اكبر كرمی ـ‌ نمی‌دانم كی؟ ولی مطمئنم روزی، در كوچه پسكوچه‌های جهان مجازی با تابلوها و پیام‌هایی از این دست روبه‌رو خواهیم شد:

كوپه‌ای به آینده!

با ما دوباره متولد شوید!

تولد دوباره‌ی خود را با ما تجربه كنید!

با ما در ساختن جهان آینده مشاركت كنید!

ما تولد شما را در سال‌ها و قرن‌های آینده تضمین می‌كنیم!

اینها مشتی از خروارها پیام و تبلیغاتی است كه در جهان آینده بر ما خواهد بارید. دستاوردهای نظری جهان جدید، به آسانی تحقق چنین رویایی را در جهان آینده نوید می‌دهد؛ آینده‌ای كه سرانجام با پرسه در ابرشهرهای مجازی، ورق زدن كاتالوگ‌های دیجیتالی و انتخاب مطلوب‌ها در تقاطع رویا و بیداری رقم خواهد خورد.

این پیام‌ها به موسسه‌ها و نهادهایی مشابه شركت‌های بیمه، مربوطند؛ نهادهایی كه با گرفتن و بایگانی بخشی از یاخته‌های (سلول‌های) بدن مشتری، تضمین می‌كنند كه در آینده‌ای توافق شده، شرایط لازم برای تولد دوباره‌ی او را فراهم آورند.

پس از «همانندسازی» (كلونینگ) و دستاوردهای خیره‌كننده‌ی مهندسی ژنتیك، آن‌چه برای تحقق چنین فانتزی دلچسبی لازم است، تنها اندكی زمان، یك مشت دلار و البته یك رحم اجاره‌ای است!پس از همانندسازی، امید به گشودن مزرعه‌هایی كه سفارش قلب، كلیه، استخوان، قرنیه، عروق كرونر و نرون‌های كورتكس یا دستگاه لیمبیك مغز را می‌گیرند، دیگر امید دوری نیست و می‌تواند با خاطره‌ی مرگ به بازی بنشیند.

من در ورود آدمی به این جهان زیبا و دوست‌داشتنی، كمترین تردیدی ندارم و در پسِ پس‌لرزه‌های عظیم این انفجار اطلاعات، برپایی بنیادهای عمیق این رویای شیرین را می‌بینم. مسئله‌ی من در این نوشته، چون و چرا در كم و كیف این رویای دل‌انگیز نیست. مسئله‌ی من، پرسش از سویه‌های پنهان این رویا، در پهنه‌ی زبان و زمان است. من در آستانه‌ی این جهان ایستاده‌ام و خیره به تصویری كه هر لحظه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، از خود می‌پرسم: آیا در جهان جدید و تصاویر تازه‌ای كه از آن تكمیل و تكثیر می‌شود، پرسش از چیستی هویت، همچنان دوباره و دوباره خواهد شد؟

آیا جست‌وجوی هویت در جهان جدید هم، از مسائل بنیادین آدمی است؟ آیا این نوزادها هویت مستقلی خواهند داشت؟ شبیه آدم‌هایی كه می‌شناسیم؟ یا هویت آنها، به گونه‌ای در ادامه‌ی ژنوم مادر (ژن‌هایی كه در همانندسازی به‌كار رفته‌اند) معنا می‌یابد و پاره‌ای از هویتی محسوب خواهد شد كه پیشتر زیست شده است؟

هویت چیست؟

فراتر از گرایش‌های گوناگون در پهنه‌ی روانشناسی، اگر بتوان شخصیت را مجموعه‌ی اطلاعات سازنده‌ی یك فرد، یا تصور و تصویری كه فرد از آن دارد (خود، من، خودپنداشت، تصویرِ خود)، تلقی كرد، این مجموعه‌ی اطلاعاتی بزرگ، شامل دو زیرمجموعه‌ی اصلی است: خزانه‌ی ژنی و خزانه‌ی محیطی.
خزانه‌ی ژنی، به داده‌هایی اطلاق می‌شود كه از طریق ژن‌ها، دی‌ان‌ای‌ها و میتوكندری‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.

خزانه‌ی محیطی، به داده‌هایی اطلاق می‌شود كه از طریق سازمایه‌های محیطی، همانند زبان و فرهنگ، در فرد درونی و انباشت می‌شود.

هم سازمایه‌های ژنی و هم سازمایه‌های محیطی، سازوكارهایی جاری و ساری‌اند؛ فرایندهایی «در حال شدن». در این صورت، باید پرسید: مفهوم شخصیت یا هویت، چگونه در این جریان‌ها و سیلان‌ها زاییده می‌شود؟ و دركی كه ما از هویت خود داریم، چگونه در این فرایندها آفریده می‌شود؟ آیا «من»، مفهومی در حال شدن است؟ و همواره در حال پردازش تازه و دوباره؟ یا آن گونه كه بسیاری از سنت‌گراها و مذهبی‌ها ادعا دارند، هویت- یا دست كم پاره‌ای از آن- چیزی ورای طور ماده و جهان ملموس است؟

به عبارت دیگر، اگر شخصیت و هویت، همانند سازمایه‌های سازنده‌ی سامانه‌ی شخصیت، جاری و ساری‌اند، تجربه‌ی پیوستگی و همبستگی در شخصیت چه توضیح و تبیینی می‌تواند داشته باشد؟ آیا «یگانگی»، «وحدت» و «كلیت» در جهانِ جان ما نیز، مفهومی انتزاعی، ذهنی و برآمده از جهان اسطوره است و به چیزی فراتر از پاره‌ای از تجربه‌های پیشاعلمی آدمی استوار نیست؟

با هر تعریف و تعبیری كه از شخصیت و هویت داشته باشیم، احتمالاً با درك «پیوستگی» و «همبستگی» همچون پاره‌ای از شخصیت، نمی‌توانیم مخالف باشیم؛ چه، احساس پیوستگی و همبستگی در شخصیت و هویت، امكاناتی را در اختیار ما می‌گذارد، كه به ظاهر نمی‌توان و نباید از خیرش گذشت. احساسی بسیار زیبا و دل‌انگیز كه به ما و زندگی، رنگ و بو می‌دهد. كنش‌های ارتباطی در دامان چنین تجربه‌هایی شكل می‌گیرد.

با این وجود، باید توجه داشت كه گسستگی در شخصیت و هویت كم‌سابقه و بی‌هوادار نیست؛ گسستگی در شخصیت- هم چون یك مكانیسم دفاعی- در برخی از روان پریشی‌ها، موضوعی شناخته شده و آشنا است. نمونه‌ی بارز این نوع چندپارگی در شخصیت را می‌توان در فرایندهای خودپایانه‌ی اسكیزوفرنی (جنون جوانی) یا «هویت پریشی كریس سایزمور» (نوعی اختلال در یكپارچه‌سازی هویت) دید.

تجربه‌هایی از گسستگی در شخصیت یا تمایل به آن، همچنین در پهنه‌ی خودآگاه، ممكن است حضور داشته باشد. وقتی ما با برشی نامطلوب در تاریخ تكوین خود روبه‌رو می‌شویم، تمایل داریم آن پاره را حذف كنیم و به فراموشی بسپاریم. این نكته هم در تكوین هویت‌های فردی، پدیده‌ای آشنا و قابل بررسی است و هم در تكوین پدیده‌های جمعی.

«یكپارچه‌سازی»، فرایندی همانند «ساده‌سازی» است كه اگرچه در فهم پدیده‌ها و هویت‌ها بسیار ضروری می‌نماید، اما غیر واقعی است.

با این مقدمه‌ی كوتاه می‌توان به پهنه‌ی پر رمز و راز پرسش و جست‌وجو از چیستی و چرایی مفهوم پیوستگی و همبستگی در هویت و شخصیت وارد شد و در كم و كیفش، به كلنجار و داوری برخاست. آیا تجربه‌ی پیوستگی، در تصور شخصیت و هویت، مثل تصوری كه بعد از دیدن یك كارتون نقاشی متحرك یا فیلم سینمایی داریم، نوعی خطای ادراكی است؟ یا آن‌طور كه مذهبی‌های سنتی و سخت كیش معنا می‌كنند، تجربه‌ی پیوستگی، نمودی است از جهان بالا و متفاوت از تجربه‌های روزمره؛ چیزی از جنس دیگر، كه در الهیات سنتی ذیل عنوان «مجرد» از آن یاد می‌شود.

«مجرد» در برابر «ماده» مطرح و به گونه‌ای توصیف می‌شود كه متفاوت و متمایز از آن باشد. شاه بیت این تقابل و تمایز، از فرض وجود پاره‌ای غیر مادی در تكوین و تشكیل شخصیت یا هویت ریشه می‌گیرد و هم به شاخ و برگ چنین تصوری دامن می‌زند. در این الهیات، تجربه‌ی «پیوستگی» و «همبستگی» در شخصیت، تجربه‌ای واقعی است و نمودگار حضور هستی‌ای فراتر، مجرد و غیر مادی در تكوین آن. به عبارت دیگر، اگر جهان ما جهان تغییرها و دگرگونی‌ها است، «ثبات» و «یگانگی» در این اقیانوس آنتروپیك، پرگون و رنگارنگ، نشانه‌ی ظهورِ دیگری است. گونه‌ای از تفكر دوبنی (دوآلیستیك) در شكم چنین فهمی از شخصیت ریشه دوانده است. ماده و غیر ماده، صورت‌بندی ساده‌ی این هستی‌شناسی پیشاعلمی است.


در پهنه‌ی روان‌شناسی از این پدیده، ذیل مفهوم «یكپارچه‌سازی شخصیت» به عنوان نوعی مكانیسم دفاعی (خودپایانه) یاد می‌شود. یكپارچه‌سازی شخصیت، اشاره‌ی آشكاری بر واقعیت پرگونگی (تكثر) شخصیت است كه در مسیر زمان و زبان انباشت و یگانه می‌شود. به عبارت دیگر، در برابر تلقی سنتی از شخصیت، دست كم، دو ادعای قابل اعتنای دیگری وجود دارد كه گرایش‌های مذهبی از كنار آن به آرامی می‌گذرند.

تجربه‌ی همبستگی و پیوستگی در شخصیت، همچون تجربه‌ای زبانی

در این گرایش، تجربه‌ی همبستگی و پیوستگی هویت، هم چون نوعی خطای زبانی كه زیستن را ممكن و دلچسب می كند، مورد توجه بوده است. به عبارت دیگر، در این تحلیل، پیوستگی و همبستگی در هویت‌های مختلف، واقعی و حقیقی تلقی نمی‌شود، بلكه همچون تلاشی زبانی در گریز از كثرت و پرگونگی حاكم بر جهان هستی، تجربه و فهم می‌شود. خطایی هم چون «ذات‌گرایی» كه در ذیل مفاهیم انتزاعی و نام‌های بزرگ و كوچك شكل می‌گیرد. زبان در بنیان خود، برآمده از چنین خطایی است و به چنین خطایی دامن می‌زند.

تجربه‌ی همبستگی و پیوستگی در شخصیت، همچون تجربه‌ای روانی

اگر شخصیت مجموعه‌ی اطلاعات سازنده‌ی یك فرد باشد، طبیعی است كه تصور و تصویری كه یك فرد از خود دارد، دست كم در بعد زمان، به سرجمع تصاویری مربوط خواهد بود كه در جریان زمان تحقق و تكوین می‌یابد. با افزودن ابعاد و اجزایی دیگر به این مجموعه، پرگونگی (تكثر) حاكم بر تصاویر تشدید و تكثیر می‌شود؛ در این صورت، آیا شخصیت یا هویت به سرجمع تصاویری بازنمی‌گردد كه در حافظه مانده است؟ آیا تجربه‌ی «یگانگی» در شخصیت، تجربه‌ای روانی و نروشیمیایی نیست؟

در این تلقی اندیشه و اندیشیدن- حتی در مورد خود- همچون گفتمانی تصور می‌شود كه بی‌پایان است و- دست كم- در سه بعد ادامه دارد. جمع‌بندی شخص از «خود» در جریان زمان، جمع‌بندی «خود» و «دیگری» در جریان مفاهمه و زبان و جمع‌بندی‌های تاریخی (زمانی و زبانی). به عبارت دیگر، به‌نظر می‌رسد، دیدن، اندیشیدن و هویت‌یابی اموری جمعی و انباشتی‌اند و تجربه‌ی پیوستگی و همبستگی، خطایی است همسنگ خطای بینایی به هنگام تماشای یك كارتون یا فیلم سینمایی.

برای روشن تر شدن این ادعا لازم است باز هم به دالان زیبای تاریخی كه در حال آفرینش است برگردیم؛ ابرشهرهای هیولایی مجازی در راه.

در جهان آینده نهادهایی شكل خواهند گرفت كه با جست‌وجو در آرشیوهای زبانی و زمانی (تاریخی – فرهنگی) و نیز آرشیوهای ژنی، تلاش خواهند كرد در تدوین و تكوین شخصیت به كودكان آینده كمك برسانند. شعار این نهادها احتمالاً عناوینی خواهد بود همانند:

-هیچكس تنها نیست!

– مهندسی «خود»تان را به ما بسپارید!

پردازش «تصویر خود»، پردازش آینده است!

ما در فرایند «هویت‌یابی» در كنار شما خواهیم بود!

این همه را بگذارید در كنار امكانات دیجیتالی تازه‌ای كه می‌تواند كودك را لحظه به لحظه در انبوهی سند، عكس و فیلم – كه از پیش از تولد شروع می‌شود- به تصویر بكشد. مقایسه‌ی مفهوم شخصیت در كودكان دیروز، امروز و فردا، می‌تواند به درك تازه‌ای از این فرایند پیچیده‌ی هویت‌یابی كمك برساند. شخصیت برای كودكانی كه تصاویر دیروزشان در چند خاطره‌ی رنگ و رو رفته خلاصه می‌شد، با كودكانی كه خاطره‌های‌شان با انبوهی از تصاویر و اسناد زنده، تكرار، بازسازی و زنده می‌شود، بسیار متفاوت خواهد بود.

به عنوان نمونه، طبیعی است، تجربه‌ی هویت ایرانی داشتن در یك ایرانی معمولی، با ایرانی فرهیخته‌ای كه مویش را در كتاب‌های بی‌شمار ایران‌شناسی سپری كرده است، بسیار متفاوت خواهد بود؛ و نیز مقایسه كنید فرایند هویت‌یابی را در كودكان دیروز با كودكان امروز. هویت‌یابی در كودكان دیروز، محصول یك فرایند ساده‌ی شفاهی و اندكی مكتوب بود، در حالی كه، هویت‌یابی كودكان امروز، دیجیتالی و محصول تركیب پیچیده‌ای از انواع رسانه (مدیوم)ها و امكانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری است. كودكان دیروز در مرور خاطرات گذشته و تجربه‌های بنیادین هویت خویش، روی پای خاطره‌های رنگ و رو رفته‌ی نیاكان‌شان بودند، در حالی كه كودكان امروز، این امكان را یافته‌اند كه بارها و بارها تجربه‌های گذشته را از زوایای گوناگون مرور كنند.

به عبارت دیگر، هویت چیزی نیست كه به نظر می‌رسد، هویت بسیار بیشتر از آن چیزی است كه به نظر می‌رسد.

با باز شدن مزرعه‌های زیستی و بازارهای بیولوژیك به روی شهروندان و دادن سرویس‌های گوناگون به آنها، شاید جهان تازه‌ای در راه باشد. جهانی كه در آن باید برای مرگ، هویت و الهیات لرزان امروز، هویتی تازه آفرید.

اگر آدمی (فرد) می‌تواند در گذر زمان، تركیب‌های (هویت‌های) مختلف یك ژنوم انسانی در حال شدن (جریان) را تحمل كند و از n هویت مجزا، یك هویت مشترك و انباشتی بسازد، چرا نتواند همین فرایند را در مورد تجربه‌ی همانندسازی و «تولد دوباره» تكرار كند؟

اگر آدمی می‌تواند به واسطه‌ی تعلق به یك گروه كه از n مورد هویت‌های مستقل و گوناگون- اما هم خانواده – شكل گرفته است، هویتی جمعی و تاریخی بیافریند، چرا نتواند همین فرآیند را در مورد هویت‌هایی كه از یك ژنوم مشترك و همسان ریشه گرفته‌اند دنبال كند؟

همه‌چیز برمی‌گردد به این كه ما چه بخواهیم و چه بكنیم؛ به عبارت دیگر، جهان آینده تا حد بسیاری در دستان ما ورز خواهد دید و با خواست‌ها و رویاهای ما بالا خواهد رفت.

«باید»ها همیشه مقدم بر «است»ها خواهند بود؛ شاید باید برای خواب‌های قدیمی خود تعبیری تازه بیابیم! شاید باید در حاشیه‌ی این رویا، جهانی دیگر برافرازیم و طبیعت تصادفی طبیعت را درنوردیم! شاید باید باشیم، آن گونه كه هستیم و می‌خواهیم!

نمی‌دانم كی؟ ولی مطمئنم روزی، در یك كوپه‌ی كرایه‌ای در یكی از ابرشهرهای مجازی با تصویر، پیام یا ایمیلی از خود روبه‌رو می‌شویم كه سال‌ها یا شاید قرن‌ها پیش، برای خودمان گذاشته‌ایم: تولد دوباره‌ات مبارك.