بامداد پنجشنبه، اخبار رسانههای هلندی با خبری شوکه کننده برای جامعه ایرانی همراه بود. مردی که یک روز پیش از آن، خود را در یکی از شلوغترین میدانهای آمستردام به آتش کشیده بود یکی هموطنان آنها بود. او پس از خودسوزی دیگر به هوش نیامد و در بیمارستان درگذشت.
پلیس آمستردام در آغاز تنها به ذکر سن و ملیت این فرد اشاره کرد و اینکه درخواست پناهندگی او از سوی اداره مهاجرت در هلند رد شده است. سخنگوی پلیس به «رادیو زمانه» گفت که به دلیل رعایت حریم خصوصی فرد امکان فاش ساختن هویت او را ندارد.
دقایقی بعد اما نام این ایرانی پناهجو به «زمانه» رسید: کامبیز روستایی، متولد ۱۹۷۵ در ایران.
بعد از ظهر پنجشنبه، وکیل این پناهجو، فرانک فان هارن در آمستردام در حالیکه به شدت از این حادثه بهت زده شده بود به «زمانه» گفت: «ظاهرا آقای روستایی در سال ۲۰۰۱ در هلند درخواست پناهندگی داده بود. من در آن زمان وکیل او نبودم ولی با نگاهی به شمارههای موجود در پرونده او متوجه زمان درخواست شدم. این درخواست در پایان سال ۲۰۰۳ یا حداکثر اوایل ۲۰۰۴ از سوی اداره مهاجرت رد شده بود.»
از فرانک فان هارن پرسیدم، کامبیز روستایی خود را چگونه فردی معرفی کرد؟ یک فعال سیاسی؟ یک پناهجوی ساده؟… او گفت: «آقای روستایی خود را به عنوان یک شخص روشنفکر به من معرفی کرد که تماسهای بسیاری نیز با جامعه رسانهای و دانشگاهی در تهران دارد. او مدارکی برای اثبات هویت خود نداشت. از سویی، من به او خاطر نشان میکردم که اگر واقعاً چنین شخصیتی است، ثابت کردن هویت او نباید کار دشواری باشد.»
مدارکی مهمی که مفقود شد
وکیل کامبیز روستایی به «زمانه» گفت: «من آخرین بار با آقای روستایی در تابستان ۲۰۰۹ دیدار داشتم. تا آن زمان، درخواستهای متعدد او برای دریافت پناهندگی هلند بینتیجه مانده بود به دلیل اینکه موفق نشده بود مدارک تازهای به مقامات ارائه کند. اما در مه ۲۰۰۹ از نو تماس گرفت چون تعدادی مدرک تازه به دست آورده بود مانند گواهینامه رانندگی با عکس که هویتاش را ثابت میکرد، دیپلم تحصیلی و همچنین مدارک تحصیل در رشته زبان ترکی در استانبول.
ولی اتفاق بسیار غمانگیزی که افتاد این بود که آقای روستایی این پاکت را گم کرد. ما با پلیس هم برای یافتن این پاکت تماس گرفتیم ولی متاسفانه هیچ نشانی از آن پیدا نشد. آقای روستایی در آن زمان به شدت مستاصل شده بود. روحیهاش را از دست داده بود.»
فرانک فان هارن افزود: «به نظر میرسد که دوران اخیر را مخفیانه با دوستانش زندگی میکرد چون درخواستهای او به کلی رد شده بودند و پرونده در جریان نبود که بتواند به شکل قانونی در هلند اقامت داشته باشد.»
آخرین همراه
سونا برقی، کارآموز وکالت در هلند اما ظاهرا آخرین فردی بوده است که به لحاظ کاری و حقوقی با کامبیز روستایی در تماس بوده است.
سونا به رادیو زمانه گفت، این پناهجوی ایرانی تا پایان سال ۲۰۱۰ حدود نُه ماه را در زندان گذرانده بود چون بدون مدارک اقامت در هلند مانده بود. ولی به دلیل اینکه در وضع روحی خوبی نبود توانستیم او را از زندان بیرون بیاوریم. نگهبانها هم بسیار او را اذیت میکردند و آقای روستایی بسیار از این بابت شکایت می کرد. میگفت به او گفتهاند “خارجی کثیف، برگرد به کشورت!” اما چون نمیشد این مسایل را ثابت کرد ما نتوانستیم کار مهمی انجام دهیم ولی هر ماه شکایت مینوشتیم.»
سونا برقی همچنین افزود: «آقای روستایی در همان زمان میگفت که میخواهد در میدان دام رگهایش را بزند، یکبار هم گفت میخواهد بمب به خودش ببندد، ولی چون قبلا هم چنین حرفهایی زده بود ما زیاد او را جدی نمیگرفتیم.»
و اما سیامک نوروزی، یکی از ایرانیان مقیم آمستردام است که با انتشار خبر انتقال این پناهجوی ایرانی به بیمارستان، خود را به مرکز سوانح سوختگی بِیفِروَیک رساند. او به «زمانه» میگوید: «صبح پنجشنبه در خبرها خواندم که برای یک ایرانی چنین اتفاقی افتاده، بلافاصله خودم را به بیمارستان رساندم. به مسئول بخش سوختگی گفتم که شنیدهام یک نفر خودسوزی کرده؛ او گفت که متاسفانه این فرد فوت کرده و در آغاز بلند شد تا مرا برای دیدن او راهنمایی کند ولی بعد پرسید که «ایشان را میشناسید؟»، من گفتم: «نه» و او گفت: «پس برای چه به اینجا آمدهاید؟»، پاسخ دادم: «چون یک هموطنم بوده و برای ابراز همدردی آمدهام.» او گفت: «پس اگر از دوستان و بستگان نیستید نمیتوانید او را ببینید. باید از اینجا بروید.»
واکنش سفارت جمهوری اسلامی در لاهه
امروز سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه یک بیانیه به زبان انگلیسی منتشر کرده است. در بخشی از این بیانیه کوتاه، ضمن ابراز تاسف از حادثه، نوشته شده: «در این هفته این دومین بار است که یک شهروند ایرانی در هلند جان خود را از دست داده است. به نظر میرسد که هلند به عنوان یک کشور پناهندهپذیر باید برای بهبود وضعیت پناهجویان، احساس مسئولیت نشان دهد.»
مقامهای سفارت ایران در لاهه، تا کنون به درخواست گفتگو با رادیو زمانه در این رابطه پاسخی ندادهاند.
تاثیر «پناهنده نمایان» ایرانی در سالهای گذشته
اما وضعیت اسفباری که گریبانگیر بسیاری از پناهجویان ایرانی شده محدود به سالهای اخیر نیست. هلند از سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰ تا حدود ده سال پذیرای هزاران نفر از ایرانیان بوده است. بسیاری از فعالان سیاسی-اجتماعی و زندانیان عقیدتی در بین این پناهجویان هستند، همچنین فعالانی که پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ در ایران، به هلند گریختهاند.
از سویی دیگر در سالهای گذشته، گروه بزرگی نیز با ادعای اینکه در ایران با خطر زندان و اعدام مواجه هستند موفق به دریافت پاسخ مثبت برای پناهندگی خود و خانوادهشان در هلند شدند. این گروه اما به فاصله کوتاهی پس از دریافت گذرنامه هلندی، برای سفرهای تفریحی راهی ایران شدند.
در میان گروهی از پناهندگان سیاسی ایرانی در هلند این موضوع مطرح است که سفارت جمهوری اسلامی در لاهه مدتی پس از این جریان در دهه ۱۹۹۰، با ارائه فهرستی به دولت هلند به آنها گوشزد کرد که گروه کثیری از پناهندگانی که با ادعاهای حقوق بشری موفق به اقامت در هلند شدهاند، در ایران هیچگونه خطری آنها را تهدید نمی کرده، چرا که به محض دریافت گذرنامه هلندی، به سفارت ایران رفته، درخواست گذرنامه ایرانی کرده و به ایران سفر کردهاند.
ظاهرا همین موضوع شرایط را برای پناهجویان واقعی در هلند بسیار دشوار کرده است. فرزاد فرهادیان، فعال حقوق پناهجویان در یکی از کمپهای شمال هلند به «زمانه» میگوید: «سفر پناهندگان به ایران باعث میشود که دولت هلند، دیگر مسایل پناهندگان را باور نکند ولی به هر حال همه این مسایل به مشکلات داخل ایران بازمیگردد چون از کشورهای حاشیه خلیج فارس، آفریقا، اروپای شرقی هم دانشجویان بدون مشکل به اینجا میآیند.»
فرهادیان میافزاید: «در قانون هلند پنج دلیل عنوان شده برای پناهندگی: مشکلات سیاسی، مذهبی، قومی، همجنسگرایی و مشکلات اقتصادی-اجتماعی. این موارد طبقه بندی شدهاند. ما نمیتوانیم بگوییم بچههایی ایرانی مقصر هستند. در ایران همه نوع مشکلی وجود دارد. دولت هلند هم آنچنان شرایط را دشوار کرده که افراد وادار به دروغگویی میشوند.»
از این فعال حقوق پناهجویان میپرسم ولی اگر شرایط بسیار ساده شود تصور نمیکند که تعداد پناهندگان به قدری زیاد شود که کنترل آن از دست دولت هلند خارج شود؟ او میگوید: «صد درصد ولی فکر میکنم دیدگاه جامعه هلند روی نظر دولت تاثیر گذاشته تا به پناهندگان سختتر پاسخ دهند. واقعیت این است که هلند که کشوری کوچک است و اکنون از پناهنده اشباع شده است. ده – پانزده سال پیش اینگونه نبود که بگویند کشور از پناهنده پر شده و مشکلات اقتصادی وجود دارد. ولی در سالهای اخیر مردم چندان راضی نیستند که پناهندگان بیشتری وارد کشورشان شوند.»
پناهندگان سیاسی در خطر بازگردانده شدن
از سویی دیگر، یکی از موارد خطرناک برای پناهجویان سیاسی ایرانی، بازگردانده شدن به ایران است. میثم رستگار یکی از پناهجویانی است که از این بابت در خطر است. او که اکنون در یکی از مراکز نزدیک اوترخت زندانی است به «زمانه» میگوید: «در کمپ شرایطی وجود دارد که شرایط روحی افراد را بدتر میکند. افرادی که خودزنی می کنند و … ایرانیان و ملیت های دیگری در اینجا هستند که تنها جرمشان درخواست پناهندگی است. در اینجا مانند حیوان باید زندگی کنید. سر ساعت شما را در قفس می کنند، سر ساعت می توانید یک راهرو را ببینید و یک میز فوتبال دستی و تنیس و یک محوطه هواخوری که در آن نفس تنگی میگیرید چون دور تا دورش سیم خاردار است. نام اینجا کمپ است ولی در واقع زندان است.»
میثم رستگار درباره وضعیت پروندهاش میگوید: «دولت هلند تشخیص داده که جان من در ایران در خطر نیست. از من می خواهند تا برگه سفارت ایران را امضا کنم تا مرا بفرستند جایی که از آن فرار کردهام. به فکر پس از آن نیستند. تنها به این فکر میکنند تا یک نفر از آمارشان کم شود. به من گفتهاند که حتا برای دادگاه عالی اجازه ماندن در هلند را ندارم. من اصلا متوجه نمیشوم! کجا بروم؟…»
به هر رو، خودسوزی کامبیز روستایی، بخشی تازه را به داستان غمانگیز آن دسته از پناهجویان که موفق به دریافت پاسخ مثبت نشدهاند افزود. پناهجویانی که بسیاری از آنها در دریاها و رودخانهها غرق شدند، به قتل رسیدند و یا در انتظار پایان وضعیت بیثباتشان، به بحران روحی گوناگونی دچار شدند.
پلاتفرم ضد نژادپرستی در هلند که گروهی از فعالان هلندی و خارجی آنرا اداره میکنند برای کامبیز روستایی مراسم یادبودی تدارک دیده است. مراسمی برای عصر یکشنبه، دهم آوریل در میدان دام در آمستردام؛ همان محلی که کامبیز روستایی خود را در آنجا به آتش کشید.
* ایمیل گزارشگر: [email protected]
گزارش کوتاه شبکه تلویزیونی «هلند شمالی» از دستهگلهای مردم در میدان دام
برای یادبود پناهجوی ایرانی
با کمال تاسف باز شاهد یک قربانی دیگر بودیم، این اولین بار نیست ولی امیدوارم که آخرینش باشد. من ۱۵ سال است که در هلند در کنار آقای پوری کار پناهندگی میکنم و در این ماجرای کامبیز، دیروز در کنار آقای پوری در سازمان پرایم مشغول پیگیری بودیم.
متاسفانه باید به چند موارد تلخ اشاره نمایم. شاید این لحظه که همه در ماتم کامبیز هستیم وقتش نباشد. ولی باید یاد بگیریم بر احساساتمان غلبه کنیم، و به آن برخوردی منطقی و نتیجه گرا بدهیم.
۱- با افزایش روند فشار و سختگیری دولتهای اروپایی ، به ویژه دولت هلند ما شاهد بیتفاوتی بیشتر از طرفه پناهجویان بودیم و کمتر حاضر به یک کار جمعی بودند. به شکلی اکثرا سعی میکردند به طور فردی مشکل خود را حل کنند. بی آنکه بدانند تا قوانین بر علیه آنهاست و تا سیاست پناهندگی بر روند سختگیری است، برخورد فردی جواب نمیدهد.
۲- فاصله گرفتن فعالین سیاسی از فعالیت پناهندگی در این سالهای اخیر بود. به شکلی میشود گفت در هلند تنها پرایم به کار پناهندگی ادامه داد و در این سالهای آخر نه تنها، تنها شده بود. بلکه خیلی از کادرهای حرفی خودش را نیز از دست داد. هر چه فشار بیشتر شد نا امیدی در فعالین نیز افزایش یافت.
۳- سیاست پناهندگی در اتحادیه اروپا هر روز بیشتر هماهنگ میشد و کشورها از سیاست سختگیرانه همدیگر میآموختند که چگونه فشار را بیشتر کنند.
۴- تغیرات جهانی، جنگها ، مشکلات اقتصادی و … موجب افزایش جو راسیستی میگردید و احزاب راست و سوپر راست به این جو دامن میزدند.
۵- عدم تحمل پذیری و کار مشترک، فرصت طلبی بعضی از فعالین موجب سرخوردگی ایرانیان ساکن خارج گردیده بود.
۶- سیاست جذب حکومت ایران و بازگشت تعداد کثیری از ایرانیان موجب گردید که انشقاق بیشتری ایجاد گردد و ایرانیان بیشتری عافیت طلبی پیشه نمایند و چون جواب اقامت خود را دریافت کرده بودند انگیزه دیگری برای شرکت در تجمعات اعتراضی از خود نشان نمیدادند.
۷- مشکل فرهنگی و عدم جدی بودن ما ایرانیان در قول و قرارهایمان موجب میگردید که آکسیونهای اعتراضی موفق پیش نرود. خیلی از افراد قولها میدادند و آمارهایی میدادند که در عمل واقعیت نمییافت.
موارد ذکر شده چندی از دلایلی است که موجب گردید کامبیز امروز در بین ما نیست و با یک روشی بینهایت غم انگیز به زندگی شیرینش پایان دهد. هر کدام از ما چه قدر در مرگ او سهیم و چه قدر حاضر به جبران هستیم؟ چقدر حاضریم از خودکشی کامبیزهای دیگر جلوگیری کنیم؟ چه قدر حاضریم به پناهندگان ایرانی در ترکیه که در شرایط بدی به سر میبرند کمک کنیم.
پرایم در حال سازماندهی اکسیون بزرگیست. شما چقدر حاضر به همکاری هستید؟
مشکل کار پناهندگی با یک اکسیون حل نمیشود.در انجام فعالیت پناهندگی چقدر شما مایل هستید همکاری نماید؟
امیدوارم با در کنار هم بودند بتوانیم حرکتی موفق و موثر را پایریزی نمایم.
با درود به روان کامبیز، و تمامی کامبیزهای دیگری که جوانی نکرده پر پر شدند.
پیروز و موفق باشد
کاربر مهمان habib / 08 April 2011
دوستان گرامی این قابل درک است که در این شرایط غمانگیز دوستان مایل به انجام کاری هستند. ولی با هماهنگی و همکاری سعی کنیم کاری موثر انجام دهیم و سعی کنیم انرژی افرادی که مایل به انجام کاری هستند هدر نرود. پرایم در حال سازماندهی اکسیون بزرگی است. لطف کنید در این امر مهم پرایم را حمایت نماید.
کاربر مهمان habib / 08 April 2011
اقای اکبر زاده چرا خاک توی چشم مردم میریزید !! احتمال به یقین شما هم ایرانی بوده اید وشاید هم هنوز عرق ایرانی داشته باشید ! اگر به خاطرات خود مراجعه بفرمائید این جمهوری اسلامی هر روز ساز تازه ای کوک میکند و نغمه تازه ای میخواند ! یک روز میگوید: هر ایرانی که به خارج پناهنده شده از ما نیست وکافر وخونش حلال است ( به مصوبات مجلس در زمان اقای رفسنجانی مراحعه بفرمائید!) زمانی بعد میگوید: هر ایرانی در هر کجای دنیا هموطن ما هستند! واگر دستشان به خون الوده نیست همواره به ایران خوش امدند ! (زمان اقای خاتمی!) و زمان اقای احمدی نزاد که معلوم نیست چه میگوید! گاهی فرش قرمز پهن میکند(اقای مشائی) وگاهی هم مستقیم از فرودگاه امام به زندان اوین ! ولی این مشکل نیست که هر ایرانی هم مثل همه جامعه بین الملل ممکن است فرییب این فریبکاران را بخورد وریسک کند ! قضیه اصلی دولت هلند است که با پناهندگان چگونه رفتار میکند ؟! دولتی که در هر مجمع وقتی ایران را به به نقض حقوق بشر محکوم میکنند نماینده او جزو نفرات اول است که قطعنامه را بر علیه ایران امضا میکند ! ولی در خاک خودش چنان عرصه رابر کامبیز روستا تنگ میکند تا خود را به اتش بکشد ! اقای محترم هیچ شنیده اید که یک نجات یافته از کهریزک خود را به اتش سپرده باشد؟؟! پس در کمپهای هلند چه میگذرد که فقط در سال گذشته سیزده نفراقدام به خودکشی کرده اند ؟؟! فعلا که گردن ما و تیغ در دست شماست !! ولی از اتش بر افروخته به جان کامبیز نخواهم گذشت !
کاربر نادر / 08 April 2011
اگر کامبیز میگفت من دگرباش هستم و چند بار این عمل را برای ناظرین اداره مهاجرت انجام میداد به یقین شش ماهه جواب مثبت میگرفت !! ولی وقتی گفت منهم مثل هفتاد وپنج ملیون مردم ایران سیاسی هستم کسی حرف اورا باور نکرد تا پس از دهسال شکنجه روحی خود را در میدان دام امستردام به اتش کشید ! لطفا دیگر از انسانیت وحقوق بشر حرفی نزنید ! و این تشکیلات دادگاه لاهه را هم به یک کشور افریقائی منتقل کنید که حتی قبایل زولو هم بیشتر از شما به انسان احترام میگذارند ( به گواهی همین فیلمهای مستندی که هر هفته چند بار نشان میدهید ) .
کاربر نادر / 09 April 2011
khaily moteasef shodam gijam omidvaram yek rozy tamame in dar be dary ha tamoom beshe
کاربر مهمان / 09 April 2011
به عنوان فردي كه در ارتباط با پناهندگان هستم بايد بگويم كه درصد بالايي از درخواست هاي پناهندگي سياسي اصلا با اين عنوان مطابقت نمي كنند.
درصد بالايي از پذيرفته شدگان پس از مدتي با پاسپورت ايراني به كشور بر مي گردند و سفارت اين رابه مقامات كشورهاي مربوطه گزارش مي كند.
اشك تمساح سفارت در باب رفتار با متقاضيان پناهندگي تف سر بالائي است كه اگر عقل داشتند چنين اظهار نظري نمي كردند.
شايد هم اين ناشي از وقاحت اينان باشد.
سپيده / 09 April 2011
دردآور است برای انسانها نه حکومتگران ایران دردآوراست برای هر کسیکه یک هزارم گرم یک ده هزارم میلیمتر وجدان داشته باشد متاسفانه دنیای امروز ما در سیاست واقتصاد بدتر از هر دورانی است بنگریم به تناقض گویی سران حکومت در ایران بنگریم به صالح در یمن به رهبر ساحل عاج به قذافی به رهبر گردن دراز سوریه به بن علی به مبارک وبسیاری نامبارک ها خصوصا در دنیای اسلام که برای ماندن در قدرت نه شرافت دارند نه وجدان کلا انسانهایی با روی انسانی اما درونی حیوانی مگر برای اینان انسان مهم است اعدام مهم است با ماشین از روی مادری که فرزندش چشم براه اوست رد شدن مهم است مگر تجاوز وسوختن مهم است مگر سر را پر از باروت وساچمه کردن مهم است مگر جوانان رعنا قد خوبروی را بر زمین ریختن مهم است ؟تا سوختن کامبیز ومیلونها کامبیز که اگر بظاهر هم نسوزند ازدرون گر گرفته اند مهم باشد آنانیکه حتا دوستی ونمک خوارگی را در فرهنگ ما حداقل نمیدانند چه خواهند کرد؟برای علی اکبر حسین نمایشی دریا میگریند اما برای کامبیز حسین به وجد میایند وشاید هم که رقاصی کنند اگر نه نمایندگان خود فروخته شان اینکار را حتما میکنند آنگاه که میگویند دولت هلند احساس مسولیت بیشتری کند.اینان که فاقد همان میلمتر وگرم وجدانند نمیپرسند این چند میلیون آواره صاحب آن سرزمین که حق بیشتری از شما فلسطینیها وعراقی ها ولبنانی ها وسوری ها دارند اینجا چه میخواهند وچه میجویند وچه میکنند؟چرا اینان هزاران میلیارد به بانکها بدهکار نیستند؟یعنی وام نگرفته اند چرا اینان صاحب یک دکه یا موتور قراضه نظیر وزیر کشور نبوده اند که حال بیلیارد بازی کنند البته با ترکاندن مغزها وسوزاندن جسم ها؟چرا وبه چه جرم به چه تقصیر زنان وکودکان یا در دریا غرق شوند ونام ونشانشان هم نماند یا اینجا وآنجا خودسوزی کنند به چه جرم به کدام گناه بگریزند به کدام قانون دنیا باید امر ونهی شمایان تهی مغز را بنام امر ونهی خدا بپذیرند که اگر نپذیرند یا محاربند یا مخربند یا بمب گذار وجاسوس یا تروریست اند با کدام منطق باید این مردم به کیش شما در ایند ؟ خوب دروغ بگویند خوب بدزدند خوب تجاوز کنند خوب بکشند خوب ریاکار باشند خوب ببخشند به اجانب خوب ویرانگری فرهنگی واخلاقی کنند خوب هم ماله کشی کنند خوب هم قیافه درست کردن جهان را بگیرند شما که خود بینی خود را نمیتوانید پاک کنید شما که از تامین تخم مرغ مردم عاجزید چگونه وبه چه حقی در این مسند هستید؟ آیا این غیر از همان نداشتن وجدان وشرف است؟چرا ملت را به حال وروز خود نمیگذارید؟چرا باید کلاشینکف برادران پاسدارانتان اوینتان اعترافاتتان اتهامات واهی تان مردم را از سرزمین ابا واجدادی به نا کجا آبادهای جهان پرتاب کند؟این کتافت کاری این حیوان صفتی وخویی شما سیاستمداران دروغ ونیرنگ تا کجا باید این سرزمین را بسوزد وخاکستر کند ؟اخلاق را که کشتید وشله اش را هم به بشار اسد وحسن نصراله دادید خوردند وبه به میکنند شیخکان عرب که بی نصیب از دخترکان فقیر ایران نیستند فحشا که مد شده ودر مملکت امام زمانی تان بیداد میکند وتفریح شده است درجهان که بنام استقلال آبرو نداریم باید به ما بگویند خارجی کتیف برگرد وجالب اینکه این استقلال روسها را به دریای مازندران میرساند واز نیروگاه بوشهر هم گاو شیر ده میسازند وهمه جای مارا روسها گرفته اند نکند سیاست گذاری ها هم از روسها باشد بقول کروبی همسایه شمالی شما درست مانند آن کسی میمانید که خنجری را به قلب وجگر فرزندش میکند آنگاه فریاد بر میاورد که خنجر سازان احساس مسولیت بیشتری کنند تا کسی کشته نشود مگر این چند روزه عمر ارزش اینهمه شارلاتان بازی را دارد که از فسیل شده گانتان نظیر جنتی تا جوانان دو چهره وحریفتان که امروز با ریشی وپشمکی بنام سفیر وزیر وکیل ابراز وجود میکنید وسخنانی را بر زبان میرانید که اگر در رابطه با مشکل ومصیبتی است خود عامل وحاصلش بوده اید شمایان دو رو دارید یک رویتان همین است وروی دیگر زمانیکه از این مسند بر افتید یا تحت فشار خیر خواهان ونزدیکانتان خود بیدار شوید ببینید همکارانتان که فهمیدند که شما نوکر مردم غلام حلقه بگوش مردمید نه آنکه به اشتباه تصور میکنید ارباب مردمید همین ها میایند ومیشوند آن آدم پیش از پیراهن یقه گرد عین وغین کن میایند ریشکشان را میریزند در چاه توالت زیرا با ریا آلوده بودنشان را فهمیده اند.نیازی به دلسوزی شمایان نیست زیرا شما دل سوزانده اید ومیسوزانید این نیز بگذرد را بسیار شنیده اید این نیز بگذرد اما بدا به حال شناسنامه انسانی شما که مهر باطل میخورد
دارا / 09 April 2011
rahi ke ettehadiye orupa baraye moghabele ba panah jooyan pish gerefte besyar ghalat ast ,doroste ke kheyliha ba dashtane eghamat panahandegi be iran safar mikonand, vali in dalil nemishe ke dolate holand ,ya keshvarhaye dige ,panah jooye bad bakht ro be keshvaresh bar gardoone,.behtar nist aya ke dolate panah dahande elam kone ke har kasi baad az gereftane eghamat be keshvaresh bar garde ,passe panahandegish laghv mishe?,be har hal bayad kari kard …..
کاربر مهمانgolzar / 09 April 2011
ماده 13, اعلاميه حقوق بشر
هر كس حق دارد كه از آزادی حركت و اقامت در محدودهی مرزهای هر كشور برخوردار باشد
هر كس حق دارد هر كشور از جمله كشور خود را ترك كند و نیز حق دارد كه به كشور خود بازگردد
فقط كافی است كه یك بار این ماده اعلامیه حقوق بشر رو دقیق بخوانید تا متوجه شوید كه تا جه حد آزادی انسان رو به هیچ گرفته است. در واقع ماهیت این ماده از اعلامیه حقوق بشر به گونهای است كه بیعدالتی و نابرابری را در سطح جهان بازتولید میكند. مسئله مهمی كه در اینجا كنار گذاشته شده است، حق انتخاب آزاد محل زندگی است. مطابق این ماده آدمی حق دارد كه هر جا میخواهد زندگی كند اما این حق محدود به حوزه جغرافیایی است كه در آن به دنیا آمده است. اگر كسی در آمریكا به دنیا بیاید میتواند در پهنه وسیعی جابجا شود و در تمامی 50 ایالت آمریكا زندگی كند. اما كسی كه در برونئی به دنیا آمده است، تنها میتواند در همان قسمت كوچك دنیا بدون هیچ گونه محدودیتی جای اقامتش را انتخاب كند. یعنی آدمها بسته به این كه كدام طرف مرزهای قراردادی به دنیا بیایند، حقی طبیعی را از دست میدهند.
اگر منطق این مرزبندی سیاسی را برای محدود كردن آدمی در حق انتخاب محل زندگی بپذیریم، شرط «در محدوده مرزهای هر كشور» را میتوان تنگتر كرد و گفت در محدوده هر ایالت/استان و حتی كوچكتر از آن مرزهای حق انتخاب مسكن را به شهر یا محله و حتی بلوك تقلیل داد.
همان حقی كه به ساكنان یك كشور اجازه میدهد، از ورود افراد سایر كشورها جلوگیری كند و به نوعی با درخواست ویزا، اجازه كار و … موانعی را برای ورود به كشورش ایجاد میكند، به ساكنان یك بلوك هم این حق را میدهد كه برای ورود فردی كه در آن بلوك به دنیا نیامده است، درخواست ویزا كند. منطق همان منطق مرزبندی مجازی است. اگر كشورها دولت، مجلس و رییس جمهور دارند و قوانینی و …، بلوكها نیز هیئت مدیره، مجمع و مدیرعامل دارند كه در سطح بلوك نقشی حاكمیتی ایفا میكند.
در بخش دوم این قانون نیز آمده است كه فرد ميتواند از همه كشورها خارج شود و كسي نميتواند مانع او بشود، اما وقتي از ورود حرف ميزند، قضيه فرق ميكند و تنها ميتواند به كشوري وارد شود كه تابعيت آن را دارد. درست مثل الان كه ایرانیها به اروپا میروند و آن كشورها تصمیم میگیرند كه آیا میخواهند آنها را راه بدهند یا نه؟ حال آن كه تنها تفاوت آن كسی كه در آلمان زندگی میكند و شهروند آنجاست با یك تونسی، شیلایی، پاكستانی و یا ایرانی تنها در محلی است كه به دنیا آمده است و آن هم به انتخاب خودش نبوده است.
پیامدهای مخرب این ماده از اعلامیه حقوق بشر كه حق آزادی انسان را در انتخاب محل زندگی نقض میكند را بیشتر خواهم شكافت. موضوعی كه به فاصله كشورهای برخوردار و كشورهای جنوب دامن زده است و بذر تروریسم را در جهان پراكنده است
مسعود / 09 April 2011
ایراندخت عزیز با سلام . لطفا یکبار دیگر گزارش اقای اکبر زاده را مرور بفرمائید ! گویا هیچیک از مسئولین اداره مهاجرت وامور پناهندگان دولت هلند مسئولیتی در قبال خود سوزی کامبیز ندارند ! وگناه ان متوجه سایر ایرانیان است که اعتماد انها را سلب کرده اند ! خانم محترم: اولا.در یک پروسه حقوقی قاضی عادل صرفنظرازاینکه شخص ازچه قوم ونژاد وملت و.. است باید دادخواهی او را مورد قضاوت فرارداده ورای صادر کند. و نه انکه یگوید چون هموطن تو دروغ گفته پس تو هم دروغ میگوئی!! اینکه شد بدتراز بیدادگاهای. جمهوری اسلامی ! دوما: شما چرا از صدها جوان دانشجوی موفق و نخبگان علمی وکارافرینان ایرانی مقیم هلند ذکری نکردید؟! که به اقرار اکثریت قریب باتفاق ایرانیان از بهترین اقلیت مقیم هلند هستند.سوما: ما امروز به عزای عزیزی نشسته ایم که با اتشی که بجان خودزد پیام روشنی داد که شاید مقامات دولت هلندمتوجه بشوند که چه فجایعی در کمپهای پناهجویان در حال وقوع است ! در خاتمه شما دخت ایران زمین که همیشه هم ایرانی خواهید ماند این چه فتوائی بود که دادید ؟! اواز یاد مستان میدهید ؟؟! وقتی شما این را بگوئید ! اگر انها فردا بگویند: همه را به دریا برزید تعجبی نخواهد بود !! چون بنده را به اسم مخاطب قرار دادید مزاحم شدم . سرفراز باشید .
کاربر نادر / 09 April 2011
آقای نادر، مگر با بچه طرف هستید؟ ایرانیانی که فریب میخورند و هر سال برای تفریح به ایران برمیگردند؟ فریب میخورند که اغلبشان در حال واردات، صادرات به ایران هستند؟ فریب میخورند که غالبا در حال برج سازی در تهران یا شهرستان خودشان هستند؟ آپارتمان و ویلا میخرند، اجاره میدهند تا خون هموطن را در شیشه کنند؟
به نظر من دولت هلند باید پاسپورت تمام ایرانیهایی را که پس از دریافت پناهندگی سالانه به ایران تردد دارند باز پس بگیرد و به ایران دپورتشان کند، به این ترتیب جا برای پناهجویان واقعی باز میشود!
ایراندخت / 09 April 2011
یکی از اندرز های زیبای عبید این بود که می گفت : اگر می خواهی ” دوستان “زیاد داشته باشی دروغ بگو ،
حقیقت ( نسبی ) این است که دروغ شاخص ملی ایرانیان شده است .از زمانیکه این رژیم خود را تثبیت کرده است محصول آن جز دروغ چیزی نبوده ، نه تنها حاکمان که دروغ را از خانه آموزش می دهند . ” اگر تو مدرسه پرسیدن بابات نماز میخونه نگی نه ، اگر گفتند مشروب می خوره ، نگی بله ، اگه گفتند مسجد میره نگی نه ، اگه گفتند به رهبر فحش میده ؟ نگی بله ، اگه کسی کارمن داشت بگو خونه نیست ، و دها مورد دیگر ، خوب نسلی که امروز 35 ساله است محصول این شرایط است ، راستگویی برایش ضد ارزش است و آنرا بر نمی تابد ، و………..
انقدر کیس دروغ داده اند که دیگر کمتر کیس واقعی را جدی می گیرند . تجربه متاسفانه نشان داده است که اکثریت ایرانیان پناهنده تا زمانی جانشان در خطر است که تقاضای پناهند ه گی آنان نا مشخص است ، اما بمجرد اینکه جواب را دریافت کردنند ، دیگر خطری آنان را تهدید نمی کند و حالا می توانند ” با دست پر ” به ایران سفر کنند .
مردمی که خود هیچ حق و حقوقی را برای سایر پناهند ه گان قایل نیستند چگونه انتظار دارند که همه از ” حق ” آنان دفاع و حمایت کنند ؟ نگاهی به سرنوشت غم انگیز پناهنده گان افغانی در ایران و بی تفاوتی مردم به رفتار های ضد انسانی رژیم در برابر آنان خود گویای وضع و حال کنونی است . عامل همه این فجایع نظام جمهوری اسلامی است ،و چنان این رژیم وقیح است که هر از گاهی هم به کشورهای اروپایی اعتراض می کند که ” چرا نسبت به پناهنده گان ایرانی سخت گیری کرده و آنان را مورد آزار قرار می دهند ؟” و این درحالی است که برای کشتن پناهنده گان واقعی جایزه هم می دهد ، نمونه عراق و کشتن پناهنده گان ایرانی در آنجا .
بهتر است که اگر ایرادی هم قرار است که بگیریم ، ابتدا از خود شروع کنیم .
کاربر مهمان مجید آژنگ / 09 April 2011
خیلی متاسفم بسیار دردناک بود این حادثه، وضعیت اسفبار ایرانیان چه در داخل و چه در خارج ناشی از حکومت جور و ستم آخوندی اسلامیست
کاربر مهمان / 10 April 2011
آقای نادر، گودرز چه ربطی دارد به شقایق؟ موفق بودن ایرانیان در زمینه تحصیل یا ایجاد شرکتهای خصوصی و غیره چه ربطی دارد به سو استفاده آنان از مسائل سیاسی ایران و شرایط پناهجویی؟ شما لغت فریب خوردن را به کار بردید، من هم نشان دادم که مسئله رفتن ایرانیان به ایران مسئله فریب خوردنشان نیست، مسئله دروغ بودن کیس سیاسی شان است! از این ۱۵ هزار نفر پناهجوی ایرانی که در هلند به سر میبرد شاید که یک سوم آن پناهجوی سیاسی بوده باشد، مابقی داستانی دروغین سرهم کرده و جای یک پناهجوی سیاسی را که واقعا جانش در خطر است اشغال کرده، حالا میخواهد پروفسور باشد یا وکیل مجلس، چه فرقی میکند؟ طرف اصول اخلاقی را زیر پا گذاشته و با تزویر و شیادی صندلی را از زیر پای هموطنی که حلقه دار بر گردنش است کشیده!
به دریا بریزند؟ آن کس که سالانه به ایران سفر میکند، جانش هیچ وقت در خطر نبوده و نخواهد بود، بازگشت به ایران هیچ ربطی به دریا ریختن ندارد، لطفا غلو و مغلطه نکنید. من با گلریز موافقم، هر کس که به ایران بازمیگردد، پاس هلندی خود را تحویل دهد!
ای آنان که مدام از حقوق بشر دم میزنید فراموش نکنید، اول وظیفه بعدا حق!
ایراندخت / 10 April 2011
ایراندحت محترم با سلام . مجددا بنده را به اسم مخاطب قراردادید! ظاهرا جنابعالی هم از جمله یک سوم پناهندگان واقعا سیاسی هستید !! یک مبارز سیاسی سرلوحه مرام ومسلکش (ازهرنوع) که باشد ادب واحترام به انسانها وکرامت انسانیت علی الخصوص به هموطنان است که بخاطر انها مبارزه کرده وجانش را بخطر انداخته . ظاهرا که شما فاقد چنین خصوصیتی هستید!! پس اگر سیاسی بوده اید و جانتان را بخطر انداخته اید ؟! اب در هاون کوبیده اید !! و اما لپ کلام بنده رانگرفتید ! اگر دادخواهی برای تظلم به دادگاهی برود وقاضی بگوید چون دیگران دروغ گفته اند پس دادخواست شما رد میشود !! باید این قاضی را خلع لباس کرد و در چنین دادگاهی را گل گرفت !! طبق امار خودشان سال گذشته در کمپهای پناه جویان سیزده نفر اقدام به خودکشی کرده اند که از ملیتهای مختلف بوده اند ! پس قطعا فجایعی در انجا در حال انجام است ! حال خودتان و دوستان واقعا سیاسیتان هی زیرابی بروید تا امسال هم چند کامبیز دیگر که از دست عقرب جراره به مار غاشیه پناه اورده اند در میدان ازادی (دام) شعله ور شوند ! مرام دروغگویان شرف دارد به شرکای شریک در جنایت !!
کاربر نادر / 11 April 2011
در مورد پناهندگان ایرانی باید گفت که دسته ای پناهنده سیاسی واقعی هستند و در درون کشور ازادی و یا سلامتشان از سوی رژیم در خطر است و اما دسته ای بزرگتر کسانی هستند که به خاطر شرایط ایران و در پی یافتن زندگی بهتر درخواست پناهندگی میکنند و جالب اینجاست که نسبت به پناهندگان کشورهایی افریقایی و یا افغان ها کسانی هستند که از وضعیت به نسبت خوب اقتصادی در ایران هم برخوردار هستند. اگر در میان گروههای اجتماعی واقعا اسیب پذیر اقتصادی در ایران جستجو کنید میبینید که عمده انها انقدر در چنبره فقر و گرفتاری و بی سوادی اسیرند که اصلا به پناهندگی فکر نمی کنند و در صورت تمایل توانایی پرداخت همان چند هزار دلار برای قاچاق و یا بلیط و …. را هم ندارند.
ان دسته از پناه جویان بدون مسایل سیاسی با توجه به اینکه تنها راه رفتن را در تقاضای پناهندگی سیاسی میبینند هر مدرک دروغ و جعلی را سر هم میکنند تا بتوانند از این راه به مقصد برسند.
در خصوص قضاوت اخلاقی آن نمیدانم چه بگویم ایا مقصر را به تنهایی جمهوری اسلامی بدانیم؟ ایا پناه جویانی را که مدارک دروغ سر هم میکنند را شماتت کنیم؟ یا مردم و دولتهای مقصد که از سالها پذیرایی از پناه جویان خسته شده اند؟
جالب اینجاست که همین مردم به ظاهر دموکرات خودمان وقتی پای پناه جویان افغانی به میان می اید با بیرون ریختن و هر گونه سیاست شدید مقابله جویانه با پناه جویان موافقند اما نوبت به خودمان که میرسد علم اه و ناله به دست میگیرند.
هنوز در کشور ما ساکنان پایتخت و شهرهای بزرگ روستاها نشینان و شهرستانی ها! را داخل ادم حساب نمیکنند اما در جای دیگر دیگران را به رعایت حقوق بشر سفارش میکنند. تنها نماد نژاد پرستی گروه های دست راستی اروپا نیستند. در درون بسیاری از ما ایرانی ها احساسات پیدا و پنهان نژاد پرستانه وجود دارد.
رضا / 13 April 2011
بسیار متاسفم باید بگویم تمام اطلاعاتی که نوشتید اشتباه است من انتظار دارم هخلاق حرفه ای خبر نگاری را رعایت کنید تمام اظهارات اقای وکیل دروغ محض است حتی ان خانم کاراموز حقایق چیزی هست که یزودی منتشر میشود من …واقعا برای کشوری که ادعای ازادی دارد متاسفم در حالی که پناه جویان را مجبور به تغییر دین میکند ویا انها را مجبور می کند که جزو گروه همجنس بازان شود چگونه ادعای رعایت حقوق بشر دارند به امید خدا ….بزودی پرده از چهر نزویر برداشته می شود وهمین که به شرایط بهتر روحی رسیدم حقایقی از کامبیز را خواهم نوشت
کاربر مهمان/علی / 26 April 2011
خدای من اینجا تو ایران مرگ، اونجا مرگ! پس من نوعی که تازه تازه بعد از 32سال زنده بودن در ایران ، وجود همجنسگرایم دیگر تاب نداره که در این کشور اشغال شده به دست فوبیا های جورواجور و تمدنی که عمرم کفاف نمی دهد که دوران گذارش را از کشاورزی به صنعتی ببینم نفس بکشم چیه؟ ؟ اونجا بی هویت سوخته و مانده و از اینجا رانده شده.
بهروز / 20 August 2011
من یک پناهنده سیاسی از ترکیه میگم پنج سال هست در ترکیه در شرایط بسیار سخت
زندگی میکنم وضعیت ما را دنیا می نگرد و عملکرد غیر انسانی سازمان ملل و دولت ترکیه
را همه میدانید …پریروز در هتل باشاک افیون قره حصار پنا هنده ای بخاطر برخورد بد امنیت
پلیس خود کشی کرد که ما اگر نجات نداده بودیم مرده بود بیچاره سه روز گرسنه در پارک
مانده بود و والی افیون هیچ کمکی نکرده بود.انسانیت مرده!
کاربر مهمانahmad / 23 May 2012