عبدالستار دوشوکی- در روز ۲۱ فوریهی سال ۱۹۵۲ میلادی، دانشجویان در بنگلادش که در آن زمان بخشی از پاکستان بود، برای بهرسمیت شناختن زبان بنگالی که از حیث شمار متکلمین زبانی در ردهی ششم جهان قرار دارد، به تظاهرات پرداختند.
ارتش پاکستان که زبان رسمی آن اردو است و از نظر تعداد متکلمین زبانی در ردهی بیستم جهان قراردارد، جواب این خواستهی طبیعی و حق «مادرزادی» را با سرب مذاب داد و تجمع مسالمتآمیز دانشجویان را به خاک و خون کشید.
پاکستان در آن زمان از پنج ایالت عمده به نامهای بنگال (بنگلادش)، پنجاب، سرحد (پشتونستان)، سند، و بلوچستان تشکیل شده بود.
اردو زبان مادری کمتر از چهار درصد پاکستانیها بود. تقریباً نیم قرن طول کشید تا کنفرانس عمومی یـونسکـو در نوامبر سال ۱۹۹۹ میلادی آن سالروز خونین را «روز جهانی زبان مادری» بنامد.
قریب به ۱۰ سال بعد، یعنی در ماه می سال ۲۰۰۹ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل با تاکید بر مصوبهی شمارهی ۱۳۵/۴۷ تصویب شده در سال ۱۹۹۲ در مورد منشور جهانی حقوق افراد وابسته به گروههای قومی، ملی، زبانی و مذهبی دنیا و همچنین معاهدهی بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، مصوبهی شمارهی ۲۶۶/۶۱ را تصویب کرد که بر اساس آن دولتها موظف هستند تا از خزینه و میراث زبانی و فرهنگی موجود در کشور خود حمایت و پاسداری کامل کنند.
بر اساس دادههای منتشر شده توسط سایت اتــنـولـوگ [۱]، حدود ۶۹۰۹ زبان و گویش زنده در دنیا وجود دارد. اگرچه اکثریت قاطع این زبانها توسط تعداد محدودی از ساکنین کرهی خاکی مورد استفاده قرار می¬گیرد. بهعنوان مثال در کشور چهارمیلیونی پاپوا نیوگینی (گینه نو) بیش از ۸۳۰ زبان وجود دارد. یا در کشور ۲۰۰ هزارنفری وانوآتو، ۱۱۴ زبان و گویش مختلف وجود دارد.
انجیل به بیش از ۲۲۸۷ زبان دنیا ترجمه و تکثیر شده است، اما ۹۴درصد از جمعیت جهان فقط با ۳۸۹ زبان و گویش صحبت میکنند. زبان فارسی نیز در ردهی ۳۴ زبانهای زندهی دنیا قرار دارد که بر اساس سایت اتــنـولـوگ زبان مادری حدود ۲۴ میلیون ایرانی است.
بر اساس دادههای این سایت، زبان آذری در ردهی ۴۹ و زبان کـردی در ردهی ۵۶ و زبان بلوچی در ردهی ۹۷ جدول زبانهای زندهی دنیا قرار دارند. از منظر زبانی بیش از دوسوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از بلوچستان دارند، اما در بلوچستان ایران تدریس و نشر به زبان بلوچی ممنوع است؛ در حالیکه در بلوچستان پاکستان اینگونه نیست.
در قانون اساسی افغانستان، بلوچی یک زبان به رسمیت شناخته شده است. در مورد تبعیض و سرکوب زبانی و فرهنگی، میتوان به بسیاری از اقوام و «ملیتهای» دنیا اشاره کرد که از حق تدریس به زبان مادری خود به صورت عامدانه و جابرانه محروم هستند. زبان تامیل مثال گویایی است. تامیلها که زبانشان در ردهی هجدهم جدول زبانهای زندهی دنیا قرار دارد، به دلیل مطالبات حقوقی، سیاسی و فرهنگی و از جمله زبانی خود، توسط دولت مرکزی سریلانکا و با کمک برخی از کشورهای جهان از جمله ایران با بیرحمی و شقاوت توصیفناپذیری سرکوب شدند.
بر اساس اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد، مکاتبات، متون رسمی و کتابهای درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای قومی و محلی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است، اما علیرغم این حق تصریح شده در قانون، سایت ایران بوم [۲] در توجیه تبعیض و سرکوب فرهنگی مینویسد: «آخرین فراز از این اصل به روشنی از آزادیِ (نه الزام) تدریس ادبیات محلی در کنار زبان فارسی سخن به میان آورده است. باید توجه کرد که “ادبیات”، تنها بخشی از زبان به شمار میرود نه مساوی با آن. بنابراین از عبارت: “تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است”، نمیتوان نتیجه گرفت که قانون اساسی پروانهی تدریس زبانها و گویشهای محلی را در مدارس صادر کرده است. پس عمل به اصل پانزده، مستلزم تدریس زبانهای محلی نخواهد بود بلکه قانونگذار با ظرافت و دقت کامل استفاده از زبانهای محلی را فقط در رسانههای منطقهای آزاد دانسته است و در مورد تدریس در مدارس، فقط “ادبیات محلی” را در نظر گرفته، بدون آن که الزامی برای دولت ایجاد کرده باشد.»
این سایت که سیاست تبعیضآمیز رژیم را منعکس میکند، در ادامهی توجیه خود مینویسد: «ممکن است عدهای مایل باشند از عبارت “آزاد است” تفسیر وارونهای داشته و آن را مبین ارادهی قانونگذار در بیان تدریس ادبیات محلی بدانند در حالی باید گفت: اولاً این اصل فاقد هرگونه “ضمانت اجرایی” است. دوم اینکه اگر از عبارت “آزاد است” هم مفهوم تخییر و هم مفهوم اجبار را قابل استنباط بدانیم، آنگاه بایستی با مراجعه به اصول استنباط قوانین و نیز علم کلام و اصول فقه، مسئله را بررسی نموده و حکم مسئله را استخراج کنیم. موضوع اصول عملیه که شامل سه اصل عمدهی: “برائت”، “استصحاب”، “احتیاط و تخییر” میباشد، “شک” است و هرگاه نسبت به امری یقین نباشد به یکی از این اصول مراجعه می کنند.»
این سایت در پایان اضافه میکند: «رهیافتی که با تکیه بر اصل پانزده قانون اساسی سعی دارد مشوق چند فرهنگگرایی افراطی شود، تقلیلجویانه و شتابزده و مسئولیتگریز است. چنین رویکردی با روح قانون که در صدد است افراد ملت را از تشتت و پراکندگی منع کند منافات دارد. از آنجا که ارادهی ملت همواره حق برتر و “حاکمیت ملی” رکن اصلی نظام اداری و سیاسی هر اجتماع به شمار میرود، هرگونه تفسیر قوانین و مقررات موضوعه که با این اصل منافات داشته باشد، حیات مشترک ملی را تهدید خواهد نمود و هیچ اصل یا مادهای از مواد قانون، از این موضوع بر کنار نیست. حقوق بشر در سایهی حاکمیت ملی، و هویتهای فرو ملی در سایهی هویت ملی معنا دارند.»
البته توجیه فقی و «کلاه شرعی» گذاشتن بر سر اصل ۱۵ قانون اساسی مختص جمهوری اسلامی نیست. رژیم پهلوی نیز با زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه، به «حق آزادی زبان توسط اقوام ایرانی» بهمثابه «ریسک بزرگ و خطر بالقوهی امنیتی مینگریست. آنها وحدت ملی را نه در تنوع و کثرتگرایی دمکراتیک مبتنی بر عدالت، برابری و احترام متقابل بر اساس منشورهای جهانی، بلکه بر تکسازی اجباری از طریق لولهی تفنگ و طناب دار، میبینند. این سیاست قهرآمیز همگونسازی و تحقیر و تبعیض علیه اقوام ایرانی، باعث رشد نفرت، تولید شکافهای زیربنایی خطرناک قومی- فرهنگی و ایجاد گسل های درازمدت مذهبی بین ایرانیان میشود. رژیم جمهوری اسلامی که خود را «تافتهای جدا بافته» میپندارد، هیچگونه تعهد عملی نه تنها به قانون اساسی خود ندارد، بلکه علیرغم پیوستن به معاهدهها و منشورهای بینالمللی، هیچگونه اهمیتی برای آنها قائل نیست. جمهوری اسلامی روز جهانی زبان مادری را همانند بسیاری از سالروزها و مناسبتهای بینالمللی نظیر «روز جهانی کارگر» و «روز جهانی زن» و غیره، توطئهی استکبار میداند و با آنها دشمنی عملی میورزد.
بارزترین مولفهی فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن بهشمار میرود. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری نه تنها بهمثابه یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه بهعنوان اساسیترین وسیلهی ارتباط انسان و موثرترین واسطهی کـنش و واکـنش او با محیط خویش است. بهروزی و پیشرفت انسانها و جوامع آنها ارتباط کاملاً مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. وارد شدن به حیطهی آموزش و پرورش از طریق زبان مادری بهترین و موثرترین «آغاز» برای هر کودک است. بسیاری از محققان و کارشناسان امور آموزش و پرورش بر این عقیدهاند که آموزش اجباری به زبانی غیر از زبان مادری یکی از عوامل عمدهی افت آموزشی و بازماندگی از تحصیل در همان «آغاز» کار است. امثال من که در مناطقی مانند بلوچستان بهدنیا آمده و بزرگ شدهاند، این مطلب را به خوبی درک میکنند.
در بلوچستان گذشته از کمبودهای وحشتناک امکانات آموزشی، فقر اقتصادی، نبود تسهیلات بهداشتی و حتی نداشتن تخته سیاه و گچ و غیره، ما ناچار بودیم از همان اولین روز مدرسه، علاوه بر حساب و هندسه و شیوهی نوشتن الفبای عربی، یک زبان «ناآشنا» را نیز یاد بگیریم. وانگهی علاوه بر یاد گرفتن یک زبان «نامادری» جدید، شاهد تحقیر زبان مادری خود نیز باشیم. شاید ماهها طول میکشید تا ما معنی و تفاوت بین کلمات سادهای نظیر «ممنون» و «ممنوع» و یا فرق بین «دارا» و «دارد» را یاد بگیریم. یاد گرفتن نوشتن آنها روی تختهی سیاه و یا کاغذ نیز ترس از یادگیری و تحصیل با اعمال شاقه را دوبرابر میکرد. تازه ۱۲ سال بعد قرار بود که امثال من با نوجوانان فارس زبان بهرهمند از همهی امکانات که در تهران و اصفهان و مشهد و شیراز درس خواندهاند، در کنکور سراسری رقابت کنیم! اینک تعجبآور نیست با وجود بیش از نیم میلیون دانشآموز در مقطع دبستانی در بلوچستان، فقط هزار و اندی دانشجوی بلوچ در بین بیش از دو و نیم میلیون دانشجو در ایران و ۷۰ هزار دانشجو در استان سیستان و بلوچستان، وجود دارد. اگرچه عوامل تبعیضآمیز و ضد انسانی متعددی در تولید این نابرابری تاثیرگذار هستند، ولی مسئلهی زبان مادری در صدر فهرست قرار دارد.
متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکزنشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر «هنر نزد ایرانیان است و بس!» و «فارسی شکر است»، بسیاری از آنها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هرکسی برای او «شکر» است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچها نیز به زبان بلوچی میگویند «عـسـل» یا شـهـد! «بلوچی مئی وتی شهدین زباننت». زبانهای زنده و رایج در بین اقوام ایرانی مانند بلوچی، آذری، کردی، عربی، ترکمن، طالشی، گیلک و غیره، زبانهای پویایی هستند که علیرغم تبعیض و سرکوب فرهنگی، در کنار زبان فارسی به حیات خود ادامه دادهاند.
در یک سیستم متمدن، دمکراتیک و مدرن این زبانها باید به رسمیت شناخته شوند. همانگونه که در کشورهای همسایه نظیر پاکستان، افغانستان و عراق به رسمیت شناخته شدهاند. زبان فارسی نیز همچنان زبان رسمی و مشترک همهی ایرانیان خواهد بود. متاسفانه عدهای نیز با تعیین تکلیف کردن برای دیگران ادعا میکنند که برای رشد علمی و همپا بودن با جامعهی مدرن امروز باید بهجای زبانهای اقوام، مثلاً زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم در مدارس تدریس کرد. اهمیت زبانهای بینالمللی نظیر انگلیسی بر همگان واضح است و به عقیدهی من باید تدریس شوند، ولی نه به بهای کنار گذاشتن زبان مادری که به عنوان یک حق لاینفک و دمکراتیک باید در مناطقی نظیر بلوچستان، کردستان، آذربایجان، خوزستان و ترکمن صحرا و غیره تحت پوشش رسمی سیستم آموزش و پرورش قرار گیرند. اکنون، به عنوان مثال، در بلوچستان پاکستان نشر کتاب و مجله به زبان بلوچی آزاد است، ولی قاچاق مثلاً یک جلد کتاب شعر بلوچی به بلوچستان ایران شاید جرمی سنگینتر از قاچاق تریاک و هروئین از آنسوی مرز تلقی شود.
در دوران رژیم پهلوی وضع به مراتب وخیمتر بوده است. اگرچه در شرایط فعلی کتابهای بلوچی از دیدگاه جمهوری اسلامی به دو نوع «ممنوعه» و «مجاز» تقسیمبندی شدهاند. زبان بلوچی و مردم بلوچ مظلومترین قربانی ستمهای مضاعف در بین اقوام ایرانی هستند. مثلاً امروزه تلویزیونهای ماهوارهای فراوانی از کشورهای همسایه یا سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی، به زبانهای ترکمن، کردی، آذری و عربی وجود دارند. در نتیجه ترکمنها، کردها، عربها و آذریها امکان شنیدن و دیدن برنامهی تلویزیونی به زبان مادری خود را دارند؛ و تنها سر بلوچها بیکلاه مانده است. بعضی از کانالهای ماهوارهای جمهوری اسلامی نظیر العالم و سحر، عوامفریبی و تبلیغات رژیم را به زبانهای مختلف از جمله عربی، کردی و آذری نیز پخش میکند.
در پایان باید تاکید کنم که روشهای قرون وسطایی و تامیتگرای جمهوری اسلامی در همهی زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی، با روحیه و مفاد منشورهای جهانی و قراردادهای بینالمللی که ایران آنها را امضا کرده است، منافات دارد. در نتیجه درخواست کردن از جمهوری اسلامی و مطالبهی حقوق پایمال شده از یک رژیم سرکوبگر و غاصب امری است بیهوده و به مصداق شعر زیبای بلوچی که میگوید: «گــَنـوکـن دلّ کـۀ پــۀ تَــَو پـهـر بـنـدیـت/ تــَچـوکین آپ پــُشـتأ کـِشـک رنـدیـت.»
پینوشتها:
۱ـ ethnologue
۲ ـ iranboom
فدرالیسم حق بدون منت گروه های قومی و زبانی است و باید گروه های روشنفکری ما از آن دفاع کنند ” تقسیم قدرت تقسیم سرزمین نیست ” یک ناسیونالیست لیبرال
farangis / 22 February 2011
فرانسه مهد دموکراسی امروزی و ایدهٔ برابری شهروندان است و ما بهتر است فعلاً از روی دست آنها مشق کنیم. هر وقت فرانسه آموزش به زبانهای محلی را (مانند آلزاسی و اکسیتان و برتون و …) در برنامهٔ آموزشیاش گنجاند، آن وقت میشود از ایران چنین انتظاری داشت.
Mardavij / 23 February 2011
با سپاس از مطلب ارزنده تان
متاسفانه روش حکومت های غاصب باعث شده که قوم های مختلف نسبت به یکدیگر احساس غریبی و نا امنی پیدا کنند و نا اهلان هم از این آب گل آلود فیض خود می گیرند.
به امید روزی که سرزمینی آزاد و آباد با زبان های زیبای رسمی گوناگون خود داشته باشیم.
پایدار باشید
حوا
hava / 23 February 2011
ضمن عرض سلام نکته ای که برای من جالب توجه است تاکید جناب عبدالستار دوشوکی بر آذری نامیدن تورکهای آذربایجانی است و بنده نمی دانم که چرا ایشان نمی خواهند این را قبول کنند که ما تورک هستیم و سرزمین جغرافیایی مان هم آذربایجان است اما زبانمان آذری نیست بلکه تورکی است و اگر هم خیلی بخواهید حتما آذربایجان را هم استفاده نمایید می شود تورک آذربایجانی و زبانمان هم می شود تورکی آذربایجانی (نه آذری که بعضی ها می خواهند بگویند شما تورک نیستید و آذری هستید!) امیدوارم جناب دوشوکی بعد از این به این نکته توجه نمایند که پیشاپیش از ایشان تشکر می نمایم.
و اما Sahar خانم شما می توانید زبان مادری خود را دوست نداشته باشید و زبان مادری دیگران را بر زبان مادری خود ترجیح دهید که اتفاقا همان کار را نیز کرده اید و زبان مازندرانی می شود گفت که در حال انقراض است و هر روز تعداد بچه هایی که این زبان را یاد می گیرند کمتر و کمتر می شود اما لطف کنید و درباره دیگران یعنی تورکها و کوردها و بلوچ ها و عرب ها و تورکمن ها و لرها و … تصمیم نگیرید که صلاحیت این کار را هم ندارید البته.در مورد اون خانوم کورد هم به جای اینکه مقصر سیستم را بدانید که زبان مادری کورد را ممنوع کرده و وی را از داشتن وکیل به زبان مادری خود محروم کرده خود خانم کورد را مقصر قلمداد کرده اید که می شود گفت این منطق شما واقعا در جهان بی نظیر است.جالب اینجاست که همان خانم کورد در کشوری که من الان ساکن هستم یعنی کانادا اگر کارش به دادگاه برسد به راحتی و در کمترین زمان ممکن از یک وکیل کوردی بهره مند خواهد شد…شما را به خدا ببینید تفاوت را.طرف در کشور خودش حق وکیل به زبان مادری خود را ندارد اما در کشور دیگری از تمام حقوق انسانی خود بهره مند است.بعضی وقتها از خودم می پرسم که آیا یعنی شایسته ما امثال احمدی نژآد و خامنه ای هستند؟ چرا کانادا و مردم کانادا حاکمانی مثل احمدی نژاد ندارند…
اوختای ب / 23 February 2011
عزیز من شما با تقلیل دادن مطلبی که به نقل از سایت ایران بوم آورده اید به سطح کلاه شرعی در واقع خواسته اید از ورود به ماهیت مطلب بگریزید. امروز هر کس در هر کجای کشور وارد هر دانشکده ی حقوقی شود، برای درک و دریافت متون حقوقی باید بر مباحث علم کلام تسلط داشته باشد زیرا این علم کلید درک و دریافت قوانین و متون حقوقی است. بنابراین در مقام تفسیر قوانین ناگزیر از مراجعه به آن هستیم. هیچ حقوقدانی هم نیست که نسبت به این علم بی توجه باشد. این موضوع هم ارتباطی به جمهوری اسلامی یا… ندارد. پیش از این که جمهوری اسلامی بر پا شود در ایران همین قوانین به همین نحو و روش تفسیر می شدند و عمر علم کلام ما بیش از 30 سال است.
اصل پانزده قانون اساسی آماده و محیای تبیین و تفسیرهای مورد نظر شما نیست. شما می توانید برای تقویت ادعاهایتان به متون جهانروای حقوق بشری استناد کنید، و بحث را در آن چارچوب پیش ببرید که البته در نهایت در برابر قاعده بین المللی احترام به حاکمیت ملی تخصیص خواهند خورد.
در مورد کشورهای دموکراتیکی که ادعا دارید تدریس زبان های مادری را آزاد گذاشته است، تردیدهایی است. فرانسه یک کشور دموکرتیک است و حکومت متمرکزی داشته و دارد ولی بر اساس ماده سوم قانون اساسی این کشور تنها زبان جمهوری زبان فرانسه است. برای فعال مطلعی چون شما که حتی اقلیت های سریلانکا را به خوبی می شناسید نیازی نیست که از شماره ی اقلیت های قومی و زبانی در فرانسه سخن بگویم.
ملت فرانسه ای که از آن حرف زده می شود از آلزاسی ها،کرسی ها ،اوریناها،نرمان ها،باسک ها،برتون ها،کاتالان ها،فلامان ها،اکسیتان ها تشکیل شده است.کولی ها،بومیان گوادالپ و نرماندی و نیز اعراب شمال افریقا را هم اضافه کنید. تنها در ناحیه برتون از سه زبان استفاده می شود یعنی فرانسوی،بریتانی و گالو. با این همه گوناگونی فرانسه فقط یک زبان را به بعنوان زبان استاندارد انتخاب کرده است. حال اگر می خواستند با منطق شما پیش بروند باید بیش از ده مدرسه گوناگون یا نحوه تدریس داشته باشند.
شما تصور نکنید که با چسباندن و مارک زدن به سایت ها و نویسندگان و تقلیل آن ها می تواند ضعف ها و تناقض های تئوریک خود را پنهان کنید و با فرافکنی از منطق ملی فرار کنید.
به علاوه ما در ایران تجربه تدریس زبان عربی را داریم. زبان عربی برای اقلیت دو میلیونی عرب تدریس می شود و اکثریت هفتاد میلیونی هم باید 15 سال این زبان را تحمل کنند و یاد بگیرند. آیا این مسئله رضایت نیروهای قومیت گرای عرب را فراهم آورده است؟ خیر.آن ها هنوز مطالبات فرهنگی و زبانی دارند!!!!. قومیت گرا ها بنا به ذات قومیت گرایی هر روز بر امتیازات بیشتری تاکید خواهند کرد و هیچگاه دست از سر این کشور بر نخواهند داشت.
از همه اینها گذشته مناطق پیرامونی ایران بیشتر از زبان مادری به اقتصاد و کار و معیشت نیاز دارند. شما اگر از یک کرد . یا یک جوان بلوچ بیکار بپرسید کار می خواهد یا زبان مادری خواهد گفت کار. بنابراین شما با تغییر دادن صورت مسئله به مسائل پیش پا افتاده ای مانند زبان مادری و احتمالا منحرف کردن مطالبات این مردم بیچاره راه را برای کسانی که می خواهند از زیر بار مسئولیت هزاران جوان بیکار و فرار کنند هموار می کنید.
یک ناسیونالیست / 23 February 2011
b”ر اساس دادههای این سایت، زبان فارسی نیز در ردهی ۳۴ زبانهای زندهی دنیا قرار دارد, زبان آذری در ردهی ۴۹ و زبان کـردی در ردهی ۵۶ و زبان بلوچی در ردهی ۹۷ جدول زبانهای زندهی دنیا قرار دارند” .
این آمار جعلی چیه؟ زبانی به اسم آذری وجود خارجی نداشته و در جایی هم ثبت نشده، زبان آذربایجان زبان ترکی است که طبق داده های یونسکو سومین زبان زنده و قدرتمند دنیاست
کاربر مهمان رضا / 23 February 2011
من واقعا متاسف میشم وقتی میبینم یه مساله یی به این صورت وارونه توجیه میشه.
من خودم اصلیتم مازندرنی هست، مازندران یه استان از ایران و مردم زبان محلی دارن،اگه من فقط این زبان رو یاد بگیرم و بگویم این زبان مادری من، پس چگونه با استانهای دیگه ایران میتونم ارتباط فرهنگی و فکری ایجاد کنم،اکثر هموطنان کرد و لور و ترک و …همیشه میگن ما زبان مادریمان اینه،ای بابا،پس اگه هر کی با یک زبان محلی صحبت کنه،ما ایرانیها که به یک کشور تعلق داریم ،هم رو بفهمیم؟ پس طبیعی هست که ما یک زبان مشترک رو یاد بگیریم. و طبیعی هست که در مدارس هم به همون زبان تدریس بشه،من لجاجت بعضی از هموطنان با گویشهای متفاوت رو نمیفهمم. اصلا چی ایرادی داره،شما چند تا زبان یاد بگیرید،چند وقت پیش خواند بودم که یه خانوم کرد دستگیر شده بود،و چون فارسی نمیدانست ،نفهمید که وکیلش چی میگه،این واقعا خیلی دردناک که آدم تو ایران متولد بشه و زبان مشترک رو بلد نباشه.از این طریق استانهای مختلف بهتر با فرهنگ و آدب هم اشنا میشیم و ارتباط فرهنگی مستحکم تره…
Sahar / 23 February 2011
آقای محترم لطفا منبع مستقیم یونسکو را در باره سومین زبان دنیا بودن ترکی آذربایجانی بیان کنید. آیا می توانید برای این ادعایتان لینکی از سایت یونسکو ارائه دهید و یا حتی بگویید که یونسکو طی چه متنی این مسئله را عنوان کرده است؟؟ یونسکو کارش طبقه بندی زبان ها نیست و این طور نیست که مثل شما شب بخوابند و صبح بگویند امروز می ریم ترکی آذربایجانی را زبان سوم می کنیم.
واقعا باعث تاسف است که دروغی به این بزرگی از سوی سیاسی های پان ترکیست به میدان انداخته شد و عوامی مانندش ما آن را به راحتی پذیرفتند و به آن ارجاع می دهند بدون اینکه کوچک ترین تحقیقی در مورد واقعیت آن کرده باشند.
نویسنده عزیز این مقاله نیز خود قضاوت نماید آیا این تحمیق انسان ها نیست. اگر ایشان با تحمیق و استحمار انسان ها مخالف است در برابر این مواضع کودکانه هم اعلام موضع نماید
صابر / 24 February 2011
این آقایی که زحمت کشیده اینهمه از تبعیض نالیده آیا آدمکشی های دارودسته ریگی را هم محکوم کرده یا به سبک این طرفی ها یا سکوت پیشه کرده یا با سخنان دوپهلو آن را مقاومت نامیده است. قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را.
عبدالرضا / 25 February 2011
به خانم یا آقای اختای ب. سلام
استدلال شما متأسفانه منطقی به نظر نمیاد، شما بهتره آروم باشین تا بتونیم چند کلمه منطقی صحبت کنیم،دعوا که نداریم،من نمیفهمم شما از بحث زبان چگونه به چنین نتیجهای رسیدین که من کی هستم چی هستم،و تازه محکومم هم میکنین که مستحق خامنهای و احمدی نژاد هستم…فکر میکنم دلیل اینکه ما حاکمانی مثل اینها داریم را باید در جای دیگری جستجو کرد نه بحث زبان مشترک،آخه چه ربطی داره؟ مگه وجود یه زبان رسمی فقط تو ایران اتفاق افتاده؟ همه جای دنیا همینه…
خدمت شما عرض کنم ،که من مازندرانی رو خیلی روان صحبت میکنم ،و اینکه شما میگین این زبان رو مازندرانیها فراموش کردن و یاد نمیگیرن خیلی به دوره از واقعیت هست،مگه میشه شما در محیط مازندران بزرگ شوید و این زبان را یاد نگیرید، خواه نا خواه یاد میگیرید، ولی ما مازندرنیها لجاجت نمیکنم که من فقط میخواهم مازندرانی یاد بگیرم و فارسی یاد نگیرم!!! بحث و حرف من سر این بود که اگه همه زبان محلی خودشونو یاد بگیرن و زبان مشترک رو هم بلد باشن، چه ایرادی داره؟ خوب حالا کجا این زبان مشترک رو یاد بگیریم ،جایی به غیر از مدرسه هست؟
مردم تو کشورهای دیگه،چندین زبان رو یاد میگیرین که فرهنگ دیگه رو بشناسن،طرف آلمانی هست،میره یه سال مثلا ایران یا حالا هر جای دیگه زندگی میکنه که زبان مردم آنجا را یاد بگیرد که فرهنگ مردم آنجا رو بیشتر بشناسد،بعد ما تو کشور خودمون ،نمیخوام قبول کنیم که زبان فارسیو رو هم کنار زبان محلی خودمون یاد بگیریم،این زبان تنها راه ایجاد ارتباط فرهنگی میتونه باشه برای ما مردمی که در استانهای مختلف ایران زندگی میکنیم. فرض کنین شما الان به زبان محلی خودتون اینجا مینوشتین و من هم مازندرانی و دیگری به لری،خوب کی کیو میفهمید؟
همونطور که مرداویج و ناسیونالیست هم مثال آوردن،تو فرانسه هم چندین زبان محلی هست ولی زبان رسمی یکی هست…همه جای دنیا اینو پذیرفتن که زبانهای محلی هم باشن ،زبانهای رسمی هم در مدارس تدریس بشه،این تنها راه عملی ممکن به نظر میآید…
اینهمه لجاجت کردن نداره…شما اگه در شرایطی به یه زبان دیگه هم صحبت کنین،اصلیتتون که همونه،این که به اصلیت و هویت شما خدشه یی وارد نمیکنه…من اگه مثلا در یه جایی از این دنیا ،به زبان اونجا صحبت کنم، همون مازندرانی که بودم هستم،همون ایرانی که بودم هستم،و همون فرهنگ هم دارم،ولی افق دیدم باز تر میشه،چون یادگیری زبان ،درک فرهنگهای دیگر رو هم راحت تر میکنه، شما سعی کنین از دیده مثبتش بهش نگاه کنین…
پایدار باشین هموطن عزیز
Sahar / 25 February 2011
1-زبان ترکی آذری شاخه ای از زبانهای ترکی است.مثال: مثلا شما در افقانستان فارسی دری دارید که به هنگام برسی در زیر شاخه زبان فارسی برسی می شود.وقتی بنای طبقه بندی هست باید اشاره کرد که این طبقه بندی بر چه اصولی بوده است..من این سوم بودنش را هم نمی توانم قبول کنم همان طور که 43 بودنش هم برای من قابل تبسم است
2-هیچ لزومی ندارد که ما حتما به زبان فارسی بتوانیم با هم صحبت کنیم.چرا انگلیسی نباشد.گیریم که فارسی زبان مشترک ما باشد این چه دخلی به زبان مادری ما دارد؟زبان ملی ترکها در ایران ترکی زبان بلوچها بلوچی زبان کردها کردی زبان عربها هم عربی و…است.اگر هم در این مورد شک کردید پس راهی برای اقوام باز نمی گذارید جز جدایی طلبی.
3-عزیز دلم دیگر پان ترکیستی وجود ندارد شما که به مسائل حقوقی آشنایی کامل دارید و از کلام می فهمید.چه کسی خواسته است تمام ترکهای جهان را با هم یکی کند.این توهم شماست همچنین توهم همه ایرانیانی که به عربها و بلوچها در طی سالیان مانند مهمانهایی نگاه کرده است که باید به زبان صاحبخانه صحبت کند اصلا چه منطقی برای جلوه دادن خودشان به عنوان صاحب خانه دارند؟
4-آسیمیلاسیون زبانیتان را به عنوان افتخار نه به عنوان سند جنایت ببینید.مردن زبانها یعنی کوچک شدن دنیا..هر کس که مثال می آورد باید پشت مثالش دلیل و مدرک بیاورد نه از معده نشخوار کند..مگر کم هستن کشورهایی که به چند زبان در آن صحبت می شود اگر در فرانسه نیست به خاطر اینکه آنقدر کم هستند که در اولویت نیستند نه ترکها و کردها و بلوچ ها و لرها و غیره که بیش از نیمی از کشور را تشکیل می دهند
5- سکوت آذربایجان ادامه خواهد داشت در ادامه سکوت جنبش های دیگر راهش را از ایران جدا خواهد کرد اگر و اگر به خواست های برحق و انسانی اشان توجه نشود شاید الان که دارم این سطر ها را برای شما می نویسم خیلی هم دیر شده باشد ولی امید وار باشید و تمامیت خواهی را به کنار نهید…
به امید ایرانی آزاد
البته اگر ایرانی در آینده باشد
عضو کوچک ملت ترک / 25 February 2011
اگر آذری ترکی هست پس چرا وقتی میروید استانبول یک کلمه نمی توانید صحبت کنید. اگر منظور تان این است که آذری ریشه اش ترکی است باید بگویم که فارسی هم ریشه اش هند و اروپایی هست که نزدیک به ٨٠% مردم جهان به این زبان صحبت میکنند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-European_languages
amin / 25 February 2011
باز خدا را شکر کنید که مرکز نشین ها هویت شما را قبول دارند…این مشکل برای مردم با فرهنگ و پر افتخار گیلان ومازندران که فرهنگ شوونیستی حاکم حتی هویت آنها را هم نفی میکند بزرگ تر است…یک لحظه فرض کنید در مملکتی زندگی میکنید و از یک قومیت خاص هستید که 8% جمعیت را تشکیل میدهد و در غنی ترین مناطق کشور(از همه نظر) زندگی می کنید…مجبورید هر روز توهین و تمسخر را(از جاهای مختلف مثلا سدا و سیمای دولتی و…)تحمل کنید…دست آخر هم وقتی میخواهید از هویت وفرهنگ خود حرف بزنید با این جملات روبرو میشوید:گیلکی لهجه فارسی است(بگذریم از اینکه اکثر مردم ایران گیلکی و مازندرانی را نمیفهمند)_ما تخت جمشید وکوروش وداریوش داریم شما چه دارید؟_استانهای شمالی به اندازه یک شهر کرمان یا اصفهان نیست_آنجا بارندگی زیاد است و استعداد صنایع را ندارد_از همه مهمتر رشتی(ودر کل شمالی) بی بخار است و عرضه چیزی را ندارد….به همه اینها میشود برخورد توهین آمیز مسافران از همه جای ایران با مردم بومی(که گاهی آزار دهنده میشود )را اضافه کرد…
حالا خودتان قضاوت کنید به کجا بیشتر ظلم میشود؟
کاربر مهمان / 08 March 2011