خیزشها و اعتراضهای عمومیای که در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا رشد و گسترش یافته، تاکنون به ایران، چنانکه انتظار میرفت، منتقل نشده است، اما ایران یکی از ویژهترین دورانهای تاریخی خود را در حوزه سهمخواهی قدرت سیاسی طی میکند. این مبارزهای کاملاً آشکار و در عین حال پیچیده، میان جناحهای حکومتی است.
در گفتوگو با فرخ نگهدار، نظریهپرداز و فعال سیاسی چپ، به بحثی پرداختهایم که تحت عنوان یکپایه بودن یا چندگانگی حکومت در ایران، همیشه مورد توجه جناحهای سیاسی بوده است.
موقعیت محمود احمدینژاد به عنوان اولین رئیسجمهور اصولگرا، هرگز چنین متزلزل نبوده است. چرا و چگونه این اتفاق افتاد؟
فرخ نگهدار: از زمانی که تقریباً توانستند جنبش سبز را مهار کنند، انتظار میرفت که چنین تحولاتی در درون حکوت اتفاق بیفتد. اگر خاطرتان باشد، در سفرهای مکرری که آقای خامنهای به قم داشت، موضوع زیر ذرهبین تحلیلگران سیاسی قرار داشت که هدف این سفرها و تلاشهای آقای خامنهای چیست.
موضوع اکنون روشنتر شده و همان موقع هم نشانههایش البته در دست بود که این سفرها برای نزدیک کردن دو گرایش تندرو صورت گرفته است که یک سو حول «موسسه نشر افکار امام خمینی» آقای مصباح یزدی متمرکز هستند و به گروه مداحان مشهور شدهاند؛ و سوی دیگر، جناح سنتی راستگرا در حکومت هستند که بیشتر توسط مؤتلفهایها و پیرامون آنها معرفی میشدند. در واقع برای نزدیک کردن و همگام کردن این دو نیرو با یکدیگر تلاش شده است.
نیروی اول که نام بردم، بهطور جدی هوادار روی کار آوردن گروه احمدینژاد و بهریاست جمهوری رساندن آنها بوده است. سفرها و مذاکراتی که در قم صورت گرفته، به این نتیجه رسیده که اگر ما بتوانیم با یک اقدام قاطع، ابتدا «بساط فتنه را جمع کنیم»، آنگاه میتوانیم در زمینهی تقسیم مواضع قدرت، مجلس و ریاست جمهوری آینده، به طور مستقل، با طرد جریان منسوب به احمدینژاد، تصمیم بگیریم.
این بحثها به تعبیر من و بنا بر ارزیابی من از سیر روندهایی که پیش رفته، از چندماه پیش شروع شده و امروز به نتیجه میرسد.
در تنظیم چنین برنامهای، آیا آیتالله علی خامنهای هم مشارکت یا توافق داشتهاند؟ چون شما به سفرهای ایشان به قم، به عنوان منشأ شروع چنین برنامهای اشاره کردید. یا اینکه این هدف و برنامه اصولگرایان تندرو است؟
من مطلقاً رهبری جمهوری اسلامی ایران را از دایره این تلاشها مستثنی نمیکنم و همین روندهایی که حول و حوش استعفای آقای مصلحی از وزارت اطلاعات اتفاق افتاد، بازهم نشان میدهد که هماهنگ با دفتر مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، این اقدامات صورت میگیرد.
لحن، روحیه و روانشناسی حاکم بر طرف مقابل، یعنی دولت محمود احمدینژاد، بر من مسلم میکند که در موضع قدرت نیست، حمایت رهبری را پشت خود ندارد و تقابل رو به تشدید است.
… اما منشأ تغییر و تحولاتی که هرروز بیشتر از گذشته، در رفتار سیاسی آقای احمدینژاد بهوجود میآید، از کجاست و چگونه اصلاً پیش آمده است؟
اگر بهخاطر بیاوریم، در انتخابات سال ۱۳۸۴ که بعد از آن دور اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد آغاز شد، موضوع اصلی مبارزات انتخاباتی از سوی اصلاحطلبان و مجموعه پنج نماینده آنها مبارزهای بود میان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، توسعه سیاسی، جامعه مدنی و اینگونه مفاهیم؛ و از سوی آقای احمدینژاد بهویژه، موضوع عدالت، مبارزه با فساد و پیش گرفتن سیاستهایی مطرح بود که به نفع اقشار محرومتر جامعه منجر میشود.
آقای احمدینژاد با شعارهای عدالتخواهانه پا به عرصه مبارزات انتخاباتی گذاشت و در دور اول هم کوشید تصوری ایجاد کند که رئیس جمهوری است مردمی و تودهگرا و با پروژههایی که بهخصوص در سفرهای استانی دنبال میکرد، موضوع بردن پول نفت سر سفره مردم و تغییر ساختارهای قدرت اقتصادی در جامعه را چه از طریق مبارزه با فساد و چه از طریق باز توزیع منابع ثروت، مطرح میکرد.
اکنون و در روندهای آتی، ارزیابی من این است که چرخشی در مواضع دولت و حامیان او از نظر سیاسی اتفاق خواهد افتاد. اگر شما به سایتها و رسانههای منتسب به دولت مراجعه کنید، هرروز بیشتر شاهد شعارها، سیاستها و مطالباتی که به مطالبات اولیه اصلاحطلبان نزدیک بوده هستید؛ از جمله مبارزه با تهمت و افترا، تقلب، دسیسهچینی علیه یکدیگر، توهین و اینگونه شعارها هر روز بیشتر انعکاس پیدا میکند.
شما به شعارها یا تبلیغات میهنپرستانه جناح آقای احمدینژاد اشارهای نمیکنید؟
چنین اتهامی به زعم من، از جانب روحانیون و جریانهای تندرو به جریان احمدینژاد و اطرافیاناش زده میشود، ولی آنها بهجز موارد بسیار کمرنگ، تا امروز برآمد جدی و مهمی در این زمینه نداشتهاند. ارزیابی من این نیست که در آینده، چنانچه زیر فشار بیشتر قرار بگیرند، شعارهای ملتگرایانه یا ایرانپرستانه را بخواهند به محور اصلی سیاستهای خودشان بدل کنند. آنها زیر چنان فشاری قرار میگیرند که لاجرم از حقوق سیاسی خودشان در برابر حاکمیت، در برابر فشار دستگاههای امنیتی دفاع خواهند کرد. این مواضع آنها را باز هم به جریان اصلاحطلبی که از حکومت طرد شده است، نزدیک میکند.
بنابراین جز افزایش تنشها در فضای سیاسی ایران، حداقل در آیندهی نزدیک، نمیتوانیم انتظار دیگری داشته باشیم. در چنین صحنهای، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در راه است. نتیجه این تنشها در صحنه انتخابات چگونه بروز میکند؟
از دو جنبه میتوان به این سئوال پاسخ داد. یک جنبه، جنبه ساختاری است که من با شما کاملاً موافق هستم که تنش در درون دستگاه حاکمیت، به سرعت و خیلی زودتر از آن چیزی که خیلیها پیشبینی میکردند، به حد انفجار خواهد رسید.
روندی که امروز دارد طی میشود و مسئله وزارت ورزش را هم باید به آن اضافه کرد، روندی است که هنوز به انتخابات نرسیده، احتمال نزدیک شدن به نقطه انفجار را در خودش حمل میکند.
مبنای این تنش، از نظر ساختاری، همان مبنایی است که در دوره دولت خاتمی و حتی در اواخر دوره رفسنجانی هم شاهد آن بودیم و آن تنازع قدرت میان دستگاه رهبری جمهوری اسلامی ایران و دستگاه دولت حاکم بر جمهوری اسلامی ایران است.
این تنش، تنشی بر سر قدرت و اختیارات است؛ نه به اسلامیت و ایرانیت برمیگردد و نه به دمکراسی یا اقتدارگرایی. این تنش برمیگردد به اینکه دولت تا چه میزان حاکم بر سیاستها، تصمیمگیریها و اداره امور جامعه است و تا چه حد ولایت یا دستگاه رهبری جمهوری اسلامی ایران.
ممکن است این بار هم جنگ مغلوبه شود، ولی این بیماری ذاتی ساختار جمهوری اسلامی ایران است که از یک سو، جمهوری بر اساس ریاست جمهوری، انتخابات و مجلس درست کرده و از آن سو، یک دستگاه ماندگار ولایت که تمام دستگاه امنیتی، قضایی و سرکوب را در اختیار خودش گرفته است.
با توجه به اینکه گفتید اراده بر این است که از پیروزی احتمالی این جناح در انتخابات آتی جلوگیری شود، به نظر شما در انتخابات آینده و نیروهایی که در صحنه هستند، جناح آقای احمدینژاد با توجه به تجربه شعارهای انتخاباتی پیشین، با چه چهرهای وارد این عرصه خواهد شد؟ شعارهای میهنپرستانه، عدالتخواهانه یا مثلاً آزادیهای فردی؟
ارزیابی من این است که مواضع جریان دولت در روندهای آتی، مواضعی تدافعی خواهد بود و مضمون شعارها و مطلباتی هم که مطرح میشود، بیشتر ضد فساد، تهمت و افترا، ضد دروغ و دسیسهچینی خواهد بود. اینجور عناصر را برجسته خواهند کرد.
آنها موفق نخواهند شد جامعه ایرانی را بر اساس اسلامیت- ایرانیت تقسیم کنند و خود جانب ایرانیت را بگیرند. هرچند آنها میخواستند و بهخصوص آقای رحیم مشایی اصرار دارد که پروژه ایرانیت را برجسته کند، ولی نه فضای سیاسی حاکم بر کشور و نه تمایلات اجتماعی به آن شکل، اجازه میدهد که پروژهی اسلامیت- ایرانیت و تقابل بر این اساس، در روندهای آتی جای اصلی را اتخاذ کند.
شعارها، تاکتیکها و روشهای طرفداران دولت، احتمال زیادی دارد که به سمت مبارزه علیه اقتدارگرایی چرخش پیدا کند.
اگر به صحنه مبارزه در انتخابات آتی نگاه کنیم، چینش نیروها به چه شکل خواهد بود؟ جای نیروهای اصلاحطلب، آیا ممکن است جناح فکری آقای احمدینژاد با اصولگرایان تندرو، دو جریان اصلی انتخابات آینده باشند؟
ارزیابی من این است که دو جریان عمده اجتماعی در ایران، جریان اصولگرا و جریان اصلاحطلب، پایه اجتماعی وسیعی در ایران دارند. مهمترین نحلههای سیاسی فکری، اجتماعی و فرهنگی در جامعه ما هستند و جریانهای ماندگاری هستند.
جریان احمدینژاد به عنوان جریانی که از درون شکاف اصلی جامعه ما، که شکاف بین سنت و مدرنیته، شکاف بین اصلاحطلبی و سنتگرایی بوده، رشد کرده و بیرون آمده است الان دارد به پایانه عمر خودش نزدیک میشود. آنها نمیتوانند به عنوان یک مؤلفه مستقل و یک نیروی اجتماعی جدی، برآمد مستقلی در روندهای آتی داشته باشند.
همچنان ما شاهد خواهیم بود که برآمد دمکراسیخواهانه جنبش سبز، تعیینکننده روند اصلی سیاسی در جامعه ما خواهد بود و همچنین مقاومتی که از طرف جریان سنتگرا در مقابل او خواهد شد. حرکتی که آقای خاتمی آغاز کرده، حرکتی که آقای رفسنجانی دارد انجام میدهد و عقبه اصلاحطلب این نیروها که نیروهای حامی موسوی و کروبی هستند، موجی درست خواهند کرد که به موج اصلی بدل خواهد شد. برای من مثل روز روشن است که قدرت اصلی رقابتی، از درون جنبش اصلاحطلب جامعه ایران که تاریخ ۲۰ ساله برای خودش دارد، برآمد خواهد کرد و نه از درون جناح مشایی و احمدینژاد.
شما کس دیگری غیر از اقای نگهدار سراغ نداشتید که او او بخواهید اوضاع جمهوری اسلامی را توجیه کند؟ ایشان تا حالا چه موضوعی را توانسته برای خودش درست تعقل کند تا این که بخواهد برای دیگران موضوع پیچیده شرایط حاکمیت در جمهوری اسلامی را توجیه کند. ایشان اگر درایت درستی داشت کارش به این جا نمی رسید که فعلا رسیده است. نمونه عینی و مشخص چوب دو سر طلا.
کاربر مهمان / 25 April 2011
احمدی نژاد و مشايی فرصت طلبانی بودند که بر موج مخالفت با رييس جمهوری اصلاح طلبان سوار شدند..
سوال از آقای نگهبان اينست که جايگاه رهبر پشتيبان احمدي و سرکوب و شکنجه و اعدام معترضان در کجا خواهد بود؟ لابدادعای رفسنجانی را مطرح ميکنی که به ايشان خلاق گزارش کرده اند؟!..
اين ياد آور حرف هاي شريف امامی در تلاش تبرئه شاه است !!
کاربر مهمان / 25 April 2011
کاملا مشخص است که دعوا بین احمدی و خامنه ای نیست . فراماسونری مارکسیست های روسی قصد دارد این دعوا را در زمین خامنه ای – احمدی نژاد برگزار کند .
خامنه ای در دعوای بین ناطق نوری و خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری طرف خاتمی را گرفت با اینکه با او موافق نبود . اساسا خا منه ای بر اساس برایند نیروهای داخل الیگارشی و خواست خودش در مقاطع مختلف مواضع متفاوت میگیرد تا بالانس قدرت را حفظ کند .
مارکسیست های روسی همگام با اصول گرایان و رفسنجانیست ها و اصلاح طلبان خط روسیه سعی دارند که جبهه جدیدی علیه احمدی نژاد درست کنند که خامنه ای هم جزو ان باشد . چون به خوبی میداند بدون حضور خامنه ای اینها قادر به جلوگیری از پیشرفت احمدی نژاد چه در زمینه ایرانیت ، چه در زمینه نزدیکی به امریکا، چه در زمینه حذف روحانیت به عنوان صاحبان اصلی قدرت نیستند .
خامنه ای هم ممکن است موقتا به دلیل تاثیر مثبت این دعوا بر آمدن مردم به پای صندوق یک بازی سیاسی دیگری را سر و سامان دهد که ج ا تک حزبی به نظر نیاید ، امریکا و غرب امیدوار شوند که تغییراتی در داخل خودجوش به وقوع خواهد پیوست ، بنابرین زحمت مداخله و فشار به خود ندهند و منتظر بمانند .
همه افراد درگیر هدفشان حفظ نظام (در خط مقابله و رقابت با امریکا) است . اما در عین حال هر کدام از اینها دنبال سهم بیشتر گروه خودشان از سبد قدرت در ج ا هستند .
هر کس سپاه و خامنه ای را پشت سر داشته باشد پیروز نهایی خواهد بود . روحانیت شانسی ندارد . خطر انقلاب های یاسمنی جدی است . هراس فراماسونری مارکسیست های روسی از بروز این انقلابها در ایران کاملا روشن است .
به عنوان مثال تمام چپ ها از قذافی به صورتی پوشیده زیر عنوان اشتهای امریکا به نفت لیبی !!! حمایت ضمنی میکنند . اما نمیگویند فردا که پای نیروهای خارجی به سوریه باز شد اینها چه عذر و بهانه ای خواهند داشت ؟
کسی از کاسترو و دولت ورشکسته فرو پاشیده او چیزی نمی گوید !
پیک نت خیلی مسخره از چاوز و اصلاحات ! صد میلیون دلاری سوسیالیستی او گفته !!! صد میلیون دلار !!! نه حتا یک میلیارد دلار ! صد میلیون دلار ( شش صفر )
آیا احمدی نژاد همین کار چاوز را نمیخواهد بکند ؟ شعار الکی علیه امریکا و اسرائیل بدهد ، ولی تامین ۵۰ درصد نفت ارزان برای امریکا ؟ و وارد کردن ۶۰ درصد مایحتاج کشور از امریکا ؟
مرگ خوب است اما برای همسایه ؟
الاهه بقراط میگوید اصلاح طلبان با شبح شاه مبارزه میکنند ، آیا رفقای تو با شبح امپریالیسم بازی نمیکنند رفیق خواهر !
میگویی عده ای در شاه درجا میزنند ، عده ای در ج ا ، عده ای هم هیچکدام را نمیخواهند . رفیق خواهر آنکه درجا میزند در کاسترو و چه گوارا و لنین ۱۹۱۷ چی ؟
آیا عقب مانده تر از مارکسیست ها یا سوسیالیست ها کسی وجود دارد ؟ شما علیه زمانه خود هستید ! به جای بیل زدن باغچه سلطنت طلبان و اصلاح طلبان برو باغچه چپ را بیل بزن که کویر مانده و در شوره زار ان قذافی و صدام و اسد و استالین و میلوشوویچ و لوکاشنکو می رویند .
هم سلطنت طلبان ، هم اصلاح طلبان ، هم همین احمدی نژادیان از شما مدرن تر هستند . شما و ارتجا ع سیاه هم پیمانتان هنوز در شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ سرگردانید .
خواهر رفیق به کمک برادران رفیق عقب مانده ذهنی خودت برو ، مثل قراگوز لو ، صدری ، نامی شاکری ، تابان ، زرافشان ، رییس دانا ، خویی ، عمویی ، فدائیان و توده ایها و کانون نویسندگان . آنها به کمک بیشتر نیاز دارند .
خدای ما به همه شما شفای عا جل عنایت کند .
چطور میشود مملکت را ساخت وقتی سه گروه دیوانه مشنگ مالیخولیایی آنرا به سمت دره میکشند ؟ مارکسیستها – طالبانیستها- تجزیه طلبان
هر کدام اینها به تنهایی کافیست که یک کشور را بدبخت کند .
کاربر مهمانkarshenas / 25 April 2011
متاسفانه اقای نگهدار مانند روزهای ماه عسل با جمهوری اسلامی هنوز هم سعی می کنند نقش سپاه پاسداران و جریان حزب الله را در پرده پوشی نگه دارند روحانیت که بطور کلی در جریان دولت احمدی نژاد حذف شده نشان می دهد که یک نیروی اقتصادی و سیاسی بزرگی دیگر که خود را به رانت دولتی چسبانده و رانت را مشروعا و قانونا مال خود می کند حامی احمدی نژاد هستند و بدنه ی مردمی حمایتی خود را بسیج و نیروهای حزباللهی شکل داده اند مانند سپاه . و مصباح و موتلفه و جامعه ی روحانیت مبارز که همگی طیف روحانیت و بازار را در خود جای داده اند سعی می کنند که ابتدا حمایت بیت رهبری را جذب کرده و سپس بدنه ی سپاه و بسیج و حزب الله را تحت حمایت بیت رهبری در اختیار بگیرند و پیروزی ناممکن احمدی نژاد هم بستگی تام و تمام به وضعیت اقتصادی کشور دارد زیرا انفجار بزرگ تورم و حبابهای اقتصادی به زودی از راه خواهند رسید و حتی ممکن است همه ی کاسه کوزه ها سر احمدی نژاد شکسته شده و او را قبل از انقضای دوران رئیس جمهوری استیضاح کنند . پرونده ی این استیضاح همین الان در حال تهیه است که در زمان ضروری باز خواهد شد . سنت و مدرنیزم از واقعه ی رژی تا کنون وجود داشته است اما اختلاف درون جمهوری اسلامی از نوع کدام راه برای استقرار سنت و سرکوب مدرنیزم است نه سنت علیه مدرنیزم در درون حکومت . راه احمدی نژاد یا راه خامنه ای ؟ جمهوری اسلامی سالهاست که با بن بست روبرو شده است و همه ی راهها نیز آزمایش شده است و مانند همیشه این مردم بوده اند که در جریان حوادث تعیین کننده همچنان باقی مانده اند . مردمی که دیگر نه چشم به اصلاحات دارند و نه چشم به این پوسیده های هزاره های دور .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 25 April 2011
نکته ای که آقای نگهدار باید روشن کنند این است که اگر احمدی نژاد به منتقدان نظام نزدیک می شود پس این اختلافاتی را و در واقع دشمنی هایی را که با منتقدان نظام از جمله رهبران جنبش سبز دارد، چگونه حلی خواهد کرد؟ آیا از آنها چشم پوشی خواهد کرد یا با حفظ جبهه سومی را در مقابل خود خواتد گشود؟
کاربر مهدی / 25 April 2011
سوال از آقای نگهبان آیا میتوان اساسا جنبش سبز را یک جریان دموکراسی خواه فرض کرد؟از آن گذشته ایت اتفاقات پس از پاک کردن اخرین امید های اصلاح طلبی در ایران ررخ داده است(مانند حذف هاشمی و بازداشت م.ک)آیا بین درگیری های فعلی و اقدامات چند ماه گذشته رابطه ایست؟
مانی / 25 April 2011
ده هزار بار کفتم ننه جون ۷۵ ساله ما را وزیر اقتصاد کن و پسر دختر
خالمون را هم که ۱۲ سال به عنوان رئيس بانک مرکزی انتخاب کند اگر
به حرف ما گوش کرده بود با این مشکلات اقتصادی مواجه نمی شد و
الان رشد اقتصادی ۸ درصد و تورم ۶ درصد و بیکاری ۷ درصد داشیم و حداقل در این جهار سال ۴۸ میلیارد به ذخیره ارزی اضافه شده بود.
ما به وظیفه خودمون عمل کردیم
کاربر مهمان / 27 April 2011
حاجی حضرت عباسی اگر استعفاء کنی۶۰ در صدمسائل کشور
حل میشه، ترا جان مشائي اینو شخصی نگیر از روز اول تا حالا
خیلی مقامت و معرفتت بالا رفته حداقل سخنرانیهایت را با
اشتباه ولیکن میشود گوش کرد. ما مخلص دروغ گوهيات با
آن لبخند کنار لبیت هستیم.
میگن بهتر دیر که هیچوقت ،یا علی ،دمت گرم.
اینشالله برای سال ۱۳۹۴ دو باره ولی این بار با تجربه خیلی
بیشتر ،علی یارت
کاربر مهمان / 27 April 2011
Karshenas مطلبت فوق العاده بود جدی میگم بی نظیر بود
کاربر مهمان / 27 April 2011
http://www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30361500
اولاً, هر گاه در فهمیدن و احساس کردن جنایاتی که در این مصاحبه به آن اشاره شده (منظور مقاله مندرج در ایرنا می باشد, نه مصاحبه آقای نگهدار عزیز ) دچار مشکلی بشوید, کافیست که به جای کلمه بحرین, اسم ایران را جای گذاری کنید. و ثانیاً کمی تفاوت ها را هم البته در مد نظر داشته باشید. به عنوان مثال, در آن بحرین شاید اول حکم اعدام را صادر کرده و سپس در اعدامگاه زندان اجرا نموده اند, حال آنکه عموم احکام و اجرای اعدام های سیاسی در این ایران در کوچه و خیابان اجرا شده. ثالثاً , در آن بحرین برای ایجاد ترس و ارعاب, مبارز سیاسی را میکشند, حال آنکه در این ایران با اعدام بزهکاران و به اصطلاحشان ” اراذل و اوباش ” در ماه های قبل از بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت , که عموماً با توجه به سن و سالشان محصول نا هنجاری های دوره اقتدار علی خامنه ای بوده و هستند, از ایجاد جو رعب و ترس و وحشت به عنوان تبلیغات ریاست جمهوری احمدی نژاد بهره جستند .
دوستان. این دو همزاد دگر زاد, که یکی سید خراسانی شده و آن دیگری شعیب صالح گشته, جای کمترین شکی نبود که بر حسب منافع اقتصادی – سیاسی شان روزی مثل امروز مثال دو گرگ به قصد جان و موجودیت هم دندان از دهان و پنجول از پنجه بیرون کشند و بسان دو قمارباز از پیش باخته به بازی مرگ رولت روسی روند . هر دوی این جناح (سید علی خراسانی و شعیب صالح احمدی نژاد ) جهت حفظ حیات و تداوم بازی زرگریشان به دنبال کسب و جذب نیرو از جنبش عظیم اصلاح طلبی سبز خواهند افتاد. با توجه به نقل چنین مقالاتی از بحرین و در جایی دیگر ابراز تعهد به عدم مصادره گذرنامه های ایرانیان مقیم خارج در فرودگاه ها (که این خود نیز جای شک و بحث جداگانه ای دارد) و موارد مشابه از جانب دولت احمدی نژاد , کاملاً می توان این را حس کرد که در جهت یار گیری, خصوصا” از طیف های مخالفان نظام و چه بسا حتا بخشی از جنبش سبز , باند کودتاگر احمدی نژاد دست پیش را گرفته باشد. احمدی نژاد و جناهش چنین وانمود میکنند که گویا خواهان نظامی لاییک با صفات اسلامی – ایرانی هستند و جناح خامنه ای خواهان نظام تئوکراتیک و شریعتی. به عبارتی احمدی نژاد و اربابانش آوای به ظاهر گوش نواز نظام ایرانی با چاشنی اسلامی کت و شلوار پوش را چه چه می زند و خلق الناس را از زوزه جناح خامنه ای و حتا و چه بسا کل مراجع و روحانیت , با حیله ترسانیدن و دوری از نظامی عربی-اسلامی و عمامه و قبا پوش, می هراساند.
اصلا” فرض بر این نهیم که باند و شخص احمدی نژاد به دنبال تاسیس یک دولت لائیک میباشد. آخر مگر دول حسنی مبارک و صدام حسین لائیک نبودند؟ مگر دولت کنونی سوریه لائیک نیست؟ جنبش های خاورمیانه و ایران بر این مسیر و باور هستند که فرق چندانی بین این دو نظامهای مستبد موجود نمی باشد. چه لائیک باشد و چه تئوکراتیک. البته شکی هم در این نیست که استبداد تئوکراتیک مزه تلخ تری دارد.
همواره معتقد بودم و هستم که تضاد درونی اقشار و نیروهای حاکم یکی از مهمترین اهرم های نبرد نیرو های ترقی خواه است, ولی به شرط آنکه دچار تله هیچ یک از این دو جناحین نشویم و به اهداف و آرمانهای مردمیمان وفادار بمانیم. ولی باز یادآور شوم که بهره جویی از تضاد درونی حکام و دولتیان عین عقل مبارزه است.
به یاد آوریم سخنان احمدی نژاد در مبارزه انتخاباتی سال هشتاد و چهار را که گفت: مگر طرز لباس دختران و موی سرشان مشکل مملکت است؟
از همان سال دندان به بخش از پیش سازمان داده شده قشر مرتجع روحانیت نشان داد که شاید از این رهگذر ملت نیز در آینده دندان به کل روحانیت و خصوصا” جناح مترقی اش نشان دهد و با احمدی نژاد همراه شود و با کل روحانیت بنای خصومت نهد. ولی تشیع جنازه شادروان منتظری بر خلاف آمالشان را آشکار کرد.
اصطکاک, تخاصم , تضاد و جدال این دو جناح فاسد, یکی رانت خوار کت شلوار پوش و دیگری رانت خوار عبا پوش (علی رغم تفکرات آقای گنجی و مشابه ان ) روز به روز تشدیدتر خواهد شد
هدف باند کودتاچی احمدی نژاد از بیخ و پایه زدن همه آن کسانی است که نقشی در پیروزی انقلاب بهمن پنجاه و هفت داشتند و حتا کسانی که اثری از خمینی متاثر شده اند, و حتا خود شخص خامنه ای . این دقیقا” همان باندی است که بیش از هفتاد و دو تن از جمله بهشتی را در دفتر حزب جمهوری اسلامی کشت, این همان باند و فرقه ای است که رجائی و با هنر را کشت, این همان دستی است که چمران, نا خدا افضلی و سرهنگ عطاریان را کشت. این همان درنده ای است که سامی, فروهرها, پوینده و مختاری و قاسملو و فرخزاد را به خون کشید … و همان دستی که هزاران را کشت و در خاوران قلبمان هزاران خورشید طلوع کرد.
دستی که از فردای بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت زیبا ترین زنذگان را کشت.
در زبان ترکی آذری مثلی هست که زنده یاد استاد شهریار در نظمی به آن اشاره کرده, از این قرار که:
در خیش و کشت زمین, آن گاه که نوک آهن به سنگ سفت و محکمی گیر میکند و گاو آهن از حرکت باز می ماند, به تصور اینکه آن یکی گاو راه نمی رود , دو گاو شروع به دعوا و شاخ زدن به هم میکنند. در حالی که نمی دانند که عامل بازداری آن دو گاو از حرکت یک سنگ بزرگ و مقاوم است.
جنبش سبز همین سنگ استوار است
پیدا کنید آن دو گاو را.
Soor Esrafil / 29 April 2011