یکم: سیام ماه مارس، خبرگزاری فرانسه گزارش داد که یک جلد کتاب قرآن در کلیسایی در جنوب فلوریدای آمریکا به آتش کشیده شد. «تری جونز» کشیشِ نامآشنای کلیسای «گینزویل» که پیشتر نیز در سالگرد وقایع یازده سپتامبر، وعده برگزاری چنین مراسمی را داده بود، مسئول اصلی اجرای این نمایش بود.
دکتر جونز، به ظاهر خیلی علاقه دارند که تصمیمات و ابتکاراتشان در فضاهای عمومی به اجرا گذاشته شود و بازتاب رسانهای مشخصی نیز بیابد. به هر روی، این مراسم در فضای داخلی کلیسای «گینزویل» برگزار شد و علاوه بر خبرنگاران، جماعتی از همپایگان و پیروان فکری تری جونز نیز حضور داشتند. آنطور که از ویدئوی منتشر شده روی یوتیوب و پارهای از گزارشهای رسانهای برمیآید، مراسم به گونهای برنامهریزی شده بود که شبیه به یک جلسه دادگاه به نظر میرسید.
در ابتدای مراسم، جنابِ جونز قرآن را به زعم خودشان محاکمه میکند و پس از اعلامِ محکومیت قرآن، دستور به سوزاندن آن میدهد. در پی اعلام این محکومیت، نسخهای از قرآن که در ظاهر ساعتی نیز در نفت غوطهورش کرده بودند در محفظهای از پیش آماده شده به مدت ده دقیقه سوزانده میشود. صدای شاتر دوربینهای عکاسی، همراه با دود غلیظی که آرام آرام فضای کلیسا را پر میکند، به طور مشخص با سکوت معمول کلیسایی همساز نیست. صلیب بزرگ آویخته بر دیوار و نمایی از پرچم امریکا، از دیگر اجزای این نمایش است. تشریفات خیلی جدی گزارش شده و رفتارهای دقیق و حساب شده حضار، به نوعی بر بلاهت جمعی شرکتکنندگان افزوده است.
دوم: روز جمعه هفته گذشته، خبرگزاریها گزارش دادند که هشت کارمند سازمان ملل در حمله افرادی ناشناس به دفتر این سازمان در افغانستان کشته شدهاند.
کشتهشدگانِ خارجی، کارمندان سازمان ملل در دفتر مزارشریف بودند. به ظاهر به دلیل آن که روزِ حادثه، روز تعطیل بوده، هیچ کارمند داخلی یا افغانی در دفتر حضور نداشته است. پنج تن از قربانیان نپالی و سه نفر دیگر نیز از شهروندان سوئدی، نروژی و رومانیایی بودند که یک زن نیز در میان آنها گزارش شده است.
بیبیسی گزارش داده است که در روز این حمله، یک روحانی در سخنانی مدعی شده است که آمریکاییها صدها جلد قرآن را به آتش کشیدهاند. ابتدا قرار بود مراسم اعتراض در صحن «روضه شریف» برگزار شود، اما پس از برپایی نماز جمعه، تظاهرکنندگان که بیبیسی شمار آنها را هزاران نفر اعلام کرده است به سمت دفتر «یوناما» در مزار شریف حرکت میکنند و پس از درگیری با گارد نگهبانِ ساختمان، وارد این مجموعه اداری میشوند و کارمندانِ غیر نظامی سازمان را میکشند.
گزارش شده است که در جریان این حمله، مهاجمین سر دو نفر از قربانیان خود را نیز بریدهاند.
سوم: پنهان نمیتوان کرد که این دو رویداد از جهات مختلفی به هم مرتبط هستند. مهاجمینِ افغان، به آتش کشیدن کتاب مقدس خود را عامل حمله خونبار مزارشریف میداند و مومنانِ کلیسای گینزویل فلوریدا نیز خشونتهایی از این دست را توجیهگر اقدامات خود میپندارند. روز جمعه تری جونز، در نخستین واکنش خود نسبت به کشتار اخیرِ مزار شریف گفت که اینک زمان آن فرارسیده است که مسلمانان پاسخگوی رفتارهای خود باشند. در سخنان او هیچ نشانی از پشیمانی یا چیزی شبیه عذاب وجدان دیده نمیشد.
روشن است که «بلاهت» و «خشونت» در خیلی از زمانها با هم میآمیزند. خشونت مذهبی اگر به تمامی هم برپایه بلاهت و کوتهبینی تبیین نشود، مسلماً با آن بیارتباط نیست. واقعیت این است دگماندیشی دینی بر زمینهای از بلاهت و سادهسازیِ مسائل است که رشد میکند. میبایست هر اروپایی یا غیر مسلمان را ابژه به منظور انتقام و قصاص تصور کرد تا به سادگی بتوان سر یک کارمند اداری سازمان ملل را از تن او جدا کرد.
از سوی دیگر، اقدامِ بیمعنای «تری جونز» نیز تنها در چهارچوب یک ذهن ساده و تقلیلگرا است که میتواند توجیه شود. نمایشِ تری جونز، نماد روشن اسلامهراسی بیبنیان و عوامانه است؛ نمایشی که مشتریان آن را تنها آدمهای ساده و بیتحلیلی تشکیل میدهند که عمدتاً قربانیِ سیاستهای ویرانگر احزاب راست شدهاند.
تردیدی نیست که اشاعه «اسلامهراسی» بدون سادهسازی مسائل امکانپذیر نیست. اسلامهراسها، اغلب آدمهای سادهای هستند که دید اجتماعی قویای ندارند. بازیدادن آنها آسان است. در میان آنان، افراد مذهبیِ فراوان یافت میشود؛ افرادی که جهان را تنها از دریچههایی کوچک کلیسا یا رسانههای بزرگ میتوانند ببینند.
چهارم: این دو رویداد برای جهان ما بهتآور نیست بلکه شرمآور است. بهت و حیرت معنای خاصی ندارد هنگامی که هر لحظه میتوان انتظار وقوع چنین رویدادهایی را داشت. اگر فقر و توسعهنیافتگی نیز به همین میزان میتوانست اسباب حیرت «جامعه جهانی» را فراهم آورد، آنگاه شاید میتوانستیم به بهبود اوضاع در جوامعی به مانند افغانستان و پاکستان و بلوچستان ایران امیدوار باشیم. از سوی دیگر، واقعیت این است که اشاعه و ترویج «اسلامهراسی» پیامدهای قابل پیشبینی نیز دارد؛ پیامدهای ویرانگری که بعید به نظر میرسد که احزاب دستراستی در اروپا و امریکا بخواهند خیلی مسئولیت آن را برعهده بگیرند.
ایمیل نویسنده: [email protected]
تحلیل من این است که بیش از همه القاعده و بنیادگران اسلامی از این اتفاق سود بردند و به شدت نیز به آن نیاز داشتند. حتی بسیار محتمل میدانم که در شکل گیزی قضیه دستی هم داشته باشند. در تحولات اخیر خاورمیانه، مردم بدون نیاز به القاعده و فکر بنیادگرایانه توانستند موفقیت هایی به دست بیاورند. در واقع القاعده و بنیادگران که فکر می کردند با ترور و ارعاب می توانند تغییر ایجاد کنند در لحظه بزرگ تغییر خود را کاملا از میدان کنار گذاشته شده می بینند. در واقع ظاهرا کشورهای عربی و اسلامی برای تغییر – و حتی مبارزه با حکومت متمایل به غرب مبارک – به القاعده و مهتر از آن به فکر بنیادگرایانه احتیاجی نداشتند. بنیادگرایانه پیش فرض ها، روش، پول، عناصر و فکر خود را در این جریانات بیکاره و غایب می بینند. حلا وقتش است که ابلهی را پیدا کنند تا برایشان اجاق مرده بنیادگرایی را دوباره روشن کند. هیچ کس بیش از بنیادگرایان اسلامی به این قرآن سوخته احتیاج نداشت. مطمئنم که اگر آن کشیش صدها هزار قرآن دیگر هم بخواهد به او می دهند تا بسوزاند و تنور بنیادگرایی را گرم کند.
مجد / 08 April 2011
اینها القاعدههای مسیحی- کراواتی هستند که سر در … جناحهای تندرو جنگطلب و قشریون مسیحی طرفدار اسرائیل دارند. فعلا در سرکه خوابانده شدند تا در فرصت لازم در راستای سیاست افراطیون استفاده شوند.
ایراندوست / 09 April 2011
یک مثل قدیمی ست که می گویند من و تو را در یک قبر دفن نمی کنند شاید به نظز ساده بیاید اما ادیان خود گفته اند که هر کس در دنیای دیگر دفتر و حساب مشخصی دارد که خدا به یک یک اعنال افراد جداگانه یا پاداش و یا مجازات مشخصی را می دهد که آیه های زیادی هم در این باب در خود قرآن هم بسیار است پس ادیان راه رستگاری هر فرد را جداگانه معین کرده است اما آنچه اتفاق افتاده است اینست که ادیان هر کدام برای خود سیستم امپراطوری جداگانه ای درست کرده اند واتیکان کلیسای کانتربری یا ارتودکس و یا سیستم و سلسله مراتب در همین اسلام . یعنی از طریق ادیان اینها خود را نه نمایندگان و راهنمایان مردم بلکه خود خدا می دانند و گاهی مانند کلیسای فرانسه اقدام به خریدو فروش بهشت و جهنم هم می کنند و ما امثال خلخالی گیلانی تا مرتضوی را هم در ایران خودمان تجربه کرده ایم از اینرو خدا دیگر نه در ماوراء طبیعت که روی زمین و در کاخهای سلسله مراتب دینی جای گرفته است . زمانی که در زندان اوین هزاران نفر بدلیل دگراندیشی مانند گوسفند سر بریده می شوند و یا افرادی چون جنتی غیر شیعیان و حتی سیعیان غیر خودی را بز و گوسفند اعلام می کند و یا طالبان و القائده و جمهوری اسلامی زندگی همه ی مردم دنیا را با اعمال تروریستی خود نا امن و مرعوب خود ساخته اند دیگر دین از حوزه ی مسائل رستگاری فردی تبدیل به یک هیولایی می شود که از دنیا سهم خود را می طلبد نه سهم آخرت که سهم دنیایی می خواهد لذا دین از حوزه ی روحانیت خود خارج شده و تروریست پرور و یا توهین کننده پرورش می دهد از اینرو این مسائل دیگر جای تعجب ندارد و نخواهد داشت و در خاتمه بگویم اگر در دوران جنگها صلیبی مسیحیان هستند که به حریم مسلمانان تجاوز می کنند در حال حاضر این مسلمانان هستند که جنگهای صلیبی را احیا کرده اند و متاسفانه در پنجاه سال اخیر دنیا با حضور ادیان سمت و سوی ارتجاع و انحطاط را بخود گرفته است .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 10 April 2011
دستش درد نکنه که قرآن رو سوزونده
افر ا / 10 April 2011
به نظر من، نوشتار ضعیفی بود. اسلام هراسی را ناشی از «سادگی» و چند صفت و برچسب دیگر دانستن، کمکی به حل اصل مساله نمی کند. به عنوان یک مسلمان زاده که این دین را با پوست و گوشت و استخوان خود تجربه کرده، به شدت از اسلام و پیروانش هراس دارم و این مساله ربطی به سادگی ندارد، بلکه تجارب عینی باعث آن شده اند. همین که عده ای سوختن یک کتاب را جرم و بانی کشته شدن عده ای انسان بی گناه می دانند، نشان می دهد که ایدئولوژی اسلامی برای «عقاید» بیشتر اهمیت قائل است تا برای «جان» انسانها. به خاطر یک کتاب، یک کاریکاتور، یک فیلم، یک نمایش، آدمها را می کشند و خودشان را محق نیز می دانند.
شبیر شیدا / 05 April 2011
صرف نظر از عقاید م در مورد ادیان ؛توهین به عقاید مذهبی به خصوص توسط پیروان ادیان دیگر ودر این مورد این اقای کشیش را بی اندازه زشت و نا بخردانه میدانم .هر کس می تواند عقاید خود را ازادانه بیان کند امااین گونه کارها تنها موجب نفرت پراکنی است.
امیر / 05 April 2011
من در مورد سطح نوشتار هیچ نظری ندارم، چون در این زمینه هیچ تخصصی ندارم. ولی با بقیه موارد مطرح شده توسط شبیر شیدا موافقم.
رضا سپهر / 05 April 2011
کاملا با نظر آقای شبیر شیدا موافقم.و این موضوع هیچ ربطی با اسلام هراسی و یا اسلام ستیزی ندارد.انگار شما بخواهید گرگ و خوی درندگی را از هم تفکیک کنید
فرشاد ایرانی / 05 April 2011
با دیدگاه شبیر به شدت موافقم. حوادثی از این قبیل ثابت می کند که هراس از اسلام و پیروانش تا چه اندازه به جاست
محمد / 06 April 2011
به آقای بهنام عزیز نویسنده محترم
ظاهر خوب می نویسید – در این مورد هم قلم بزنید تا با دیدگاه شما هم آشنا شویم – جمهوری اسلامی با تری جونز چه فرقی داره ؟ مایلیم نظرتان را بخوانیم.
http://www.mohabatnews.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1334:-q-q-&catid=34:editor-picks&Itemid=283
کاربر مهمان / 06 April 2011
تمامی ادیان آسمانی فی نفسه مبری از هر زشتی و ناپاکی هستند.ذات ادیان الهی پاک است آنچه که این گونه رفتارهای سطحی (دگماتیزم دینی) را باعث می شود ناشی از برداشت های شخصی از دین است نه کنه آن.و این درست است که بگویم این برداشت های شخصی همواره در معرض انبوهی از کنشگران بوده است که رسانه ها روزنامه ها عرف سنت و استعمار و البته استحمار و…از این جمله اند.تصور می کنم غالب نظرهای فوق به طور عمده ای متکی بر این کنشگران هستند.به عنوان یک مسلمان و با افتخار به این موضوع ،کلیات این نوشته را تائید می کنم.
مرتضی / 06 April 2011
چه بخواهیم و چه نخواهیم اسلام یکی از ادیان هست و یک میلیارد نفر طرفدار دارد
احترام به عقاید شرط داشتن جامعه دموکراتیک و حساب یک عده احمق را نمی توان به حساب همه آنها نوشت
من نه دین اسلام را قبول دارم و نه مسیحیت دین مسیحیت هم کلی مشکل داره
این گفته را دوس دارم دین افیون توده هاست
کاربر مهمان / 06 April 2011
با سلام
در جواب دوستانی که هنوز در قرن 21 تصور میکنند دین از طرف خدا آمده باید گفت که اگر به کتان به اصطلاح آسمانی تورات و انجیل نگاهی بیندازید می بینید که در هر صفحه آنها صحبت از قرار دادن نذر و نیاز گوسفند قربانی و گاو و گوساله در پشت مخراب است که خدا در زمان معین می آید وآنرا میبرد. حال شما خود از خود بپرسید که خدا که احتیاجی به گوسفند قربانی ندارد که بیاید و آنرا ببرد. مگر خدا گرسنه میشود! تمام ادیان و مداهب در واقع وسیله ای هستند بوده و هستند برای حکمرانی و تفوق یکنفر یا عده ای قلیل بر عده ای گثیر.
در مورد همین دین اسلام می بینیم که هرروز مردم را مجبور به نماز خوهندن و روزه گرفتن میکنند. هم نماز و هم روزه به همراه خمس و زکات و حج و جندتای دیگر از جمله امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین هستند و انجام آنها واجب نیست. در عین حال میبینیم که هر روز مردم را با همین دری وری ها دارند کجبور به اطاعت می کنند. حال اگر کمی در ماهیت همین نماز که از طرف خدا به امت دیکته شده نگاه کنید میبینید که قبل از نماز باید وضو گرفت که باز هم ترتیبی و آدابی دارد برای کنترل و ایجاد حس فرمانبرداری امت بینوا. از آنجا که هیچیک از احکام دین از طرف خدا نیامده این یکی هم استثناء نیست. همین نمازی که آنرا ستون دین میخوانند (الصلوه عمود الدین) با گذر بادی از سوراخی کاملا باطل میشود و باید دوباره وظو گرفت! می بینیم که این حکم هم هیچ پایه و اساسی ندارد و هر گز از طرف خدا و پیامبر به امه طادر نشده است. اگر خدا وند با آن عظمت نتواند بیندیشد که وقتی می گوید نماز ستون دین است و سپس حکم میکند که ستون دین با بادی زایل و باطل میشود دیگر نمیتواند خدا باشد و خدایی کند. این اعکام ضد و نقیض فقط و فقط زایده دهنهای بیماری است که با نیمکره های جنوبی فکر میکند و تنها یک هدف را دنبال میکند و آن بقای حاکم است. می بینیم که سید علی رهبر ایران از هر طرفندی برای بقای خود استفاده کرده و میکند. پس وی نمیتواند از طرف خدا باشد چون خداوند عادل است و این فرد با این همه ضرب و شتم و قتل و زندان مردم و بنده های خدا هر گز نمی تواند عادل باشد. تازه اگر هم عادل و عاقل بود بازهم حکمی از طرف خدا برای حکمرانی بر مردم بی گناه نداشت و خودش با فروتنی می گفت من خدمتگزار مردم هستم نه خکمران آنها.
به امید بیداری سریع مردم ایران
کاربر مهمان / 07 April 2011