به‌تازگی سخنان سیدمحمد خاتمی در جمع گروهی از رزمندگان جنگ تحمیلی زمینه‌ساز گفت‌وگوهایی شده است که بیشتر حول بند آخر سخنان وی می‌گردند؛ آن‌جا که خاتمی می‌گوید: «اگرظلمی شده است-که شده است-همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم‌پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد و آن‌وقت، همه به آینده‌ بهتر رو خواهیم آورد.»

بخش‌های دیگر سخنان خاتمی، همان سخنانی هستند که باید می‌بودند؛ او از جنبش‌های منطقه سخن می‌گوید و هوشمندانه و آشکارا آن‌ها را به ایران تسری می‌دهد. از ناممکن‌بودن انسداد جریان آگاهی سخن می‌گوید. به حکومت انذار می‌دهد از جنبش‌های منطقه درس بگیرد و موضعش را تعدیل کند و به اجرای بدون تنازل قانون اساسی- راهبرد اصلی منشور جنبش سبز- پای‌بند شود و ضمناً فراموش نمی‌کند بگوید برای تغییر قانون اساسی نیز راهکارهایی وجود دارد.

خاتمی از حکومت می‌خواهد سازوکار روشن و بی‌خدشه‌ای برای برگزاری انتخابات آزاد پیش‌بینی کند و به اجرای آن متعهد شود تا حق الهی و طبیعی حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش جاری شود. می‌گوید شرایط مطلوب کشور چگونه است و از اوضاع اقتصادی نیز غفلت نمی‌کند و سخنانش را به یک جنبه از جنبه‌های مشکل مردم منحصر نمی‌کند.

او حتی از هیئت شش نفره‌ای که در روزهای نخست پس از انتخابات برای حل بحران از سوی رهبری تعیین شد نیز انتقاد می‌کند: «اگر از آغاز یک هیئت بی‌طرف رسید‌گی به اعتراض و دغدغه بخش مهمی از جامعه رابه عهده می‌گرفت، بدون تردید مشکل حل می‌شد و اصلاً شاهد بحران نبودیم»، ولی در بند آخر سخنانش راه چاره را نشان رهبری می‌دهد.

سخنان خاتمی بیش از آن‌که خطاب به هواداران جنبش سبز باشد، خطاب به رهبری است که اکنون حتی با وجود حل ظاهری بحران وزارت اطلاعات و قهر احمدی‌نژاد، در وضعیت خوبی به سر نمی‌برد و درگیر بحران تازه وزارتخانه‌های ادغام شده و دعوای مجلس و دولت است و روشن است قرار نیست آن‌چه حاصل کودتا بوده، خیال رهبری را دست‌کم درباره چهارسال آسوده کند.

پیشتر در جستار «استعفای مصلحی و باقی قضایا» نوشته بودم رهبری برای حل مشکلی که خود بانی‌اش بوده باید به سوی مردم گرایش یابد و این گرویدن را با آغاز مذاکره با «سران فتنه» انجام دهد، وگرنه احمدی‌نژاد و «جریان انحرافی»اش حتی اگر در ظاهر نتوانند رهبری را از میدان به در کنند، در نهایت خواهند توانست نظام را از بن ساقط کنند. این‌جاست که سخنان خاتمی و به ویژه بند مناقشه‌برانگیز آخرش معنای دیگری می‌یابد.

من اعتقادی به قانون اساسی فعلی ندارم- و دیدگاهم را در این زمینه در جستار «منشور جنبش سبز؛ زیبا ولی ناکافی» به تفصیل شرح داده‌ام- اما اعتقاد دارم در شرایط فعلی جایی برای حرف‌های پیشروتر و احیاناً بهتر از «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» و به بیان دیگر -همان‌گونه که خاتمی در سخنان اخیرش تأکید می‌کند- «بازگشت به روح قانون اساسی و پی‌گیری همان مطالباتی که از زمان انقلاب ۵۷ وجود داشته‌اند» وجود ندارد.

مطالبات پیشروتر جایی باید طرح شوند که امکان پی‌گیری‌شان از سوی عموم مردم وجود داشته باشد؛ نه این‌که صرفاً مطالبه باشند. سر دادن شعار «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» کاری ندارد. مهم آن است که اراده عمومی و سازماندهی و تداوم، پشتیبان چنین خواسته‌ای باشد؛ امری که اکنون وجود ندارد و در رویارویی با حریفی چون نظام بی‌قانون جمهوری اسلامی، آن هم در شرایطی که وضعیت به نسبت آرام است، باید گام به گام پیش رفت.

خاتمی از «ظلمی که به نظام و رهبری شده است» سخن می‌گوید؛ چنین ظلمی چیست؟ از نگاه خاتمی آیا ظلمی بالاتر از خدشه‌دارکردن جمهوریت و اسلامیت نظام وجود دارد که با تقلب و کودتا اجرا شده است؟ آیا «چشم‌پوشی به نفع آینده»، همان گرایش رهبری به مردم نیست؟ آیا در این صورت، «ملت از ظلمی که بر خودش و فرزندانش رفته» نمی‌گذرد و «همه به آینده‌ای بهتر» روی نخواهیم آورد؟

از روزهای نخستی که میرحسین موسوی پس از اندیشیدن‌های فراوان تصمیم گرفت پا به عرصه انتخابات بگذارد، و این تصمیم را پس از اعلام نامزدی سیدمحمد خاتمی مبنی بر حضور در انتخابات اعلام کرد، و نتیجه این شد که خاتمی به نفع موسوی کناره گرفت، تقریباً نوعی وحدت رویه در مواضع این دو تن دیده می‌شود. این وحدت رویه پس از انتخابات با همراهی شیخ مهدی کروبی، به طیفی تبدیل شد که مجموعه موضع‌گیری‌های هماهنگی را انجام می‌داد؛ همان‌گونه که انتظار می‌رفت تندروترین سویه طیف کروبی بود، سوی میانه‌روتر موسوی و نرم‌ترین موضع‌گیری‌ها از آن خاتمی بود.

اکنون که موسوی و کروبی امکان موضع‌گیری ندارند و ارتباط‌‌شان به کلی با جهان مسدود است، آن هم در شرایطی که هر فرد و گروهی خود را نزدیک‌تر به آقایان موسوی و کروبی می‌داند و انواع تفاسیر و سنجش‌ها از سخنان و موضع‌گیری‌های راهبران محبوس جنبش سبز انجام می‌شود، موضع‌گیری‌های خاتمی که شاید در فضای ملتهب روزهای اعتراض، کند دانسته می‌شدند، ارزشی دیگر بیابند و اصیل‌تر از سایر موضع‌گیری‌ها باشند. سخنان خاتمی دقیقاً همان سخنانی است که انتظار داشتم اگر موسوی در حصر نبود بیان می‌کرد.

شاید خوب باشد در این شرایط، که از هر سو ادعایی برای هدایت و سازماندهی جنبش سبز شنیده می‌شود و هنوز سازوکار و اعضای «شورای هماهنگی راه سبز امید» چندان روشن نیست، او به عنوان راهبر موقت جنبش سبز، دست‌کم تا زمان آزادی آقایان موسوی و کروبی برگزیده شود. جنبش سبز نیاز به راهبری دارد که بداند در فصل مذاکره به جای مبارزه باید چه کرد و ویژ‌گی‌های چنین شخصی تنها در سیدمحمد خاتمی وجود دارد.

پیوندها:
سخنان خاتمی

جستار «استعفای مصلحی و باقی قضایا»
جستار «منشور جنبش سبز؛ زیبا ولی ناکافی»