عصر روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ پایان یک جنگ داخلی سه روزه بود. اتفاق‌های عصر روز ۲۲ بهمن، مهر اجرایی بر رخداد‌های طول آن روز زدند. قیام این روز که با پیروزی بر واحدهای زرهی لشکر گارد در زیرگذر میدان فوزیه شروع شده بود با اعلام بی‌طرفی امیران ارتش در ظهر آن روز ادامه یافت و سپس با تسخیر رادیو و تلویزیون در عصر همان روز نهایی شد. به این ترتیب شب ۲۲ به ۲۳ بهمن اولین شب بدون شاه در تاریخ ایران درآمد.

دیدار بازرگان و قره‌باغی- ساعت چهار بعدازظهر یکشنبه ۲۲ بهمن

در بخش قبل دیدیم که امیران ارتش شاه در ظهر روز ۲۲ بهمن صورت جلسه‌ای را با عنوان «اعلامیه‌ی ارتش» روی یک کاغذ بدون مارک نوشته و امضا می‌کنند. امیران ارتش تصمیم می‌گیرند که به قول خودشان اعلام «بی‌طرفی» کرده و تمامی واحدهای ارتش را از سطح شهر تهران جمع کنند و به پادگان‌ها ببرند. متن اعلامیه‌ی امیران ارشد شاه در مورد بی‌طرفی و فراخواندن واحدهای نظامی به پادگان‌ها بدون اطلاع و تصویب نخست‌وزیر برای پخش به رادیو تهران فرستاده می‌شود. در ساعت یک بعد از ظهر متن «اعلامیه‌ی ارتش» از رادیو تهران پخش می‌شود، ولی در بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن ۵۷ این ارتش نبود که می‌خواست به پادگان‌ها برگردد، این مردم تازه مسلح شده بودند که داشتند ارتش را از پادگان‌ها بیرون می‌کردند. ارتش شاه در عمل در کمتر از سه روز از شروع جنگ داخلی از هم پاشید!

اعلامیه‌ی بی‌طرفی امیران ارتش، که بدون اطلاع نخست‌وزیر صادر و سپس از رادیو پخش شد، نشانه‌ی آن بود که در روز ۲۲ بهمن آخرین ارتباط بین ارتش شاه (به ریاست ستاد ارتشبد قره باغی) و دولت شاه (به نخست‌وزیری شاپور بختیار) از هم گسسته بود. از طرف دیگر مدرکی در دست نیست که نشان دهد اعلامیه‌ی بی‌طرفی ارتش بر مبنای یک توافق صریح قبلی بین دولت موقت (به نمایندگی مهندس بازرگان) و ارتش شاه (به نمایندگی ارتشبد قره باغی) صورت گرفته است. ولی از همان زمان شایعه‌هایی وجود داشته که اعلامیه‌ی ارتش بر پایه‌ی یک سری توافق‌های مخفی بین بعضی از امیران ارتش و دولت موقت بوده است. این موضوع نفی یا اثبات نشده است. در عین حال قرینه‌های زیادی وجود دارد که رهبری ارتش (ارتشبد قره‌باغی، ارتشبد فردوست و سپهبد مقدم) و رهبران دولت موقت (آقایان بازرگان، دکتر سحابی، بهشتی و …) قبلاً مذاکره‌های متعددی را با هم داشته‌اند. برخی از آن مذاکره‌ها به صورت غیر مستقیم بوده است.

بخشی از مذاکرات بین دولت موقت و ارتش از طریق کارکنان سفارت آمریکا صورت گرفته است. سولیوان سفیر آمریکا در ایران در کتاب خاطراتش به مذاکره‌ای در بهمن‌ماه در یک خانه‌ی بزرگ در شمال شهر تهران با بازرگان و تنی دیگر به نمایندگی از طرف اتنلاف گروه سوم (دولت موقت) اشاره می‌کند. طی آن مذاکرات نقش امیران ارتش پس از انتقال ارتش از دولت شاه به دولت جدید مورد بحث قرار گرفته است. از قراین حدس زده می شود که قرار بوده که به عنوان بخشی از انتقال ارتش شاه به دولت موقت بعضی از امیران ارتش (ارتشبدها؟) مجاز باشند که همراه با اموال خود از ایران خارج شوند و برخی امیران دیگر (سپهبدها و سرلشکرها؟) بازنشسته شوند. مشروح این مذاکرت، به روایت سولیوان در کتاب خاطرات او موجود است و از تکرار آن در این‌جا خودداری می‌شود. از طرف دیگر ژنرال هویزز نیز از ریز مذاکرات خود با امیران ارتش شاه نوشته است. سولیوان و هویزر جلسه‌های روزانه‌ی تبادل نظر با هم داشته اند و گزارش کارهای خود را به صورت روزانه از دو طریق وزارت امور خارجه و وزارت دفاع برای دولت آمریکا می‌فرستاده‌اند.

در بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن به دعوت سناتور جفرودی و در منزل او در شمیران (شمال تهران) دیداری بین آقایان بازرگان و سحابی (از طرف دولت موقت) و ارتشبد قره‌باغی (رئیس ستاد ارتش) و سپهبد مقدم (رئیس ساواک) به نمایندگی از طرف ارتش شاه صورت می‌گیرد. گفته می‌شود که در جلسه‌ی منزل جفرودی، مشاوران مهندس بازرگان شامل آقایان حق‌شناس، سیاسی، خلیلی و امیرانتظام هم شرکت داشتنند.

قره‌باغی در کتاب خاطرات خود نوشته است که جفرودی در صبح روز یکشنبه ۲۲ بهمن ۵۷ تلفنی به قره‌باغی می‌گوید: «آقای نخست وزیر الان تلفن کردند و قرار شد آن جلسه‌ای که قرار بود با حضور ایشان، آقای مهندس بازرگان و تیمسار تشکیل شود، امروز ساعت چهار در منزل من تشکیل می‌شود.» بر اساس این گفته روشن است که مدتی قبل از روز ۲۲ بهمن قرار بوده که جلسه‌ای بین قره‌باغی، بازرگان و بختیار به میزبانی جفرودی تشکیل شود. در ضمن جفرودی در مصاحبه‌ای مدعی است که قرار ملاقات بین قره‌باغی، بختیار و بازرگان در روز پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی قبل از آن گذاشته شده بوده است.

با توجه به تمام اطلاعات موجود دیده می‌شود که برنامه‌ی کلی ملاقات بین سه قطب اصلی سیاست آن روز ایران یعنی بختیار، قره‌باغی و بازرگان در هفته‌ی قبل برنامه‌ریزی شده بوده است. صفحه‌ی اول کیهان روز پنج‌شنبه ۱۹ بهمن هم شامل خبری در رابطه با ملاقاتی بین این سه گروه اصلی در آینده‌ی نزدیک است. اطلاعات هم در صفحه‌ی اول همان روز تیتر مشابهی داشته است. جالب است که در همین شماره‌ی کیهان نظر قبلی بختیار مبنی بر آمادگی او برای تغییر رژیم از طریق رفراندم را تیتر زده است.

توافق بین نمایندگان این سه طرف یعنی یعنی بختیار، قره باغی و بازرگان برای گذر از بحران همراه با یک مصالحه، لازم بود؛ اگر چه نفس این توافق برای حل کلی بحران کافی نبود. نمایندگان آن سه گروه سطح بحران را می دیدند و هیچ یک تصوری از عمق آن نداشتند. تحقق آن مصالحه در عین حال امری بسیار مشکل بوده است. موضوع مهم این بود که در این بازی بزرگ امکانات و انتظارات سه طرف با هم همخوانی نداشتند و درخواست های حداقل هر طرف از امکان های طرف دیگر بالاتر بوده است. جو منفی به وجود آمده از ملاقات صورت نگرفته در هشت بهمن (که قبلاً مرور شد) احتمالا به این فضای بی اعتمادی دامن می‌زده است.

سناتور کاظم جفرودی از استادان قدیمی دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران بوده و با مهندس بازرگان، که خود دوره‌ای رئیس این دانشکده بود، از زمان‌های قبل آشنایی داشت. می‌توان تصور کرد که جفرودی به عنوان یک سناتور با امیران ارتش شاه مثل قره‌باغی و مقدم هم آشنایی داشته است. از طرف دیگر با در نظر گرفنن سابقه و موقعیت‌هایی که جفرودی و بختیار قبلاً داشته بودند و با توجه به متن مصاحبه‌های رادیویی جفرودی دیده می‌شود که او و بختیار از قبل با هم آشنایی داشته‌اند. در ضمن این مجموعه دوستان مشترک زیادی داشته‌اند.

به رویه‌های معمول در ایران که موضوع اصلی یک مذاکره همیشه در انتهای آن مطرح می‌شود، سناتور جفرودی هم می‌خواست در یک دوران به شدت بحرانی با یک مهمانی زمینه‌ی یک مذاکره‌ی همزمان بین این سه نفر را فراهم آورد، ولی به واقع مثلث مهندس بازرگان، شاپور بختیار و ارتشبد قره باغی ار زمان‌های دور با یکدیگر اشنا بوده‌اند و برای شروع یک مذاکره‌ی سیاسی صریح و رو در رو برای تخفیف بحران احتیاج به یک مهمانی نداشتند؛ ولی آن سه تن به یکدیگر بسیار بدگمان بودند و این بدگمانی عمیق موضوع یک ملاقات حضوری و تصمیم گیری‌های اجرایی را بسیار مشکل می‌کرد. از طرف دیگر موضوع‌های فرهنگی رایج در ایران، از قبیل تعارف و انتظار احترام از طرف دیگر هم به پیچیدگی شرایط می‌افزوده است. احتمالاً این فرض معمول در روابط معمول در مذاکره‌های ایران، که کسی که در مذاکره پیشقدم می‌شود دست پایین را دارد، بی‌تاثیر نبوده باشد.

ضلع اول این مثلث را بازرگان و بختیار تشکیل می‌دادند. سابقه‌ی آشنایی بازرگان و بختیار به مبارزه‌های جبهه‌ ملی در دهه‌ی ۱۳۳۰ برمی‌گردد؛ ولی بازرگان و بختیار در دو طرف طیف جبهه ملی قرار داشتند. بازرگان وابسته به جناح مذهبی و بختیار در بخش راست جبهه ملی فعال بود. این دو جناح جبهه ملی اختلاف‌های زیاد در ایدئولوژی و عملکرد‌های سیاسی داشتند که سبب می‌شد بازرگان و بختیار نتوانند به راحتی به یک توافق برسند. ولی جناح‌های مذهبی و راست جبهه ملی، با وجود اختلاف نظر‌هایشان، در مخالفت با گروه‌‌های چپ و دموکرات، با هم هم‌نظر بودند. به نظر می‌رسد که کوشش بازرگان در تشکیل ملاقاتی بین شاپور بختیار و آیت‌الله خمینی در هشت بهمن ۵۷ (که در عمل صورت نگرفت) نیز حول قسمت هم‌نظری آن دو جناح جبهه ملی در مقابله با گروه‌های چپ و دموکرات ایران صورت گرفت.

ابراهیم نبوی و سعید بشیرتاش در مجموعه نوشته‌ی «روزشمار انقلاب» (منتشر شده در وب سایت رادیو زمانه- هفت بهمن ۱۳۸۸) نوشته‌اند: «بختیار مجدداً از طریق مهندس بازرگان از شورای انقلاب خواست که سریعاً به بسته پیشنهادی او پاسخ بدهند و اعلام می‌کند که اگر با بسته پیشنهادی او موافقت نشود، اوضاع وخیم‌تر شده و با نفوذی که چپی‌ها پیدا کرده‌اند مملکت رو به نابودی می‌رود». ضمن همان متن نوشته است که «مهندس حسیبی و امیر انتظام نقش پیام رسان میان بختیار و بازرگان را ایفا کردند. … »

ضلع دوم این مثلث قره‌باغی و بازرگان بودند که از دهه‌ی ۱۳۴۰ با هم آشنایی داشتند. قره‌باغی دادستان دادگاه نظامی بوده که در دهه‌ی ۱۳۴۰ بازرگان را محاکمه کرده بود. این نحوه از آشنایی بین این دو شروع جالبی برای مذاکره نبوده است، ولی به هر صورت می‌توانسته است در زمینه‌ی شروع مذاکره تاثیر بگذارد. ظاهراً در طول آن محاکمه دادستان لحنی احترام‌آمیز در خطاب با متهمان داشته است!

طرف سوم این مثلث را بختیار و قره‌باغی یعنی نمایندگان دولت و ارتش شاه تشکیل می‌دادند. از زمان نخست‌وزیری بختیار در روز ۱۶ دی ۵۷ این دو نفر با هم رابطه‌ی کاری داشته‌اند. بعد از خروج شاه در روز ۲۶ دی‌ماه قره‌باغی و بختیار چندین‌بار ملاقات کرده بودند. سولیوان، سفیر امریکا در ایران، در تعدادی از ملاقات‌های بین بختیار و قره‌باغی در نخست‌وزیری حضور داشته است. تاکید بر محل این ملاقات‌ها در دفتر بختیار بی‌دلیل نبوده است.

قره‌باغی و جفرودی (هریک در کتاب‌های خاطرات خود) دیدار در منزل جفرودی را تایید کرده‌اند؛ اگر چه در مورد جزییات این دیدار بین این دو نفر توافق حاصل نیست. برنامه‌ی این دیدار در منزل جفرودی در هفته‌ی قبل از روز یکشنبه ۲۲ بهمن گذاشته شده بوده است. دو نفر راوی این داستان، یعنی قره‌باغی و جفرودی در کتاب‌های خاطرات خود، این موضوع که هدف یا دستور جلسه‌ی این دیدار چه بوده را روشن نمی‌کنند؛ ولی حدس در مورد آن با توجه به شرابط آن زمان نباید خیلی هم مشکل باشد. در این جلسه قرار بوده که سران آن سه گروه درگیر در مبارزه، یعنی قره‌باغی، بختیارو بازرگان، شرکت کنند.‌‌ همانطور که قبلاً بررسی شد، کیهان روز پنجشنبه ۱۹ بهمن ۵۷ هم به ملاقات احتمالی بین این سه نفر در آینده‌ی نزدیک اشاره کرده بوده است. به هر صورت سرعت حوادث روز ۲۲ بهمن موضوعیت این دیدار را به کلی عوض کرده بود.

بختیار در بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن ۵۷ توسط قره‌باغی از تصمیم امیران ارشد ارتش شاه مبنی بر «اعلام بی‌طرفی» ارتش مطلع می‌شود. بختیار دیگر به جلسه منزل جفرودی نمی‌رود. در بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن شاپور بختیار متوجه می‌شود که با اعلام بی‌طرفی امیران ارتش و از هم پاشیدن ارتش دیگر برای او نقشی باقی نمانده است. به این ترتیب از نظر شاپور بختیار جلسه‌ی منزل جفرودی موضوعیتی نداشت و او در آن جلسه شرکت نمی‌کند. شاپور بختیار حوالی ساعت دو بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن ۵۷ با هلی کوپتر از محوطه‌ی دانشکده‌ی افسری، که پشت نخست‌وزیری قرار داشت، خارج می‌شود و پس از آن هم به مخفی‌گاه خود می‌رود. شاپور بختیار پس از مدتی از ایران خارج می‌شود و سپس در فرانسه اقامت می‌کند. بررسی عملکردهای بختیار بعد از خروج از ایران و اقدامات او برای مقابله با رژیم جدید موضوع این نوشته نیست. شاپور بختیار ۱۳ سال بعد در ۱۵ مرداد سال ۱۳۷۰ در منزل مسکونی‌اش در حومه‌ی پاریس ترور شد.

همزمان با ادامه‌ی قیام در سطح شهر تهران بازرگان و سحابی به نمایندگی از طرف دولت موقت و قره‌باغی و مقدم به نمایندگی از طرف ارتش شاه در دیدار منزل جفرودی (در شمیران) شرکت می‌کنند. این دیداری دیرهنگام است و نمایندگان ارتش شاه و دولت موقت، با توجه به سیر رخدادها در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن، چیز زیادی برای مذاکره ندارند. اعلام بی‌طرفی ارتش بیشترین امتیازی بوده است که امیران ارتش می‌توانسته اند بدهند و اعلام رسمی ارتش مبنی بر ترک شاه و وفاداری به دولت موقت کمترین چیزی است که بازرگان طلب می‌کرده است.

به هر صورت بعد از زنجیره‌ی رخدادهای روز ۲۲ بهمن نتیجه یا عدم نتیجه‌ی این توافق هم دیگر تفاوتی زیادی نداشته است. در این مذاکره قره‌باغی از بازرگان می‌خواهد که به مردم دستور بدهد آنها به پادگان‌ها حمله نکنند و بازرگان هم قول مساعد می‌دهد، ولی مطمئناً هر دو نفر می‌دانستند که هیچکدام از آن دو تن کنترلی بر روند رخداد‌ها در سطح شهر ندارند. بقیه‌ی این داستان به قول معروف همه تاریخ است. به دنبال این جلسه‌ی مذاکره، ارتشبد قره‌باغی هم مخفی و مدتی بعد از کشور خارج شد. او هم در فرانسه اقامت کرد. ارتشبد قره باغی در مهر ۱۳۷۹ درگذشت.

شاپور بختیار و ارتشبد قره‌باغی در فرانسه اقدام به انتشار خاطرات خود کردند که در آن کتاب‌ها به موضوع رخدادهای روز ۲۲ بهمن نیز اشاره شده است. البته هر نفر گناه وضعیت نهایی را به گردن دیگری می‌اندازد. شاپور بختیار مصاحبه‌هایی مشابه با کتاب خاطراتش انجام داده است. بخش‌هایی از آن مصاحبه در رابطه با رخدادهای روز ۲۲ بهمن در یوتیوب موجود است. برای دسترسی به این مصاحبه اینجا کلیک کنید.

امیران ارتش شاه که در صبح روز ۲۲ بهمن اعلامیه‌ی ارتش را امضا کردند، از عمق بحران بی‌اطلاع بودند. بسیاری از سپهبد‌ها و سرلشکرهای شرکت‌کننده در آن جلسه‌ی صبح ۲۲ بهمن در ستاد ارتش در کمتر از سه ماه بعد اعدام شدند. گفته می‌شود سپهبد مقدم، آخرین رئیس ساواک، برای مدتی همکاری خود را با دولت موقت بازرگان ادامه داد؛ ولی او هم در بهار ۱۳۵۸ جلوی جوخه‌ی آتش قرار گرفت.

هر سه ارتشبد شرکت‌کننده در جلسه‌ی صبح روز ۲۲ بهمن یعنی قره‌باغی، شفقت و فردوست توانستند جان خود را از مهلکه‌های بعدی نجات دهند. ارتشبد شفقت، شبیه حالت قره‌باغی، بعد از ۲۲ بهمن مخفی شد و سپس توانست از ایران خارج شود. او در سال ۱۳۷۹ در خارج از کشور درگذشت.

در این میان ارتشبد حسین فردوست سرنوشتی بسیار متفاوت پیدا کرد؛ او از ایران خارج نشد، تا اخر عمر در ایران ماند و در اردیبهشت سال ۱۳۶۶ درگذشت.

ارتشبد فردوست، دوست دوران کودکی شاه بود و همراه او ابتدا در سوئیس و سپس در دانشکده‌ی افسری تهران درس خواند. فردوست همزمان با قدرت گرفتن شاه از رده‌های ارتش بالا رفت و سال ۱۳۵۷ ارتشبد (عالی‌ترین درجه‌ی ارتش شاه) بود. ارتشبد فردوست یکی از برجسته‌ترین چهره‌های اطلاعاتی رژیم شاه بوده است. او در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۴۰تا ۱۳۴۹ قائم مقام ساواک و از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ رئیس دفتر ویژه‌ی اطلاعات شاه بود. نقش دفتر ویژه‌ی اطلاعات همچنان در هاله‌ای از ابهام مانده است. دفتر ویژه‌ی اطلاعات شاه به روایتی چشم و گوش شاه در مورد موضوع‌های اطلاعاتی بوده است.

فردوست همزمان رئیس سازمان بازرسی شاه هم بوده است که بر عملکرد وزیران نظارت داشت.

از همان زمان انقلاب شایعه‌های زیادی در مورد عملکردهای پنهان ارتشبد فردوست قبل و بعد از انقلاب وجود داشته است. به نام او کتاب خاطرات و نیز مصاحبه‌های تلویزیونی متعددی به جا مانده است؛ ولی کیفیت اطلاعاتی آنها با توجه به شرایط مبهم زندگی او در سال‌های آخر عمرش قابل ارزیابی مستقل نیست. شاه در آخرین کتاب خود (پاسخ به تاریخ) از فردوست به عنوان یک خائن یاد کرده است.

درگیری گسترده در سطح شهر تهران- روز یکشنبه ۲۲ بهمن ۵۷

در طول روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ قیام به سرعت عمل کرد و تقریباً تمامی ساختارهای سرکوب رژیم شاه در تهران را از کار انداخت. از ستاد گارد سلطنتی و زندان اوین در شمال؛ مقر ساواک در شرق تا پادگان جمشیدیه و دپوی ارتش در غرب تا پادگان باغشاه در جنوب و زندان کمیته و شهربانی کل در مرکز شهر تهران همه مورد حمله قرار گرفتند.

همان طوری که قبلا نوشته شد مطالعه‌ی مستقل و جامعی در مورد نحوه‌ی گسترش قیام در پهنه‌ی کلانشهر تهران در طول روز ۲۲ بهمن مدون نشده است. به این دلیل در بخش حاضر برای آشنایی با گستردگی درگیری‌ها در سطح شهر تهران در طول روز ۲۲ بهمن از مطالب «روزشمار انقلاب» منتشر شده در وب‌سایت زمانه استفاده شده است[۱]:

در نخستین ساعات بعد از طلوع آقتاب خبرهای مربوط به حمله‌ی مردم به کلانتری‌های تهران دهان به دهان گشت. کلانتری‌های ۱۲، ۹، ۲، ۱۰، ۱۶، ۱۹ و … سقوط کرده و سلاح‌ها به دست مردم افتاده است. حدود ساعت نه صبح قرارگاه مرکزی پلیس در میدان توپخانه به تصرف مردم درآمد. در حمله به این محل چریک‌ها، پیشاپیش مردم می‌جنگیدند. در فاصله‌ای کوتاه قرارگاه به آتش کشیده شد. گروهی از چریک‌های مسلح و مردم به سوی میدان ارک به حرکت درآمدند و گروه دیگری برای تصرف زندان کمیته و شهربانی کل کشور به این محل‌ها هجوم بردند.

ساعت ده و نیم ساختمان رادیو تهران در میدان ارک به محاصره‌ی مردم و شورشیان مسلح درآمد. گروهی از چریک‌های فدایی خلق برای ایجاد سنگر‌های مطمئن وارد ساختمان روزنامه‌ی اطلاعات شدند و در بام آن مستقر و از همان‌جا با کمیته شهربانی درگیر شدند و افراد مسلحی را که پیرامون ساختمان رادیو تهران و کاخ گلستان مستقر شده بودند را زیر رگبار گرفتند. برخورد شدید انقلابیون با نظامیان و افراد ارتش تلفاتی نیز به بار آورد. کاخ گلستان، ساختمان رادیو تهران میدان ارک و ساختمان‌های کمیته و عمارت مرکزی شهربانی کل، یکی بعد از دیگری به تصرف مردم درآمدند. در این زد و خورد‌ها تعدادی کشته و زخمی شدند. ازجمله موفقیت‌های بزرگ انقلابیون حمله به مرکز تسلیحات ارتش «صنایع نظامی» بود که پیش از ظهر صورت گرفت. در این حمله مقداری اسلحه به دست مردم افتاد. تصویر زیر احتمالاً مربوط به همین مرحله از درگیری‌ها است.

حمله یه پادگان عشرت‌آباد در نزدیکی بخش غربی میدان فوزیه از صبح شروع شد و افراد گارد شهربانی مستقر در این پادگان به دنبال یک درگیری کوتاه و خونین خود را تسلیم مردم مسلح کردند. این پادگان بین ساعت ۱۰ تا ۱۲ صبح به تصرف درآمد و بخشی از ساختمان‌های قدیمی آن به آتش کشیده شدند.

کلانتری مرکز، قرارگاه پلیس در چهارراه کالج، ساختمان‌های وزرات کشور و وزارت نیرو (آب و برق) به تصرف انقلابیون درآمد و باشگاه شعبان جعفری (معروف به شعبان بی‌مخ) در نزدیکی پارک شهر به آتش کشیده شد. بعد از ظهر، پادگان‌های جمشیدیه، عباس‌آباد، مهرآباد و جی به تصرف مردم درآمدند. در زندان پادگان جمشیدیه تعدادی از مقامات رژیم شاه زندانی بودند. تعدادی از آنها از جمله داریوش همایون در جریان حمله‌ی مردم، موفق به فرار شدند و تعدادی ازجمله ارتشبد نصیری توسط مردم مسلح مجدداً بازداشت شدند.

مردم مسلح از ساعت یک و نیم بعد از ظهر پادگان باغشاه را محاصره کردند. سربازان محافظ درهای پادگان را بستند و به مردم می‌گفتند که بی‌طرفند و به کسی کاری ندارند، اما مردم از سربازان خواستند که خودشان را تسلیم کنند. بعد از مدتی سربازان در ضلع غربی پادگان باغشاه را باز کردند و مردم وارد پادگان شدند، اما نگهبان اسلحه خانه با شلیک تیرهای هوایی مردم را غافلگیر کرد و درگیری انقلابیون و سربازان پادگان آغاز شد. درگیری مسلحانه‌ی انقلابیون با نظامیان پادگان باغشاه مدتی به طول انجامید. ساکنان خانه‌های اطراف پادگان تمامی امکانات خود را در اختیار انقلابیون می‌گذاشتند.

تا حوالی ساعت سه بعد از ظهر، بخش شمالی و شمال غربی پادگان باغشاه به تصرف شورشیان مسلح درآمد و پیکار برای تصرف بخش جنوبی مدتی ادامه یافت. سرانجام تمامی این پادگان به تصرف در آمد. در جریان تصرف پادگان باغشاه هشت نفر کشته شدند. در جریان حمله به پادگان باغشاه چریک‌های فدایی و مجاهدین خلق در پیشاپیش مردم بودند. تا پیش از حمله‌ی مردم به پادگان باغشاه افراد تیپ هوابرد در شرق باغشاه مستقر بودند. به موازات حمله به پادگان باغشاه، مردم مسلح به دبیرستان نظام حمله کردند و طی آن ساختمان دبیرستان نظام به آتش کشیده شد.

پادگان باغشاه سابقه‌ی طولانی نظامی دارد. در جریان کودتا به دستور محمدعلی شاه در سال (۱۲۸۷ شمسی) لیاخوف قزاق مجلس را به توپ بست و تعدادی از مشروطه‌طلبان را اسیر کرد و به باغشاه آورد. از میان اسرای گردآوری شده در باغشاه ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و قاضی اردواقی در محل باغشاه به دار کشیده شدند.

حمله به تاسیسات دولتی و نظامی منحصر به بخش‌های مرکزی و قدیمی تهران نبود. ساختمان تلویزیون در خیابان جام جم در صبح در محاصره قرار گرفت و با وجود آن که در اطراف این محوطه تانک‌های لشکر گارد مستقر بود، ولی سرانجام در عصر این روز بدون برخورد مسلحانه‌ این تاسیسات در اختیار شورشیان مسلح قرار گرفت و تانک‌ها هم محوطه‌ی خیابان جام جم را ترک کردند. خبری مبنی بر تخریب یا آتش‌سوزی در این محوطه موجود نیست. در عصر همین روز ساختمان‌های نخست وزیری (در خیابان کاخ و پاستور) و مجلس در میدان بهارستان بدون درگیری عمده‌ای تسخیر می‌شود و به این ساختمان‌ها نیز آسیبی وارد نمی‌آید.

خلاصه‌ی مطالب «روزشمار انقلاب» مربوط به روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در اینجا به انتها می‌رسد.

بررسی داده‌های «روزشمار انقلاب»، به شرح بالا نیز نشان می‌دهد که ادامه‌ی قیام در طول روز ۲۲ به صورت خود به خودی و خلق‌الساعه نبوده بلکه به‌طور مشخص این قیام با هدایت و سازماندهی فعال در تعرض‌های محلی در گستره‌ی کلانشهر تهران صورت گرفته است؛ ولی همزمان در بالای این حملات گسترده طرح و رهبری کلانی مشاهده نمی‌شود. بر مبنای این نوشته (روزشمار انقلاب- ۲۲ بهمن ۵۷) هسته‌های چریکی هدایت حرکت‌های مردمی را به عهده دارند.

آغاز به کار مجدد رادیو تهران- عصر روز یکشنبه ۲۲ بهمن

رادیوی ایران که در ساعت دو و نیم بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن برای چند ساعتی ساکت شده بود، ساعت شش عصر روز ۲۲ بهمن دوباره فعال شد و با این جملات کار خود را آغاز کرد: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران. صدای انقلاب!» در دوران شاه برنامه‌های خبری با این جمله «اینجا تهران است، صدای ایران» شروع می‌شد. تغییر در نحوه‌ی پخش اخبار نشانگر آن بود که به قول روزنامه‌ی آیندگان «رژیم شاهنشاهی در ایران منقرض شد» و رژیم تازه‌ای به قدرت رسیده است.

خاتمه‌ی قیام- غروب روز یکشنبه ۲۲ بهمن

قیام در گستره‌ی کلانشهر تهران بسیار سریع اتفاق افتاد و در عمل در عصر روز ۲۲ بهمن شعله‌های قیام فرونشست. شب ۲۲ به ۲۳ بهمن اولین شب بدون شاه در تاریخ ایران بود. جنگ داخلی که بسیاری از آن واهمه داشتند شروع شد؛ ولی کمتر از سه روز، یعنی از ساعت نه جمعه شب ۲۰ بهمن تا ساعت شش بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن، طول کشید! قیام ۲۲ بهمن ۵۷ نه یک تقدیر بود، نه یک حرکت از قبل برنامه‌ریزی شده و نه یک حرکت کاملا خود به‌خودی! این واقعه‌ی مهم حاصل یک سری رخداد‌های مرتبط با هم بود. قیام ۲۲ بهمن محصول بسیاری رخدادهای انباشته در قبل از خود بود و از طرف دیگر به صورت عاملی کلیدی برای شکل‌گیری بسیاری رخدادهای بعد از خود درآمد. به این ترتیب قیام ۲۲ بهمن به صورت یک لولای تاریخی درآمد که روند گذشته و آینده را در دو مسیر متفاوت قرار داد. تاریخ آینده‌ی ایران، تا این ملک چنین نامیده می‌شود، تحت تاثیر رخداد ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ خواهد بود.

تصور این آلترناتیو نیز مشکل نیست که اگر حوادث روز‌های ۲۰ تا ۲۲ بهمن به آن صورتی که در عمل اتفاق افتادند پیش نرفته بود، در این صورت مذاکرات روز ۲۲ بهمن بین نمایندگان آن سه گروه اول در ساختار سیاسی ایران (ارتش شاه، دولت شاه و دولت موقت) می‌توانست بسیار مهم و جالب باشد. برای مثال فرض کنیم اگر سران آن سه گروه اول توانسته بودند در ظهر جمعه ۲۰ بهمن ملاقات کنند و در مورد آنچه تا ظهر روز یک شنبه ۲۲ بهمن اتفاق افتاد به توافق برسند. توافق آنها می‌توانست شامل بازگشت ارتش به پادگان‌ها از موضع قدرت باشد. فرض کنیم که در این میان بازرگان و بختیار هم می‌توانستند به صورتی با هم توافق برسند. خواسته‌ی اصلی بختیار، بر طبق نامه‌ی هفت بهمن ۵۷، آن بود که تغییر رژیم با توافق و بر مبنای انتخابات و یا رفراندم صورت بگیرد. این موضوع سر خط کیهان روز ۱۹ بهمن نیز هست. حتی در صورت انجام نتیجه‌ی یک رفراندم برای تغییر در ساختار سیاسی ایران در آن شرایط قابل پیش‌بینی بود.

اگر تغییر رژیم از طریق یک انتخابات یا رفراندم صورت گرفته بود در آن صورت سیر رخدادهای بعدی چه می‌شد؟ در آن صورت بدون شک سیر حوادث بعدی ایران تا به امروز هم شکلی کاملاً متفاوت به خود می‌گرفت. در میان نباید چنین فرض کرد که سه گروه اول (ارتش شاه، دولت شاه و دولت موقت) می‌توانستند تصمیم‌گیری‌های کلان را به خود محدود کنند. آنها در تصمیم‌های‌شان نمی‌توانستند به عملکردهای آن گروه چهارم بی‌اعتنا باشند. اگر نظر آن گروه چهارم (با وجود گسترگی طیف تشکیل‌دهنده‌ی آن) در فرایند تصمیم‌گیری‌های کلان در نظر گرفته نمی‌شد، آنها فقط نظاره‌گر نمی‌ماندند و سعی می‌کردند که در روند رخدادها تاثیر بگذارند. در صورت یک توافق بین سه گروه اول، عملکردهای احتمالی گروه چهارم چه می‌توانست باشد؟

اگر انتقال در ساختار سیاسی ایران به صورت قانونی و مثلا از طریق یک رفراندم آزاد (با نظارت بین‌المللی) به جای یک قیام صورت گرفته بود در این صورت شکل حوادث بعدی ایران در افق کوتاه، میان و درازمدت چه می‌توانست باشد؟ البته در فروردین سال ۵۸ یک رفراندم تغییر حکومت صورت گرفت برای توجیه وضعیت موجود و نه برای یک تصمیم‌گیری ملی. نباید دچار دترمینیسم و دگماتیسم (جزم‌گرایی) تاریخی شد و تصور کرد آن‌چه در روز ۲۲ بهمن اتفاق افتاد تنها آلترناتیو بود. به نظر می‌رسد با توجه به عملکردهای دیکتاتوری و همراه با فساد گسترده در دوران شاه، تغییر رژیم سیاسی ایران در بهمن سال ۵۷ اجتناب‌ناپذیر بود، ولی نحوه‌ی این تغییر می‌توانست به شکل‌های متفاوتی صورت گیرد. نباید دچار این شبه شد که روند رخدادهای تاریخی همگی خود به خودی، منفصل و بی‌ارتباط با هم هستند یا از طرف دیگر همه بر مبنای قوانین خطی از قبل تعیین شده (مثل جزم‌گرایی تاریخی) و یا فقط توطئه‌ی خارجی‌ها هستند. تصورهایی بر پایه‌ی حرکت‌های بی‌ارتباط تاریخی، جزم‌گرایی تاریخی یا تئوری توطئه‌ی خارجی‌ها به ما در شناخت بهتر روندها کمک چندانی نمی‌کند.

اگر واقعه‌ی روز ۲۲ بهمن به شکلی که رخ داد صورت نمی‌گرفت، در این صورت سیر تاریخ ایران بعد از سال ۱۳۵۷ به چه صورت در می‌آمد؟ این سئوالی است که تا به امروز بی‌جواب مانده است. احتمالاً همین سئوال بازهم در پیش روی مورخانی که اینک کودکی شیرخواره‌اند یا حتی هنوز متولد نشده‌اند خود را نشان خواهد داد. احتمالاً هیچ‌گاه جوابی قطعی برای این سئوال کلیدی پیدا نخواهیم کرد، ولی بررسی آن همچنان موضوعی مهم است.

بررسی عمیق‌تر تاریخ اخیر ایران و به خصوص اطلاع بیشتر و کامل‌تر از جزییات سیر رخداد‌ها در سه روز ۲۰ تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ می‌تواند جلوه‌های تازه‌ای از تاریخ ایران را روشن کند. کسانی که اطلاع دقیق‌تری از برخی رخدادهای روزه‌های انقلاب دارند این دین تاریخی را به نسل آینده دارند که این خاطرات را مدون و منتشر کنند. به همت تکنولوژی‌های ارتباطی نوین این مهم بسیار ساده‌تر از گذشته است.

بخش نهم این مجموعه در این جا به پایان می رسد. قسمت بعدی این مجموعه نوشته با عنوان آغاز پس انقلاب به دنبال می‌آید و شامل بررسی خلاصه‌ای از رخداد‌ها در فاصله بهمن بهمن ۵۷ تا اسفند ۵۹ خواهد بود. بخش‌های قبلی این سری نوشته در وب سایت رادیو زمانه به شرح زیر قابل دسترس است:

بخش اول: بررسی پیش زمینه‌ها
 

بخش دوم: ماه پیشتاز
 

بخش سوم: آرایش نیروها پیش از رفتن شاه
 

بخش چهارم: بازآرایی نیروها پس از رفتن شاه
 

بخش پنجم: شورش در پادگان دوشان تپه
 

بخش ششم: شورش در شرق تهران
 

سه روز تاریخساز – بخش هفتم: قیام مسلحانه در تهران
 

سه روز تاریخساز – بخش هشتم: اعلام بی‌طرفی ارتش
 

منابع:
۱- «روزشمار انقلاب» نوشته سیدابراهیم نبوی و سعید بشیرتاش، شامل یک زنجیره مقاله‌ی متوالی است، که به طور عمده با استفاده از منابع روزنامه‌های کیهان و اطلاعات سال ۱۳۵۷ تهیه شده‌اند. این مجموعه مقاله به صورت کرونولوژیک (شرح وقایع به صورت زمانی) مرتب شده است. به این ترتیب تمرکز این سری مقاله ارائه یک سری اطلاعات به صورت ادواری است تا ارائه یک بررسی تاریخی از آن دوران. بقیه‌ی این بخش که به درگیری گسترده در سطح شهر تهران در روز ۲۲ بهمن می‌پردازد، خلاصه‌ای از «روزشمار انقلاب» است.