علوم انسانی تنها در دبیرستان فرهنگ[1]
مدارس مختص رشتهای خاص در ایران مسبوق به سابقه است، اما ممانعت از پذیرش دانشآموز در دبیرستانهای عادی امری است که تازگی دارد. اسفندیار چاربند، مدیرکل آموزش و پرورش استان تهران، در نشست خبری یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴ خود اعلام کرد که در سال تحصیلی ۹۵ – ۹۶ هیچ مدرسه دولتی عادی نمیتواند دانش آموزان را در رشته ادبیات و علوم انسانی ثبتنام کند و دانشآموزانی که قصد تحصیل در این رشته را دارند باید در دبیرستانهای فرهنگ که خاص این رشته است ثبت نام کنند، ثبت نامی که به گفته او ساده نخواهد بود و فقط «استعدادهای برتر» میتوانند از سد آن بگذرند.
رشتههای تحصیلی دبیرستان از ۱۲۹۰ تا کنون
ادبی و طبیعی و ریاضی سه شاخهای بودند که با گذر زمان جای خود را به علوم انسانی و علوم تجربی و ریاضی-فیزیک دادند. نظام آموزشی ایران، در سطح دبیرستان، به نوعی از آغاز حکومت پهلوی در آغاز صدهی ۱۴ شمسی شکل گرفت. گرچه قبل از آن مدرسههای دیگری مانند دارالفنون(تأسیس ۱۲۶۸ه.ق) و یا علمیه(تأسیس ۱۲۷۵ ه.ش) در دوره ناصرالدینشاه تشکیل شده بودند، اما شاکله نظام آموزشی مدرسهای در ایران به دوره پهلوی اول برمیگردد. در آغاز، دبیرستان که دورهای ششساله بود، خود به دو دوره سهساله تقسیم میشد، که در دورهی اول تمام دانشآموزان درسهای عمومی یکسانی را میگذراندند و در دورهی سهساله دوم انتخاب رشته میکردند و در دو رشته ادبی و یا علمی بنا بر نمرات ادامهی تحصیل میدادند. این نظام در سال ۱۳۱۷ تغییر کرد و دروس اختصاصی فقط در سال آخر دبیرستان ارائه میشد، به عبارت دیگر دانشآموزان سال آخر تحصیل را در رشته خاص خود میگذراندند هر چند این روند دیری نپایید و دوباره به دو دوره سهساله تبدیل شد. از سال ۱۳۳۴ تقسیم دوره دوم متوسطه به رشته ادبی، ریاضی، طبیعی، خانه داری، کشاورزی و فنی بر پایه مصوبه شورای عالی فرهنگ آغاز شد و رشتههای فنی و حرفهای و هنرستان هنرهای زیبا نیز در سال ۱۳۳۷ وارد نظام آموزشی ایران شدند. تقسیمات رشتهای از سال ۱۳۳۷ تقریباً ثابت بوده است. نظام تحصیلی در حال حاضر دارای سه رشته ادبیات و علوم انسانی، ریاضی-فیزیک و علوم تجربی است. رشتههایی مانند نقشهکشی و مکانیک در هنرستانهای فنیوحرفهای و طراحی و نقاشی و گرافیک و هنرهای سنتی در هنرستانهای هنرهای زیبا ارائه میشوند.
دبیرستانهای نخبهگرا
تا قبل از تشکیل دبیرستانهای سمپاد[2] فقط دبیرستانهای «نخبهگرای» تهران مانند البرز بودند که از ارائه رشتههای علوم انسانی سرباززدند. در واقع رویکرد مدیران این مدارس مانند بنیانگذاران مدارس سمپاد(تیزهوشان) تربیت دانشآموزان نخبه در حوزههای علوم ریاضی و تجربی بود و به علوم انسانی نهتنها به عنوان رشتهای که محصلانش احتیاج به نخبه بودن ندارد، نگاه میکردند، بلکه وجود این رشته را باعث افت تحصیلی مدارس میدانستند. در تمام مدارس دیگر دانشآموزان در هر سطح تحصیلی و رشتهای در کنار هم بودند و مدارس بر اساس سطح تحصیلی دانشآموزان و یا رشتههایشان تقسیم نشده بودند. دبیرستانهای سمپاد یا تیزهوشان، که سنگ بنای آن را دکتر بهروز برومند گذارده بود در سال ۱۳۶۶ با دستور میرحسین موسوی نخستوریز وقت تحت نام سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) و با دو مرکز آموزشی علامه حلی(پسران) و فرزانگان(دختران) به صورت نظاممند در تهران آغاز به کار کرد. این مدارس به ترتیب در مراکز پرجمعیت استانها نیز دایر شدند. هدف این مدارس گزینش دانشآموزان نخبه و فراهم نمودن کلیه امکانات لازم برای تحصیل برابر این استعدادها بوده است. در این دبیرستانها فقط رشتههای تجربی و ریاضی ارائه میشدهاند، ولی در مواردی معدود با پافشاری بعضی از دانشآموزان مبنی بر اراده به تحصیل در علوم انسانی در دورههایی محدود کلاسهای درس علوم انسانی هم در این دبیرستانها ارائه شده است.
دبیرستان فرهنگ
ایده دبیرستان خاص علوم انسانی را غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان علوم و ادب فارسی با تأسیس دبیرستان غیر انتفاعی فرهنگ در سال ۱۳۷۱ عملی کرد. دبیرستانهای فرهنگ نمونه دولتی آموزش و پرورش که در آغاز تحت نظر حداد عادل اداره میشدند هم از سال ۱۳۷۴ در تهران و بعضی مراکز استان شروع به کار کردند. هدف از تأسیس این دبیرستانها نیز فراهم کردن محیطی «مناسب» برای دانشآموزان با استعداد و علاقهمند به رشته علوم انسانی بود.
چرا فقط دبیرستان فرهنگ
توسعه کیفی علوم انسانی به جای توسعه کمی آن بر اساس سند تحول بنیادین به گفته مدیر کل آموزش و پرورش تهران دلیل اصلی حذف علوم انسانی از رشتههای دبیرستانهای عادی است. امری که میتواند ریشه در سخنرانی آیتالله خامنهای در مورد علوم انسانی و ناخرسندی او از تعداد بالای محصلان این رشته در کشور بود. آقای خامنهای اینکه دو میلیون نفر از سه و نیم میلیون دانشجو در کشور در رشتههای علوم انسانی تحصیل میکنند را مایهی نگرانی دانست. اسفندیار چاربند، مدیرکل آموزش و پرورش استان تهران، تأکید میکند که قصد آموزش و پرورش هدایت ۳۵ درصد از دانشآموزان به سمت شاخههای فنی و حرفهای است و این هدف با ۱۲ ساله شدن دوره هنرستان فنی و حرفهای پیگیری خواهد شد.
با توجه به صحبتهای مدیر کل آموزش و پرورش استان تهران و اظهار نظرهای گذشته مقامات جمهوری اسلامی میتوان دلایل انحصاری کردن رشته علوم انسانی در مدارس فرهنگ را اینگونه شرح داد:
۱. با محدود کردن امکان تحصیل در رشته علوم انسانی عملاً از تعداد فارغالتحصیلان این رشته در دبیرستان کاسته خواهد شد. این دقیقاً خواسته آیتالله خامنهای است. البته مانعی دیگر بر سر راه خواهد بود. در ایران با داشتن هر دیپلمی میتوان در آزمون سراسری علوم انسانی شرکت کرد، مسئلهای که در مورد رشتههای دیگر نیز صادق است. به این ترتیب دانشآموزانی که در رشتههای دیگر ۱۲ سالِ تحصیلی را با موفقیت به اتمام برسانند، میتوانند در آزمون سراسری کنکور در رشته علوم انسانی شرکت کنند. البته تعداد این دانشآموزان در آزمون کارشناسی در حال حاضر چشمگیر نیست، اما با اعمال این محدودیتها ممکن است بسیاری از دانشآموزان در دبیرستان در رشتههای دیگری تحصیل کنند ولی در آزمون علوم انسانی شرکت کنند.[3]
۲. به نظر میآید که آموزش و پرورش با سختگیری در آزمون ورودی دبیرستانهای فرهنگ از ورود دانشآموزانی که قبلاً به دلیل «ضعف» تحصیلی رشته علوم انسانی را انتخاب میکردند جلوگیری به عمل میآورد و این دانشآموزان به طرف رشتههای فنی و حرفهای هدایت میشوند. فارغالتحصیلان این رشتهها در کنار اینکه آسانتر وارد بازار کار میشوند میتوانند به عنوان نیروهای مولد، دولت را در راه «توسعه اقتصادی» یاری کنند.
۳. متمرکز شدن فضای آموزشی کنترل آن را سادهتر خواهد کرد. با اختصاص مدارس فرهنگ به علوم انسانی نه تنها مدیران و معلمان بلکه دانشآموزان به لحاظ ایدئولوژیک راحتتر گزینش خواهند شد و برخورد با معلمان و دانشآموزان دگراندیش بدون حاشیهتر خواهد بود.
جمعبندی
شاید برخی از فارغ التحصیلان علوم انسانی در مقاطعی در ایجاد موجهای اعتراضی در کشور تأثیرگذار بودهاند، اما نگاهی کوتاه به تاریخ اعتراضات در ایران نشان میدهد که کسانی که در حوزه علوم انسانی چه در آکادمی و چه خارج از آن فعال و مؤثر بودهاند عمدتاً از فارغالتحصیلان رشتههای غیر علوم انسانی بودهاند. بعید به نظر میآید که دستاندرکاران آموزش و پرورش و دستگاههای امنیتی از این واقعیت ناآگاه باشند، هر چند این نهادها از ایجاد چنین محدودیتهایی خرسند هستند. به همین دلیل کمتر میتوان محدودیت علوم انسانی در دبیرستانها را با دلایل ایدئولوژیک و مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با علوم انسانی غربی در ارتباط مستقیم دانست. این محدودیت ها بیشتر در بستر تحول نظام اقتصادی قابلیت تحلیل دارند، جایی که متخصصان فنی حرف بیشتری در بازار کار و سرمایه برای گفتن خواهد داشت.[4] نباید فراموش کرد که این محدودیتها در دولت حسن روحانی اعمال میشود. دولتی که به لحاظ اقتصادی سعی در هدایت منابع به حوزه تولید و انباشت سرمایه دارد و حتی به این منظور سعی در کم کردن تنش با کشورهای غربی را پیگیری میکند. از اینرو جای تعجب نیست که متخصصان آشنا با تکنولوژی و ابزار تولید به ناقدانی که میتوانند نقاط ضعف سیستم را نشان دهند ترجیح داده میشوند.
منبع: آزادی اندیشه
[1] در شماره اول نشریه آزادی اندیشه در گزارشی مفصل به مدارس فرهنگ و تاریخچه شکلگیری آنها پرداخته شد.
[2] سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان.
[3] در گذشته نیز این مسئله دیده میشد. دلیل آن مخالفت خانوادهها با تحصیل فرزندانشان در رشته علوم انسانی در دبیرستان به دلیل نامناسب بودن فضای آموزشی این رشتهها بود. از اینرو بسیاری از دانشآموزان علاقهمند به رشتههای علوم انسانی پس از گذراندن دبیرستان در رشته ریاضی-فیزیک و یا تجربی در کنکور علوم انسانی شرکت میکردند.
[4] این مسئله مختص ایران نیست. در کشور آلمان هم دانش آموزان بیشتر به سمت رشته های فنی و مهندسی و علوم پایه و پزشکی هدایت میشوند. کسانی که در آلمان مدارس فنی و حرفهای که مدت آن سه تا چهار سال بعد از دبستان است(جمعا از آغاز دبستان ۹ تا ۱۰) را میگذرانند، اصطلاحاً این امکان را دارند که به سرعت جذب بازار کار شده و کسب درآمد کنند. امری که بسیاری از جوانان آلمانی را به خود جذب میکند.
*منبع: این مقاله در شماره دوم مجله آزادی اندیشه منتشر شده است.