در ایران اصلاحات در نظام سیاسی چه نسبتی با محرومان و به اصطلاح حکومتیان  «طبقه‌ی مستضعف» دارد؟ تهی‌دستانی که نه خود و نه نیاکانشان از هیچ امتیاز ویژه‌ای برخوردار نبوده‌اند، و زین‌رو زندگی را با مشقت سپری می‌کنند، آیا بطور طبیعی از اصلاحات در نظام سیاسی در ایران پشتیبانی می‌کنند، یا با آن مخالفت می‌کنند، و یا اصلاً نسبت به این امر بی‌اعتنایند؟

حسن روحانی در محاصره کارگران معدن زمستان یورت (۱۷ اردیبشهت ۱۳۹۶). بازدید محل پس از بروز سانحه مرگباری که جان ۴۳ معدنچی را گرفت.
حسن روحانی در محاصره کارگران معدن زمستان یورت (۱۷ اردیبشهت ۱۳۹۶). بازدید محل پس از بروز سانحه مرگباری که جان ۴۳ معدنچی را گرفت.

دارا و ندار؛ آمار چه می‌گوید؟

بر طبقِ آمارهای رسمی، هنوز بیش از بیست میلیون تن از جمعیت ایران در روستاها می‌زیند و حدود سی میلیون تن در شهرهای کوچک. وقتی حاشیه‌نشین‌ها را هم در نظر بگیریم و نیز توجه کنیم که حتا در زیستِ شهری هم زندگیِ‌ اکثریت در سال‌های اخیر هرچه بیش‌تر رو به تنگ‌دستی رفته است، نتیجه می‌شود که اکثریت مردمان ایران زندگیِ خویش را در اوضاع و احوال نامناسب سر می‌کنند. این اکثریت هستند که از بحران‌هایی چون بیکاری و تورم آسیب می‌بینند و ناچار‌اند همیشه زندگی را با دلنگرانی و ترس سپری کنند و نسبت به آینده‌ی خود و فرزندان‌شان نگران باشند. همین اکثریت هستند که به دلایل روشن از معضلات اجتماعی چون اعتیاد هم بیش‌ترین آسیب را می‌بینند. بی‌شک در درونِ این اکثریت اوضاع همه یکسان نیست، ولی همه در این ویژگی اشتراک دارند که دغدغه‌ی معاش دارند و زندگی‌شان از امنیت اقتصادی بی‌بهره است. این اکثریت کسانی هستند که یا در خانه‌های اجاره‌ای می‌زیند یا برای تهیه‌ی مسکن برای فرزندانشان ناتوان‌اند. از نظر فرهنگی هم این اکثریت یا بی‌سواد‌اند و یا تحصیلات پایین دارند. بر طبق آمار دولتی هنوز بیش از ده میلیون تن از ایرانیان بی‌سواد‌اند و این گروه به‌طور طبیعی در طبقه‌ی فرودست جای می‌گیرند. حتا بسیاری از تحصیل‌کرده‌های بیکار و آسیب‌دیده هم در این طبقه جای می‌گیرند که نقش آگاهی‌بخشی به اکثریت را بر عهده دارند. این اکثریت، درست به این دلیل که برخوردار نیستند، به هرگونه ویژه‌خواری یا تجملی از سوی دولتمردان حساس‌اند حتا اگر در حد واردات دویست میلیونی دختر وزیر باشد.

گاهی از این اکثریت تحت عنوان «طبقه‌ی متوسط» در ایران یاد می‌شود. این اشتباهی بزرگ است که باعث شده بسیاری از تحلیل‌ها به بی‌راهه بروند. طبقه‌ی متوسط در ایران بسیار کوچک‌تر از این اکثریت است، طبقه‌ای است که از نیازهای اولیه فراتر رفته است و دغدغه‌ی معاش ندارد. این طبقه برای مثال می‌تواند به‌آسانی به هنر و دانش بپردازد و هر از گاهی به سفرهای خارجی برود. شمار ایرانیانی که از این طبقه به شمار می‌آیند از چند میلیون فراتر نمی‌رود.

یک طبقه‌ی بسیار کوچک‌تر هم هست که طبقه‌ی سرمایه‌داران هستند و بر ویژه‌خواری‌های بزرگ و فسادهای سیستمی استوار‌اند. طبقه‌ی متوسط هم البته جایگاه خود را مرهون نزدیکی به منابع دولتی است، ولی آنان که بطور مشخص از فسادهای سیستمی بهره می‌برد ساکنان طبقه‌ی فرادست یا سرمایه‌دار هستند. بی‌گمان سرمایه‌های کلانی که ساکنان این طبقه اندوخته‌اند بدون فساد و رویه‌های فسادآمیز، بدون وابستگی به منابع دولتی به دست نمی‌آید. شمار ایرانیانی که در این طبقه ساکن‌اند به‌طور قطع کم‌تر از یک میلیون تن است.

اصلاحات و دارا و ندار

اصلاحات حتا وقتی با اولویت اصلاحات سیاسی انجام شود در سپهر اقتصاد هم تأثیرات به‌سزایی خواهد داشت. اصلاحات سیاسی دخالت دولت در عرصه‌ی اقتصاد را کمتر می‌کند، ویژه‌خواری را کم می‌کند، و آزادی بیان و شفافیت را افزایش داده از این راه مانعی در مقابل فساد پدید می‌آورد. همچنین، اصلاحات سیاسی بطور معمول بی‌تدبیری در عرصه‌ی بین‌المللی را کاهش می‌دهد و زمینه را برای تحریم‌ فراهم نمی‌کند.

بی‌شک طبقه‌ی سرمایه‌دار بطور طبیعی محافظه‌کار خواهد بود و نه‌تنها از اصلاحات سیاسی پشتیبانی نمی‌کند بلکه نهایت کوشش‌اش را به کار می‌بندد تا از آن پیشگیری کند. سود و سودای این طبقه در شکلی از حاکمیت است که از شفافیت به دور باشد. اقتصاد آزاد آخرین چیزی است که سرمایه‌داری ویژه‌خوار و فسادآمیز می‌خواهد. حتا تحریم‌های بین‌المللی هم نه به زیان بلکه از قضا به سود این گروه است.

اما طبقه‌ی متوسط در ایران، چنانکه بطور معمول در همه‌ی جوامع، دلایل خوبی دارد که از اصلاحات سیاسی دفاع کند. نخست، طبقه‌ی متوسط در موقعیتی است که آزادی سیاسی و فرهنگیِ بیش‌تری می‌طلبد چراکه از دغدغه‌ی معاش فراتر رفته است. دوم، طبقه‌ی متوسط از راه آموزش به سطح بالایی از آگاهی رسیده و از این رو به‌لحاظ فکری هم با اصلاحات سیاسی هم‌سنخی دارد و از حاکمیت‌های بسته و خودکامه رویگردان است. سوم، حتا از نظر اقتصادی هم طبقه‌ی متوسط سودش را در اصلاحات سیاسی می‌بیند چراکه از این راه می‌تواند دست طبقه‌ی سرمایه‌دار را از منابع کوتاه کند و سرمایه‌ی او را به‌نحوی میان خود و شاید طبقه‌ی مستضعف تقسیم کند. روشن است که طبقه‌ی متوسط، به‌عنوان طبقه‌ای که می‌خواهد از راه کسب‌وکار ارتقا یابد، از تحریم‌های بین‌المللی هم بسیار زیان می‌بیند.

اما درباره‌ی طبقه‌ی فرودست یا مستضعف چه باید گفت؟ آیا آنان از اصلاحات سیاسی در ایران طرفی می‌بندند؟ بی‌شک طبقه‌ی فرودست هم از کم‌ شدنِ فسادهای اقتصادی و اقتصاد سالم‌تر منتفع خواهد شد. اما، در حالی که طبقه‌ی متوسط بطور بی‌واسطه و پس از چند صباحی پی‌آوردهای اصلاحات را احساس می‌کند، طبقه‌ی فرودست فقط بطور باواسطه و با گذشت زمان نتیجه‌ی اصلاحات سیاسی را در اقتصاد احساس خواهد کرد. این در حالی است که طبقه‌ی فرودست ناچار است به نیازهای کوتاه‌‌مدت بیندیشد و زین‌رو اساساً تواناییِ بلندمدت‌اندیشی را ندارد. بنابرین طبقه‌ی فرودست بطور طبیعی از اصلاحات سیاسی پشتیبانی نخواهد کرد. بسته به اوضاع، این طبقه حتا مستعد است که در مقابل اصلاحات سیاسی قرار گیرد و تداوم آن را به هم بزند. اگر طبقه‌ی متوسط یا دانش‌آموختگان طبقه‌ی فرودست بتوانند اکثریت را آگاه کنند که بدیلی جز فسادهای بیشتر برای اصلاحات سیاسی نیست، آنگاه طبقه‌ی فرودست هم در مقام رأی‌دهنده به‌سمت اصلاحات سیاسی خواهد چرخید. اما، اگر جز این باشد، طبقه‌ی متوسط همیشه دلایل روشنی—یعنی همان وضع معاش‌اش—دارد که با دولت موجود مقابله کند حتا اگر آن دولت به‌واقع در پیِ اصلاحات باشد. اگر بهانه‌هایی همچون وزیران میلیاری هم در کار باشد، آنگاه احتمال چرخش این اکثریت به‌سمت مقابل بسیار بیشتر می‌شود. با این همه، این نکته بس مهم است که، وقتی تقلب انتخاباتی در کار نباشد، همین اکثریت است که در نهایت تکلیف هر انتخاباتی را مشخص می‌کند.

از پوسترهای تبلیغاتی ابراهیم رئیسی
از پوسترهای تبلیغاتی ابراهیم رئیسی

درسی از انتخابات اخیر

این نوشته چند روز مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری نوشته می‌شود زمانی که نتیجه‌ی انتخابات را تا اندازه‌ای می‌توان پیش‌بینی کرد. پس از برگزاریِ انتخابات زمانی که این نوشته را می‌خوانید یکی از این سه حالت برقرار است: (۱) پیروزیِ رئیسی؛ (۲) پیروزیِ روحانی؛ (۳) مرحله‌ی دوم. اگر حالت اول پیش آمده باشد، یعنی رئیسی به مقام ریاست‌جمهوری رسیده باشد، آنگاه باید گفت طبقه‌ی فرودست است که آشکارا تکلیف انتخابات را مشخص کرده است و رئیسی توانسته آنان را از روحانی دور کرده به‌سوی خود جلب کند. اگر انتخابات به مرحله‌ی دوم بکشد، آنگاه باز باید گفت چرخش طبقه‌ی فرودست به‌سوی رئیسی بوده که انتخابات را به دور دوم کشانده است، و دقیقاً همین طبقه است که در دور دوم تعیین‌کننده است و، با پدید آمدنِ دوقطبیِ شدیدتر در مرحله‌ی دوم، احتمال بیشتری هست که رئیسی هرچه بیشتر این طبقه را به‌سوی خود بکشد و بازیِ انتخابت را ببرد. و سرانجام، اگر روحانی در انتخابات پیروز شده باشد، آنگاه این انتخابات برای او درس خوبی به همراه داشته تا در دور دوم به کار بندد. این درس چنین است:

اکثریت فرودست به وزیران میلیاردی و خوش‌نشین حساس اند؛ اکثریت فرودست حتا به به واردات دویست میلیونی دختر وزیر هم حساس اند؛ این اکثریت به حقوق‌های نجومی حساس‌اند. پس اگر می‌خواهید اصلاحات همچنان تداوم داشته باشد، بهتر است وزیران میلیاردی در کابینه نگمارید؛ بهتر است وزیران و معاونان و مدیران ارشد را بپایید که فقط به کار خود بپردازند و در شرکت‌های خصوصی نباشند؛ بهتر است تکلیف حقوق‌های نجومی را مشخص کنید و حساب و کتاب‌تان را دقیق و شفاف کنید؛ بهتر است شایسته‌سالاری را به جای رابطه‌گرایی بگذارید؛ خودتان هم اگر کمی ساده‌زیست‌تر باشید به‌نفع اصلاحات است!

اصلاحات سیاسی فقط با پایبندی به اصول خود می‌تواند تداوم یابد، یعنی با پایبندی به اقتصاد سالم، شایسته‌سالاری، عدالت اجتماعی، شفافیت و دیگر اموری از این دست که اصلاحات سیاسی نوید می‌دهد. تنها در این صورت است که طبقه‌ی مستضعف هم با اصلاحات همراه می‌شود.


مقالات دیگر از همین نویسنده