشتباه او گسترش فساد مالی در دولت بود. انقلاب جوانهای یمن تازه آغاز شده است. ما میادین شهر را ترک نخواهیم کرد. ما در میادین شهر ایستادگی میکنیم تا تمام خواستههایمان برآورده شود.
… اما چرا باید به نتیجه خیزش عمومی یمن خوش بین بود؟
انقلابهای شمال آفریقا و خاورمیانه همچون آتشی است که بر خرمن کاه افتاده است و به سرعت از کشوری به کشور دیگر شیوع پیدا میکند. این جوامع عموماً از گسترش فقر، بیکاری جوانان، افزایش قیمت مواد غذایی و فساد مالی رهبران رنج میبردند.
در تعریفهای متعارف علوم اجتماعی انقلابها اولاً در جوامعی رخ میدهد که طبقه متوسط گستردهای وجود دارد. معترضان به دلیل شرایط مالی خود وقت و فرصت شرکت در اعتراض را دارند. انقلاب یمن شاهدی بر ابطال این مدعاست. تودههای فقیر به پاخاستهاند تا حقوق خود را طلب کنند.
رسانهها تلاش کردند تا انقلابهای منطقه را انقلاب فیسبوک و توییتر بنامند؛ انقلابهایی که با موبایلها لحظه به لحظه ضبط شد، اما برخلاف این ادعاها یمن انقلاب پابرهنهها و جوانان بیکار بود.
در شرایطی که بیشتر تحلیلها متوجه خطرات پیش روی یمن پس از کنارهگیری رئیسجمهور است، من سعی میکنم تا خوشبینی خود را حفظ کنم. اعتقاد دارم عصر حاضر را باید عصر دمکرات شدن دولتها نامید. نیروهایی در جهان مدرن وجود دارند که جوامع بشری را سکولار و دولتها را دمکراتیک میکنند.
دمکراسی احتمالاً جذابترین و قویترین ایده قرن بیستم بوده که با سر بلندی وارد قرن جدید شده است. آنگونه که آنتونی گیدنز، جامعهشناس انگلیسی میگوید: «تعداد کمی از دولتهای جهان از صفت دمکراتیک برای توصیف خود استفاده نمیکنند. دولتهای شوروی سابق و دولتهای اروپای شرقی حکومتهای خود را دمکراتیک خلق مینامیدند. حتی رژیمهای غیر دمکراتیک علاقه دارند تا چهرهای دمکراتیک از خود به جهان نشان دهند.»
دمکراسیها در کشورهای مختلف متفاوت است و میتوان آنها را درجهبندی کرد.
انتخابات سالم، آزاد و رقابتی بین احزاب در شرایطی که تمام اعضای جامعه حق شرکت در آن را داشته باشند و از سوی دیگر آزادیهای مدنی از جمله آزادی نشر و بیان، آزادی تشکیل گروههای صنفی و حق تجمع، نیازهای حداقلی یک دمکراسی است.
بهنظر میرسد نیروهای مخالف در یمن خود را متعهد به رعایت این اصول بدانند. در قیام یمن زنها حضور دارند. تلویزیون الجزیره از نقش یک فعال سیاسی زن میگوید که در کار سازماندهی مخالفان است. بهنظر میرسد زنان زیادی در گردهماییها حاضر میشوند. انقلاب امکان مشارکت سیاسی تودهها را مهیا کرده است.
اگر دولت کشور توافق کند که قدرت را به آرامی واگذار و امنیت را در مناطق دورافتاده تامین کند میتوان از آغاز یمن جدید سخن گفت.
یمن با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند اما جنبش اعتراضی اخیر نسلی ازشهروندان سیاسی را تربیت خواهد کرد که به قدرت مردم باور دارند.
شهروندان به این نتیجه رسیدهاند که حضور یک دولت فاسد که به نظر مردم اهمیت نمیدهد خود دلیل بروز خشونت است. دولت علی عبدالله صالح تاکنون هم تنها به کمک قدرت نظامی توانسته آرامش را حفظ کند، اما به جای سرکوب قبایل مخالف میتوان به راههای دمکراتیک فکر کرد که بدون سرکوب امنیت کشور حفظ شود.
آنچه مرا خوشبین میکند گسترش دمکراسی است. امروز بیش از هر زمانی شهروندان به حقوق خود واقفند. بیش از هر زمانی مردم جهان به این نتیجه رسیدهاند که دمکراسی بهترین راه حل اختلافها است.
مبارزه با دولتهای فاسد که حجم قابل توجهی از درآمد ملی را حیف و میل میکنند شاید اولین راه حل مبارزه با فقر باشد که به ذهن هرکسی خطور میکند. شفافیت دولتها و حضور احزاب رقیب و قوای مستقل میتواند جلوی فساد مالی را بگیرد.
منابع:
خلاصه ما از این ملغمه نفهمیدیم قدرت قبائل است که رژیم را سرنگون می کند یا جریان جوانان دموکراسی خواه . اما آنچه که تاریخ نشان داده است روابط قبیله نمی تواند ناگهان مدنیت مورد نظر دموکراسی را ارمغان آورد . این اصلی غیر قابل انکار است که تحولات بحران کمبود سرمایه در کشورهای در حال رشد مسبب اصلی بیکاری و فقر شهرنشینانی شده است که از روستاها به سمت شهرها سرازیر می شوند لذا آلترناتیو لازم برای حل این معضل جذب سرمایه های بزرگ است ( بقول اقتصاد دانان تنها افزایش ترکیب ارگانیک سرمایه است که بحران در این نوع کشورها را حل خواهد ساخت ) اما این جنبشها که تحت تاثیر افکار روستائی و تولید خرد ورشکسته ی سنتی قرار دارند قادر به درک و تمایز دموکراسی نخواهند بود دموکراسی بصورت غریزی در بین شهر نشینان و طبقات فقیر که فروشنده ی نیروی کار خویشند خصلت ضد دیکتاتوری را رواج می دهد ولی دموکراسی ایجاد نخواهند کرد اما سنتها و قبائل که روابط عشیره ای در بین آنها رواج دارد و جذب سرمایه ها که باعث توسعه ی جامعه ی مدنی می شود باعث ورشکستگی و نابودی این شیوه ی تولید که با زندگی آنها عجین گشته می گردد ضرورتا سنت رایج و شیوه ی تولید آنان دشمن مدنیت و سرمایه های کلان می گردد و از میان این جنبشها که به دنبال تقویت اقتصاد محلی و محلی گری هستند هیچگاه دموکراسی و جامعه ی مدنی نمی تواند نشو و نما یابد زیرا مناسبات حاکم بر این جنبشها در سمت و سوی ایجاد جامعه ی مدنی نیست . عدالت جوئی و تمناهای انسانی تنها در سیستمهای اقتصادی و سیاسی معینی امکان پذیر است که شرایط این آرزوها با واقعیات موجود همخوانی ندارد . دموکراسی زمانی معنا می یابد که من آزاد باشم هر نوع کالائی را خریده و یا تولید کنم و این تبادل کالائی خود نیاز به سیستمی دارد که از آن محافظت نماید یعنی پارلمانی باشد که نمایندگان تولید کنندگان و مصرف کننده ها آزادانه قوانین مورد نیاز را تصویب کنند دولتی می خواهد که مجری بدون چون و چرای این نمایندگان باشند و در نهایت با رشد مبادلات محلی رشد مبادلات خارجی هم آزادانه انجام پذیرد کدام کشور در دنیاست که بدون تولید بدون تکنولوژی پیشرفته ی تولیدی و بدون نیروی کار متخصص برای تولید و اداره ی تولید به دموکراسی رسیده است که یمن دومین آن باشد . دموکراسی در کشورهائی همچون ترکیه برزیل و حتی هند زمانی نضج می گیرد که جذب سرمایه های خارجی و از اینرو تولید افزایش یافته است بیکاری کاهش یافته است و مازاد تولید ایجاد شده است حتی کشوری مانند چین نیز پس از بیش از 60 سال ایجاد جمهوری دموکراتیک خلق تنها افزایش تولید و افزایش مبادلات جهانی اش سبب گشته تا جنبشهای دموکراتیکش در حال رشد باشد و تبدیل به یک ضرورت اجتماعی گردد . در دهه ی 1960 یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا کشور آرژانتین بود اما بحران این کشور پس از چهل سال همچنان ادامه دارد و در جلوی چشمانش اقتصاد خودش را می بیند که در حال انحطاط و کشوری همچون برزیل در حال اوج . رویای رشد دموکراسی خواهی در کشورهای در حال رشد شاید خیالی خوش برای متوهمان به دموکراسی باشد اما رئال این جنبشها عکس حرکت تاریخی ند .
کاربر مهمان فرهاد-فریاد / 02 July 2011
با سلام
حالا ما ایرانی ها بازهم نشسته ایم تا سید علی و احمدی نژاد اختلافات خودرا حل کنند و به مردم ایران ازادی بدهند. مردم فقیر یکن 120 روز مداوم در خیابان ماندند و میدان را خالی نکردند. اما رهبران جنبش سبز با فراخوانهای لحظه ای و یک روزه مردم را به میدان کشاندند و سپس به خانه فرستادند. این چزر و مد جمعیت به سرکوبگران فرصت داد تا برای مقابله به امادگی کاتل برسند به طوریکه هر بار بیشتر و بهتر از دفعه قبلی میادین را اشفال کردند و به مردم اجازه تجمع ندادند.
اری در ایران با اینگونه حرکات لحظه ای نمیتوان حقوق مردم را از خلافه گرفت و اگز قرار بود این دولت به مبارزه سکوت امیز مردم اسخ دهد تا کنون این تعداد مردم بیگناه را در زندانها نگه نمیداشت. اگر قرار است با “بی خشونت” و با آرامش به مقصود برسیم اولا این خیلی بعید است ثانیا روشهای معمول گاندی و مارتین لوتر کینگ و غیره در ایران کاربرد ندارد زیرا دولت حتی کوچکترین حقوق شهروندی را بر نمیتابد. پس فقط دوراه می ماند که هردو به استمرار و ثایداری نیاز دارند و نمیتوان یک ساعت در خیابانها تجمع کرد و بعد هم رفت خانه برای تماشای تلوزیون ماهواره ای. اگر قرار است مسالمت امیز باشد بایستی با خانه نشستن در یکروز معین به صورت هفتگی و با عدم حضور همگانی در شهر و خیابان وزنه سیاسی و اجتماعی خودرا به دولت ایران و جهان نشان دهیم. و اگر قرار است با خشونت باشد که ما هنوز به آن مرحله نرسیده ایم بایستی با قدرت هرچه تمام تر مبارزه را آغاز و زندانیان را آزاد کنیم.
به امید بیداری ایران
کاربر مهمان / 02 July 2011
بخشی از نخبهگان سیاسی- نظامی در کشورهای عربی از دیکتاتورهای سمجی چون بنعلی و همسرش،مبارک و ولیعهد او و… خسته و شرمسار و آگاه به اختلاف طبقاتی در میان مردم، نارضایتی عمومی، بیکاری جوانان،فساد و ارتشاع دولتمردان،عقبماندگی فرهنگی- علمی و…در کشور خود،لزوم تغییرات سیاسی-اجتماعی را گریزناپذیر میدانند. با حمایت پنهانی آمریکاییها با این تغییر تدریجی و با شورش مردم بجان آمده و همدلی اکثریت نظامیان و سیاسیون از بالا، این مهم بوقوع پیوست. ماجرای جیمزباندی محدی از ایران هم سناریویی اینچنانی ولی شکست خورده از جانب محافل تغییر دهنده در خاورمیانه بود زیرا نظام ج.ا. در ایران یکدست و متمرکز نیست، انسجام سیاسی در دست خامنهای است ولی سیستم راهبردی و عملکرد سیاسی در ایران چند دولتی است که شامل سپاه، مجلس،نهاد جمهوری،قوه قضائی، تشکیلات امنیتی که فقط به رهبری جوابگو هستند و فعالیتهای مالی- اقتصادی مستقلی را دارند، میباشد. نقش دلارهای نفتی و نفوذ سیاسی عربستان در کشورهای عربی،چشمگیر است و رقیب سیاسی آنها ایران، جز پرچم نیمه افراخته شیعه و شعارها رادیکال توخالی چیز تازهای برای گفتن ندارد.
ایراندوست / 03 July 2011