آمریکا برای نخستین بار، به‏‎طور مستقیم، بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه را به دلیل نقض حقوق بشر و سرکوب خونین مخالفان در آن کشور، مورد تحریم قرار داد.


این اخطار مهم آمریکا، شامل شش مقام ارشد دیگر این کشور نیز شده است: فاروق‏‎الشرع معاون رئیس‌جمهوری، عادل سفر نخست‌وزیر، محمد ابراهیم‌الشعار وزیر کشور، علی حبیب محمود وزیر دفاع، عبدالفتاح قدسیه رئیس سازمان اطلاعات نظامی ارتش و محمد دیب‏زیتون مدیر اداره امنیت سیاسی سوریه.

وزارت خزانه ‏داری آمریکا، روز چهارشنبه هفدهم ماه مه گفت تمام دارایی‏ ها و حساب‏های بشار اسد، رئیس جمهوری و شش مقام ارشد دیگر سوریه را در حوزه قضایی آمریکا مسدود می‏کند. بارک اوباما در فرمان اجرایی خود گفته است: «بشار اسد اصلاحات برای گذار به دمکراسی را آغاز کند و یا کنار برود.»

از سوی دیگر، بان‏ کی‏مون، دبیرکل سازمان ملل متحد نیز در روز چهارشنبه هفدهم ماه مه گفت که از بشار اسد خواسته است پیش از آن‏که خیلی دیر شود، اقدامات لازم برای برآورده‏ ساختن تقاضاهای مردم سوریه را آغاز کند.

در همین زمان، سرکوب خونین دولت سوریه علیه مردم خود ادامه دارد. به گفته شاهدان، حملات گسترده سربازان دولتی در شهرهای دوما و ناوا، خانه به خانه و گلوله‏ باران تلکلخ، هشت کشته دیگر به‏ جای گذاشته است.

به گفته سازمان‏های حقوق بشری، از آغاز جنبش اعتراضی در پانزدهم ماه مارس در سوریه، دست‏‎کم ۸۵۰ نفر کشته شده‏اند و بیش از ۸۰هزار نفر دستگیر و هزاران نفر از مردم مجبور به ترک خانه و شهرهای خود شده‏اند.

در گفت‏‎وگویی با علیرضا نوری‏‎زاده، نویسنده، روزنامه‏‎نگار و کارشناس سیاسی در لندن، از او پرسیده‌ام:

با این تحریم‏‎ها، آمریکا، به‏ویژه آقای باراک اوباما، چه پیامی برای آقای اسد و دیگر رهبران سوریه فرستاده است؟

علیرضا نوری‏‎زاده: از زمانی که پرزیدنت بوش، بعد از قتل رفیق حریری تصمیم گرفت سطح روابط با سوریه را پایین بیاورد، این امر تا سال گذشته ادامه داشت. بارک‏ اوباما به نشانه حسن‏‎نیت و این‏که سوریه مواضع متفاوتی از گذشته اتخاذ کرده و در عین حال برای ترغیب سوریه به دور شدن از جمهوری اسلامی، علی‏رغم میل کنگره، سفیری را تعیین و به دمشق فرستاد.

طبیعتاً این اقدام رئیس‌جمهوری آمریکا با انتقادات بسیاری روبه‌رو شد؛ چه از جانب اپوزیسیون سوریه و چه از جانب مسئولان لبنانی، از جمله آقای سعد حریری و همین‏طور شمار دیگری از شخصیت‏های بین‏‎المللی و منطقه‏‎ای.

با این‌همه، پرزیدنت اوباما مقاومت کرد، سفیرش را فرستاد و گفت‏‎وگوهایی را با سوری‏ها آغاز کرد. اعضای کنگره آمریکا به سوریه رفتند و به‏نظر می‏رسید که چشم‏انداز روابط در مسیر همکاری و گسترش این همکاری‏ها قرار گرفته است.

متأسفانه رژیم سوریه با وحشیگری خودش باعث شد حتی پرزیدنت اوباما فرمان تحریم را امضا کند که تا همین چندی پیش نمی‏خواست تصمیم مستقیمی علیه خود اسد بگیرد و انتقادها بیشتر متوجه ارگان‏های امنیتی سوریه و ماهر اسد برادر بشار می‌شد که رهبری نیروهای سرکوبگر را برعهده دارد. سرانجام پرزیدنت اوباما نتوانست هیچ نوع توجیهی برای عدم محکوم کردن بشار پیدا کند.

چون بشار اسد نشان داد که علی‏رغم وعده‏ها و حرف‏هایی که می‏زند، هیچ تغییر روشی نداده و حتی ارتش را وارد کارزار کرده است. شما به ۸۰۰ کشته اشاره کردید، اما صحبت از بیش از دوهزار کشته و گورهای دسته‏جمعی‏ای می‏شود که یکی از آن‏ها در ناوا کشف شد. هم‏چنین موج آوارگان سوری راهی لبنان، اردن، ترکیه و … شدند.

این است که شاید بتوان گفت این آخرین اولتیماتوم به دولت سوریه بود. «باش تا صبح دولت ات بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است.» یعنی اقدامات بعدی، اقدامات حادتری خواهد بود و به نظر می‏رسد که الان فرانسه و ایالات متحده در این زمینه اتفاق نظر پیدا کرده‏اند که ابعاد محکومیت رژیم سوریه باید از این هم فراتر برود.

نام دو فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، قاسم سلیمانی و محسن چیذری نیز در فهرست اشخاص تحریم ‏شده آمریکا قرار دارند. آیا این یک واکنش اعتراضی به همراهی حکومت تهران در سرکوب خشونت‎‏بار دولتی در سوریه است؟

خیر! فقط این نیست. ارتباط مستقیم آقایان چیذری و سلیمانی با سرکوبگری‏ها در سوریه است. اپوزیسیون سوریه مدارکی منتشر کرده که حاکی از آن است که فرماند‏هان عالیرتبه سپاه و نیروهای امنیتی ایران سوریه را در تنظیم استراتژی سرکوب یاری داده‏اند.

همین نقل و انتقالات از این شهر به آن شهر و حتی نوع استراتژی تبلیغاتی در سوریه، همه از جانب این کارشناسان تدارک داده شده است. شمار زیادی از تجهیزات سرکوب، از ایران به سوریه فرستاده شده است. حتی خود آقای بشار اسد اعتراف می‏کند ما تجربه ‏ای در برابر شورش‏های شهری نداشتیم و این جمهوری اسلامی است که در این زمینه صاحب ‏تجربه است و این تجربه را در اختیار سوریه قرار داده است.

به اضافه این‏که نیروهایی از حزب‏الله لبنان که به طور مستقیم در سرکوب‏ها شرکت دارند، زیر نظر مستقیم فرماندهان سپاه و سپاه قدس هستند و آقای چیذری فرماندهی آن‏ها را بر عهده داشته است.
بنابراین می‏توان گفت اشاره به جمهوری اسلامی و دو تن از سران سپاه، به نوعی هشدار دادن به جمهوری اسلامی هم هست که به نفع رژیم سوریه در این بازی و معرکه وارده شده است.

با این‏که مقام‏های رسمی کشورهای عرب و مسلمان واکنش صریحی به رویدادهای خونین سوریه نشان نداده ‏اند، اما قیام مردم سوریه و سرکوب خونین تظاهرات از سوی نیروهای دولتی، در کانون توجه روزنامه‏ های مشهور دنیای عرب قرار دارد. این روزنامه‏ ها بیشتر روی چه نکاتی انگشت گذاشته‌‏اند؟

برای بررسی روزنامه‏‎های جهان عرب، باید آن‏ها را از هم تفکیک کرد. روزنامه‏‎های عراق طبیعتاً سانسوری ندارند. بنابراین دو طرف را گرفته‏اند. تعدادی روزنامه محدود و معدود، به نوعی توجیه‏‎گر سیاست‏های سوریه‏‎اند، ولی اکثریت آن‏ها علیه رژیم بشار اسد هستند. به‏ خصوص که این رژیم قبلاً تروریسم را حمایت می‏کرد.

روزنامه‏‎های اردن نیز دو دسته‎‏اند؛ در لبنان نیز همین‏طور. به ‏خصوص که فشار وابستگان سوریه در آن‏جا، یعنی حزب‏ الله، جنبش امل و دیگر گرو‏ه‌ها زیاد است.

جایی که به نظر من خیلی قابل توجه است، کشورهای حاشیه خلیج فارس و رسانه‏های این منطقه است. به ‏ویژه عربستان سعودی که زمانی روابط تنگاتنگی با سوریه داشت و بیش از چهارمیلیارد دلار در سال به سوریه کمک می‏کرد. بعد از قتل حریری، سعودی‏ها از سوریه روبرگرداندند. اخیراً گفت‎‏وگوهایی بین این دو کشور در ارتباط با لبنان آغاز شد که آن هم به نتیجه نرسید و باز سعودی‏ها در موضع غضب قرار گرفتند.

الان اگر سعودی‏ها خودشان حرفی نمی‏زنند، ولی «الشرق‏الاوسط» و «الحیات» مواضع تندی علیه بشار اسد گرفته ‏اند. همین‏طور تلویزیون «العربیه».

اگر «الجزیره‏» قطری در مورد انقلاب‏های دیگر تند می‏رفت، در مورد انقلاب سوریه آن‏چنان تند نمی‏رود، ولی العربیه کاملاً موضع ضد حکومت بشار را گرفته است و اگرچه بعضی از وابستگان رژیم سوریه هم همیشه فرصت پیدا می‏کنند با این تلویزیون صحبت کنند، ولی بیشترین پوشش را در مورد رو‏یدادها دارد.
خود این‏ها نشان می‏دهد حکومت‏های پشت این وسایل ارتباط جمعی، چه موضعی نسبت به سوریه دارند.

پرسش پایانی‏‎ام درباره عبدالحلیم خدام، معاون پیشین رئیس جمهور سوریه است که در فرانسه به حالت تبعید به‏ سر می‏برد. او از آمریکا و جامعه جهانی خواسته است، همان‏ اقدامی را که در رابطه با رژیم قذافی انجام داده‏‎اند، برای حکومت بشار اسد هم انجام بدهند. به‏ نظر شما، عبدالحلیم خدام چه نقشی در این میان دارد؟

عبدالحلیم خدام، خودش سی سال جزئی از نظام سوریه بوده است. حتی در اوایل دوران بشار هم بود. مسئله کشتن حریری بود که او را از نظام سوریه جدا کرد. بنابراین برای این‏که آقای عبدالحلیم خدام بتواند اعتباری در میان مردم پیدا کند، باید همه گذشته‏‎ی خود را نقد کند. فقط انتقاد به دوران بشار کافی نیست.

از نظر بین‏‎المللی هم نگاه به آقای عبدالحلیم خدام، نگاهی دوگانه بوده است. از یک‌سو، او شخصیتی است که دارای بیشترین اطلاعات از رژیم سوریه است. از این نظر خوشحالند که او بیرون است و به آن‏ها کمک می‏کند، ولی از نظر دیگر، تصور نمی‏کنم بخواهند روی مردان بالای ۷۰ سال سرمایه‏گذاری کنند.
خود آقای خدام هم گفته است دیگر قصد بازگشت به قدرت را ندارد و معتقد است جوان‏ها باید بیایند و میدان‏دار بشوند. ولی به‏ هرحال او تلاش‏های گسترده‏‎ای را دنبال می‏کند، برای این‏که غرب را وادار به اتخاذ تصمیم‌های حا‏دتری نسبت به رژیم سوریه کند.