منیره برادران ـ زندان در دههی ۶۰ تنها ابزار سرکوب حکومتی نبود. فراتر از آن، آزمایشگاهی بود برای تهی ساختن انسانها از هویتشان و تبدیل آنها به تواب. نتیجهی آزمایش باید الگوئی میشد برای کل جامعه. چنین هم شد و دیدیم که قوانین سرکوب و «ارشاد» و اسلامی کردن جامعه فرمان شد در همهی عرصهها و در سراسر جامعه. محمدی گيلانى در سال ۶۰ یا ۶۱ گفته بود: نظم و انسانسازى زندان اوين نمونهى موفقى براى حكومت اسلامىست. دولتمردان اسلامى زندان اوين را سرمشق حكومت بدانند و از آن پيروى كنند.
خاطرات زندان دهه ۶۰
نوشتههای مربوط به زندان در سالهای دههی ٦٠، چه در حوزهی خاطرهنویسی، چه در عرصههای دیگر، از مجموعه نوشتههای نسلهای پیشین زندان بیشتر است. از این دوره به بعد بود که توجه به زندان عرصهی گستردهتری یافت و زندانى در داستانها و نمایشنامههاى زیادی به شکل یک «قهرمان» نمایان شد: قهرمانى كه چهرهی عصر خود را دارد، او زندانى «تعزير»ها و «حد»هاست؛ هم قهرمان مقاومتها و هم زندانى «توبه»هاست. در داستان کوتاه «مرائی کافر است» نوشتهی نسیم خاکسار با یک شخصیت تواب آشنا میشویم که اعتراف می کند «سگ» شده است و به پدرش خبر می دهد که به ملاقاتش نیاید، حالا پدر او لاجوردی است؛ و در رمان «روایت شفق»، اکبر سردوزامی با زبان گزندهای که گاه رنگ طنز به خود میگیرد، یک سرگذشت واقعی را در قالب رمان ارائه میدهد.
نوشتههاى بازماندگان زندانهاى جمهورى اسلامى در مقايسه با پيشينيان از چند ويژگى برخوردار است: برخلاف آنچه كه برای مثال در ادبيات زندان پيش از سالهای دههی ۲۰ شمسى سراغ داریم، راویان نوشتههاى بازماندگان زندانهاى جمهورى اسلامى، از نظريهپردازان سياسى و برجستگان روشنفكرى زمان نیستند، بلكه عموماً افرادى گمنام هستند، يكى از صدها هزارانى كه طعم زندان و شلاق حاكمان اسلامى را چشيدهاند. چه بسا كه براى اولين بار هم مىنويسند و شايد حتى فاقد تجربههاى سياسى باشند. اينبار «غير حرفهاىها» مىنويسند؛ همانها که سالهای درازی را در زندان گذراندند و شاهد مقاومتهای باشکوه و شکستنهای تلخ بودند. زندان در دههی ۶۰ بیش از زندانهای هر دورهی دیگری طیفهای گوناگون اجتماعی و سنی را در خود جا داده بود.
ويژگى ديگرى نوشتههاى اين نسل که من هم به آن تعلق دارم، تحولى است که در نگاه اين نويسندهها به گذشته و خويش مشاهده میشود. تجربههاى تلخ نسل ما از حوادث اجتماعى و سياسى سالهاى بعد از انقلاب، فروپاشى اردوگاه سوسياليستى، زير سؤال رفتن بسيارى از آرمانهاى گذشته و شكست نگرشهاى ايدئولوژيك ارمغانش برایمان ترديد در دگمهای سابق و نیز نوعی سرگشتگی و حس تنهائى بوده است. آن پشتوانههاى ديروز و آن «ما»ی پشتيبان، ديگر حضورى به قوت قبل ندارند. در خاطرهنويسىهاى مربوط به دههی ۶۰ ما شاهد تلاشهائى هستيم حاكى از مسئوليتپذيرى در مقابل اعمال و رفتار خود و نيز تلاشهايى در جهت ارائه دادن تصوير خود. این امر نورس گرچه هنوز جا نیفتاده، ولی در مقایسه با خاطرهنویسیهای پیشین از تحولی بزرگ نشان دارد. تأمل در خاطرهنويسىهاى انتقادی نسل مبارزان حزب توده نشان مىدهد كه فرديت تقريباً در آنها جايگاهى ندارد و به جاى مسئوليتهاى فردى، خطاها و اشتباهات معمولاً به ديگران نسبت داده مىشوند. (در اين ارتباط شاهرخ مسكوب مقالهی جالبى دارد در ايراننامه با عنوان «ملاحظاتى دربارهی خاطرات مبارزان حزب توده») این مسئولیتپذیری فردی در نوشتههای نسل بعد از ما، در میان جوانان امروز بیشتر خود را مینمایاند.
کتابشناسی خاطرات زندانهای جمهوری اسلامی
در سی سال گذشته حدود چهل و چند عنوان كتاب خاطرات زندانهای جمهوری اسلامی و همچنین دهها خاطرات كوتاه منتشر شده است. سرگذشتها ممکن است به هم شبیه باشند، اما همگی روایت زندان و شکنجه و مقاومتاند. برخی از آنها روایتهایی از دربدریهای پیش و پس از دستگیری هم بهدست دادهاند. ولی اینها را هرکسی به شیوهی خودش تجربه کرده است. بنابرین هر خاطره منحصربهفرد و حکایتی دیگر است. در این کتابها زندگیهای زیادی نهفته است: زندگی آنها که ماندند و زندگیهای ربوده شده؛ هر کتاب روایتی است که باید خوانده شود.
۱-دیوار الله اکبر، سیاوش بشیری، پاریس ١٣٦١
۲-یادداشتهای روزانه زندان، محسن فاضل، هواداران پیکار، ١٣٦٤
۳-قبیله آتش در گرگ، فریدون گیلانی، چاپ دوم ١٣٦٧
۴-نگاه کنید، راستکی است، پروانه علیزاده، خاوران، پاریس ١٣٦٦
۵-خاطرات زندان توحیدی، پرویز اوصیا، بازتاب، زاربروکن ١٣٦٨
۶-حقیقت ساده، منیره برادران، سال ١٣٧١ تا ١٣٧٤، تجدید چاپ: نشر نیما- آلمان
۷-نبردی نابرابر، نیما پرورش، انتشارات اندیشه و پیکار، ۱۳۷۴
۸-یادهای زندان- دوجلد- فریبا ثابت، نشر خاوران، پاریس
۹-خاطرات زندان، شهرنوش پارسی پور، نشر باران، ۱۹۹۶
۱۰-خاطرات یک زندانی، رضا غفاری، نشر آرش-سوئد ۱۹۹۸
۱۱-و هنوز قصه بر یاد است (خاطرات زندان مشهد)، حسن درویش، نشر نقطه- آمریکا، ۱۳۷۶
۱۲-سیمای شکنجه، بهروز سورن، نشر بیدار، ۱۳۸۲
۱۳- و اینجا دختران نمی میرند(زنان اصفهان)، شهرزاد، چاپ دوم-پاریس ١٣٧٧
۱۴-فریبخوردگان زندان، آزاده ایرانی، ۱۳۷۹
۱۵-زیر بوته لاله عباسی، نسرین پرواز ۱۳۷۵
۱۶-از اوین تا پاسیلا، د. البرز، تورنتو ۱۳۷۹
۱۷-مصلوب، کتایون آذرلی(زندان مشهد)، نشر فروغ، ۱۳۸۰
۱۸-یادنگارههای زندان، سودابه اردلان،
سوئد
۱۹-گردنبند مقدس، مهرانگیز کار، باران، ٢٠٠٢، سوئد
۲۰-اوین، محمد جعفری، برزاوند، ۱۳۸۰
۲۱-نه زیستن نه مرگ(چهار جلد)، ایرج مصداقی، سوئد ۲۰۰۴
۲۲-دو خاطره از زندان: در مهمانی حاجی آقا و داستان يک اعتراف از حبیب داوران و فرهاد بهبهانی، ایران ۱۳۸۲
۲۳-چشم در چشم، هنگامه حاج حسن، نشر هما، فرانسه ۱۳۸۲
۲۴-بر ما چه گذشت-خاطرات یک مجاهد-، محمد رضا اسکندری(خاطرات زندانهای ایلام و کرمانشاه)، خاوران ۱۳۸۳
۲۵-بهای انسان بودن، اعظم حاج حیدری، فرانسه ۱۳۸۳
۲۶-از کاخ شاه تا اوین، احسان نراقی، ایران
۲۷-شب بهخیر رفیق، احمد موسوی، باران ۲۰۰۵
۲۸-در جستوجوی رهائی، مریم نوری، باران۲۰۰۵
۲۹-تاریخ زنده (جلد اول)، فریبا مرزبان، ۱۳۸۴
۳۰-یاسها و داسها، فرج سرکوهی، نشر باران، ٢٠٠٢
۳۱-اندیشه و تازیانه، خاطرات اکبر محمدی از زندان، شرکت کتاب، ١٣٨٥
۳۲-ما در زندان جمهوری اسلامی(خاطرات زندان بوشهر)، علی مهرسای، نروژ، بهار ۱۳۸۵
۳۳-سیبا معمار نوبری (زیبا ناوک)، خاطرات دوران زندان، انتشار در وب لاگ شخصی او
۳۴-یادها و دیدگاه ها، پروین خسروی (مرجانه افتخاری)، نشر فروغ، ٢٠٠٨
۳۵-فراموشم مکن، عفت ماهباز، نشر باران، ۲۰۰۸
۳۶-کرانه حقیقی یک رویا، ملیحه مقدم، انتشارات سازمان مجاهدین خلق
۳۷-پر کبوتر، ثریا زنگباری، نشر باران، ٢٠٠٨
۳۸-کلاغ و گل سرخ، مهدی اصلانی، ۲۰۰۹
۳۹-رنج ماندگار، جهانگیر اسماعیل پور(خاطرات زندان شیراز)، نشر باران، ۲۰۱۰
۴۰-درها و دیوارها، حمید آزادی
Prisoner of Tehran: A Memoir, Marina Nemat, 2007
We lived to tell, Azadeh Agah, Shadi Parsi and Sousan Mehr, Canada, 2007
و همچنین دو مجموعه از خاطرات زندان:
۴۳- کتاب زندان در دو جلد، به کوشش ناصر مهاجر، نشر نقطه، ١٣٧٧ و ١٣٨٠
۴۴-کابوس بلند تیزدندان، ویراستار: بهروز شیدا، نشر باران، ۲۰۰۳
علاوه بر این کتابها، انبوهی نوشته و سند دربارهی زندان هست که به طور پراکنده در اینجا و آنجا، در مجلهها و جزوهها چاپ شده است. کاش میشد که این نوشتههای پراکنده را در جائی گردآوری کرد. علاوه بر این در چند سال گذشته شاهد شکلگیری «ادبیات زندان اینترنتی» هستیم. انتشار در اینترنت ضمن آنکه این حسن را دارد که دسترسی به نوشته را سادهتر و همگانیتر میکند، ولی این خطر را هم دارد که با بسته شدن سایت و پاک شدن از حافظهی کامپیوتر دسترسی به نوشته بهسختی امکانپذیر گردد. بیشتر ادبیات اینترنتی مربوط به زندانهای دههی ۸۰ شمسی هستند.
دو نمونه از خاطرات که در اینترنت منتشر شدهاند:
– زندان انفرادی، مینا زرین، کتاب گفتوگوهای زندان(٤) و در سایت گفتوگوهای زندان، www.dialogt.net
– نی لبکهائی که انسان را سرودند، روایتی از زندانهای جمهوری اسلامی، مهناز قزلو، در پنج قسمت که انتشار آن در سایت بیداران ادامه دارد
کتابهائی که جایشان در این بررسی خالی خواهد بود
برای این سلسله بحث و بررسی، ۱۰ کتاب خاطرات زندان دههی ۶۰ را برگزیدهام. بخش فرهنگ رادیو زمانه پیشنهاد کرد که بهدنبال هر بررسی گفتوگوئی هم با مؤلف کتاب داشته باشم. پیشنهاد خوبی بود و من فکر کردم که این گفتوگوها فرصتی میشوند برای طرح مشکلاتی که نویسندهی خاطرات زندان در پروسه نوشتن درگیرش بوده است؛ امری که تا کسی تجربه نکرده باشد، تصور چندانی از آن ندارد.
چند کتاب را که مایل بودم در این مجموعه نقد و بررسی مورد توجه قرار گیرد، به این دلیل که نتوانستم با مؤلفش برای انجام مصاحبه تماس بگیرم، متأسفانه از این بررسی حذف شدند. کتاب « نگاه کنید راستکی است» از پروانه علیزاده اولین کتاب خاطراتی بود که از زندان دههی ۶۰ به نگارش درآمد. نه فقط به دلیل اولین بودن بلکه همچنین به خاطر تصویرهای تکاندهنده، زبان ساده و صمیمی، این کتاب یکی از ارزشمندترین کتابهای خاطرات زندان محسوب میشود؛ و نیما پرورش در کتاب «نبردی نابرابر»، که زمان دستگیریاش در سال۱۳۵۹ فقط ۱۵ سال سن داشت، اولین کسی است که از کشتار ۶۷ در بند مردان گزارش می دهد.
و جای کتاب «زندان توحیدی» نوشتهی زندهیاد پرویز اوصیا، در این سلسله بررسیها خالی است. اوصیا از خاطرات خود در زندان حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده در «بهار آزادی» سال ۱۳۵۸ مینویسد؛ از چهرهی زندان قصر در بحبوبهی انقلاب، که از ساواکی و باجگیران تا وزرا و سناتورها را در خود جا داده بود. در «بهار آزادی» خبر از گشوده شدن مجدد زندانهای سیاسی است و چریک فدائی و دانشجوی معترض هم در آن زندان دیده میشوند. یکی از تجربههای جالب نویسنده در این کتاب تماس با شکنجهگر ساواک است که وقتی شلاقش را از او گرفتهاند، ابلهی عاجز است، یا دیدن آن امیر ارتشی که مدام در حال گریه است و سر در دعا و نماز دارد و کوچکترین شباهتی به آن فرماندهی پرنخوت و مستبد ندارد.
«زندان توحیدی» یکی از نمونههای موفق خاطره نویسی زندان است. پرویز اوصیا که خود نویسنده، شاعر و حقوقدان است، در این کتاب از شیوههای مختلف روایت بهره می جوید. نوشته گاه به شعر نزدیک میشود، گاه به زبان طنز، گاه به شیوه تئاتری، جائی به مقولههای حقوقی می پردازد و جائی دیگر به روانشناسی. مفهوم زمان در زندان و مقایسهاش با زمان نجومی یکی از مقولههائی است که در این کتاب به آن پرداخته میشود. جا به جا نویسنده در ذهن خوانندهاش سئوال و شک برمیانگیزد و او را وادار به تامل میکند.
کتاب دیگری که میخواهم در اینجا از آن یاد کنم، «در میهمانی حاج آقا» است که حبيباله داوران و فرهاد بهبهانى نوشتهاند. این دو از امضاكنندگان نامهى سرگشاده به هاشمى رفسنجانى در سال ۱۳۶۹ هستند که همراه با دیگر امضاکنندگان نامه دستگیر میشوند و مورد شکنجه قرار میگیرند. یکی از آنها دكتر عابدى، پيرمرد ۸۱سالهاى است که چند روز پس از آزادى از زندان بر اثر ضربات شكنجه و آزارهاى روحى جان میسپرد.
این کتاب سرگذشت داوران و بهبهانی است از زبان خودشان که در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری سابق، که اکنون به موزهی عبرت تبدیل شده است، برای اعترافات ساختگی بهشدت مورد شکنجه قرار میگیرند. در این کتاب ما شاهد دو نمونهی متضاد از واکنش نسبت به بازجوئی هستیم. حبیب الله داوران پایداری میکند و تسلیم نمیشود. او با زبانی موجز و بدون دخالت دادن احساساتش از شکنجه و برخورد بازجوها و با فروتنی از مقاومت خود مینویسد. فرهاد بهبهانی همکاری را میپذیرد و به مصاحبه تن میدهد و گذشتهی خود و دوستان همراهش را به لجن میکشد. او با صداقت داستان « شکستن انسجام شخصيت و هويت انسانی» را جزء به جزء برای خواننده شرح میدهد. این کتاب سندی است برای نمایاندن پشت صحنهی یک اعتراف، و از طرف دیگر نشانگر مقاومت و بی اثر کردن خباثت شکنجهگر است. این کتاب در سال ۱۳۸۲ در ایران به چاپ رسید ولی در عرض کمتر از یک ماه توسط دادستانی جمعآوری شد و بررس و سربررس کتاب به دادگاه فراخوانده شدند.
در این مجموعه بررسی، خیلی از کتابهای خاطرات و نیز کتابهائی که نویسندگانشان از دوستان همبندی من بودند، جاشان خالی است، همینطور کتاب «حقیقت ساده»، به قلم نگارنده.
لینک بخش پیشین:
رادیو فردا از قول میلیبند مقاله ای دارد در مورد علت افول چپ و برآمد راست در اروپا . اما حقیقت این است ؛
چپ و راست امروز در کشورهای پیشرفته تفاوت چندانی با هم ندارند . حد اکثر بر سر افزایش یا کاهش مالیات به میزان بسیار محدود و یا کاهش فلان هزینه دولتی با هم اختلاف دارند که در مجموع تاثیر چندانی در زندگی مردم نمیگذارد .
از شعار های حاکمیت طبقه کارگر و تک حزبی و دیکتاتوری پرولتاریا و حذف مالکیت خصوصی و لنین و مارکس و حمله به بورژوازی و خورده بورژوازی و لیبرلیسم و دموکراسی و تبلیغات مسخره برای چه گوارا و دوست دوچرخه سوار او و چاوز و کاسترو و لوشنکو و حمایت از دیکتاتورهای جنایتکار ( مثل قذافی و لوشنکو و میلوشوویچ و صدام و اسد و …) به این دلیل که چپ هستند یا ضد امپریالیست ، و حمله های سادیستی به اسرائیل و امریکا و …. که جزء لاینفک ادبیات و فرهنگ چپ در کشورهای عقب مانده مخصوصا ایران است ( که چپ ان شدیدا روسی است )، اصلا خبری نیست . طبقه کارگر در کشورهای سرمایه داری با راست ترین دولت ، زندگی به مراتب بهتری از کشورهای کمونیست مثل شورو ی سابق و چین سابق و کوبا و کره شمالی دارند . اصلا در جایی اگر دموکراسی باشد و بازار آزاد جایی برای چپ نمی ماند . چپ مثل اسلام رادیکال فقط در محیط عقب مانده با دیکتاتوری خون آشام و در اثر نبود آزادی بیان و مشارکت سیاسی و فقر فرهنگی سیاسی و اقتصادی شدید و عقده های سرکوفته در ملت های تحت ستم به وجود می اید . رشد چپ مثل رشد مذهب از نا آگاهی و از سر استیصال است . به همین دلیل وقتی کشورهای عقب مانده به دام چپ می ا فتند و یک رژیم ضد امپریالیست در کشورشان در اثر سوء تفاهم و توهم ایجاد میشود دیگر نمیتوانند از شر ان خلاص شوند .
نگاه کنید به لیبی . جنایتکار مخوفی که مردمش را با هواپیما و توپ و تانک میزند و شهرها را بر سر آنها خراب میکند و مردم بدبخت حتا با سلاح هایی که از ارتش همین رژیم به دست آورده اند قادر به مقابله با ان نیستند . چون رژیم از نظر نظامی بر آنها برتریت دارد و با آنها مثل یک دشمن خارجی رفتار میکند . اما یک جوان که در تونس خودش را آتش میزند یا یک بلاگر که در مصر دستگیر میشود موج انقلاب راه می اندازد . یک نامه که در روزنامه اطلاعات شاه علیه ایت الله خمینی منتشر میشود یک رژیم قدرتمند متحد غرب را ساقط میکند .
اما در یوگسلاوی و عراق ، حمله امریکا و اروپا و یک جنگ تمام عیار لازم است که یک جنایتکاری که صد ها هزار انسان را کشتار کرده از قدرت پایین بکشد .
کاسترو سالهاست روزنامه نگران را زندانی کرده ، نخبه ها را از کشور رانده ، یک میلیون بیکار دارد ، تک صدایی کامل ، فساد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی گسترده دارد ، حکومت را انحصاری ۵۰ سال است در دست دارد ، زنان سفید پوش و هم جنس گرایان و روزنامه نگاران را که علیه او هستند به زندان و اردوگاه کار اجباری میفرستد ، کامپیوتر و اینترنت و ماهواره و مهاجرت را از آنها گرفته ، در عصر غار نشینی زندگی میکنند ، به فسیل تبدیل شده ولی هنوز قدرت را رها نمیکند .
کاربر مهمان shoma khodetan ghesmaty az trazhedy bo / 12 March 2011
منیر جان خسته نباشی. اول: ای کاش تاریخ انتشار کتاب ها را یک دست می کردی و همه را یا به سال میلادی و یا به سال هجری شمسی ثبت می کردی . دوم: توالی تاریخی ثبت و انتشار خاطرات نامنظم است. به عنوان نمونه خوب نگاه کنید راستکی است پروانه علیزاده در سال شصت و شش پیش تر از کار فریدون گیلانی منتشر شده است. با صمیمیت و حرمت مهدی اصلانی
مهدی اصلانی / 17 March 2011
تا ان جا که من دانم تعدادی از این کتاب ها به صورت دیجیتال و در اینترنت وجود دارند، از جمله خاطرات زندان خود منیره. شاید اگر در آن لیست کتاب ها ادرس های الکترونیک دسترسی به آن ها هم اضافه می شد، دسترسی به آن ها تسهیل می شد.
کاربر مهمان / 19 March 2011