حسین نوشآذر – در گفتوگو با بهروز شیدا و اسد سیف – سال گذشته، وقتی که منصور خاکسار خودکشی کرد، جامعهی ادبی در تبعید ما یکه خورد. هیچکس نمیتوانست تصورش را کند که شاعر و منتقد و کوشندهی آزادی و آزادی بیان به نام منصور خاکسار با آن همه عدالتجویی، استواری و امید چنین از پا افتاده باشد که مرگ را به زندگی ترجیح دهد. برنامه ادبی خاک، اینبار در سالگرد منصور خاکسار به وجوه گوناگون فعالیت ادبی و اجتماعی او اختصاص دارد.
بهروز شیدا، پژوهشگر ادبی که در استکهلم، پایتخت سوئد زندگی میکند و با جهان شعری منصور خاکسار بهخوبی آشنایی دارد، دربارهی مهمترین ویژگیهای جهان شعری منصور خاکسار و جایگاه او در ادبیات ایران میگوید: «شعر منصور خاکسار در چارچوب جریانهای شعری که تلاش میکنند با تأکید بر زبانیت و عناصر دیگر ساختاری – فرمی تعریف شعریت را گسترش بدهند جای نمیگیرد.»
بهروز شیدا عناصر تشکیلدهنده شعر خاکسار را برمیشمرد و میگوید: « زبان در شعر منصور خاکسار تا آنجا شاعرانه میشود که مفاهیم زیر بار امکان تأویلپذیریهای متفاوت گم نشوند.»
این پژوهشگر ادبی پس از برشمردن ویژگیهای جهان شعری منصور خاکسار شعری از او را با صدای گرم و دلنشین خود میخواند.
[گفتوگو با بهروز شیدا همراه با شعری از منصور خاکسار را میتوانید از طریق فایل صوتی بشنوید]
نسلی که در سالهای اخیر برآمده شاید اطلاع نداشته باشد که در سالهای دهه شصت که بسیاری از مخالفان حکومت نوبنیاد جمهوری اسلامی به خارج از ایران گریختند، در غرب هیچگونه امکانی برای فعالیت ادبی مستقل وجود نداشت. در اثر تلاش نویسندگان و شاعرانی مانند غلامحسین ساعدی، پرویز اوصیاء، اسماعیل خویی، نسیم خاکسار و ناصر پاکدامن و پس از تشکیل کانون نویسندگان ایران در تبعید و انتشار نشریه الفبا زمینههایی برای پیدایش، انتشار و رشد نوعی از ادبیات مستقل فارسی پدید آمد. فعالیت منصور خاکسار در کانون نویسندگان ایران در تبعید در این بستر قابل درک است.
اسد سیف، نویسنده و پژوهشگر و از یاران و آشنایان منصور خاکسار دربارهی این سویه از فعالیت او میگوید: «منصور خاکسار به مدت چهار سال ویراستاری نامه کانون، نشریه کانون نویسندگان ایران در تبعید را به عهده داشت.»
اسد سیف میگوید: «منصور خاکسار مثل بسیاری از همنسلان ما بین ادبیات و سیاست سرگردان بود و سپس ادبیات را برگزید، بیآنکه به گوهر سیاسی بودن خویش خدشهای وارد کند.»
اسد سیف سپس در ادامه این گفت و گو به فعالیتهای منصور خاکسار در کانون نویسندگان در تبعید در سایهی قتلهای زنجیرهای و طرح اعدام فرج سرکوهی و نقش او در سازمان دادن به مبارزات نویسندگان اشاره میکند.
[گفتوگو با اسد سیف را میتوانید از طریق فایل صوتی بشنوید]
در ادامه این گفت و گوها، با مجید روشنگر، سردبیر فصلنامهی بررسی کتاب، منتقد و ناشر پیرامون تلاش منصور خاکسار در نقد ادبی و با ملیحه تیرهگل، پژوهشگر و شاعر گفت و گوهایی انجام دادهایم که در فرصتی دیگر در همین صفحه از نظر خوانندگان رادیو زمانه میگذرد.
آره؟ نسل دیگری از راه رسیده؟ بسیار خوب. ببینیم و تعریف کنیم که از جعبه مارگیری اداره سانسور چی بیرون می آید. شما هم درین مدت تمدد اعصاب کنید. بد نیست
کاربر مهمان / 07 April 2011
اسد سیف میگوید: «منصور خاکسار مثل بسیاری از همنسلان ما بین ادبیات و سیاست سرگردان بود و سپس ادبیات را برگزید، بیآنکه به گوهر سیاسی بودن خویش خدشهای وارد کند.»
این قرائت جناب سیف صنفی، بشدت جانبدارانه و از درون حلقه است! روی پررنگتر سکه اینگونه مینماید که فعالان چپ باشکست در عرصۀ سیاسی وسط دکان را تیغه کشیدند و یک قعالیت فرهنگی هم بقول خودشان “زدند” یعنی یکشبه ایجادکردند. یک بازارچه جالب که اهالی در کنار رقابت بدجوری هوای هم را هم دارند. نوعی تقسیم کار هم نموده اند! قصه پرداز شاعر سردبیر منتقد ناشر حتا مجری در رسانه های امپریالیستی! و جنس خلاصه جور است. تا قبل از جنبش سبز که فعالیت فرهنگی در اروپا قبضۀ آقایان ببخشید رفقای خجالتی سابق بود.
میتوان با آمار این حکم را ثابت کرد. یعنی نشان داد که چنددرصد قلمیان خارج، سیاسیون سابقند. کیفیت نازل امور هم دم خروس دیگری است. گویا گوش را کرگرفتا اند که نیمای بزگ گفت “آنکه از پس قافله میآید گزیده برمیچیند.” امروزی که حتا شاملو، درستا که بیرحمانه نقد میشود جوازکسب این دکان و تیمچه ها کم کم بطالت را تجربه میکند. نسل دیگری از راه رسیده.
کاربر مهمان / 06 April 2011