پانتهآ بهرامی – بزرگترین اعتراضهای خیابانی پس از شروع جنگ عراق، دوباره در در آمریکا نمایان شد. از نیمهی فوریهی امسال، در ایالت ویسکانسین، دههاهزار تظاهرکننده، به اقدامات اسکات والکر، فرماندهی این ایالت، بهخاطر لایحهای که بهطور فزایندهای به محدودیت عملکرد اتحادیههای دولتی کارگری میانجامد، اعتراض کردند.
به گزارش سایت Huffpost Politics، بیست و پنج ۲۵ هزار تظاهرکننده، اعم از کارگر، دانشجو، زن و مرد، با شعارهایی علیه محدودیت بر اتحادیههای کارگری، برای منع تصویب این لایحه، در مقابل فرمانداری ایالت ویسکانسین جمع شدند.
در یک ماه گذشته، این اعتراضها به طور پیوسته ادامه یافت و به اشغال فرمانداری انجامید. «آسوشیتدپرس» رقم تظاهرکنندگان را در روز دوازدهم مارس، صدهزار نفر اعلام کرده است.
در گفتوگو با رضا قریشی، استاد اقتصاد سیاسی در ایالت نیوجرسی، از او در مورد شدت محدودیتهای اتحادیههای کارگری دولتی پرسیدهام.
رضا قریشی: علت اعتراضها، محدودیتهایی است که قرار است برای اتحادیههای عمومی از سوی فرماندار ویسکانسین اعمال شود و حق اتحادیه را از آنها بگیرد.
این محدودیت دقیقاً به چه مفهومی است؟ به این مفهوم که اصلاً اتحادیههای کارگری نباشد یا اینکه اتحادیههای کارگری محدود بشوند و در مورد مسائل مشخصی تصمیم بگیرند؟
بهطور رسمی میگویند که محدود بشود. به این ترتیب که میگویند: شما راجع به هیچچیزی به جز دستمزد حق ندارید صحبت کنید. مثلاً راجع به شرایط کار، ساعت کار، ایمنی محل کار، بیمهی بهداشتی و … حق صحبت ندارید. تنها چیزی که حق دارید این است که راجع به دستمزدها نظر بدهید. آن هم به شرطی که در حد بالا رفتن نرخ تورم باشد. یعنی اگر مثلاً معلمهای یک ایالت یا شهری توانستند با مدرسه به توافق برسند که بالاتر از نرخ تورم اضافهمزد بگیرند، قانونی نیست تا اینکه رفراندوم گذاشته شود و با رفراندوم به تصویب برسد. معمولاً اینگونه مسائل در رفراندوم به تصویب نمیرسد.
یعنی در عمل به این شکل اتحادیهها را نفی میکنند. مثلاً فرماندار ایالت نیوجرسی به طور رسمی این را نمیگوید، ولی قرارداد از جمله استادان دانشگاه در تابستان بهپایان میرسد و باید به مذاکره با فرماندار بنشینند. فرماندار گفته است که من با شما مذاکرهای ندارم و از طریق مجلس کار خواهم کرد. این در عمل به معنای آن است که فرماندار ایالت نیوجرسی هم میخواهد حقوق اتحادیهها را بگیرد، حال اینکه موفق بشود یا نه، بحث دیگری است، ولی به این ترتیب میخواهند حق اتحادیهها را بگیرند.
واقعیت این است که جو ضد اتحادیهای در آمریکا برای خودش تاریخچهای سه یا چهار دههای دارد. همه آن را به زمان ریگان وصل میکنند و اینکه او اتحادیههای کارگری را منحل کرد، ولی این مسئله واقعاً به کمی قبل از او و اواخر دههی ۷۰ میلادی برمیگردد. این جو بوده و هست و اتفاقهای دو، سه سال اخیر هم آن را تشدید کرده است. دعوا بر سر آن است که آیا اصولاً کارگران، کارمندان و کارکنان حق اتحادیه دارند یا نه.
بهجز آنهایی که در ویسکانتین به طور مستقیم درگیرند، در ایالتهای دیگر و از جمله در نیوجرسی هم تظاهراتی علیه این تصویب قانونی برگزار شده است که جمهوریخواهان میخواهند از طریق آن، این حقوق را از اتحادیهها بگیرند.
به اتحادیههای کارگری خصوصی و دولتی اشاره کردید. اتحادیههای کارگری در آمریکا، به چند نوع تقسیم میشوند؟
اتحادیههای خصوصی، اتحادیههای شرکتهای مختلف است و نمونهی کلاسیک آن اتحادیهی مثلاً کارگران اتومبیلسازی و … است. یک سری اتحادیهها هم هستند که بیشتر اتحادیههای خدمات هستند. به این اتحادیهها از این بابت که کارفرمایشان دولت است، اتحادیههای دولتی میگویند که بیشتر در زمینهی خدمات هستند؛ مانند اتحادیهی معلمان، ولی از نظرشکل اتحادیه و بقیهی مسائل تفاوتی با هم ندارند.
مطلبی که بیان میشود این است که قراردادهایی که اتحادیههای عمومی دولتی دارند، از قراردادهای اتحادیههای بخش خصوصی بهتر است. در حالیکه اولاً این سئوال مطرح میشود که چقدر بهتر است و بعد هم بهتر بودن آن بیشتر در زمینهی مسائلی از قبیل بیمهی بهداشتی و این گونه مسایل است. آن هم با توجه به اینکه مزد کارمندان بخش عمومی، بهخصوص اگر سابقهی کار و میزان تحصیلشان را حساب کنید، خیلی کمتر از بخش خصوصی است. امکانات بهتر بیمه و بازنشستگی جبران میشود که آن را هم با این استدلال که شما وضعتان از بخش خصوصی بهتر است، دارند از آنها میگیرند.
آنچه در اصطلاح به آن «کی برود پایینتر» و یا فشار به اقشار کم درآمد میگویند، متأسفانه برنامهای است که اگر این روند عوض نشود، صورت بدتری خواهد یافت. یعنی یک دلیل اینکه بخش دولتی از نظر اقتصادی وضعیت به نسبت بهتری داشته، وجود اتحادیهها بوده است که توانسته مقداری از این درآمد و افزایش بهرهوری را به کارگران بدهد. در ٣٠، ٤٠ سال اخیر این اتفاق نیفتاده است؛ یعنی در حالی که افزایش بهرهوری خیلی بالا رفته است، قدرت خرید دستمزدها همانقدری است که در سالهای ۷۰ بود.
مابهالتفاوت آن، تماماً به صورت سود، به جیب صاحبان سرمایه رفته است، اما حتی به آن هم راضی نیستند. در بخش خصوصی اینکار را کردهاند و میخواهند در بخش عمومی هم همین کار را بکنند و این حق را هم از آنان بگیرند. منظورم این است که اگر موفق بشوند، نتیجهاش آن خواهد شد که یک اکثریت فقیر با یک اقلیت خیلی ثروتمند بهجا خواهد ماند.
گردهماییهای اعتراضی در ایالت ویسکانسین چه مدتی است شروع شده و آیا اینکه تظاهرکنندهها فرمانداری را اشغال کردهاند، صحت دارد؟
بله؛ مدتی فرمانداری را اشغال کردند. البته به این صورت که فرماندار میخواست آنجا را تعطیل کند و تظاهرکنندهها رفتند آنجا را اشغال کردند که نگذارند تعطیل بشود. بالاخره هم دادگاه ایالتی رأی داد که فرماندار حق بستن فرمانداری را ندارد. وقتی این رأی داده شد، آنها هم تخلیه کردند. این مسائل با انتخاب فرماندار جدید که از همان «تیپارتی» است و به طور مشخص بعد از بحران اقتصادی دوسال پیش شروع شد.
بحران اقتصادی دو سال پیش را در واقع سرمایهی مالی (بانکها و مؤسسات والاستریت) در آمریکا بهوجود آوردند. منتها چون آنها نفوذشان خیلی زیاد است، هر دو حزب را، هم جمهوریخواهان و هم دمکراتها دارند و هم کاخ سفید با آنها است. آنها پولشان را گرفتند و کنار رفتند، منتها بحران برای بقیه ماند.
یک تبلور این بحران، کسر بودجهای است که تمام این ایالتها دارند. علت اصلیاش هم این است که وقتی فعالیت اقتصادی نیست، شرکتها، تولیدکنندگان، کارکنان و … مالیات نمیدهند و درآمد ایالتها پایین میرود. توانمندان هم راه را در این میدانند که یا کارمندهایشان را اخراج کنند یا از آنها بخواهند که مزدهایشان پایین بیاید.
اتحادیههای ویسکانسین به این حد راضی هستند، اما جوی که دو سال پیش بهوجود آمد، باز به لطف فشار سرمایه بود. مثلاً بزرگترین مخارج تبلیغاتی را اتاق بازرگانی آمریکا که متعلق به نمایندهی تولیدکنندگان است، هزینه کرد. در نتیجهی آن جمهوریخواهان در انتخابات اخیر در چندجا برنده شدند و از جمله اکثریت کنگره را بهدست گرفتند. در چند ایالت هم کسانی برنده شدند که خیلی ضد اتحادیهها هستند.
اتحادیههای کارگری معمولاً از دمکراتها دفاع میکنند و در عمل قدرت دمکراتها در همین اتحادیههای کارگری است. نه فقط از بابت پولی که کمک میکنند، بلکه از بابت جمع کردن رای و آدم توی خیابانها فرستادن. این است که جمهوریخواهان خیلی خوشحال میشوند که این اتحادیهها از بین بروند، چون در این صورت، در عمل اینجا فقط یک طرف قدرت دارد؛ سرمایهدارها و جمهوریخواهان که انتخابات را به احتمال زیاد میبرند و در عمل سیستمی شبیه تکحزبی بهوجود میآید.
نفوذ جمهوریخواهان در اینجا باعث میشود که برای اتحادیههای کارگری محدودیت ایجاد بشود. با توجه به اینکه اتحادیهها در عمل حامی دمکراتها هستند، فکر میکنید واکنش دمکراتها چگونه باشد؟
تا جایی که به ویسکانسین مربوط میشود، دمکراتها آنچه را از دستشان برآمد کردند و میکنند. از جمله اینکه ۱۴ سناتور دمکرات ایالتی از ایالت بیرون رفتند که سنا را از اکثریت بیاندازند که این لایحه تصویب نشود. از اکثریت هم انداختند.
همین حرکات سناتورها هم باعث شد که طرفداران اتحادیهها تکانی بخورند و دمکراتها هم طبیعتاً از این مسئله استقبال میکنند؛ بهخاطر اینکه همانطور که گفتم، معمولاً رأی اتحادیهها به طرف آنها میرود.
همهی ۱۴ سناتور دمکرات ایالت ویسکانسین، این ایالت را ترک کردهاند تا مجلس را از اکثریت برای تصویب لایحهی مورد نظر فرماندار بیاندازند. این لایحه قرار است به تصویب بودجهای بیانجامد که ۱۳۷ میلیون دلار آن کم شده است. این کمبود بودجه قرار است اتحادیههای کارگری را از آنچه بود، محدودتر کند. اهمیت حرکت اعتراضی مردم در این ایالت چیست؟
تظاهرات بزرگی بود؛ تظاهرات سراسریای بود که در خیلی جاها برگزار شد. تعداد تظاهرکنندگان هم متفاوت بود، اما مهم این است که بعد از دو، سه سال که تظاهرات اعتراضی را همیشه راست مانند «تیپارتی» و … برگزار میکردند و آنها حالت حمله و هجومی داشتند، اوضاع چرخید. برای اینکه الان دیگر فقط مسئلهی اقتصادی نیست، مسئلهی حقوق بشری است. چرا که حق اتحادیه، مانند حقوق بشر، حق آزادی بیان و حق آزادی تجمع که همین اتحادیه میشود، حقوق پذیرفته شده است.
اکثریت مردم در ویسکانسین و در کل امریکا، مخالف حرکتی هستند که فرماندار ویسکانسین کرده است. در نیوجرسی هم علیه این حرکت و به نفع اتحادیههای ویسکانسین تظاهرات شد. این اعتراضات این حسن را داشته است، اما اینکه به کجا میکشد، بستگی دارد که چقدر تداوم پیدا میکند. معمولاً جمهوریخواهان در آمریکا اقلیت را دارند، منتها اقلیتی پولدار، صاحب قدرت و صاحب امکانات هستند و وسایل ارتباط جمعی را در اختیار دارند. بعد از این جریان هم سروصدایی راه انداختند. اول فکر کردند جو طوری است که همه از این حرکت استقبال میکنند، ولی وقتی نظرخواهیها شد و دیدند اینطور نیست، الان یکی، دو هفتهای است که سر و صدای آن دیگر نیست و سعیشان بر آن است که سر و صدای این موضوع را بیاندازند که برای انتخابات مسئلهای نباشد.
اگر دمکراتها بتوانند این را به عنوان یک مسئله تا انتخابات نگه دارند، مطمئناً تغییراتی خواهد شد. در ویسکانسین به احتمال زیاد این تغییرات ایجاد خواهد شد، برای اینکه در آنجا نمیتوانند به این سادگی مسئله را فراموش کنند. ولی در کل سطح امریکا، برمیگردد به اینکه کدام طرف از این مسئله استفادهی بهتری میکند.
منظورتان انتخابات ریاست جمهوری است؟
انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات کنگره. یک سال و نیم دیگر نه فقط رییسجمهور جدید و کل مجلس انتخاب میشود، بلکه یکسوم سناتورها و همچنین تعدادی از فرماندران ایالتها هم انتخاب میشوند.
در مقایسه با کشورهای سرمایهداری، اتحادیههای کارگری در آمریکا، با اینکه نیروی کار بیشتر است، ضعیفتر از مثلاً فرانسه یا آلمان هستند. فکر میکنید علت آن چیست؟
علت آن از حیث تاریخی این بوده که جامعهی امریکا آن سابقهی مبارزاتی را ندارد. آمریکا جدیدتر است. حق اتحادیهای در امریکا به دههی ۳۰ برمیگردد. از آنجایی که پیش از این، در امریکا کارگر به نسبت کمیاب بوده، وجود اتحادیه به صورتی که در فرهنگ سیاسی آن کشورها منعکس شده، تبلور نیافته است.
از سوی دیگر، در اینجا کنترل سرمایهدارها روی ابزار وسایل ارتباط جمعی از ابتدا هم قوی بوده و اتحادیهها هیچوقت آنقدر قوی نشدهاند. یک علت آنکه در آمریکا به این راحتی میتوانند چنین صحبتهایی را در زمینهی محدود کردن اتحادیهها مطرح کنند نیز همین است که در اینجا سنت اتحادیهای در مقایسه با اروپای غربی ضعیف است.